هری کولت منتظر مرگ جیسریس بود.
ادامهی این متن اپیزود پایانی فصل دوم خاندان اژدها و سرنوشت کاراکتر جسریس در کتاب را اسپویل میکند.
خوانندگان کتاب آتش و خون میدانند که جیسریس در نبرد گالت پس از رهبری همراهانش به سوی پیروزی، جان خود را از دست میدهد. بسیاری از بینندگان آشنا با کتاب فکر می کردند که ما قرار است فصل دیگری را با مرگ یکی از پسران رینیرا سوار بر اژدهایش به پایان برسانیم. حتی هری کولت، بازیگر نقش جیسریس تمام طول فصل فکر می کرد که قرار است برود. یعنی تا روز خواندن فیلمنامهی قسمت آخر فصل دوم، زمانی که با بازیگران خاندان اژدها و رایان کُندال، روبرو شد.
هری کولت به ورایتی گفت:
فکر میکردم کارم تمومه. همیشه اون لحظهی عجیب و غریب هست که برای خوندن فیلمنامه میری و با خودت میگی یعنی این دفعه است؟ و قراره مجبور بشم جلوی همه این کار رو بکنم؟ ولی خب به جایی رسیدیم که فیلمنامهی قسمت پایانی فصل رو هم خوندیم و فقط میتونم بگم غافلگیرم کرد. رفتم پیش رایان که بهش بگم که رفیق فکر کردم تمومه، فکر کردم قراره بمیرم. بهش گفتم: «فکر کردم وقت [مُردنم] رسیده. »و اون هم گفت: «رفیق، [اگه قرار بود اینطور بشه] من بهت زنگ میزدم!»
چیزی به نام «تماس مرگ» دریافت میکنین، بنابراین نیازی نیست که در حین خوندن فیلمنامه جلوی همه انجامش بدید، که فکر میکنم خیلی خوبه.
کولت اضافه میکند:
بنابراین من بیدلیل استرس داشتم، اما خیلی خوشحالم که تونستم یک فصل دیگه هم دوام بیارم. و اگه بمیرم هم مُردهام – من به هر حال سپاسگزارم که تونستم تو سریال باشم.
اما حالا که «خاندان اژدها» برای فصل سوم تمدید شده است، و کندال و تیم در حال کار روی فیلمنامهی آن هستند، آیا کولت آن «تماس مرگ» را دریافت کرده است تا به او هشدار دهد که سرنوشتش در کتاب بازمیگردد؟
کولت میگوید:
مجبوریم صبر کنیم و ببینیم مگه نه؟ «تماس مرگ» بین من و خودم میمونه. اگر زمانی دریافتش کنم.
ورایتی: بعضی بازیگران کتاب آتش و خون رو خوندن و بعضی تصمیم گرفتن که نخونن. تو خوندیش؟ از نحوهی مرگ جیس خبر داری؟
هری کولت:
بعضی از اعضای تیم بازیگران تمام کتابها رو کامل خوندن و بعضیها اصلاً نخوندن. من حد وسط رو گرفتم و خلاصهها رو خوندم.پس میدونم که چه اتفاقی میفته، اما اساساً کتاب یه سری شایعه است که تبدیل به یه کتاب عظیم شده. پس چیزهایی ممکنه تغییر کنه، همونطور که تا حالا تو سریال نسبت به کتاب تغییرات دادن.
اما واکنش من به سرنوشت جیس در کتاب اینه که من ازش خیلی راضی هستم. من احساس میکنم که این یه مرگ قهرمانانه است. من فقط چاقو نمیخورم یا مسموم نمیشم. این مرگ در نبرده، که فکر میکنم همه اون رو میخوان یا آرزو میکنن.
ورایتی: شما و اما دارسی چطور شخصیت جیسریس رو در فصل دوم تکامل دادید، جایی که اون پس از مرگ لوک نقش بسیار بالغتری بر عهده میگیره و حالا مکالمات عمیقتری با رینیرا داره و ایدههای خودش رو به عنوان وارث او ارائه میکنه؟
هری کولت:
مسلماً، من و اما و جیس و رینیرا در این فصل زمان بیشتری رو با هم میگذرونیم، فقط برای نشون دادن جزئیات رابطهی مادر و پسری اونها. و من دوست دارم که جیس در این فصل بیشتر درگیر سیاست بوده. اون ایدهی بذرهای اژدها رو مطرح کرد و ایدههای بیشتری هم ارائه کرده. اکثر اعصای شورای سیاه، فقط سر رینیرا فریاد میزنند و واقعاً باهاش کار نمیکنن. جیس در موقعیتیه که فرصت مناسبی برای صحبت با رینیرا در سطحی عمیقتر داره، جایی که دیگران این فرصت رو ندارن. مکالماتی که من با اما داشتم این بود که «ما در یک سریال فانتزی هستیم، اما چطور میتونیم این رو تا حد امکان واقعی کنیم؟» ما در مورد داشتن این مکالمات مادر و پسری صحبت کردیم که رینیرا انگار همش میگه «اوه، نه، تو نمیتونی بری. تو خیلی جوانی.» و [جیس هم] یک نوجوان ۱۶ سالهی کلاسیکه، «اوه، تو به اندازه کافی بزرگ نیستی که این کار رو انجام بدی.» بحثمون سر داشتن این مکالمات واقعی بود، جدا از اینکه کاملاً فانتزی باشه.
جیس میخواد بابت چیزی که برای برادر کوچکش لوک اتفاق افتاده انتقام بگیره. اون میخواد بیشتر درگیر بشه. اون میخواد که یه دیمون کوچولو باشه، من همیشه میگم، چون [دیمون] تنها پدر برجستهای بودل که او در چند سال گذشته داشته. ما میخواستیم مطمئن بشیم که خیلی واقعی به نظر میرسه. و من خیلی خوشحالم که جیس فقط همیشه یه گوشهای تکیه داده به شمشیرش نیست و در واقع این فصل کاری انجام میده. باعث میشه به کاراکتر افتخار کنم. چون اون در این سفرِ کلی یه کاری انجام داده. که همینطور هم باید باشه.
این واقعاً یه مورد ناخوشاینده، چون ایدهی بذرهای اژدها ایدهی اون بود. اما اون معتقده که چون نامشروعه و خودش هم میدونه و با اون مکالمهای که با رینیرا داشت هم واضح شد، تنها چیزی که اون را از سایر حرامزادهها جدا میکنه اینه که اون اژدها داره. و حالا که این حرامزادههای دیگه وارد میشن و اژدهایان رو میگیرن، این تا حدودی جیس رو از نظر مشروعیت تهدید میکنه و اون رو میترسونه. چون آینده از نظر اون این طوریه که اون به تخت میشینه، اما اگه اون به تخت بنشینه و همه با تحقیر بهش نگاه کنن، چون او کسی بوده که یه مشت حرامزاده رو روی اژدهایان گذاشته چی؟
من فکر میکنم اون دائماً خودش رو در این مورد سرزنش میکنه. من احساس میکنم که اون میدونه خوبه که ما افرادی روی آن اژدهایان ناشناخته داریم و اینکه اونها کاری انجام میدن. اما این واقعیت که اون مسئوله و مردم ممکنه به خاطرش با تحقیر بهش نگاه کنن اون فقط خودش رو در موردش سرزنش خواهد کرد. و این به همراه تمام چیزهای دیگهای که در حال حاضر باهاشون دست و پنجه نرم میکنه، سطح استرس اون رو به بالاترین حد ممکن میرسونه.
ورایتی: از دوستی جیس و کرگان استارک که یکی از چیزهای مورد علاقهی طرفداران از کتاب بوده، چیز بیشتری در فصل سوم خواهیم دید؟
هری کولت:
من دوست دارم که [صحنههای] بیشتری از جیس و کرگان باشه، صرفاً به این دلیل که ما فقط یه صحنهی طولانی با هم داشتیم. احساس میکنم کارهای زیادی میتونیم باهاش انجام بدیم. من واقعاً از کار با تام تیلور لذت بردم. اما باید صبر کنیم و ببینیم. و اگه هم من چیزی میدونستم، متأسفانه نمیتونستم به شما بگم. اما امیدوارم.
ورایتی: میمهای میو کردن برای جیس که این فصل در رسانههای اجتماعی ظاهر شدن رو دیدی؟ نظرت در موردشون چیه؟
وقتی میبینمش برام خندهداره، پس من چیزی به شکل منفی ازش نمیگیرم.
ورایتی: میمهای میو کردن زیادی هم برای ایموند یوان میچل وجود داره، و چندین مورد هم مقایسهی حالات صورت جیس و ایموند در این فصل هست. نظرت در مورد اینکه کدومتون ظاهر بهتری داره چیه؟
هری کولت:
من فکر میکنم هر دو عالی هستیم، صادقانه بگم. فکر میکنم یوان الان داره با ظاهرش میترکونه. هر چقدر که از ایموند متنفرم، یوان رو خیلی دوست دارم. پس پیروزی رو به یوان میدم.
ورایتی: بحث ظاهر شد، موهای جیس در فصل دو خیلی متفاوته، از کوتاه و صاف به بلندتر و فرتر تغییر کرده. و با فر، این یه ظاهر خیلی قویتر (به زبان انگلیسی استرانگ) هم هست. چی باعث این تغییر شد؟
بازی با کلمات جالبی بود. برای فصل اول، من خیلی سریع انتخاب شدم و موهای کوتاهی داشتم و زمان کافی برای بلند شدن موهام قبل از شروع فیلمبرداری وجود نداشت. تنها گزینه کلاهگیس بود. و وقت هم نداشتن که برای من کلاهگیس درست کنن، بنابراین اینجوری شد که فقط یه کلاه گیس رو از کمد بیرون بیارن و روی [سر] من بذارن. صادقانه بگم، اون کلاهگیس به من نمیومد. به محض اینکه اون کلاه گیس رو روی من گذاشتن، گفتگوهایی داشتیم [با این مضمون که] تو باید شروع کنی موهات رو برای فصل دوم بلند کنی. پس من احتمالاً حدود یک سال و نیم موهام رو کوتاه نکردم و موهایی مثل هری استایلز وان دایرکشن داشتم که خیلی بلند بود. و با خودم گفتم امیدوارم الان از موهای من استفاده کنن، چون من این همه بابتش زحمت کشیدم. من به معنای واقعی کلمه هفت تا شامپو رو امتحان کردم. این مراقبت از مو برای من کاملاً جدید بود. من قبلا این کار رو نکرده بودم. پس واقعاً امیدوار بودم که اونها واقعاً به حرفشون عمل کنن و ازش استفاده کنن. بیشترش رو کوتاه کردن، که من واقعاً خوشحال بودم چون اون تابستون وحشتناک بود. و رز، که تو تیم گریم کار میکنه، یه مودبورد برای نشون دادن به رایان و ارائه بهش تهیه کرد. و فقط کلی از عکسهای جان اسنو بود، که فکر میکنم خیلی جالب بود، چون فکر میکنم سعی میکردن وقتی که روی دیوار بودم من رو شبیه جان اسنو نشون بدن، که فکر میکنم واقعاً خیلی جالبه.
اما من خیلی خوشحالم که تونستیم از موهای واقعی خودم استفاده کنیم و این کار باعث میشه صبحها ۴۵ دقیقه کمتر روی صندلی گریم باشم که عالیه. پس هرگز شکایتی نخواهم کرد.