سلام خدمت همه شنونده های عزیز باز ما برگشتیم با یه قسمت جدید از پادکست رادیو وستروس در این قسمت کلی چیزی جالب داریم. مثل همه قسمت های گذشته به کامنت های شما جواب میدیم اگر سوالی داریم میتونید از ما بپرسید. بعد از اون در بخش اخبار جدیدترین خبرهای دنیا بازی تاج و تخت و نغمه یخ و آتش رو براتون میگیم. بعد میریم سراغ هیولایی جهان مارتین که این قسمت قرعه به اسم اژدهایان افتاده و توضیح میدیم که از چه فرهنگی اژدهایان مارتین به بیرون اومدن. در بخش بعدی میرم سراغ استراتژی های جنگی وستروس و بهتون یاد میدیم که در وستروس براساس چه استراتژی جنگ صورت میگیره و هدف ها چطوری با ظهور موجودات چون اژدهایان تغییر میکنه و همچنین با دنیا واقعی اینها رو مقایسه میکنیم. در قسمت بعدی چندین قهرمان وستروس معرفی میکنیم و میگیم چطوری بعضی از اونها اژدها میکشتن. و در آخر سراغ شاه شب میریم توضیح میدیم که شاه شب کی هست و چرا به اون سمت دیوار یوروش آورد و هدفش در نهایت چی هست.
کامنت فراموش نشه چون با کامنتهای شما هست که ما میتونیم باهاش بهتر بشیم پس منتظر کامنت های شما دوستان هستیم.
۰۰:۰۰ مقدمه
۰۳:۵۰ دیدگاههای شما
۱۷:۲۳ اخبار
۴۲:۱۱ هیولاهای یخ و آتش (اژدهایان)
۰۱:۰۵:۴۷ استراتژی جنگی در وستروس
۰۱:۳۸:۴۲ قهرمانان وستروس
۰۱:۴۴:۲۰ تئوریها (انگیزههای شاه شب)
بسیار عالى بود. چند نکته به ذهنم رسید که به ترتیب مىنویسم:
۱٫ پوریا به مطالبِ جالبى دربارهى جنگِ رزها اشاره کرد، اما همراه با یک اشتباهِ کوچولو که معمولاً موقعِ خواندنِ اعدادِ ترتیبىِ رومى (IV و VI) پیش میاد:
پوریا گفت که ادواردِ ششم در ۱۴۷۱ از لندن خارج شد.
شاهِ موردِ نظر، ادواردِ چهارم از یورکها بوده (یکى از کلیدىترین شخصیتهاى جنگِ رزها؛ سلطنت: ۱۴۶۱ تا ۱۴۷۰ و ۱۴۷۱ تا ۱۴۸۳) که یاد و خاطرهاش در حافظهى جمعىِ مردم انگلیس حتى تا اواخرِ قرنِ هجدهم به قدرى پررنگ بود که بدى و خوبىِ هر دوره را با روزگارِ سلطنتِ او مىسنجیدند.
ادواردِ ششم (سلطنت: ۱۵۴۷ تا ۱۵۵۳) پسرِ هنرىِ هشتم از تودورها بود و دستمایهاى براى داستانِ خیالىِ شاهزاده و گدا اثر مارک تواین شد. در سریالِ تودورها، ناتالى دورمِر (مارجرى تایرِل) نقشِ ان بولین (دوّمین همسرِ هنرىِ هشتم و مادرِ ملکه الیزابتِ یکم) را بازى کرد.
نسبتِ ادواردِ ششم تودور با ادواردِ چهارم یورک به این ترتیب است که مادربزرگِ ادواردِ ششم (یعنى مادرِ هنرىِ هشتم) دخترِ ادواردِ چهارم بوده.
۲٫ بخشِ اژدهایان، عالى بود؛ فقط حیف که یک نکتهى جالبْ ناگفته ماند:
محدثه گفت که اژدها ریشهى شرقى دارد. نگین هم به هفتخوانِ رستم اشاره کرد. اما نگفتید که اژدها نشانِ خانوادگىِ رستم بوده.
غالبِ پهلوانانِ شاهنامه، در اصل، شخصیتهاى پارتى / اشکانى بودند (به جز رستم که منشأ سکایى / اشکانى دارد)، و پرچمِ هرکدامشان، نشانِ مخصوصى داشت. در آستانهى رزمِ رستم و سهراب، وصفِ نشانهاى رستم (اژدها)، گودرز (شیر)، گیو (گرگ)، گرازه (گراز)، … در شاهنامه آمده و جالب است که در واکنش به کنجکاوىِ سهراب که جویای هویتِ پهلوانِ اژدها-نشان (رستم) بود، رستم را به دروغ به عنوانِ یک پهلوانِ تازهوارد و گمنامِ چینى به سهراب معرّفى کردند.
۳٫ نگین به شباهتِ اژدها و دایناسور اشاره کرد.
بیوار (مؤلّفِ فصلِ اشکانیان در تاریخِ ایرانِ باستانِ کمبریج) در ریشهیابىِ پیدایشِ اژدها در باورهاى چینیها مىگفت که چون صحراى گوبى پُر از استخوانِ دایناسور بوده (مثلِ ایالتِ مونتانا در آمریکا)، چینیها با مشاهدهى این استخوانها و به مددِ قوهى تخیّل، تصوّرِ اژدها را پدید آوردند، و مانندِ ماجراى انتقالِ باروت (که محدثه بهش اشاره کرد)، باور به اژدها هم از مسیرِ جادهى ابریشم به غرب منتقل شد.
۴٫ محدثه و پوریا به محمّدِ فاتح و ایران اشاره کردند.
فاتح هم (مانندِ اکثرِ سلاطینِ عثمانى) به فارسى مسلّط بود و هنگامِ ورود به قسطنطنیه، با مشاهدهى کاخِ بْلاخِرنِه، فىالبداهه قطعهاى معروف به فارسى سرود. او براى جامى (شاعرِ ایرانى) مقرّرى تعیین کرده بود و همچنین نامِ فرزندِ محبوبِ خود را جَم گذاشته بود.
در اوایلِ سریالِ بورجیا به این جَمِ نگونبخت و بدفرجام اشاره شده. در این سریال، دو هنرپیشهى گات هم بودند: جان بْرَدلى وِست (سَموِل تارلى) در نقشِ طلبهاى مسیحى و یان گلِن (سِر جورا مورمونْت) در نقشِ جیرولامو ساوونارولا (که در صحنهى اعدامش، ملّت به شوخى میگفتند که الان به عنوانِ آخرین کلمه میگه: کَلیسى!)
۵٫ با این طرزِ نامگذارى، از قاطى شدنِ دو شخصیتِ سریال و کتاب به راحتى جلوگیرى میشه:
Night King = شاهِ شب (در سریال)
Night’s King = شاهِ نگهبانانِ شب (Night’s Watch) (در کتاب)
۶٫ از احتمالِ بازى با اعداد، صحبتى به میان آمد. مثالِ بارزى از حسابگرى و بازىِ مارتین با اعداد:
جان اسنو ۹۹۸مین لُردِ نگهبان شد. در نتیجه، بعد از ترورِ جان، سِر اَلیسِر ثورن ۹۹۹مین شد و جان (بعد از زنده شدنش) هزارمین شد.
ضمنِ عرضِ تشکّر از بابتِ زحماتِ همهى عزیزان، و با سپاسِ مخصوص از بابتِ محبّتِ محدثهى عزیز
قسمت دوّم هم، مثلِ قسمتِ اوّل، عالى بود.
پاینده و پیروز باشید.
سروش
۷٫ ضمناً در بخشِ اژدهایان، کوروش به وجودِ اژدها در فرهنگِ مردمِ آمریکاى مرکزى اشارهى گذرایى کرد.
در باورهاى ساکنانِ برّ جدید، از مایاها تا آزتِکها، کارکردِ اساطیرى و پیشگویانهى موجودِ موردِ نظر، که از آن به “مارِ پَردار” (Feathered Serpent) تعبیر شده، با موردِ مشابهش یعنى اژدها در نزد اهالىِ برّ قدیم تفاوتهایى داشته.
سالها پیش، کالین فالکنر (Colin Falconer) با دستمایه قرار دادنِ ماجراى فتحِ مکزیک توسطِ اسپانیایىها در اوایلِ سدهى شانزدهم، داستانِ جالبى با همین عنوان (Feathered Serpent) نوشت که توسطِ مترجمِ توانمند و خوشقریحه، آقاى جوادِ سیّد اشرف، تحتِ عنوانِ “نفرینِ دخترِ آفتاب” به فارسى ترجمه شد.
۸٫ محدثه موقعِ صحبت از Hateful Monster، به معانىِ Hateful اشاره کرد.
هر دو معنایى که محدثه گفت، درست هستند. باید به قالب و چارچوبِ متن یا گفتار دقّت کنیم تا مشخّص بشه که در هر مورد، این کلمه به کدام معنا به کار رفته. چه مثالى بهتر از خودِ گات:
– اپیزودِ ۳۳ (Breaker of Chains): جِیمى در گفتگو با سِرسى، بالاى سرِ جنازهى جافرى در سِپتِ بِیلور، این صفت را به معناى “کینهتوز” در حقّ سِرسى به کار برد.
– اپیزودِ ۴۷ (the Gift): مارجرى در زندان، موقعِ فحّاشى به سِرسى، این صفت را (بیشتر به معناى “نفرتانگیز”) در حقّ سِرسى به کار برد.
۹٫ چون این سلسله کامنتها با ذکرِ یک اشتباهِ ریز از پوریا شروع شد، حقّ در اینه که به عنوانِ حُسنِ خِتام، مطلب با اشاره به این نکته به پایان برسه که ضمنِ صحبت در موردِ موقعیتِ سانتافه، گرچه نظرِ نگین هم به جوابِ درست خیلى نزدیک بود، اما پاسخِ دقیق را پوریا گفت: نیومکزیکو.
ممکنه ایمیلتون رو بنویسید؟
جدیدا شنوتو رو نمیتونم باز کنم. خوشحال شدم که تونستم اینجا پیدا کنم و کامنتم بتونم بزارم.
از اواخر فصل اول همه پادکستاتونو گوش میدم. خسته نباشید و دست تک تکتون رو میبوسم.
یه لار یه مناظره گذاشتین بین دنریس فن و استنیس فن. خوب بود.
یه مناظره دیگه ولی اینبار با حضور افراد بیشتر مثلا سه یا چهار نفر در مورد شاه/ملکه شایسته ی شمال، راب/جان/سانسا/آریا بزارید. عالی میشه.
سلام ممنون از پادکست خوبتون…اگه اشتباه نکنم پوریای عزیز گفت که هفت ساله داره روی جهان آتش و یخ کار میکنه…هفت سال خیلی زیاده…میشه کلی کار انجام داد…سوالی که دارم اینه که تو این هفت سال رشد کردی؟؟یعنی در زندگی ات موفق تر شدی؟؟اگه برگردی به هفت سال قبل باز هم عمر خودتو رو خرج این کار میکنی؟؟
و در آخر باید بگم کوروش جان عزیز خیلی دوست دارم…
و نگین خانوم لطفا آروم بخند یهو بلند و همراه با جیغ می خندی شیر آدم خشک میشه.
من راستش اگر برگردم دوباره هفت سال قبل همینکارهای الان میکنم ولی به شکل بهتر یه برنامه ریزی درست پشتش میذارم و بهترش میکنم از اینکه این مدت اینکار کردم پشیمون نیستم چون یه جامعه رو درست کردیم که الان مثلا شما میتونید توش در مورد اون موضوعی که دوست دارید اطلاعات کسب بکنید شاید هیچ درآمدی برای من یا بچه های که با ما کار کردن نداشته ولی همین که میبینیم اگر کسی طرفدار بازی تاج و تخت یا نغمه ها هست اسم وستروس میشناسه برای ما کافیه به نظرم.
عجیب ترین مرگ سریال مرگ رنلی باراثیون بود!
رنلی با سپاه فوقالعادش فقط همینجور شکست میخورد. عجیب
نه ادارد نه هودور