۵٬۹۰۷
ویرایش
(صفحهای جدید حاوی «{{اطلاعات اشخاص | نام_شخصیت = لرد بریندن ریورز | تصویر = [[File:Three-eyed-crow.jpg|250...» ایجاد کرد) |
|||
(۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
== ظاهر == | == ظاهر == | ||
:''همچنین ببینید: [[:رده:تصاویر کلاغ سه چشم|تصاویر کلاغ سه چشم]]'' | |||
وقتی [[برن استارک|برن]]، [[هودور]]، [[میرا رید|میرا]] و [[جوجن رید|جوجن]] کلاغ سه چشم را در غارش پیدا کردند، [[بریندن ریورز|بریندن]] را مردی استخوانی و رنگپریده با لباسهای سیاه و پوسیده و در تختی از ریشههای به هم پیچیدهی [[ویروود]] مییابند. او پوستی سفید با لکهای قرمز رنگ روی گردن و گونهاش دارد. بریندن موی سفید کمپشت و بلندی دارد که به زمین میساید. او یک چشم ندارد و چشم دیگرش سرخ رنگ است. ریشههای ویروود او را احاطه کرده و در اطراف بدنش، ازجمله دور پا و درون چشم خالیاش، رشد کرده است. صدای او به قدری آرام و بیروح است که گویی صحبت کردن را فراموش کرده است.{{رف|ربا|34}} | |||
== حوادث اخیر == | == حوادث اخیر == | ||
[[File:Great bastards.jpg|کلاغ سه چشم - اثر Marc Simonetti ©|thumb|270px|چپ]] | |||
=== بازی تاج و تخت === | === بازی تاج و تخت === | ||
[[برن استارک]] در بیهوشی پس از سقوطش کلاغی را در رویایش میبیند که به او میگوید میتواند به او پراوز کردن را بیاموزد. برن متوجه میشود کلاغ سه چشم دارد، چشم سومی که دانشی وحشتناک در خود دارد. کلاغ او را از اغما بیرون میآورد.{{رف|بتت|17}} برن بعدها به استاد [[لوین]] از رویایی دیگر میگوید که در آن کلاغ سه چشم او را به سردابههای [[وینترفل]] میبرد و او در آنجا با پدر غمگینش، [[ادارد استارک]] صحبت میکند. برن این رویا را درست پیش از دریافت خبر اعدام لرد ادارد در [[بارانداز پادشاه]]، میبیند.{{رف|بتت|66}} | |||
=== نزاع شاهان === | === نزاع شاهان === | ||
هنگامی که پرچمداران برای [[جشن محصول]] به وینترفل میرسند، برن [[ویروود]]ی را با چشمان عمیق سرخ و دهان چوبی کج و معوج در خواب میبینید که کلاغ سه چشم بر روی شاخههایش نشسته است.{{رف|نش|16}} [[جوجن رید]] به برن میگوید که خواب گرگی بالدار دیده، که در غل و زنجیر است و کلاغی سه چشم بر غلهای او نوک میزند. جوجن میگوید که از زمانی که کودک بوده، کلاغ سه چشم را در خواب میدیده است و اینکه کلاغ را [[آنسوی دیوار]] میتوان یافت.{{رف|نش|28}} | |||
=== یورش شمشیرها === | === یورش شمشیرها === | ||
برن که همچنان خواب کلاغ سه چشم را میبیند، تصمیم میگیرد با همراهانش، [[هودور]]، [[میرا رید|میرا]]، و [[جوجن رید]]، به شمال و آنسوی دیوار سفر کند تا کلاغ سه چشم را بیابد.{{رف|یش|9}} | |||
=== | === رقصی با اژدهایان === | ||
{{اسپویلر|برن، هودور و ریدها به کمک [[دست سرد]]، در [[غار کلاغ سه چشم|غاری]] در [[جنگل اشباح]] به کلاغ سه چشم رسیدند. او واقعا یک پرنده نبود، بلکه مردی بود که میگفت زمانی لرد [[بریندن ریورز|بریندن]] نامیده میشد.{{رف|ربا|34}} برن از اینکه کلاغ نمیتواند پاهای فلج او را درمان کند، ناامید شد، اما بریندن قول داد که در عوض به برن یاد خواهد داد که چگونه پرواز کند.{{رف|ربا|13}} | |||
بریندن به برن در مورد [[سبزبین|سبزبینی]] و [[اسکین چنجر|اسکین چنجری]] آموزش میدهد.{{رف|ربا|34}} او بعدا به این نتیجه میرسد که زمان آن فرا رسیده که برن گام بعدی را بردارد و به همین دلیل [[لیف]] به برن جامی از [[خمیر ویروود]] میدهد تا بخورد؛ خمیری که از دانههای ویروود تهیه شده و برای برانگیختن موهبت سبزبینی برن به او داده شده است. وقتی برن پدرش، [[ادارد]]، را میبیند، بریندن به او میگوید که ارواح خودش او را تسخیر کردهاند؛ برادری که دوست داشت، برادری که از او نفرت داشت، و زنی که آرزویش را داشت، اما او از تجربیاتش آموخته است که نمیتوان گذشته را تغییر داد.{{رف|ربا|34}}}} | |||
== نقلقولهای کلاغ سه چشم == | == نقلقولهای کلاغ سه چشم == | ||
{{نقل قول|قویترین درختان در تاریکترین نقاط زمین ریشه دواندهاند. تاریکی ردایت خواهد بود، سپرت، و شیر مادرت. تاریکی تو را تقویت میکند.{{رف|ربا|34}}|کلاغ سه چشم، به [[برن استارک]]}} | |||
== نقلقولها درباره کلاغ سه چشم == | == نقلقولها درباره کلاغ سه چشم == | ||
{{اسپویلر|{{نقل قول|چهرهای در منقل شکل گرفت. [[استنیس براتیون|استنیس]]؟ لحظهای درنگ کرد...اما نه، اینها خصوصیات او نبودند. '''صورتی چوبی، به سفیدی جنازه.''' آیا این [[آدر بزرگ|دشمن]] بود؟ هزاران چشم سرخ در شعلهها شناور بودند. '''اون منو میبینه.''' در کنار او [[برن استارک|پسری با صورت گرگ]] بود، سرش را به عقب برد و زوزه کشید.{{رف|ربا|31}}|[[ملیساندر]]، خیره به آتش در اتاقش در [[کسل بلک]]}} | |||
{{نقل قول|بیشتر وجودش به درون درخت رفته..او بیش از دوره فانی خود زندگی کرده، و هنوز هم زنده است. برای ما، برای شما، برای مملکت انسانها. نیروی کمی در جانش مانده. او هزار چشم و یک چشم دارد، اما چیزاهای زیادی برای دیدن وجود دارد. یک روز خواهی فهمید.{{رف|ربا|32}}|[[لیف]]، به [[برن استارک]]}}}} | |||
== همچنین ببینید == | == همچنین ببینید == | ||
خط ۴۳: | خط ۵۵: | ||
== ارجاعات و یادداشتها == | == ارجاعات و یادداشتها == | ||
{{منابع|2}} | {{منابع|2}} | ||
[[رده:عبارات]][[رده:شخصیت های شمال]][[رده: | [[en:Three-eyed crow]] | ||
[[رده:عبارات]][[رده:شخصیت های شمال]][[رده:سبزبینی]][[رده:اسکین چنجر ها]] |
ویرایش