۵۳۷
ویرایش
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
== پوشش مردم == | == پوشش مردم == | ||
زنان آستاپوری صورتهایشان را با نقاب میپوشانند تا از چشمانشان در مقابل گرد آجر حفظ کنند، چرا که از شن نیز بدتر میسوزاند.{{رف|یش|23}} آنها خرقههای بلند از کتان خالص به تن میکنند که معمولا با پولکهایی از سنگ لاجورد تزیین شدهاند و شانههای عاج به موهای خود میزنند. آستاپوریهای آزاد از طبقهی بالا ''[[توکار]]'' را به نشانهی موقعیت اجتماعی بالای خود به تن میکنند. آنها موهای خود را پوش داده، روغن میزنند و به شکلهای شگرف میپیچند. آنها صفحات مسی بر رداهای زرد رنگ خود میدوزند که بر موقعیت اجتماعیشان دلالت دارد. بالاپوشها از کتان قلابدوزی شده است و برای پایینتنه نیز دامنهای پرچین کتان و | زنان آستاپوری صورتهایشان را با نقاب میپوشانند تا از چشمانشان در مقابل گرد آجر حفظ کنند، چرا که از شن نیز بدتر میسوزاند.{{رف|یش|23}} آنها خرقههای بلند از کتان خالص به تن میکنند که معمولا با پولکهایی از سنگ لاجورد تزیین شدهاند و شانههای عاج به موهای خود میزنند. آستاپوریهای آزاد از طبقهی بالا ''[[توکار]]'' را به نشانهی موقعیت اجتماعی بالای خود به تن میکنند. آنها موهای خود را پوش داده، روغن میزنند و به شکلهای شگرف میپیچند. آنها صفحات مسی بر رداهای زرد رنگ خود میدوزند که بر موقعیت اجتماعیشان دلالت دارد. بالاپوشها از کتان قلابدوزی شده است و برای پایینتنه نیز دامنهای پرچین کتان و صندل میپوشند.{{رف|یش|27}} | ||
پسران هارپی مردانی جوان و ثروتمند با نامهای قدیمی و جیبهای پرپول هستند که جنگهای نمایشی در چالههای مبارزه به راه میاندازند. آنها با پوشیدن لباس تازیانههای گیس قدیم طوری وانمود میکنند که امپراطوری گیسکاری هنوز زنده است. بردگان آستاپوری بر الاغهای سفید سوار میشوند. آستاپور بیش از هزار بردهدار دارد، اما بزرگترینشان آنهایی هستند که [[آویژه]]ها را میفروشند. آویژهها آخرین مدافعان آستاپورند. استحکامات شهر بسیار ضعیف است و حتی ''[[کالاسار]]''ی متوسط نیز میتواند آن را تسخیر کند، اما به دلیل وجود آویژهها هیچ کالاساری تاکنون این چنین نکرده است. | پسران هارپی مردانی جوان و ثروتمند با نامهای قدیمی و جیبهای پرپول هستند که جنگهای نمایشی در چالههای مبارزه به راه میاندازند. آنها با پوشیدن لباس تازیانههای گیس قدیم طوری وانمود میکنند که امپراطوری گیسکاری هنوز زنده است. بردگان آستاپوری بر الاغهای سفید سوار میشوند. آستاپور بیش از هزار بردهدار دارد، اما بزرگترینشان آنهایی هستند که [[آویژه]]ها را میفروشند. آویژهها آخرین مدافعان آستاپورند. استحکامات شهر بسیار ضعیف است و حتی ''[[کالاسار]]''ی متوسط نیز میتواند آن را تسخیر کند، اما به دلیل وجود آویژهها هیچ کالاساری تاکنون این چنین نکرده است. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
{{مقاله اصلی|غارت آستاپور}} | {{مقاله اصلی|غارت آستاپور}} | ||
[[دنریس تارگرین]] در نزدیکی آستاپور لنگر انداخته و تمامی [[آویژه]]های شهر را خریداری میکند. پس از آنکه آنسالیدها تحت مالکیت او درآمدند، دنریس [[غارت آستاپور|شهر را غارت میکند]]، تمامی بردگان را آزاد میکند و تمامی | [[دنریس تارگرین]] در نزدیکی آستاپور لنگر انداخته و تمامی [[آویژه]]های شهر را خریداری میکند. پس از آنکه آنسالیدها تحت مالکیت او درآمدند، دنریس [[غارت آستاپور|شهر را غارت میکند]]، تمامی بردگان را آزاد میکند و تمامی اربابان خوب را میکشد. | ||
دنریس به محض خروج از شهر، شورایی سه نفره از یک درمانگر، یک محقق و یک روحانی را برای حکمرانی به شهر برمیگزیند. آنها به دست [[کلیون]] (Cleon)، قصاب سابق برکنار میشوند چرا که گروهی از مردم به رهبری کلیون معتقد بودند که این سه قصد دارند اربابان خوب را دوباره به قدرت برسانند. او پس از اعدام اعضای شورا خود را پادشاه مینامد و تمام پسران نجیبزاده را دستگیر کرده و به عنوان آویژههای جدید تحت تربیت قرار میدهد. اکنون تمامی هرمهای شهر اردوگاه نظامی هستند، خیابانها مملو از اجساد است و بازارها عاری از غذا و برده برای خریداری هستند.{{رف|یش|71}} | دنریس به محض خروج از شهر، شورایی سه نفره از یک درمانگر، یک محقق و یک روحانی را برای حکمرانی به شهر برمیگزیند. آنها به دست [[کلیون]] (Cleon)، قصاب سابق برکنار میشوند چرا که گروهی از مردم به رهبری کلیون معتقد بودند که این سه قصد دارند اربابان خوب را دوباره به قدرت برسانند. او پس از اعدام اعضای شورا خود را پادشاه مینامد و تمام پسران نجیبزاده را دستگیر کرده و به عنوان آویژههای جدید تحت تربیت قرار میدهد. اکنون تمامی هرمهای شهر اردوگاه نظامی هستند، خیابانها مملو از اجساد است و بازارها عاری از غذا و برده برای خریداری هستند.{{رف|یش|71}} | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
== نقلقولها == | == نقلقولها == | ||
{{نقل قول|علیاحضرت، آستاپور هنگام غروب بسیار زیباست. اربابان خوب روی هر بالکنی فانوسهای ابریشمی روشن میکنن، و بههمین خاطر اهرام با نورهای رنگی میدرخشن. قایقهای عیش بر روی [[کرم رود|کرم]] در آمدوشدند، موسیقی ملایم مینوازن و در جزایر کوچک از غذا و شراب و دیگر لذتها بهرهمند میشن.{{رف|یش|23}}|[[میساندی]]، به [[دنریس تارگرین]]}} | |||
{{نقل قول|آستاپور مسیر مورد نظر منه. اونجا میتونی [[آویژه]] بخری.{{رف|یش|8}}|[[جورا مورمونت]]، به [[دنریس تارگرین]]}} | |||
{{نقل قول|آستاپور و مردمش از خون و آجر ساخته شدن.{{رف|یش|23}}|[[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]]، ضربالمثلی را که از پسربچهای آموخته بود، به یاد میآورد.}} | |||
{{نقل قول|از اینجا زیبا به نظر میآد، از پایین، تو خیابونا و میدونها و چالههای مبارزه تاریکه. و از همه تیرهتر تو سربازخونههاست، جایی که پسرای کوچیک تهموندههاشونو به تولهسگایی میدن که اونا وقتی مردانگیشون رو ازشون گرفتن، بهشون دادن.{{رف|یش|23}}|افکار [[دنریس تارگرین]]}} | |||
{{نقل قول|حتی یه کالاسار متوسط هم میتونه آستاپورو مثه یه فندق بشکنه و گوشت فاسد داخلشو بریزه بیرون.{{رف|یش|23}}|[[دنریس تارگرین]]}} | |||
== فصلهایی که در آستاپور رخ داده == | == فصلهایی که در آستاپور رخ داده == |
ویرایش