نایت فورت: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه نغمه ای از یخ و آتش
خط ۱۸: خط ۱۸:
سیصد سال پیش از [[ورود اگان]]، فرماندهان نایت فورت و [[اسنو گیت]] با یکدیگر وارد جنگ شدند. در نهایت هر دو سر خود را توسط [[خاندان استارک|استارک‌ها]]ی [[وینترفل]] از دست دادند{{رف|یش|55}}.
سیصد سال پیش از [[ورود اگان]]، فرماندهان نایت فورت و [[اسنو گیت]] با یکدیگر وارد جنگ شدند. در نهایت هر دو سر خود را توسط [[خاندان استارک|استارک‌ها]]ی [[وینترفل]] از دست دادند{{رف|یش|55}}.


[[File:Nightfort.jpg|350px|thumb|© Fantasy Flight Games]]
از نایت فورت در داستان‌های ترسناک [[شمال]] یاد می‌شود، هرچند که بدون شک بسیاری از آنها ساختگی هستند. اینجا مکانیست که [[پادشاه شب]] پیشاز آنکه نامش از تاریخ بشر محو شود حکومت می‌کرد، و جایی که [[موش آشپز]] به پادشاه [[آندال]] پای شاهزاده‌اش و خوک را داد، جایی که [[هفتاد و نه نگهبان|79 نگهبان]] نگهبانی می‌دهند، جایی که [[دنی فلیت]] شجاع و جوان مورد تجاوز و قتل قرار گرفت، جایی که شاه [[شریت]] نفرینش را بر آندال‌های کهن فرستاد، جایی که پسران کارآموز با آن چه که در شب می‌آید مواجه شدند، جایی که [[سایمون استار آیز]] نابینا جنگ میان سگ‌های جهنمی را دید، و جاییست که [[تبر دیوانه]] در حیاط‌ها قدم زد و از دیوارها بالا رفت تا برادرهایش را در تاریکی سلاخی کند.{{رف|یش|56}}
از نایت فورت در داستان‌های ترسناک [[شمال]] یاد می‌شود، هرچند که بدون شک بسیاری از آنها ساختگی هستند. اینجا مکانیست که [[پادشاه شب]] پیشاز آنکه نامش از تاریخ بشر محو شود حکومت می‌کرد، و جایی که [[موش آشپز]] به پادشاه [[آندال]] پای شاهزاده‌اش و خوک را داد، جایی که [[هفتاد و نه نگهبان|79 نگهبان]] نگهبانی می‌دهند، جایی که [[دنی فلیت]] شجاع و جوان مورد تجاوز و قتل قرار گرفت، جایی که شاه [[شریت]] نفرینش را بر آندال‌های کهن فرستاد، جایی که پسران کارآموز با آن چه که در شب می‌آید مواجه شدند، جایی که [[سایمون استار آیز]] نابینا جنگ میان سگ‌های جهنمی را دید، و جاییست که [[تبر دیوانه]] در حیاط‌ها قدم زد و از دیوارها بالا رفت تا برادرهایش را در تاریکی سلاخی کند.{{رف|یش|56}}



نسخهٔ ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۲۳

شمال و موقعیت نایت فورت
شمال و موقعیت نایت فورت
نایت فورت
شمال و موقعیت نایت فورت

نایت فورت یکی از قلعه‌های موجود در امتداد دیوار است. این قلعه تنها قلعه در امتداد دیوار است که پله‌های منتهی به بالای دیوار بر روی یخ حک شده است. نگهبانان شب این قلعه را دویست سال پیش از جنگ پنج پادشاه ترک کردند. آخرین برادرانی که در قلعه ساکن بودند به خدمت قلعه دیپ لیک درآمدند.[۱] این قلعه در بین آیس مارک در غرب و دیپ لیک در شرق قرار دارد.[۲] نایت فورت در بعضی از داستان های ترسناک ننه پیر حضور دارد.

تاریخ

نایت فورت اولین قلعه دیوار و بزرگترین آن‌ها بود. با کاهش قدرت نگهبانان شب سه چهارم آن خالی ماند و هزینه نگهداری آن سنگین شد. وقتی ملکه آلیسان تارگرین خوب پیشنهاد کرد که هزینه قلعه‌ی جدید کوچکتری را خواهد داد، نگهبانان قبول کردند که قلعه را ترک کنند. هزینه‌ی قلعه‌ی جدید، دیپ لیک، از جواهرات ملکه داده شد و توسط مردانی که شاه جیهیریس اول به شمال فرستاد ساخته شد. زمانیکه قلعه‌ی جدید ساخته شد، نایت فورت تخلیه گردید.[۱]

سیصد سال پیش از ورود اگان، فرماندهان نایت فورت و اسنو گیت با یکدیگر وارد جنگ شدند. در نهایت هر دو سر خود را توسط استارک‌های وینترفل از دست دادند[۳].

© Fantasy Flight Games

از نایت فورت در داستان‌های ترسناک شمال یاد می‌شود، هرچند که بدون شک بسیاری از آنها ساختگی هستند. اینجا مکانیست که پادشاه شب پیشاز آنکه نامش از تاریخ بشر محو شود حکومت می‌کرد، و جایی که موش آشپز به پادشاه آندال پای شاهزاده‌اش و خوک را داد، جایی که 79 نگهبان نگهبانی می‌دهند، جایی که دنی فلیت شجاع و جوان مورد تجاوز و قتل قرار گرفت، جایی که شاه شریت نفرینش را بر آندال‌های کهن فرستاد، جایی که پسران کارآموز با آن چه که در شب می‌آید مواجه شدند، جایی که سایمون استار آیز نابینا جنگ میان سگ‌های جهنمی را دید، و جاییست که تبر دیوانه در حیاط‌ها قدم زد و از دیوارها بالا رفت تا برادرهایش را در تاریکی سلاخی کند.[۱]

دروازه سیاه

دروازه سیاه دروازه‌ای مخفی ست که عبور به آنسوی دیوار را میسر کرده است و قدمتش به اندازه ی خود دیوار است. این دروازه بر روی دیوار چاه وسط آشپزخانه‌ها قرار دارد و از چوب سفید ویروود ساخته شده و چهره‌ای بر روی آن حک شده است. چهره کهن سال، رنگ پریده، ترک خورده، و چروکیده با چشمان سفید است. در می‌درخشد.

وقتی کسی به دروازه ی سیاه نزدیک می‌شود چشم ها باز می‌شوند. آنها سفید و نابینا هستند و زمانی که در می‌پرسد: «کیستی؟» مردان نگهبانان شب باید در پاسخ بخشی از قسمشان را تکرار کنند:

من نگهبان روی دیوار هستم. من آتشی هستم که در مقابل سرما می‌سوزد، نوری که سحر را می‌آورد، شیپوری که به خواب‌رفتگان را بیدار می‌کند. من سپری هستم که از قلمروی انسان‌ها محافظت می‌کند.

سپس در باز می‌شود و می‌گوید:

پس عبور کن.

لب‌های در باز و بازتر می‌شوند تا جایی که چیزی جز دهانی باز در حلقه‌ای از چین و چروک باقی نماند.[۱]

حوادث اخیر

یورش شمشیرها

ضیافتی برای کلاغ‌ها

رقصی با اژدهایان

نقل قول‌ها

منابع و یادداشت‌ها