۱٬۰۶۹
ویرایش
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
==دوران جوانی== | ==دوران جوانی== | ||
وقایع مربوط به دوران جوانیِ شاهزاده دیمون توسط استاد بزرگ [[گیلداین]] (Gyldayn) در کتاب [[شاهزاده | وقایع مربوط به دوران جوانیِ شاهزاده دیمون توسط استاد بزرگ [[گیلداین]] (Gyldayn) در کتاب [[شاهزاده رذل]] (The Rogue Prince) یا [[شاهزاده ولگرد|بردار پادشاه]] (The King’s Brother) نوشته شده است. در جوانی، شاهزاده دیمون چهرهای آشنا برای جیببران، روسپیان و قمار بازانِ [[چاله کک]] (Flea Bottom) بود. در 16 سالگیش، پادشاه [[جیهیریس تارگرین اول]] (Jaehaerys I Targaryen) شمشیر والریایی [[دارک سیستر]] (Dark Sister) را به او هدیه کرد.{{رف|شر}} ازدواج نخست او با [[ریا رویس]] (Rhea Royce) بود، اما دیمون از او و [[ویل]] (Vale) خوشش نمیامد. او در طول {{تاریخ|103-104}} به مدت یک سال تحت عنوان [[ارباب سکه]] (Master of Coin) خدمت می کرد و شش ماه نیز [[ارباب قانون]] (Master of Laws) بود. سپس او به عنوان فرماندهی [[نگهبانان بارانداز پادشاه]] (The City Watch of King's Landing) خدمت کرد و الهام بخش وفاداری در میان بسیاری از ردا طلاییها شد. | ||
[[ایما ارن]] (Aemma Arryn) همسر [[ویسریس تارگرین اول|ویسریس]] (Viserys) در هنگام به دنیا آوردنِ [[بیلون تارگرین (پسر ویسریس اول)|بیلون تارگرین]] (Baelon Targaryen) درگذشت و پسری که [[ویسریس تارگرین اول|ویسریس]] همیشه منتظر آن بود نیز یک روز پس از تولدش درگذشت. دیمون درحالی در خیابان ابریشم مشاهده شد که مست بود و در مورد «وارث یک روزه» با دوستانش شوخی می کرد. پادشاه [[ویسریس تارگرین اول|ویسریس اول]] که از بی تفاوتی برادرش خشمگین شده بود، دخترش [[رینیرا تارگرین|رینیرا]] (Rhaenyra) را به عنوان وارث خودش انتخاب کرد تا پاسخی به ناسپاسی های برادرش باشد، این اقدام موجب شد که دیمون پایتخت را با خشم ترک کند. | [[ایما ارن]] (Aemma Arryn) همسر [[ویسریس تارگرین اول|ویسریس]] (Viserys) در هنگام به دنیا آوردنِ [[بیلون تارگرین (پسر ویسریس اول)|بیلون تارگرین]] (Baelon Targaryen) درگذشت و پسری که [[ویسریس تارگرین اول|ویسریس]] همیشه منتظر آن بود نیز یک روز پس از تولدش درگذشت. دیمون درحالی در خیابان ابریشم مشاهده شد که مست بود و در مورد «وارث یک روزه» با دوستانش شوخی می کرد. پادشاه [[ویسریس تارگرین اول|ویسریس اول]] که از بی تفاوتی برادرش خشمگین شده بود، دخترش [[رینیرا تارگرین|رینیرا]] (Rhaenyra) را به عنوان وارث خودش انتخاب کرد تا پاسخی به ناسپاسی های برادرش باشد، این اقدام موجب شد که دیمون پایتخت را با خشم ترک کند. |
ویرایش