۵٬۹۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
=== رقصی با اژدهایان === | === رقصی با اژدهایان === | ||
{{اسپویلر|تیریون دریافت که [[عمارت ایلیریو]] در انبارش [[شراب]] | {{اسپویلر|تیریون دریافت که [[عمارت ایلیریو]] در انبارش [[شراب]] میری دارد.{{رف|ربا|1}} | ||
[[داووس سی ورث]] در تالار لرد [[گودریک بورل]] در [[سوییت سیستر]] متوجه یک قالی نخ نمای میری بر روی زمین شد.{{رف|ربا|9}} | [[داووس سی ورث]] در تالار لرد [[گودریک بورل]] در [[سوییت سیستر]] متوجه یک قالی نخ نمای میری بر روی زمین شد.{{رف|ربا|9}} | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
یک قالی میری کف اتاق خواب فاحشه تیریون در [[سلهوریس]] بود. تیریون مست روی آن استفراغ کرد. قالی شگفت انگیز، ضخیم و آرامش بخش برای خواب بود. | یک قالی میری کف اتاق خواب فاحشه تیریون در [[سلهوریس]] بود. تیریون مست روی آن استفراغ کرد. قالی شگفت انگیز، ضخیم و آرامش بخش برای خواب بود. | ||
در دیوار، [[جان اسنو]] | در دیوار، [[جان اسنو]] متوجه شد که شیشه در آنجا مفید خواهد بود. [[کسل بلک]] به باغ شیشه ای خودش احتیاج دارد، شبیه آن چیزی که در [[وینترفل]] بود. او فکر کرد که آن ها می توانند حتی در اوج زمستان نیز سبزیجات پرورش دهند. او به خاطر آورد که بهترین شیشه ها از میر اند، اما یک تکه شیشه خوب و شفاف، معادل وزنش ادویه می ارزد و شیشه زرد و سبز نیز به آن خوبی نیستند. او متوجه شد آن چیزی که آنها بدان احتیاج دارند طلاست. اگر آنها طلای کافی داشته باشند، نگهبانان می توانند شاگردهای شیشه گری بخرند، آن ها را به شمال بیاورند و در ازای آموزش هنرشان به تعدادی از اعضای [[نگهبانان شب]]، آزادیشان را پیشنهاد کنند.{{رف|ربا|35}} | ||
[[ویکتاریون گریجوی]] یک کشتی میری به نام [[داو]] (Dove) را در مسیرش به [[یونکای]] از طریق [[گیس جدید]] گرفت که محموله اش قالی، [[شراب]] سبز شیرین و توری های میری بود. کاپیتان آن چشمانی میری داشت که ویکتاریون با خود فکر می کرد که اجسام دوردست را نزدیک نشان می دهد.{{رف|ربا|63}}}} | |||
== منابع و یادداشت ها == | == منابع و یادداشت ها == |
ویرایش