نوع مقاله تحلیلی | توسط شیخ زاده |
دنیای نغمه ای از آتش و یخ، شاهکار جرج آرآر مارتین را می توان یکی از بهترین رمانهای فانتزی تاریخ دانست. مارتین با خلق داستانی گیرا، جهانی گسترده و شخصیتهایی خاکستری مجموعه ای را خلق کرده که هر علاقه مندی را به دنیاهای فانتزی و داستانهای افسانه ای و اساطیری سر ذوق می آورد.
برای اولین که می خواستم سریال شبکه HBO را که بر اساس کتاب مارتین نوشته شده و بازی تاج و تخت (game of thrones) نام دارد ببنیم تصور می کردم که سریالی است فاقد داستان گیرا که صرفا به دلیل صحنه های خشونت بار و جنسی مورد توجه ببننده عام قرار گرفته است. ولی از همان فصل اول سریال و قسمت اول بسیار به این مجموعه علاقه پیدا کردم.
با وجود همه ی نکاتی که اشاره شد بنده مارتین را نویسنده ایی آگاه به تاریخ جهان در همه ی قسمت ها می دانم. این نویسنده المان های مختلفی را از جهات مختلف، و از فرهنگ های مختلف با هم در آمیزد. به عنوان یک دانشجوی باستان شناسی متوجه شباهت هایی در این مجموعه با تاریخ ایران باستان شدم که در ادامه می خواهم به چند مورد از آن اشاره کنم. البته مطلب حقیر به هیچ وجه کاملا علمی نیست و صرفا جنبه ی مطالعاتی دارد.
۱) در ابتدای می توان به نقش خاندان های قدرتمند در ایران باستان، به خصوص دوره ی اشکانی و ساسانی، اشاره کرد. همانطور که می دانید هفت خاندان قدرتمند وستروس، شامل باراتیون ها، استارک ها، لنیسترها، ارن ها، تایرل ها،تالی ها و دورن ها می شود، که در این میان خاندان های لنیستر، استارک، باراتیون، تایرل و تالی و گریجوی، هر کدام در تلاش هستند که جنگ قدرت را به نفع خود تمام کنند (بر اساس کتاب دوم: نزاع شاهان). اواخر دوران اشکانیان وضعیتی تقریبا مشابه به همین امر رخ می دهد. پارت ها که حاکم اصلی ایران زمین هستند بسیار ضعیف شدند و اردوان پنجم توان مقابله با قدرت خاندان های حاکم بر ایران را ندارد که همین امر باعث می شود خاندان کارن و سورن، که در اصل از نژاد پارت ها و از دو خاندان قدرتمند ایرانی بودند به قیام اردشیر ساسانی حاکم خاندان ساسانی پارس در قیام علیه اردوان بپیوندد و حکومت اشکانی را ساقط کنند. در دوران ساسانی تقریبا مشابه کتاب مارتین هفت خاندان ممتاز سلطنتی در ایران وجود داشتند که سورن ها در شرق به مرکزیت سیستان، کارن ها در غرب به مرکزیت نهاوند، اسپهبدان در شمال به مرکزیت گرگان، خاندان سپندیاد به مرکزیت ری، ساسانیان خاندان حاکم ایران به مرکزیت شهر باستانی اصطخر، پنج خاندان مهم ایران بودند. هم چنین خاندان هایی مثل سورن پلهو و کارن پهلو نیز داریم، که به نوعی مانند کتاب، پرچمداران خاندان های قوی تر و شعبه ی کوچکتر آنها محسوب می شوند(مانند بولتون ها، فری ها، کاراستارک ها).
۲) دومین شباهت را می توان در شباهت انکارناپذیر نرسی هفتمین پادشاه سلسله ساسانی با استنیس باراتیون دانست. نرسی پسر شاپور اول پادشاه قدرتمندی ساسانی بود. ولی بعد شاپور دو پسر دیگر او هرمز اول و بهرام اول به پادشاهی می رسند و در زمان بهرام اول، او پسرش بهرام دوم را به پادشاهی می رساند که این امر به هیچ وجه همانند استنیس برای نرسی خوش نمی آید و سرانجام وی در زمان جانشین بهرام دوم، یعنی زمان بهرام سوم بهرام سوم، علیه او قیام می کند و به شاهی ایران می رسد(در این زمینه از استنیس موفق تر بوده!). نرسی نیز به مانند استنیس که بعد مرگ رنلی برادرش بر استورمزاند حکومت می کرد، هم در دوری پدرش و هم در دوره ی برادرش بر بخشی از ایران زمین حکومت داشت. برای مثال همانند استنیس که از استورمزاند علیه حکومت شاه جافری حرکت می کند او نیز از ارمنستان که مقر حکومتش بوده و در زمان بهرام دوم به او داده شده بود، شورشش را آغاز می کند. نکته ی پیوند دهنده ی بعدی توجه هردو پادشاه به بخشی جدیدی از دین وآیین است. استنیس تحت تاثیر ملیساندر به آیین ارباب نور روی آورده، نرسی نیز پس از رسیدن به قدرت حلقه ی شاهی خود را از آناهیتا، و نه به مانند پدر و پدربزرگش از اهورامزدا، دریافت می کند و همینطور در کتیبه ی خود در پایکولی کردستان به این امر اشاره دارد که آناهیتا او را در رسیدن به قدرت کمک کرده است که این امر تا حدودی نشان دهنده ی روی گرداندن وی از آیین پدرانش است.
۳) شهرهای آزاد میان قدرت ها ی بزرگ نیز از دیگر تشابهات دنیای نغمه ی از آتش و یخ و تاریخ ایران است. در کتاب ما به نه شهر آزاد بر می خوریم که هیچ کدام تسلیم قدرتهای شرق و غرب نشدند. یکی از شهرهای معروف ناحیه ی بین النهرین که نه رومی ها و نه پارتها نتوانستند تسلیم خویش کنند شهر هترا در ناحیه ی موصل کنونی است. مانند شهر کارث، این شهر به مانند سرزمین عجایبی برای رومیان و ایرانیان در وسط بیابان موصل با مجسمه های گوناگون و آیینهای عجیب بود. مردم هترا نه به اهورامزدای ایرانیان و نه به ژوپیتر رومیان، بلکه به خدای خورشید یا شمش اعتقادات داشتند و دیوارهای شهرشان سراسر سرشار از عجایبی بود که چشم هر بیننده ای را فرو می ریخت.
۴) دیوار دفاعی در مقابل وحشیان نیز از دیگر تشابهات ایران باستان با این مجموعه کتاب است. در عصر قهرمانان برندون معمار دیواری برای مقابله با آدرها و مردمان وحشی آن سوی دیوار می سازد که جزو عجایب جهان وستروس است. در دوران اشکانی نیز ناحیه ی شمال شرق و شرق ایران همواره تحت هجوم کوشان ها، سکاها و هونها بوده است. سرانجام اما در زمان مهرداد دوم در ناحیه ی گرگان دیواری، موسوم به مار سرخ، به طول ۱۵۵ کیلومتر از شرق دریای خزر به سمت گنبد کاووس کشیده می شود که اهمیت این دیوار باعث بازسازی آن در دوره های مختلف تا زمان ساسانیان و اویل اسلام شده است.
۵) در آخر باید به یک بخش از تاریخ ایران در دوره ی ماد اشاره کنیم. در این دوران سکاها همواره تهدیدی برای حکومت ماد بودند و در زمان هوخشتره پادشاه ماد خراج سنگینی به آنها تحمیل می کردند. اما سرانجام این پادشاه مادی با طرح نقشه ای سران آنها را در یک مهمانی از دم تیغ گذراند. در این زمینه هرودوت مینویسد: «هووخشتره و مادها آنها را (منظور سکاها و سران آنهاست) به جشنی دعوت کردند و مست کردند و همه را از دم تیغ گذراندند و بدین طریق سلطنت خود را نجات دادند و آنچه را پیشتر داشتند به تصرف درآوردند.» عروسی سرخ که در آن والدر فری خاندان استارک و ارتش او را قتل عام کرد را می توان از جهاتی و نه به طور قطع به این مهمانی بر پا شده برای سکاها شبیه دانست.
نوشته بنده تنها اشارتی جزئی بود که شباهاتی از تاریخ ایران با شاهکار مارتین را مطرح می کرد،و مانند قطره ای است در دریا. امیدوارم که مورد توجه شما دوستان باشد.
کارت درسته دمت گرم مطلی جالب و مفیدی بود موفق باشی
اینکه به تاریخ ایران افتخار می کنید، نظر محترمی است.
ولی هر کسی که به نغمه یخ و آتش علاقه داره و مصاحبه های آقای مارتین رو دنبال کرده باشه می دونه که ایشون از تاریخ قرون وسطی اروپا (به ویژه اسکاتلند) برای خاندان های وستروس الهام گرفته. ایده دیوار هم از دیوار هادریان تو انگلستان اومده.
اینکه تاریخ این سرزمین شبیه تاریخ سایر نقاط دنیا است، به نظر من نشونه اینه که همه ما انسانیم و گذشته و آینده ما ربطی به نژاد و موقعیت جغرافیایی ما نداره.
عزیزم دوست من.من هیچ وقت نگفتم مارتین از ایران باستان برای نوشتن کتابش الهام گرفته و به شخصه به عنوان یه دانشجو،تاکی می کنم فقط یه دانشجوی باستان شناسی به شدت از تعصبات تنفر دارم.بنده فقط به چند مورد شباهت که ممکن تو تاریخ خیلی از کشورها باشه اشاره کردم.مثلا گفتم دیوار در مقابل وحشیان.شهرهای آزاد در میان قدرت های بزرگ.خاندان های قدرتمند!!! امیدوارم که متوجه منظورم شده باشید.
ایشون خیلی از شباهت هارو نگفت مثلا دنریس تارگرین یه ارتص داشت که واسش میمردن و همچنین عقیم بودن این موضوع رو ما در زمان حسن صباح مشاهده میکنیم که ارتش فدائیان مطلق داشت که عقیم بودن.همچنین آریا استارک وارد یه محفل شد که تغییر چهره میدادن بازهم این مورد درباره فدائیان مطلق صدق میکنه که بخاطر عقیم شدن بعد از چحد سال چهرشون تغییر میکرد و کسی نمیشناختشون!!
عزیز اون چیزی که شما درباره خواجه بودن فدائیان اسماعیلی و پیروان حسن صباح میگی، تخیلات و تراوشات ذهن مرحوم ذبیحالله منصوری است
با احترام به علایق شما باید بگم که خود مارتین صریحا اعلام کرده که از تاریخ و جنگ های داخلی انگلستان معروف به جنگ رزها الهام گرفته و تمام نکاتی که در کتاب ذکر شده در ابعاد کوچکتر و غیر جادویی در انگلستان و تاریخش وجود داره حتی نقشه دنیای نغمه شبیه نقشه قاره اروپا به همراه یک بریتانیای با ابعاد بزرگ هست و جایی که شبه جزیره نابود شده والریا قرار گرفته مطابق با ایتالیا یا همون رم هست.
من شخصا به تاریخ علاقه زیادی دارم و از هر تلاشی برای یادآوری تاریخ به مردم استقبال می کنم اما بهتره مقالات تاریخی شبیه مقالات سایت کوچه ها بدور از خودبزرگ بینی باشه تا هم با واقعیت همخوانی داشته باشه و هم پندآموز باشه.
دقیقا! امیدوارم که بالاخره بفهمیم که ما مرکز دنیا نیستیم و نقاط دیگه دنیا تاریخ و فرهنگی بسیار پربارتر از ما دارند.
از شورای پادشاهی وستروس انتظار مقاله های بهتری داشتم.
امیر عزیز منم منتظر اون روزم که ما بفهمیم مرکز دنیا نیستیم!و فقط خودمون نیستیم که میدونیم!
ما مرکز دنیا نیستیم و خوب نیست که خودمونو بهترین و بالاترین بدونیم امیر عزیز
سوای موقعیت امروزمون ما واقعا جزو بنیانگذاران تمدن بودیم
ولی این که ازونور پشت بوم بیفتیم و بگیم بقیه خیلی از ما بهتر و پربارتر بودن هم درست نیست
اعتدال!
:/ یک زمانی مرکز دنیا بودیم حالا اینکه دیگه نیستیم دلیل نمیشه که فراموش کنیم چه تاریخ و چه داستانهایی داشتیم
داستانهایی که خیلیها از اونها الهام گرفتن 😐 و از ما تقلید کردن اما اسمی نبردن
Darkness خودم به شخصه متوجه خودبزرگ بینی نوشتم نشدم و اصلا هم چنین قصدی نداشتم و همینطوری که برای سایر نظرات گفتم هیچ وقت منظورم استفاده مارتین از تاریخ ایران باستان نبود.فقط قصد داشتم بگم که یه بخشی از تاریخ سرزمین ما هم شبیه به رویدادهای این کتابه…
بیخیال بابا این حرف ها و ایرادها چیه. مطلب به این خوبی.اصلا خود بزرگ بینی و این حرفا نیس. نویسنده که نگفته بود مارتین از تاریخ ایران ایده گرفته گفته دنیاش به تاریخ ایران شباهت داره .مطلب عالی بود ممنون
پرنس ریگار بسیار متشکرم از کل دوستان فقط شما مطلب رو گرفتید!!! 🙂
تشکر از شما برای مطلب جالب و اموزندت
اخ بدم میاد از اینایی که از اونور بوم میفتن زارت فاز روشنفکری میگیرن و با کوچک جلوه دادن تاریخ پر بار ایران سعی دارن خودشون رو بزرگ جلوه بدهند باشه شما عارف بزرگ بابا به اندازه کافی تاریخ این کشور تحریف شده شما دیگه کوتاه بیا
دوستان از اونجایی که ممکنه سو تفاهمی پیش بیاد لازم دونستم این مسئله رو بیان کنم که مقاله پیش رو با قلم اعضای شورای پادشاهی وستروس نوشته نشده و حاوی نظرات ما نیست( و در همین راستا نام نویسنده در بالای مقاله عنوان شده).
از نظر شخص من این مقاله از این جهت ارزشمنده که نویسنده تشابهات تاریخی ایران و دنیای مارتین رو از نقطه نظر خود بیان کرده .
گذشته از این که ما با محتوا و پیام این مقاله ایشون موافق باشیم یا نه، زحمت نگارش این متن شایسته توجه هستش.
در هر حال بستر نقد این مقاله فراهمه و چنان چه مخاطبی نظری متفاوت از نظر نگارنده مقاله داره، هم ما و هم به احتمال زیاد شخص نویسنده، خوشحال میشیم از اون مطلع بشیم.
خیلی جالب بود.سعی کردم حتی الامکان نوشتم طوری باشه که زبان علمی یا کسل کننده نداشته باشه ولی گ.یا برخی دوستان نپسندیند!به هر حال این کاری بود که از دست ما بر میومد.
البته از هیچ نوشته و مقاله ای انتظار راضیت کامل نمیره . نشده مقاله ای نوشته بشه و تماما بازخورد مثبت ببینه.
با وجود همه واکنش های مثبت و منفی ( که وجودشون طبیعیه) ما برای تلاش و زمانی که شما صرف این مطلب کردید ارزش بسیاری قائلیم و در صورتی که این نگارش تداوم داشته باشه همچنان ازش استقبال میکنیم.
خیلی ممنون لطف دارید.حتما در اولین فرصت.
یک نقد دوستانه هم به شما دارم دوست گرامی،این متن بدون درنظر گرفتن موافقت یا مخالفتم به هیچ عنوان ،تکرار میکنم به هیچ عنوان یک مقاله نیست و مقاله را تعریفیست و المانهایی دارد که حتا یک مورد نزدیک به اپشن های شکلگیری یک مقاله رغ در متن فوق نمیبینیم.امید که جسارت نکرده باشم
چقدر جالب.مقاله اونقدر ضعیفه مدیرای سایتم براعت میکنن.دمتون گرم
خب اگه اینقدرضعیه که نمیتونید پشتش دراید چرا منتشر میکنید!!!!!!!
شما که سالی به ۱۲ ماه مطلب نمیذارید.پس سالی یه بار مطلبی بذارید که دفاع کنید.
من نمیگم همه حرفا این مقاله چرته.ولی خب نتیجه ای که گرفته خنده داره
دوست عزیز میشه به دلایل ضعف مقاله ام!! اشاره کنید.خودم که فک نمی کنم مقاله باشه!ولی شما اگه ممکنه به چند مورد از ضعفهاش اشاره کنید.خوشحال میشم.
یکی از دلایل ضعف مقاله تان مقاله نبودنش می باشد
rozeta عزیز، اگه ما کم مطلب روی سایت قرار میدیم خودش گواهیه بر این که به راحتی مطلبی رو که شایستگی نداره منتشر نمیکنیم . همین موضوع نشون میده که مطلب جناب شیخ زاده توجه ما رو جلب کرده.
هدف پست من این بود که اگه نظری مخالف مطلب وجود داره، بتونه آزادانه و بدون تاثیر از پیش فرض نظر ما بیان بشه .
در همین راستا خوشحال میشیم نظر متفاوت شما رو در مورد شباهت های موجود دنیای نغمه بخونیم .
دوست عزیز شما ۵ مورد رو در این مقاله بررسی کردید : ۱٫ وجود خاندان های قدرتمند در یک کشور ۲٫ تلاش برای رسیدن به قدرت توسط برادر یک پادشاه ۳٫ وجود شهرهای آزاد ۴٫ ساخت دیوار دفاعی ۵٫ مکر-حیله و کشتار دشمنان.
من رشته تحصیلیم تاریخ نبوده اما با توجه به مطالعات پراکنده ام می تونم دهها تمدن و نژاد رو مثال بزنم که چهار مورد از این پنج مورد(بجز شهرهای آزاد) در اونها اتفاق افتاده و همونطور که دوستمون امید بالاتر گفتند این بدلیل طبیعت انسان هست بنابراین علیرغم تاریخ کهن ایران وجود چنین تشابهاتی در تاریخ ایران با حوادث دنیای مارتین امتیاز خاص یا اتفاق عجیبی نیست.
در مورد شهرهای آزاد دو نکته وجود داره: ۱٫ اطلاعات ارائه شده توسط شما در مورد شهر هترا نادرست هست این شهر یک ایالت نیمه مستقل در دوران اشکانیان(مانند ارمنستان اما با اختیارات کمتر) بوده که طبق سنت اشکانیان که به مناطق مختلف خودمختاری می بخشیدند مدتی رونق داشته با بقدرت رسیدن ساسانیان و ایجاد حکومت مرکزی و از بین رفتن خودمختاری خیلی از مناطق این شهر شورش می کنند و بعد از مدتی از ایران شکست می خورند و شهر متروکه می شه بنابراین برخلاف شهرهای آزاد دنیای نغمه که فقط اسم اونها شهرهای آزاد هست اما عملا کشورهایی مستقل هستند هترا فقط یک بازیچه بوده. ۲٫ معادل پدیده ایی که در دنیای نغمه مارتین اون رو شهرهای آزاد می نامه در تاریخ امپراتوری های جهان زیاد وجود داره از چین و ایران و رم در دوران باستان گرفته تا تازه ترین نمونه اون که کشورهای اروپای شرقی بجا مانده از امپراتوری شوروی هستند و این شباهت هم امتیاز ویژه ایی نیست.
نکته آخر اینکه درسته که شما صراحتا نگفتید که مارتین از تاریخ ایران الهام گرفته اما لحن مقاله شما کاملا این ایده رو به مخاطب القا می کنه و حداقل این از نظر من نشان دهنده همون عقیده بشدت رایج در جامه ایران هست که فکر می کنه هر چیز مثبتی مستقیم یا غیر مستقیم مدیون ایران هست و بنظر من باید با اون مقابله کرد و پرسید: گیریم پدرت فاضل از فضل پدر تورا چه حاصل؟
در مورد هترا به پنج نکته اشاره می کنم که به نظر کافی بیاد.
۱)شهر هترا رو از جهاتی میشه یه ایالت نیمه مستقل اشکانی دونست و از جهاتی نه.اما چرا؟این شهر با مربوط به دوران اشکانی هست و همچنین در دوره ی دوم شهر که مربوط میشه سده ی اول میلادی حاکمان مریا نام(با معنی سرور و سید) در این شهر حکومت می کردند که از جمله آنها اوتهگال است که تندیسش هم در هترا پیدا شده.به نوعی نظر شما درسته این شهر خاصیت دفاعی خیلی خوبی برای حکومت اشکانیان داشته و دو امپراطور قدرتمند روم یعنی هادریان و سپتیموس سوروس از دروازه های این شهر ناکام برگشتند.در این شهر معبدی به اسم معبد شمشا و شمش(شمس) که مربوط به خدای خورشید هست قرار داره که این شهر از دورااروپوس،پالمیر و سایر شهرهای بین النهرین زمان اشکانی جدا میکنه.همین امر شاید بشه دلیلی بر استقلال بسیار زیادتر این شهر نسبت به ارمنستان که هماره عامل اختلاف بین روم و پارت و حتی ساسانیان بوده.
۲)شهر هترا خاصیت دفاعی فوق العاده ای داشته این شهر ۱۶۳ برج دفاعی و خندقی در اطرافش با دیواری به عرض دو تا چهار متر داشته که بی دلیل نبوده دو امپراطور روم از فتح کردنش نا امید شدند.
۳)وجود ایوان و کاربرد زیاد گچ در تزئین و معماری معابد شهر هترا جلوه ی خاص به این شهر بسته و وجود ایوان حتی در خانه های شخصی از دیگر نکات ویژه ی این شهر به حساب میاد.همچنین بر خلاف خیلی شهر های دیگه معبد شماره هفتم که بر اساس کاوش های فواد صفر عراقی در هترا به دست اومده مربوط به خدای نرگال هستش یعنی اهریمن(پرستش یه خدای اهریمنی دوباره خودش یه نکته مهمه)
۴)این شهر سرانجام سال ۲۴۰ یا ۲۴۱ میلادی توسط اردشیر اول ساسانی فتح میشه و دوران شکوهش به پایان میرسه.
۵)اما مورد آخر بنده شهر هترا رو از لحاظ منابع تاریخ ایران بررسی کردم و به این نکته آگاهی داشتم که هم شهر کارث جزو شهرهای آزاد حساب نمیاد و هم اینکه اگر هم قرار شباهت داشته باشه به شهرهای مصر و کارتاژ شباهت بیشتری داره در این مورد میشه بنده تا حدودی اشتباه کردم…
با تشکر از شما دوست عزیز بابت زحمتی که کشیدید. به هر حال امکان تشابه اتفاقات تاریخی بسیار زیاد هست و تو تاریخ همه کشورها وقایع بسیار زیادی رو میشه یافت که با هم شباهت های غریبی دارند. از این لحاظ کار شما قابل تقدیره، اما کاش منظورتون رو تو مقاله واضح تر می نوشتید تا این همه سوتفاهم پیش نیاد. من هم اول این طور برداشت کردم که شما می خواستید الهامات مارتین از تاریخ ایران رو بنویسید، و به این نتیجه رسیدم که راه رو اشتباه رفتید چرا که با وجود درستی این ادعا که مارتین در نگارش کتابش از تاریخ ملل مختلف من جمله ایران و خاورمیانه الهام های بسیاری گرفته اما باید در جای دیگه ای جز این مواردی که شما ذکر کردید دنبال این شباهت ها گشت.
در آوردن این الهام ها و تشابه ها خودش یه مقاله مفصل جداگانه می طلبه، اما اگه بخوام به صورت مختصر بهشون اشاره کنم شما رو ارجاع میدم به خوندن کتاب The World of Ice and Fire که از قضا به تازگی هم منتشر شده، در اون کتاب می تونید ببینید که مارتین چطور جغرافیای تاریخی فرهنگی زمین رو در دنیای خودش هم دقیق و جز به جز رعایت کرده، و میشه ردپای هر تمدنی رو در جای درست خودش دید، چه اون تمدن اروپا باشه، چه خاورمیانه، آسیای مرکزی، شرق آسیا، هند، آفریقا، استرالیا و اقیانوسیه و خلاصه هر تمدنی که روزگاری در این جهان وجود داشته در این کتاب حضورش قابل ردیابیه.
در مورد تمدن ایران و خاور میانه به طور اختصاصی قراین بسیاری رو میشه در سرزمین آشایی دید، شرق اگزوتیک و ناشناخته، جایی که آیین رلور نخست ظهور پیدا کرده و رواج یافته (و خود این آیین تایید شده که برگرفته از زرتشت و مزدیسنا است) جایی که علوم ناآشنا و جادوهای غریب رواج دارند و اژدهایان برای اولین بار پیدا شدند، جایی که به جواهرات و ادویه های گران قیمتش شهرت داره (بندر آشایی در محل ورود آبراهه زعفران Saffron Straights به دریای یشم Jade Sea بنا شده) و بسیاری قراین دیگه.
اما توضیحی هم در مورد مواردی که شما بیان کردید بدم، با وجود این که شما تاکید کردید که هدفتون پیدا کردن تشابهات بوده نه الهام گیری ها، شاید جالب باشه که منابع الهام مارتین تو این موارد برای رفع ابهامات ذکر بشه. الهام مارتین در این موارد مشخصا از تاریخ اروپا و به ویژه انگلستان بوده و شواهد و تشابهات این قدر فراوان، دقیق، عینی و جز به جز هستند که جای هیچ تردیدی رو باقی نمی گذارند.
به طور مثال در مورد اول، شما شباهت خاندان های اشرافی وستروس رو با خاندان های اشرافی دوران اشکانی مثال زدید. به نظر بنده این تشابه نشان دهنده موضوع خاصی نیست، چرا که هر جا ما سیستم حکومت فئودالی داشته باشیم چنین خاندان ها و قلعه هایی هم خواهیم داشت و مثالش هم در طول تاریخ بسیاره! اما به نظر می رسه که الهام اصلی مارتین در این زمینه خاندان های اشرافی انگلستان بودن، و خاندان های وستروس به خاندان هایی مثل لنکستر و یورک (به تشابه اسمی و نشان و Coat of arms خاندان ها دقت کنید) شباهت بسیار بیشتری دارند تا خاندان های اشکانی. به خصوص این که جنگ پنج پادشاه و اتفاقات بعد از اون (وقایع کتاب پنج) تشابهات بسیاری با جنگ رزها داره در حدی که میشه بیشتر افرادی که در این جنگ حضور دارند رو با اشخاص واقعی تاریخ جنگ رزها تطابق داد. جالبه که بدونید بسیاری از خوانندگان کتاب وقایع کتاب ششم رو بر اساس همین اتفاقات تاریخی پیش بینی می کنند.
درباره ی مورد دوم، باز هم شاهان بسیاری بودن که دینشون رو تغییر دادن و دین دیگری رو جایگزین دین پدرشان کردند و این نمی تونه دلیل خیلی متقنی برای این شباهت باشه. دیگه بزرگ تر و مشهورتر از کنستانتین که نداریم که دین رسمی روم رو تغییر داد. حتی در تاریخ ایران هم میشه مثال های بهتری یافت مثل مانی، که به نظر میرسه خیلی مهم تر و بزرگ تر از این کار نرسی باشه چرا که به هر روی آناهیتا هم در مزدیسنا پرستش میشه و معمولا trinity اهورامزدا، میترا و آناهیتا با هم به تصویر کشیده می شدند و تغییری که نرسی داده تغییر بسیار minor تری بوده نسبت به شاپور دوم و مانی یا استنیس و آیین رلور.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که بسیاری شخصیت استنیس رو برگرفته از ریچارد سوم انگلستان می دونند.
مورد سوم، در تاریغ نغمه چنین آورده شده که شهرهای آزاد مستعمره های امپراتوی والریا بودن که بعد از نابودی این امپراتوری مستقل شدند. از اونجایی که والریا ترکیبی است از امپراتوری روم و افسانه ی آتلانتیس، میشه چنین برداشت که شهرهای آزاد هم باید فرهنگ اروپایی داشته باشند. در واقع میشه مستعمرات والریا رو به دو دسته تقسیم کرد: غرب خلیج برده داران و شرق این خلیج. میشه این طور معادل سازی کرد که اگه والریا روم باشه خلیج برده داران میشه دریای مدیترانه و شهرهای آزاد میشن سواحل شمالی دریا و شهرهای گیسکاری میشن سواحل جنوبی. واسه این ادعا هم مدارک و شواهد بسیاری هست و توصیفات مارتین از این شهرها کاملا با توقع ما می خونه، شهرهای آزاد مانند اروپای شرقی و مرکزی و جنوبی توصیف شدن و شهرهای میرین، یونکای و آستاپور به تمدن های مصر و کارتاژ شباهت دارند. (حتی لوکیشن های فیلم برداری سریال هم به همین صورت انتخاب شده.)
این رو هم اضافه کنم که نکته نادرستی که در مقاله شما بود اینه که کارث رو جزو شهرهای آزاد حساب کردید، در حالی که کارث مستقل از این ۹ شهره و شباهت های فراوانی به قسطنطنیه داره، این که دروازه ورود به شرق محسوب میشه و در کنار یک آبراهه ی باریک که تنها راه آبی ورود به شرقه بنا شده. ضمن این که با وجود این که دیوارهای کنستانتینوپل هم شهرت خودشون رو دارن اما میشه اونا رو با دیوارهای مشهورتر بابل هم ارتباط داد.
مورد چهارم، این یکی که دیگه خیلی واضحه، منبع الهام مارتین برای دیوار، همانا دیوار هادرین هست که خودش هم تاییدش کرده و جای بحثی رو باقی نمی گذاره. حتی جالبه بدونید که دیوار آنتونین هم معادلی در دنیای نغمه داره، در کتاب دنیای یخ و آتش اومده که شاه ایریس دوم (شاه دیوانه) در جوانی تصمیم گرفت که دیوار دیگه ای در شمال دیوار بسازه بسازه و زمین های بین این دو رو تصاحب کنه که شباهت جالبی داره با مکان و انگیزه ی ساخت و سرانجام دیوار آنتونین، البته با این تفاوت که این دیوار حتی به مرحله ساخت هم نرسید و در حد ایده باقی موند.
بگذریم، در هر حال در طول تاریخ دیوارهای بسیاری در تمدن های مختلف ساخته شدند که همه شون هم دلیل یکسانی برای ساخته شدن داشتند. لیست این دیوارها رو می تونید در لینک زیر ببینید، تعداد این دیوارها بسیار زیاده و دیوار مارتین رو هم میشه به همه این ها ربط داد و هم میشه گفت همون طور که همه این دیوارها مستقل از هم هستند و از روی هم کپی برداری نشدند دیوار مارتین هم همین طوره.
http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_walls
با وجود این که دیوار گرگان هم تو این لیست وجود داره با توجه به این که در برابر خیلی از این دیوارها شهرت بسیار کمتری داره (حتی بسیاری از ایرانی ها هم از وجود همچین چیزی اطلاع ندارند، چه برسه به آمریکایی ها!) بعید به نظر میرسه که موقع خلق این داستان از این دیوار هم الهام گرفته.
مورد پنجم و آخر، این اتفاق هم که کسی دشمنانش رو در یک مهمانی به قتل برسونه اصلا چیز یونیکی نیست و بارها در طول تاریخ اتفاق افتاده. اما Red Wedding و داستان های هوخشتره تفاوت های اساسی با هم دارن، مهم تر از همه این که جای شخصیت ها با هم عوض شده، یعنی اگر مارتین می خواست از این داستان برای عروسی خونین الهام بگیره داستان این طور می شد که راب استارک لنیسترها رو به یک مهمانی دعوت می کرد و همه شون رو قتل عام می کرد! در داستان هوخشتره سکاها به سرزمین ماد حمله کردند و پدر هوخشتره رو کشتند و سرزمین اون ها رو اشغال کردند، و هوخشتره به این وسیله انتقام می گیره و اعلام استقلال می کنه. اما در داستان مارتین قربانی کسیه که شورش کرده و توسط کسانی که علیه شون شورش کرده به قتل می رسه (دقیقا برعکس!)
البته منبع الهام مارتین برای داستان Red Wedding باز هم مشخص و با دلایل بسیار قطعیه. اتفاقی که مارتین از اون الهام گرفته در تاریخ به Black Dinner مشهوره و در اون ویلیام داگلاس ۱۶ ساله به مهمانی شاه جیمز دوم ۱۰ ساله شاه اسکاتلند دعوت میشه (پدر ویلیام داگلاس قبل مرگش Regent شاه بوده) و در اون مهمانی با تدبیر ویلیام کریکتون که مشاور اعظم شاه بوده به همراه اطرافیانش به قتل می رسه. اینجا عملا دیگه وقایع مو به مو از این واقعه تاریخی برداشته شده، حتی اسم واقعه و سن افراد! و یا اسم همسر فرد کشته شده (Jeyne و Janet) و خیلی مشابهات دیگه که اینقدر واضحن که نیازی به ذکرشون نیست!
با تشکر از پاسخ جامع شما متاسفانه بدلیل همزمانی پاسخ شما رو ندیدم.
ممنون رنلی عزیز .
نقد های این چنینی که دقیق و متین نوشته شدن به اندازه خود مطالب ارزشمند و سازنده اند .
ممنون دوستان.
از Darkness عزیز هم تشکر میکنم به خاطر کامنت خوبشون، در مورد شهر هترا اطلاعات من نافص بود و فرصت مطالعه هم نداشتم و به همین دلیل در موردش نظی ندادم؛ اما کامنت شما بحث رو تکمیل کرد.
درباره ی مورد دوم.بله آناهیتا بخشی از آیین مزدیسنایی است و پرستشش خارج از دین زرتشتی حساب نمیاد.اما در دوران های تاریخی تقریبا هر گاه که بعضی شاهان خواستند به نوعی نظر متفاوتی نسبت به عقاید گذشتگانشان ارائه بدن از میترا یا آناهیتا یا تنها مانند نرسی در نقش برجسته نقش رجب یا همراه با اهورامزدا استفاده می کردن،مثل نقش برجسته طاق بستان(نقش خسرو پرویز طاق بزرگ).در نوشته ام هم به این نکته که روی اوردن به بخش جدیدی از دین و آیین هست اشاره کردم.
اما در مورد مانی و شاپور دوم تا اونجا بنده می دونم مانی به خیال هوادارانش یک پیامبر بود که در دوره ی شاپور اول ظهور می کنه! و کتاب شاپورگان رو هم که نوشته خودش بوده به شاپور تقدیم میکنه ولی موبدی زرتشتی، بسیار قدرتمند در دربار ساسانی به اسم کرتیر وجود داشته ،که در زمان بهرام اول دوم و سوم مغبدان مغبد(موبد موبدان) بوده، سرانجان همین فرد باعث میشه که مانی اعدام بشه و دینش نه در ایران بلکه بیشتر در آسیای مرکزی رشد و نمو پیدا کنه و در ایران به اون صورت تغییر دینی وجود نمیاره.کرتیر موبدان زرتشتی رو قدرت زیادی می بخشه و همین امر باعث رو شاید بشه یکی از دلایل نرسی برای نشان دادن نقش آناهیتا در نقش برجسته معروفش دونست.یعنی کاستن از قدرت موبدان و روحانیون.در موبد شاپور دومی که اشاره کرید نمی دونم که تغییری که ایشون در دین ایجاد کردند چی بوده؟چ.ن شاپور دوم یا ذوالاکتاف از لحاظ مذهبی به نظر سخت گیر میومده.شاهد این مسئله رو میشه سرکوب شورش مسیحیان،به گمانم،در شهر شوش در این دوره اشاره کرد.در مورد سایر موارد اما اشاره کردم که فقط یه شباهت ظاهری از لحاظ کلیت موضوع دارن نه به طور اخص موارد اول سوم چهارم و پنجم منظورمه و شما با اینکه هدفتون رو مشخص کردن منابع معرفی کردید بیشتر میشه یه نوع محاکمه نوشتید!!!
بله درست می فرمایید من منظورم همون شاپور اول بود که به اشتباه نوشتم دوم. و قصدم از این تشبیه سیاست های آزادی مذهبی شاپور اول بود که به مانی اجازه گسترش دین جدیدش رو داد و این دقیقا بر خلاف رویه اردشیر بابکان بود که حتی یکی از دلایل قیام خود علیه اشکانیان رو آسان گیری اشکانیان بر غیرزرتشتیان اعلام می کرد.
اما تا جایی که من یادمه کرتیر خودش نخست موبد معبد آناهیتا بوده، و مطمئن نیستم که نرسی با این اقدامش قصد مخالفت با کرتیر رو داشته. (البته این جزییات مورد بحث ما نیست و با این داستان شباهت ها و تفاوت های خودش رو داره، من هم قضیه مانی و شاپور رو صرفا به عنوان یک مثال شبیه تر بیان کردم.)
نمی دونم چطور از کامنت من برداشت محاکمه کردید، من همون اولش هم گفتم که فقط برای رفع ابهام این ها رو می نویسم. وگرنه که تاکید کردم همون طور که خودتون تو کامنت ها گفتید هدف شما هم بیان این شباهت ها بوده که خب من منکرش نیستم و همون اول هم گفتم پیدا شدن این نوع شباهت ها اتفاق عجیبی نیست. تعجب می کنم که شما چطور چنین برداشت خصمانه ای از کامنت من کردید.
بله هدف شما رفع ابهام بود و از این جهت از شما ممنونم ولی دوباره تو نظراتتون به مواردی اشاره کردید که همون منظور رو می رسوند.
در مورد قصد نرسی هم باید بگم شروع حکومت این پادشاه به نوعی همزمان میشه با پایان قدرت کرتیر موبد.در ضمن گمون کنم که کرتیر در زمان شاپور اول هیربد بوده و هنوز موبد هم نشده بود و مقامات بالای خودشو از جمله بزرگ زادگی در دوره ی بهرام دوم به دست میاره..
کم بود نخوندم
این پاسخ خیلی بیشتر به مقاله شباهت داره تا متن اصلی
آدرها رو به کی شبیه میدونی در تاریخ ایران؟
بسیار عالی
جالب بود تا حالا از این دید نگاه نکرده بودم.
خیلی خیلی ممنون
خیلی هم مطلب خوبی
دستت درد نکنه سایت رو دوباره زنده کردی خدا کنه فروم هم دوباره زنده بشه!
خیلی ممنون استنیس عزیز!همین که پای این مطلب ۳۰ تا نظر دیدم واقعا ارزشمنده!فهمیدم این سایت زندس
سلام
در ابتدا تشکر می کنم از مقاله جالبتون.
برام جای تعجبه چرا دوستان اینگونه برخورد کردند. اینکه واژه هایی مثل “خود بزرگ بینی” در پای مقاله ای بیاد که نویسنده به صراحت گفته که ” مارتین از تاریخ ایران الهام نگرفته” کمی بی انصافیه. شباهت قومی – جغرافیایی و همچنین رفتار تکاملی فرهنگی – اجتماعی انسان ها در تمام ادوار تاریخ در زمانهای یکسان بین قوم ها ( بعدها ملل) غیر قابل انکاره. اینکه دوستان از مارتین در مورد موارد الهام بخشش نقل قول می کنند قبول، ولی هیچ کسی نمی تونه شباهت های تاریخی در زمانهای موازی بین چند تا قوم را منکر بشه. اینکه در تاریخ ایران باستان دیواری برای جدا افکندن مردم کشیدن و نمونش در چین یا اروپای مرکزی بوده باید باعث خود بزرگ بینی دوستان بشه؟ یا میتونه نتایج دیگه داشته باشه.
نه به تعصب بعضی از دوستان در مورد بزرگ کردن افعال نیاکانمون نه به توجهی و بستن چشمان بعضی دیگر در مورد روشن اندیشی. که هر دوی این دسته کمی باید تفکر تعمقی بیشتری در مورد داشته ها و نداشته هاشون بکنن.
خوشحالم که می نویسید و ترجمه می کنید و سرچ. خوشحالم که نقد میشه و تصحیح. و خوشحالم به خاطر نحوه بخورد نویسنده.
تازه رئیس ناسا هم ایرانیه:)))))))))
با سلامرو عرض ادب به تمامی دوستان معترض و نویسنده محترم
لازم دونستم چند نکته رو یاداوری کنم
١-دوستانی که ادعا دارند باستان شناسی یا تاریخ نخوندند چطور با این قاطعیت در مورد تاریخ نظر میدهند؟
٢-مارتین یک نویسنده متوسط با اثار متوسط که سطح ادبی بالایی نداره و همچنین ارزشی برای مخاطبش قائل نیست ولی انسان اگاهیی نسبت به اطرافشه و با شناختی که نسبت به این نویسنده پیدا کردم یقین دارام که الهاماتش فراتر از تاریخ انگلستان بوده البته به هیچ. عنوان نظری در این باره ندارم که از تاریخ ایران برداشتی داشته یا نه اما بی شک مقاله پیش رو دارای ارزش بالای علمی تاریخی است که باید از برخی جنبه های ان استفاده کرد.
٣-بی شک نویسنده مقاله فردی اگاه و عالم بوده که احاطه ای کامل بر هزاران صفحه از تاریخ ایران و کتابهای مارتین داشته پس به راحتی نمیتوان لقب ضعیف یا بی ارزش را به نوشته ایشان داد،
بابا نویسنده فقط خواسته بگه با تاریخ مام یه جاهاییش شبیهه، مثلا بدونیم فلان چیز شبیهش تو ایرانم بوده، من که اصلا این برداشتو نکردم که بگه مارتین از ایران الهام گرفته
خیلی جالب بود مقاله ممنون!
خیلی مقاله جالبی بود . فقط میخوام تشکر کنم بابت زحمتی که کشیدین . دلیل اینقدر نظر منفی رو هم نمیفهمم ! بیان کردن شباهت های بخشی از تاریخ با این داستان چه ایرادی داره که باعث این حرفا شده!؟
سلام دوست عزیز. من با نظرات دیگران در مورد شباهت یا عدم شباهت کتاب با تاریخ ایران کاری ندارم اما خودم بعنوان یک دانشجوی رشته ی ایرانشناسی هنگام خوندن کتاب خیلی جاها احساس می کردم که شباهتهایی حداقل با افسانه ها و روایات اقوام آریایی (که می دونیم فقط به ایران قدیم مهاجرت نکردن بلکه بسیاری از اونها به نقاط مختلف اروپا و آسیا همچون هندوستان و افغانستان هم رفتند) وجود داره که بهشون اشاره می کنم: ۱- در کتاب اشاره شده که دو فصل بیشتر بر سرزمین حاکم نیست، تابستانی کوتاه و زمستانی بلند. خب اگر کسی علاقمند باشه میتونه به کتاب های اسطوره شناسی و روایات ملی خانم دکتر آموزگار و یا دکتر مهرداد بهار مراجعه کنه و در اونجا متوجه میشه که اقوام آریایی تا پیش از مهاجرتشون قایل به وجود همین دو فصل و با همین توالی یعنی تابستانی کوتاه و زمستانی بلند بوده اند. دلیلش هم مشخصه. محل سکونت اولیه ی این اقوام مناطق بسیار سردسیری شمال فلات ایران و تا نزدیکی سیبری بوده که امکان تجربه ی فصلی دیگر رو به اونها نمی داده. ۲- نسبت دادن وجود موجودات اهریمنی در شمال یخ زده و پر برف. مشابه چنین اعتقادی در میان آریایی ها وجود داشته و حتی زرتشتیان نیز جایگاه حضور اهریمن و دیوان رو شمال نکوهیده می دونسته اند و سرما رو از بدترین دیوها می پنداشته اند. بطوری که ماه دی که ماه شروع این سرمای شدید بوده در کتیبه ی بیستون داریوش اَنامَکَ (یعنی بی نام) ذکر شده و بعدها هم به نام دی یا دادار یعنی آفریدگار تغییر یافته، یعنی ایرانیان از شر دیو سرما به خدا پناه می برده اند در این ماه. ۳- در کتاب سوم فکر کنم، در جاییکه برندون استارک در یکی از قلعه های متروک دیوار یخ به همراه همراهانش پناه گرفته داستانی از یکی از قدرتمندان قدیمی روایت میشه که در همون محل در پی ناخشنودی از یکی از زیر دستانش پسر اونو کشته و گوشتش رو خورد به پدر بی خبرش می ده. دوستانی که با تاریخ آشنایی دارن بخوبی می دونن که این داستانی بسیار معروف در ارتباط با پدربزرگ کوروش بزرگ یعنی آستیاگ آخرین پادشاه ماد هست که هرودوت و دیگر مورخین نقل کرده اند. داستان هم از این قرار بوده که آستیاگ پیش از تولد کوروش خوابی می بینه که توسط خوابگزارانش چنین تعبیر میشه که نوه اش تمامی دنیا و درنتیجه قدرت او را هم تصاحب کرده و خواهد گرفت. در نتیجه آستیاگ به وزیرش هارپاگ دستور میده که پس از به دنیا اومدن کوروش او رو بکشه اما هارپاگ پنهانی کوروش را فراری می ده. آستیاگ بعدها با پی بردن به این نافرمانی وزیرش ضیافتی ترتیب داده و در آنجا از وزیر بی نوای خود با گوشت کباب شده ی پسر وزیر پذیرایی می کنه! خب در این یک مورد شباهت اونقدر زیاده که انکارناپذیره. ۴- از دیگر موارد می توان به ازدواج بین خواهران و برادران تارگرین اشاره نمود که با اینکه امری ناپسند بوده اما بزرگان جامعه صلاح می دیده اند چشم بروی آن ببندند. در تاریخ ایران مشابه چنین داستانی را در ارتباط با کمبوجیه فرزند کوروش داریم که پس از مرگ پدر عشق خود به خواهرش را آشکار کرده و از بزرگان دینی و کشوری می خواد قانونی بیابند که مطابق با آن قادر به ازدواج با خواهرش باشه. طبیعتا چنین قانونی یافت نمی شه امااون بزرگان از ترس شاه قانون دیگری را پیدا می کنند که بیان می داره شاه یک کشور ازاد است که به هر آنچه می خواهد عمل کند و در نتیجه کمبوجیه با خواهر خود ازدواج کرده و بدعتی ناپسند را در خاندانهای شاهی ایرانی بنا می نهد که بعدها نیز به دلیل حفظ قدرت و ثروت داخل یک خانواده و همچنین حفظ نژاد خالص، ادامه می یابد. تا جاییکه حتی موبدان زرتشتی در عصر ساسانی با دستکاری در موازین اصلی دین زرتشت، ازدواج با خواهر را به عنوان امری پسندیده تبلیغ می کنند (رجوع شود به کتاب ارداویراف نامه) و البته همین تبلیغ مداوم خبر از آن دارد که مردم این عمل را امری ناپسند می دانسته اند. در نتیجه روحانیون برای کاستن از قبح آن مدام به دنبال تقدیس این عمل و تشویق بزرگ زادگان به انجام آن بوده اند.
۵- نام دختر شمالی ند استارک یعنی آریا. مسلما چنین نامی بدون علت گذاشته نشده. در کتاب چهارم مشابه چنین نامی رو در مورد دختر جنوبی شاهزاده دوران می بینیم یعنی آریانِ مارتل.
موارد دیگری نیز در خلال خوندن کتابها به نظرم رسید مانند شباهتهایی بین ادیان موجود در کتاب و ادیان کهن اریایی (مانند شباهت ستایش نور با جایگاه نور و خورشید در ادیانی چون مهرپرستی و مانوی)، اما متاسفانه به دلیل یادداشت نکردنشون در آن زمان، نمی تونم بیاد بیارم. البته من هم در همین جا ذکر می کنم که منظورم از گفتن این نکات این نبود که بگم مارتین ۱۰۰% با تاثیر از تاریخ ایران این کتاب رو نوشته. حداقل نه بصورت مستقیم. اما داستان تولد کوروش به حدی در غرب مشهوره که امکانش هست هر فرد علاقمندی به تاریخ و یا حتی روایات مذهبی هم بدون خوندن تاریخ ایران این داستان به گوشش رسیده باشه. در مورد زمستان و نکوهیده بودن سرما هم که گفتم این دگه فقط متعلق به ایران نیست بلکه میراث روایی تمامی آریایی ها بوده که پس از مهاجرت از مکان سکونت اولیه شون به سرزمین های گوناگونی رفته و طبیعتا این روایات رو هم همه جا به دنبال خودشون بردن. هیچ اشکالی هم نداره که بگیم آقای مارتین و یا هر نویسنده ی دیگری با خوندن تاریخ و افسانه های کشورهای مختلف جهان داستانشون رو نوشتن چون این کار اتفاقا افق دید نویسنده بشدت گسترش داده و به اون در خلق فضاهای جدید کمک میکنه. کما اینکه نوشتن کتابی در ابعاد نغمه ی آتش و یخ خود نشون از دانش بسیار وسیع نویسنده داره و تنها فردی جهاندیده که مسلط بر تاریخ کشورها و دارای مطالعه ی فراوان بوده قادره که چنین جزییات شگفت انگیزی از روابط انسانی و چنین فضاهای بدیعی رو در دل داستانش بگنجونه. ادعای اینکه این داستان وامدار تنها یک فرهنگ خاصه بنظر من نمی تونه منطقی باشه. وقتی خود داستان در دلش ده ها فرهنگ و سرزمین گوناگون رو گنجونده لازمه اش این بوده که نویسنده پیشتر راجع به این فرهنگها مطالعات عمده ای انجام داده باشه که مسلما هم این کار رو کرده بوده. در حقیقت میشه گفت داستان متاثر از آمیزش فرهنگهای گوناگونه و تمی جهان وطنی داره و برای همین هم در همه جا فهمیده شده و چنین طرفداران مشتاقی رو بخودش جلب کرده.
بله درست می فرمایید.تو اساطیر ایران شباهت های خیلی بیشتری میشد پیدا کرد و شما هم اشاره کردید به چند موردش.بسیار متشکرم.واقعا جالب بود.
در مورد ازدواج خواهر و برادر بر اساس تاریخ طبری ازدواج بهرام چوبین با خواهرش رو هم داریم که من دیگه اشاره نکردم.تا کمتر مورد عنایت دوستان قرار بگیرم!!
البته اونچیزی که باعث شده این شایعه رو درباره ایران باستان بشنویم بیشتر نفرت اعراب بعد از ورود اسلام و همینطور قبل از اونها ابتدا توسط یونانیان و رومیان در دشمنی با ایرانیان بیان گردید… و مورخین مسلمان و عرب نیز به نقل از منابع اونها چنین مساله ای را عنوان نمودند در حالی که همان مورخان یونانی و رومی که در زمان قبل از ورود اسلام به ایران با پادشاهان ایران هم عصر بودند، وگرنه هیچ کدام از این مورخین عرب با این پادشاهان و موبدان و ایرانیان ( به قول خودشان زناکار ) معاصر نبودند! و به چشم خود ندیدند بلکه تنها از منابع یونانی و رومی این شایعات رو گسترش دادند…. از همان منابع رومیها و یونانیانی که همیشه در جنگ دائمی با امپراتوری ایران بودند!
اما در بین همین منابع یونانی و رومی از بین تمامی پادشاهانی که در این دوره بودند، تنها چند مورد ثبت شده که آن هم نه به عنوان یک اعتقاد بلکه با زور صورت پذیرفت…..وگرنه از ابتدای تاریخ ایران این عمل در تمامی کتاب های دینی ایرانیان و مردم عادی بشدت نفی شده و هرگز رواج نداشته حتی در همون منابع عمل این پادشاهان نیز توسط روحانیون و مردم عادی مورد نکوهش قرار گرفته پس این مساله یک امر رایج در میان ایرانیان نبوده… تمامی این شایعات در میان دشمنی ها و جنگ های میان ملت ها و دولت ها به وجود اومدند که هیچ یک بی طرفانه نیستند مثلا در ازدواج محارم مصریان ما کتیبه های ثبت شده داریم در حالی که در هیچ کجای ایران نوشته ای وجود نداره که ثابت کنه این مسئله وجود داشته… و همونطور که گفته شد تاریخ ما رو متاسفانه دشمنان ما نوشتند…. حتی خود ایرانیان هم برای خوار کردن دشمنانشان چنین شایعاتی را رواج میدادن…. و خلاصه اینکه با همان چند مورد ثبت شده در منابع یونانی میبینیم که تاریخ ایران باستان شاهان شرافتمندی مثل کوروش و داریوش هخامنشی و شاهان بزرگ ساسانی رو داشته که نام همسران و فرزندانشون در تاریخ اومده و این نشون میده این امری رایج در میان ایرانیان نبوده… به استثنای چند مورد و چند نوشته یونانی و رومی نمیشه گفت ایرانیان در طول تاریخ با محارم ازدواج میکردن! ما کارها و اعمالی ننگین تر از این رو سراغ داریم بین همین اعراب و دیگران که نیازی به گفتنش نیست! چون امروز در قرن بیست و یکم!!! هم جایز هستش خیلی از قوانین عجیب و بدور از عقلانیت سن ازدواج و مسایل دیگه…. میان این جماعت…
درود آقای ماهان….
فرمایش شما خیلی خوبه اگر درست بهش نگاه بشه،فرض رو بر این بگذاریم که مارتین تحت تاثیر تاریخ باستان و خداینامک های ایرانی ترانه ی یخ و اتش رو خلق کرده باشه،درست؟خب برای قیاس کردن این رمان با افسانه های شرقی باید به روش تحقیقی عمل بشه و هر بخش که مورد نظرمونه رو با رفرنس های دقیق مستند کنیم.نه اینکه شباهات تاریخی رو با مقداری جابجایی زمانی جغرافیایی به مرجع تبدیل کنیم، برای مثال جایگاه دیوان را میشه با ده ها رفرنس معتبر به شمال وصل کرد، یا بجای دیوار گران میشه سد ساخته شده بوسیله اسکندر شاهزاده ایرانی ،طبق گفته ی فردوسی وصل کرد،یا پرستش نور رو میشه با فراگیر شدن ایین مهر تا اقصای اروپا قبل از بناکردن دین مسیحیت مرتبط کرد تا جایی که خیلی ها معترض بودن به کشیش های مسیحی که شما دارید دین خود ما رو با نامی دیگر بهمون قالب میکنید،و سند های بسیاری میشه براش ارائه کرد،مثل درخت سرو نماد میتراییسم،که کریسمس میبینیمش،صلیب و صلیبذشکسته یا سواستیکا که گردونه ی مهر هست اساسن و و و … نقد من به ارجاهای غلطه متن هست، نه فعل انجام شده توسط نویستده
من ممنونم از مطلب جالب شما و از توجهتون
دوباره یاد نابودی هترا بدست موجودات داعش افتادم 🙁 که به گفته شاهدین هفته پیش از این شهر باستانی زیبا و شکوهمند صدای انفجار های مکرر به گوش رسید و بعد از اون داعشیان اعلام کردن شهر باستانی هترا رو بخاطر بت پرستی! ویران کردن… هنوز هیچ عکس و فیلمی از بناهای زیبای هترا منتشر نشده که میزان تخریب رو نشون بده ولی احتمال میدن که کلا با خاک یکسان شده باشه مث بقیه شهرهای باستانی که نابود کردند….
واقن جالبه این دوستان(= دارکنس و ریگار و رنلی باراتیون) خیلی بی دلیل اصرار دارن که شیخ زاده گفته از ایران الهام گرفته و به قول اونها لامارتین خیلی گنده تر ازین حرفاس که از ایران الهام گرفته باشه…سوال من اینه اصلن میش کسی که یه همچین کتاب بزرگ اسطوره ای مینویسه تاریخ باستان اونم تاریخ یه کشوری مثل ایرانو ندونه؟؟؟؟ قاعدتا لامارتین میگه من از انگلستان الهام گرفتم چون ارزش کارشو نمیاره پایین و بگه من از تاریخ همه کشورای شرقی الهام گرفتم….واقعیت اینکه امکان نداره یه همچین کتابی فقط از تاریخ انگلیس باشه قطعا نویسنده به تاریخ باستان کل آسیا و اروپا آشنا بوده….اما این تاسب بعضی از دوستان برای کوچیک کردن تاریخ ایران واسم جالبه…دوست عزیر اگه امروز ایران کشوور عقب افتاده و ضعیفی هستش دلایل زیادی داره که یکیش شکست فاحش از اعرای و سیر سقوط پس از اون هستش شما به اسم برابری همه نژادها و انسانیت نباید و نمتونی فرهنگ بزرگ گدشته این مملکت که تنها چیز با ارزشش هست رو تحقیر کنی
تعصب
کافیه یکم عقل داشته باشی و ببینی یک مقاله اس!!!! و فقط شباهت ها رو گفته!
تاریخ ایران اونقدر بزرگ هست و نیاز نیست با یه رمان تخیلی مقایسه بشه 😉 در واقع اونا باید با تاریخ ما مقایسه شن!! ( به این میگن تعصب ) 🙂
درود آقای شیخ زاده..استفاده کردیم…دوستان هم لطف کنن سریع با یه متن نویسنده رو به خود بزرگ بینی تاریخی متهم نکنیم…کلا ما ملتی هستیم که همیشه از یه ور میوفتیم!!!!….یا خیلی بیش از حد به تاریخ باستان تکیه میکنیم که حال رو از دست میدیم یا یدفعه با دو تا متن کل اون تاریخ رو زیر سوال میبریم و میگیم اضلا وجود نداشته نمونه اش متنی بود که در شبکه های اجتماعی پخش شد راجب نبود سند مکتوب از دوران هخامنشیان و کوروش در متون فارسی بعد از آن دوران که خیلی ها رو به راحتی یه تمدن رو زیر سوال بردن..البته سر منشا همه اینها جهل و عدم مطالعه هستش….
من رشته تحصیلیم تاریخ نبوده اما با توجه به مطالعات پراکنده ام می تونم دهها تمدن و نژاد رو مثال بزنم که چهار مورد از این پنج مورد(بجز شهرهای آزاد) در اونها اتفاق افتاده و همونطور که دوستمون امید بالاتر گفتند این بدلیل طبیعت انسان هست بنابراین علیرغم تاریخ کهن ایران وجود چنین تشابهاتی در تاریخ ایران با حوادث دنیای مارتین امتیاز خاص یا اتفاق عجیبی نیست.
در مورد شهرهای آزاد دو نکته وجود داره: ۱٫ اطلاعات ارائه شده توسط شما در مورد شهر هترا نادرست هست این شهر یک ایالت نیمه مستقل در دوران اشکانیان(مانند ارمنستان اما با اختیارات کمتر) بوده که طبق سنت اشکانیان که به مناطق مختلف خودمختاری می بخشیدند مدتی رونق داشته با بقدرت رسیدن ساسانیان و ایجاد حکومت مرکزی و از بین رفتن خودمختاری خیلی از مناطق این شهر شورش می کنند و بعد از مدتی از ایران شکست می خورند و شهر متروکه می شه بنابراین برخلاف شهرهای آزاد دنیای نغمه که فقط اسم اونها شهرهای آزاد هست .اما داستان تولد کوروش به حدی در غرب مشهوره که امکانش هست هر فرد علاقمندی به تاریخ و یا حتی روایات مذهبی هم بدون خوندن تاریخ ایران این داستان به گوشش رسیده باشه. در مورد زمستان و نکوهیده بودن سرما هم که گفتم این دگه فقط متعلق به ایران نیست بلکه میراث روایی تمامی آریایی ها بوده که پس از مهاجرت از مکان سکونت اولیه شون به سرزمین های گوناگونی رفته و طبیعتا این روایات رو هم همه جا به دنبال خودشون بردن. هیچ اشکالی هم نداره که بگیم آقای مارتین و یا هر نویسنده ی دیگری با خوندن تاریخ و افسانه های کشورهای مختلف جهان داستانشون رو نوشتن چون این کار اتفاقا افق دید نویسنده بشدت گسترش داده و به اون در خلق فضاهای جدید کمک میکنه. کما اینکه نوشتن کتابی در ابعاد نغمه ی آتش و یخ خود نشون از دانش بسیار وسیع نویسنده داره و تنها فردی جهاندیده که مسلط بر تاریخ کشورها و دارای مطالعه ی فراوان بوده قادره که چنین جزییات شگفت انگیزی از روابط انسانی و چنین فضاهای بدیعی رو در دل داستانش بگنجونه. ادعای اینکه این داستان وامدار تنها یک فرهنگ خاصه بنظر من نمی تونه منطقی باشه.بله درست می فرمایید من منظورم همون شاپور اول بود که به اشتباه نوشتم دوم. و قصدم از این تشبیه سیاست های آزادی مذهبی شاپور اول بود که به مانی اجازه گسترش دین جدیدش رو داد و این دقیقا بر خلاف رویه اردشیر بابکان بود که حتی یکی از دلایل قیام خود علیه اشکانیان رو آسان گیری اشکانیان بر غیرزرتشتیان اعلام می کرد.
اما تا جایی که من یادمه کرتیر خودش نخست موبد معبد آناهیتا بوده، و مطمئن نیستم که نرسی با این اقدامش قصد مخالفت با کرتیر رو داشته. (البته این جزییات مورد بحث ما نیست و با این داستان شباهت ها و تفاوت های خودش رو داره، من هم قضیه مانی و شاپور رو صرفا به عنوان یک مثال شبیه تر بیان کردم.)
یه مطلب جالب هم شباهت استارک ها با شماله ایرانه مثلن نمادشون گرگه!
اینکه به عنوان دانشجوی باستان شناسی اینچنین با ذوق و قریحه به بررسی شباهت ها بین حوادث و مکان ها وسلسله های کتاب آر.آر.مارتین و تاریخ کهن ایران پرداختید واقعا جای سپاسگزاری داره. درود بر شما دوست خوب که انقدر مطلبتون خوب و خواندنی بود.
نویسنده همانند هایی از یک داستان و پیشینه ی ایران را برشمرده و هیچ نتیجه ای هم نگرفته است و جای آفرین گفتن دارد.
تو این داستان هر خاندانی یک حیوان را به عنوان سنبلش معرفی کرده . تا اینجا که قبول داریم . خیلی خب حالا از شمال داستان شروع میکنیم اولین سرزمین یعنی وینترفل که نمادش گرگه و خاندان استارک ها اونجارو دارن ( گرگ سنبل ترک هاست و اون دیواری که وحشی هارو دور از وستروس نگه داشته همون دیوار افسانه ای گرجستانه وحشی ها هم روس ها و ارمنی ها حساب میان وینترفل هم اذر بایجان و ترکیه است ) حالا خاندان لنیستر که نمادش شیر . شیر هم نماد فارس هاست هم تو اینتر نت هست هم پرچم قدمیه ایران شیر خورشید بود . دورن هم نماد هندوستانه هم تو طراحی فیلم ساختمون هاش شبیه هنده هم لباس هاشون . الکی به اسم روزنامه های معروف چرت پرت ننوسین همه میدونن که که چه نمادی مال کدوم خاندانه اخه وقتی که این داستانو نوشتن اصلا داعش وجود داشت که بیاد تو فیلم ؟؟ نگهبانان شب هم گرجستانی ها هستند تا حالا اسم دیوار گرجستان را شنیدید که برای جلوگیری از ورود قوم وحشی یاجوج ماجوج ساخته شده ؟؟
سدی شما میفرمایید طبق گفته ی فردوسی توسط اسکندر ساختهدشده،طبق گفته های اسلامی توسط ذوالقرنین ساخته شده و اقای طباطبایی اثبات کرده که ایشون کوروش بزرگ هست،ضمن اینکه باید خدمتتون عرض کنم اذربایجان که نام صحیحش اذر ابادگان هست که اتشکده اصلی زرتشت رو اونجا داریم حتا عده ای معتقدند زرتشت از همین دیاره، و این بخش از جغرافیای وطنمون قسمت مادهاست و از اصیل ترین اقوام،بعداز سده سوم هجری و حمله های پسران چنگیز ،هولاکو در واقع اسم ترک وارد اون بخش میشه وگرنه برادر عزیز اگر تاریخمون رو دوست داشته باشیم تحقیق میکنیم ببینیم عقبه ی این قوم کجاست،مردمان ان دیار همگی ماد های اصیلند که تنها دچار تغییر زبان بجهت استیلای دویست ساله ی ترکان شده اند، ضمن من خود ترکم و با نهایت عرق قومی این متن را نوشتم
به نام خدا کوروش را سر بریدیم تا صلح و انسانیت پاینده باشد مانقورد عزیز(گرگ مان گرگی که تاریخش را نمیداند اگر راست گفته باشید و ترک یا گرگ باشید!) آذربایجان یعنی اوغوز ار بیگ قاند محل زندگی مردان قارامان اوغوز و به این دلیل که ساوالان محل زندگی پیامبر یا ساوجی زرتش(آزارداش) بوده و اوغوزها(یا اوغوز ار ها غزارها خزرها آزارها یا هازار ها) را مردمان آتش و مردمان سرخ میگفتند آذر به معنای آتش وارد زبان فارسی شده درست است که موغولهای ترک(موغولی شاخه شرقی و قدیمی جدا شده از ریشه اوگوک توروکها یا هونها) سالها بر این مناطق حکومت کردند اما چرا فقط این منطقه را ترک کردند و دیگرمناطق را نتوانستند؟ بله ما از مادها یا مزهای التصاقی زبان باقیمانده از سوبار های التصاقی زبان ما قبل مهاجرت آریایی جماعت تصریفی زبان هستیم و حاضرم قسم بخورم که حتی معنی آریا و آریایی و ایران را هم نمیدانید زیرا تمام آن مزخرفاتی که نوشته اید از تغییر زبان و غیره همگی سرریز عقده فاشیسم شونیسم حکومت جهالت پالانیسم(پهلوی) می باشد که برایتان دیکته کرده اند و به خوردتان داده اند و اگر ذره ای تاریخ میدانستید و وجدان داشتید این چرت و پرت ها و چرندیات را سر هم نمیکردید یا اگر واقعا ترک هستید که بنده باور ندارم پس خجالت بکشید و این حرفهارا بگذارید تا حداقل از خودیهایمان نشنویم و مطالعه کتاب ایران تورکلرینین اسکی تاریخی پروفسور زهتابی را برایتان پیشنهاد میکنم تا تعصب جاهلانه و نژاد فارس پرستی و شرک در ربوبیت الهی را کنار بگذارید در ضمن اگر قرار بر مقایسه سریال تاخت اویونو با سرزمین آران ایران یا أروان باشد شیرها عربهای سه هزار ساله هستند نه فارسهای دو هزار و پانصد ساله.
اینو مطمئنم که بانوی سرخ رو از الهه میترا الهام گرفته ، آتش ، جادو ، مرموز و سری بودن ، قرمز بودن لباسان روحانیون میتراییسم ، همه منو یاد این دین ایرانی میندازه . این دین از ایران به اروپا هم رفته بود و مهمترین رقیب دین مسیحی بود
خیلی مطلب بی پشتوانه و ساده انگارانه ای بود،شما در قیاس مع الفارق تون حتا تاریخ ایران رو تحریف کردید تا بخورونید به سندتون..سورن معروف که نام خاندان سورن پهلو را ماندگار کرد معاصر اشک سیزدهم یا همان ارد اول هست و شما اوردینش به چندین نسل بعد ،،، ،،سورنا یا سورن (سردار سپهبد رستم سورن پهلو)(۵۲–۸۲ پیش از میلاد) فرزند آرخش (آرش) و ماسیس سپهبد ایران در زمان اشکانیان که با وجود عمر کوتاهش از شهرت خاصی در میان مردم باستان برخوردار بودهاست.
بر پایه گفتهٔ پلوتارک«سورنا در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی/ایرانی دوران خود بود.» پلوتارک همچنین از سورنا به عنوان بلندقدترین و خوش چهرهترین مرد زمان خود یاد کردهاست.
سورنا سردار پارتی معاصر اشک سیزدهم، ارد اول (قرن اول ق م) وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبهٔ اول را داشت و بسبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری پادشاه حق داشت که کمربند شاهی را بکمر بندد. سورنا ارد را به تخت نشانید و شهر سلوکیه را متصرف شد و اول کسی بود که بر دیوار شهر مذکور بر آمد و با دست خود اشخاصی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. وی در این هنگام بیش از ۳۰ سال نداشت، بااین وجود به احتیاط و خردمندی شهره بود و بر اثر این صفات کراسوس سردار رومی را مغلوب کرد، چه نخست جسارت و تکبر کراسوس و یأسی که بر اثر بدبختیها سورنا را دست داده بود، به آسانی وی را در دامهایی افکند که سورنا برایش گسترده بود. با وجود این ارد بجای اینکه سورنا را پاداش نیک دهد، بر او رشک برد و نابودش کرد.
سورنا (سورن پهلو) یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ در زمان اشکانیان است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستگی سخت و تاریخی روبرو ساخت.
او از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند میباشد.(نمونه دیگر این واژه در کلمه اردیسور آناهیتا یعنی ناهید بالنده و نیرومند بکار رفتهاست).از دیگر نامآوران این خاندان ویندهفرن (گندفر) است که در سده نخست میلادی استاندار سیستان بود؛ قلمرو او از هند و پنجاب تا سیستان و بلوچستان امتداد داشت. برخی پژوهشگران او را با رستم دستان قهرمان حماسی ایران یکی میدانند. ذکر نام رستم در منظومه پهلوی اشکانی درخت آسوریک ارتباط او را با اشکانیان نشان میدهد…. اینکه شما تمایل دارید داستانی فانتزی نوشته شده در قرن بیست و یک را گرته ای از وقایع دوهزارو دویست سال پیش ایران قلمداد کنید منتج از عرق ملی نیست بلکه حاصل نادانیست چراکه یکی از غنی ترین و افتخار امیز ترین وقایع مستند و محکم تاریخ سرزمین کهن مان را دستمالی کرده اید و صحتش را زیر سوال برده اید،چقدر خوب بود که هموطنان گرامی که تصور میکنند ناسیونالیست هستند ابتدا تعریفی از گرایش اخلاقی و معرفتی تصور شده شان بیابند و سپس دست به خلق شاهکار هایی اینچنین سبک و خاله خرسه ماابانه بزنند،عزتتان زیاد
یکی از دلایلی که این سریال رو دوست دارم و می بینیم به خاطر شباهتهاش با ایران باستان هست
خود ایرانیها که عرضه ندارن سریالی در این حد و اندازه درباره ایران باستان بسازند پس فعلا به این سریال قانعیم حتی اگه نویسنده اش ادعا کنه از تاریخ انگلستان الهام گرفته
دوست عزیز من خیلی لذت بردم که حداقل اطلاعاتی از تاریخ کشورم یاد گرفتم و دیدم شباهت هایی هم با این داستان جذاب داره. و ممنون از وقتی که گذاشتین. دوستان هم خیلی کم لطف هستن و خیلی هاشون هیچ کاری جز نقد کردن (البتهدنقد هم نمیشه بهش گفت, چون نقد کردن هم اصولی داره) بلد نیستن و فقط دنبال مو توی بشقاب غذا هستن 😉
مرسی دوست عزیز از اطلاعات بالا و اتفاقا خیلی ها عقیده دارند که از خدایان باستانی ایران و ایران در بازی تاج و تخت اشاره شده و اگر درست یادم باشه یک شبکه خارجی قبل فصل هفتم از سخن سازندگان سریال در این زمینه می گفت. این یکی از منابع است/پ. لطفا مراجعه کنید:
https://www.washingtonpost.com/news/worldviews/wp/2016/04/24/the-ancient-persian-god-that-may-be-at-the-heart-of-game-of-thrones/
به نظرم تا یک حدی بین تاریخ ایران باستان و اهورامزدا و اهریمن و سریال بازی تاج و تخت ارتباط وجود داره که مقاله زیر از واشنگتن پست دلیل بر این مدعاست:
https://www.washingtonpost.com/news/worldviews/wp/2016/04/24/the-ancient-persian-god-that-may-be-at-the-heart-of-game-of-thrones/
به نظرم خیلی جالب بود و اینکه اگه کتاب ویس و رامین رو که از آثار ادبی بزرگ کشور ماست خونده باشید یا اینکه اصلیت داستان رو بدونید خیلی خیلی به این مجموعه شباهت داره به طوری که ممکنه آدم فکر کنه مارتین از این کتاب ایده گرفته !!
اگه شباهتاشو با ایران معاصر بگین جالب تر می شه 🙂
دوستان نویسنده فقط به بعضی شباهت های دنیای نغمه رو با تاریخ ایران اشاره کرده.
نیومده بگه مارتین۱۰۰%از تاریخ ما الهام گرفته که….یا نگفت ما مرکز جهاتیم!
اینا فقط شباهته!!!
خیلی ممنون از مقاله ی جالبتون[:
به درختی ک در ادبیات کهن ما با اون اشاره شده ک درخت دانش یا درخت جاویدانه هم تو فیلم اشاره شده … تو شاهنامه پره ازین تشابهات … اینیلیسی ها ک خودشون و مهاجرانی از سرزمین ایران میدونن البته این و عنوان نمیکنن اما تو ادبیات کهنشون موجوده … مهمترین سند زبان پارسیه و حالا مشخص و بدیهیه ک زبان هند و اریایی بی معناست و فقط زبان فارسی مادر تمام زبانهای اروپایییه و همینطور زبان ترکی مادر بقیهه زبانهای اروپاست ک زبان اینگیلیسی گرامرش شبیه زبان ترکیه و نامها ک فارسیه … و البتع با سند و دانش زبانشناسی مشخصه ک زبان تو اینجا شکل گرفته و مرجع زبان اینیگل ها فارسیه حال حاضره .. نمونه: درب در ک از دار و درخت درست میشده در قدیم و تو اینگیل هم در همون دره و زبان شناس ها میگن ک زبان در ابتدا با توجه به طبیعت و از روی مواد و چیزهای طبیعی نام گذاری شده … بحث طولانی میشه و حرف زیاده .. اما گذشته ها گذشته …
بله افرین درخت سَرْو اَبَرکوه یکی از آثار طبیعی ملی ایران است.
این درخت که در شهر ابرکوه (ابرقوه) قرار دارد یکی از پیرترین موجودات زندهٔ دنیا است. محیط تنهٔ این درخت در روی زمین یازده و نیم متر است و بلندای آن بین ۲۵ تا ۲۸ متر برآورد شدهاست.
یخ و اتش هم که دوتا از ادیان یا مسلک های باستان ایران رو شامل میشه کلیتش اتش زرتشتی و اب میتراییسم.. من خودم اخر نفهمیدم کدوم قدیمیتره با توجه ب اینکه اتش. استفاده قدیمیتری باید داشته باشه ب دلیل عصر یخبندانی ک قدنتش لاقل ب ده هزار سال پیش میرسه .. اما تو متون موجود از دوران باستان میتراییسم ک تو اذربایجان و کرمانشاه وجود داشته قدیمیتر از اتش زرتشته.. اگه دوستان اطلاعات دارن بگن .تشکر
درود برشما دوست عزیز میترایسم از مکاتب قبل زرتشته ما قبل از زرتشت به ایین مهر بودیم مهر پرست و میترا هر دو از پدیده های اهورامزدا هستن منتها قبل از زرتشت پدیده اتش به خاطر موقعیت جغرافیایی و یخبندان و زمستان ده ماهه ان دوره برا ی مردم مقدس شد هرجا که اتش را میشد نگاه داشت زندگی در جریان بود وقتی زرتشت امد خرافات را از این بستر دور کرد و گفت فقط اهورا مزدا خداوند هستی بخش خردمند همان خرد عالی درونی و در گاتها ازش یاد میکنه و اتش هم نماد پاکی و بالندگی قرار داد همین طور که همچنان هر چیز حرکت دهنده ای از کارخانهجات تا وسایل رفاه ادمی برای حرکت نیاز به انرژی حاصل از اتش دارن
بسیار متاسف هستم برای اون هایی که در فرصتیکه پیدا می کنن سعی می کنن به ایران ضربه بزنن و خودشون رو جهان وطنی نشون بدن.بنده ی خدا اگه تو با ده هزار سال تمدن نگی مرکز دنیایی اون اروپایی ۵۰۰سال پیش این رو به خودش گفته.اگه حرفم رو باور نداری نگاه کن یه انگلیسی لغات فارسی بیشتر بلده یا تو لغات انگلیسی بیشتر بلدی.اون میگه تمام دنیا باید فدای غرب بشه تا ما انگلیس بمونیم.کاری با این ندارم که داستان ایرانیه یا انگلیسی.اگر اندکی از قدمت اسطوره در ایران می دونستی شرم می کردی از حرفت.در حالی که اروپا تازه داره اسطوره سازی می کنه.ایران رو نیوتون هایی مثل شما تو جهان یک نگه داشته.نیوتون با خودتم نگا بالا کن.
سلام . راستش من هم خیلی به موضوع سینمای استراتژیک علاقه مندم و همین چند دقیقه ی پیش متوجه این شباهت شدم که با متن شما مواجه شدم واقعا عالی بود .
اگر که مثل بنده به این موضوع علاقه مندید پیشنهاد می کنم در سریال به پرچم خاندان های مختلف دقت کنید برای مثال پرچم خاندان لنیستر شیر است که نماد سبط یهوداست. و تا جایی که متوجه شدم نقشه ی کینگز لندینگ بی شباهت به نقشه ی کنونی اسرائیل نیست و اگر با دقت بیشتری به نقشه نگاه کنیم نقشه ی شرق بسیار شبیه به نقشه ی ایران در دوره ی ساسانی است . قبلا هم این موضوع رو شنیده بودم که خاندان مارتل ایرانی ها هستند ( به گفته ی واشنگتن پست ) الان شکم به یقین تبدیل شد . بازهم به خاطر این مطلب ممنون در روند تحقیق کلی جلو افتادم .
موفق باشید .
سلام من دانشجوی نمایش هستم.این ترم باید سریال گیم آو ترونز رو از نظر اسطوره شناسی بررسی کنم.ممنون میشم اگر که کسی رفرنس موثقی داره که میتونه کمکم کنه برام بفرسته.
m.sarchami19962gmail,com
سلام من دانشجوی نمایش هستم.این ترم باید سریال گیم آو ترونز رو از نظر اسطوره شناسی بررسی کنم.ممنون میشم اگر که کسی رفرنس موثقی داره که میتونه کمکم کنه برام بفرسته.
m.sarchami1996@gmail,com
با سپاس از مطلب جالبتون راستش من مدتها بود به این شباهتها پی برده بودم چون همزمان در مورد شاهنامه و تاریخ باستان و زبان پهلوی و اوستایی کار میکردم و نقش مهم اتش در زندگی مردم هفت کشور زمین که در اوستا و ودا هندیان و خدای نور ساختن خنجر از کوه در اوستا امده اپرسن کوهی مه در ان اهن است و زاگرس امروز نام دارد و … من با اطلاعات اندکم از تاریخ باستان به نکات کوچکی دست پیدا کردم مطمعن باشید تمام سازنده های سریالهای بزرگ تاریخ باستان را خوب میدانند و برزبان های باستان مسلطن مثل انیمیشن کوکو ما به خاطر ندانستن تاریخ کشور خود و جهان دچار نوعی از خوبیگانگی و جهل مرکب شدیم و مدام بر تاریخ دویست ساله اروپا صحه میگزاریم و تاریخ چندهزار ساله خود را به دلیل تنبلی انکار میکنیم من نمیگم مرتب بگیم ما خوبیم لاقل ببینیم چرا کشوری مثل ژاپن اینقدر موفقه ببینم چرا انگلیس و روسیه و … قرنهاست عین خرچنگ روی اثار باستانی ما افتادن لاقل کتابهای مری بویس در مورد ایران بخونیم ببینیم یه خارجی چطور داره از فرهنگ ما حرف میزنه و عاشق ایران شده
اخ که اگر کسی بود که داستانهای شاهنامه رو میساخت با همین امکانات چه میشد حسرت این در دلم خواهد موند همه چی داره عشق مهر وفا خیانت دلدادگی جنگ سیاست شر خیر مردانگی نامردی زیبایی مهروطن ….
بله واقعا این حسرت بزرگ منم هست. واقعا چه قدر خوب میشد همونطور که از این کتابِ تازه نوشته شده سریالی با این کیفیت و محبوبیت ساختن،یه روز یه سریال پرطرفدار و جهانی و با کیفیت هم از شاهنامه،این کتاب دیرین و بزرگ، ساخته میشد. اینو بی تعصب میگم هر کس شاهنامه رو خونده باشه متوجه میشه شاهنامه خیلی اخلاقی تر از سریالی مثل گیم آف ترونزه و همه نوع مقوله و موضوعی هم توش پیدا میشه.سیاسی،نظامی،عاشقانه،انسان دوستی،درام،تراژدی،فانتزی و تخیلی و…
لطیفه
همین توهم خودبرتر انگارى و ناف دنیا بودنتون کار دستتون داد
جالبه که حتى در این شرایط هم دست بردار این توهمات نیستید
بین داستانهاى اقوام مختلف شباهتهاى زیادى هست و معناش این نیست که الزاما یکیشون از اون یکى تقلید کرده منتها از بس که خودپرست و ازخودمتشکر هستید خیال میکنید مرکز دنیا هستید و بقیه دنیا هر چى دارند از صدقه سر شما دارند و لابد ازتون سرقت کردند
و در پایان: سایپا مطمئن
بنظرم خیلی قشنگ تشبیه کردید من خیلی پسندیدم نظریه تونو خسته نباشید😊💛