وستروس اولین مرجع فارسی نغمه ای از یخ و آتش
بیست سپتامبر هزار و نهصد و چهل و هشت میلادی، نیوجرسی آمریکا … کودکی با چشمان تیره رنگ، چشم به جهان گشود، چشمانی که خیره به جهان بود و پس از سپری شدن چهل و یک زمستان از عمرش، جهانی را با جهت نگاهش به دنیای نو، خیره کرد!
جورج آر آر مارتین ! کسی که تنها با رقص قلمش خالق جهانی بدیع شد، در چنین روزی پای به جهان گذاشت .
با کمی تاخیر… زادروزت مبارک ای پادشاه کلمات!
مردی که ما را عاشق میکنی و عشقمان را تکه تکه!
تو بیماری و ما را نیز بیمار داستانت کردی!ممنونم ازت و سالروزت مبارک
عجب سرعت عملی داری برندون ؟! دیوار رو هم اینجوری ساخته باشی . همین روزا باید منتظر باشیم خودش بریزه :دی
مارتین یه روانی دوست داشتنیه !
یک سال دیگه هم به سنش اضافه شد. امیدوارم اونقدری زنده بمونه که کتابا رو تموم کنه. هیچ دلم نمیخواد این داستان بی پایان بمونه!!
اصلاً نگران نباشید. مارتین تو یکی از مصاحبه هاش گفته بود که پایان داستان رو به نویسندگان سریال گفته که اگر اتفاقی واسش افتاد، اون ها بتونن سر و ته داستان رو جمع کنند.
تولد مارتین عزیر مبارک. 🙂
من هم خیلی نگران بالا رفتن سنش هستم. نکنه کتاب ناتمام بمونه!
مارتین لطفا” زودتر بجنب.
۶۵ سالشه ولی به اندازه ی یه جوون ۲۳ ساله انرژی داره. تولّدت مبارک عمو جرج.
مارتین تولدت مبارک، سر جدت بشین کتابو بنویس :دی