خانه > اخبار > اخبار سریال > اما د آرسی می‌گوید: «این جنگ پروپاگانداست»!

اما د آرسی می‌گوید: «این جنگ پروپاگانداست»!


پس از اتفاقات قسمت چهارم فصل دوم سریال خاندان اژدها، سیاه‌ها از یک فقدان وحشتناک سردرگم گشته‌اند. این یک پیروزی صددرصدی برای سبزها بود، از آنجایی که با برنامه‌ریزی فوق‌العاده تله‌ی مرگبار خود را اجرا و ضربه‌ی مهلکی بر سیاه‌ها وارد کردند. حالا رینیرا باید در مورد موقعیت خویش چاره‌اندیشی کند و به تحکیم قدرت خویش سرعت ببخشد.

بازیگر نقش رینیرا، اما د آرسی، در اجرای سردرگمی و احساسات بی‌هدف او در قسمت پیشین بسیار درخشان عمل کرده بود. در قسمت پنجم فصل دوم سریال خاندان اژدها، ما شاهد دیدگاه‌های متفاوت اعضای شورای کوچک رینیرا در رابطه با اقدامات بعدی هستیم. با این‌حال رینیرا با از دست دادن تنها متحد زن قدرتمندش احساس سردرگمی و بی‌هدفی می‌کند. باقی اعضای جبهه‌ی سیاه هم در غم از دست دادن رینیس به سبک خویش عزاداری می‌کنند. موقعیت جنگ در حال تغییر است و رینیرا باید بیاموزد که چگونه از فرصت‌ها در جهت به دست آوردن حق ذاتی خویش استفاده ببرد.

اما د آرسی موقعیت کنونی جنگ را شرح می‌دهد!

قسمت پنجم فصل دوم به ما روی دیگری از جنگ را نشان داد؛ وجهه‌ای که در آن از شمشیر یا اژدهایان استفاده نمی‌گردد.

یک متخصص نبرد می‌داند که جنگ با عقب‌نشینی یکی از طرفین از میدان نبرد به پایان نمی‌رسد و همچنان ذهن‌های بسیاری را در رابطه با آن چه چگونه سود خود را به حداکثر رسانده و ضرر را به حداقل، درگیر برنامه‌ریزی می‌کند. رایان کندال در آخرین «درون اپیزود» عنوان می‌کند:

و شما بدگویی‌ها و نزاع‌های بسیاری را بر سر میز می‌شنوید، زیرا همه زیر فشار استرسی وحشتناک قرار دارند و نمی‌دانند که باید چه واکنشی نشان دهند. اما رینیرا خود را در حال غرق شدن می‌بیند، زیرا رینیس آخرین مشاور زن فوق‌العاده‌ی او بود.

اما د آرسی می‌گوید:

از حالا به بعد دیگر فقط جنگ اژدهایان نیست و به جنگ پروپاگاندا بدل شده است. رینیرا با توجه به نبود رینیس برای مشاوره به میساریا روی می‌آورد و از او این نکته را می‌آموزد که راه‌های دیگری برای پیروزی در جنگ وجود دارد. یکی از عناصری که شاهدش هستیم جنگ پروپاگاندا است، اینکه چگونه دل مردم را به دست آوریم.

کندال با این موضوع موافق است و اضافه می‌کند:

گمان نمی‌کنم رینیرا تا پیش از آنکه میساریا این موضوع را پیش بکشد، به آن فکر کرده باشد و یا در نظر گرفته باشد؛ البته تا حدودی ایده‌ی به اصطلاح قدرت مردم، مفهومی مدرن است.

مرگ میلیس به عنوان اتفاقی شوم دیده می‌شود!

در حالی که کریستون کول خیال می‌کرد که با گرداندن سر بریده‌ی یک اژدها در خیابان‌های کینگزلندینگ در جهت اثبات قدرت و پیروزی‌شان کار درستی می‌کند، مردم طور دیگری فکر می‌کردند.
از زمان اگان فاتح تاکنون مردم به اژدهایان به چشم موجوداتی نترس و مهیب که در برابر گذر زمان مقاوم هستند، نگاه می‌کردند. حال آنکه تماشای سقوط اژدهای محبوب، میلیس، به این راحتی باعث می‌شود تصور مردم از تارگرین‌ها در ذهنشان تغییر کند. کارگردان قست پنجم،کلیر کیلنر، می‌گوید:

این‌ها همه بخشی از نقشه‌ی کول برای نشان دادن روحیه‌ی پیروز آن‌ها به مردم کینگزلندینگ است. او می‌خواهد برای فرماندهی ارتششان و در نهایت، پیروزی در جنگ، از او تقدیر کنند. او توقعات بالایی دارد؛ توقع دارد که مردم به او احترام بگذارند.اگر تو طوری به نظر برسی که پیروز شده‌ای و مانند پیروزمندان رفتار کنی و مردم ندانند که در واقع چه اتفاقی افتاده است، آن زمان است که مردم آنچه تو نشان می‌دهی را باور می‌کنند.

کندال بر این موضوع توافق دارد و اضافه می‌کند:

‌مردم شرایط را کاملاً متفاوت درک می‌کنند. چیزی که کول بر آن حساب نمی‌کند، تأثیری است که این کار بر مردم دارد؛ میلیس اژدهایی محبوب است که احتمالاً صدها بار بر فراز شهر پرواز کرده و به عنوان یکی از نمادهای تزلزل و شکست‌ناپذیری تارگرین‌ها دیده می‌شود.

مردم وستروس به نوعی تارگرین‌ها را به خاطر قابلیتشان در پرواز و کنترل اژدهایان، همچون خدایان می‌دیدند. اما اگر آن‌ها به آن شکست‌ناپذیری‌ که فکر می‌کردند نیستند، پس شاید تصور تارگرین‌ها در ذهن مردم سرابی بیش نبوده.

 

ایموند در نهایت به آنچه می‌خواست رسید!

یکی از نکته های مهم در این قسمت از سریال به دست گرفتن قدرت توسط ایموند به عنوان شاهزاده نایب‌السلطنه تا زمان بهبود اگان است. پوزخند روی صورتش همه چیز را فاش می‌کند، حتی اگر از قصد باعث سوختن برادرش در آتش اژدها نشده باشد هم در آخر به آنچه می‌خواست رسید.
ایوان میچل می‌گوید:

این تمام چیزی است که او همواره می‌خواسته است. همراه قدرت مسئولیت هم می‌آید و او کسی به نظر می‌رسد که می‌داند چگونه آن را اداره کند.

رد کیپ و کینگزلندینگ شاهد تغییر در امور زیر نظر ایموند خواهند بود. او خشمگین و دارای اراده‌ای قوی است، خصوصیاتی که یک حکمران در زمان جنگ باید داشته باشد. همچنین او عجول است و زود خشمگین می‌شود. شرافت و اعتماد به نفسش بالاتر از همه قرار می‌گیرد و باعث می‌شود او انسانی خطرناک و آسیب‌رسان باشد.

کندال می‌گوید:

این یک تغییر قدرت عظیم است، در یک آن در شورای سبز، جلسه‌ای دراماتیک که ایموند اینچنین پیش پا افتاده قدرت را به دست گرفت، جایی که او از پایین میز بلند شده، توپ سنگی‌اش را برداشته و روی صندلی پادشاه می‌نشیند و شروع به دادن دستورات لازم می‌کند درحالیکه باقی افراد بخصوص الیسنت از تصمیم اتخاذ شده گیج هستند، و شما تغییر را احساس می‌کنید. اینکه ردکیپ در زمان ایموند چقدر متفاوت از اگان اداره خواهد شد.

آیا دیمون در حال غصب تاج و تخت رینیرا است؟

در قسمت‌های گذشته از سریال ما شاهد آنکه دیمون چگونه هرنهال را تحت فرمان خود می‌گیرد بودیم، او از درخواست کمک از رینرا یا ارسال پیغام به دراگون استون پرهیز می‌کند، او در نهایت یک قلعه را تحت فرمان خود دارد و در سریال به راحتی از ان دست نمی‌کشد.
سوال مرتبط‌تر به این وضعیت این است که آیا او قادر به چشم‌پوشی از رینیرا و ادعای تخت آهنین برای خود هست؟
همانطور که در این قسمت عنوان کرد او می‌خواهد به کینگزلندینگ حمله کند و پس از آن رینیرا می‌تواند در کنار او به جایگاهش برسد. غرور و برتری دیمون همچنان بی‌همتاست و او در رقابت برای قدرت، وفاداری به همسر خود را فراموش می‌کند.
کندال در ارتباط به دست آوردن و اداره هرنهال توسط دیمون می‌گوید:

دیمون در زندگی همواره سعی داشته ک میخ مربع شکل را در سوراخ دایره‌ای فرو کند، او تنها در تلاش است تا این مکان را تحت سلطه خویش درآورد.

کلیر کیلنر هم به همین علت و معلول در این موقعیت فکر می‌کند:

به نظر ناعادلانه می‌آید که تاج و تخت به او داده نشد، اینکه هیچ‌گاه صدایش شنیده نشدو هیچ‌گاه چنین قدرتی نداشت. ما نمی‌دانیم که او قرار است چه بکند یا در نهایت چه اتفاقی رقم بخورد، و تا جایی که فکر می‌کنم هیچ‌کس نمی‌تواند باور کند که او بر علیه رینیرا اقدام می‌کند و به جنگ با او می‌رود. فکر می‌کنم ما همه می‌توانیم باور کنیم که شاید فقط تخت آهنین را برای خود به دست آورد و پس از آن خواهیم دید که چه اتفاقی می‌افتد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*