۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Saoschjanta (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| تصویر = [[پرونده:MKomarck_SansaEyrie.jpg|300px]]| | | تصویر = [[پرونده:MKomarck_SansaEyrie.jpg|300px]]| | ||
توضیح_عکس = سانسا اثر MKomarck | توضیح_عکس = سانسا اثر MKomarck | ||
| القاب = پرنده ی کوچک{{سخ}} | | القاب = پرنده ی کوچک{{سخ}}آلاینه استون{{سخ}}لیدی لنیستر | ||
| عنوان =پرنسس وینترفل | | عنوان =پرنسس وینترفل | ||
| خاندان = [[خاندان استارک]]{{سخ}} | | خاندان = [[خاندان استارک]]{{سخ}}[[خاندان بیلیش از هارن هال]](به عنوان آلاینه استون) | ||
| نژاد = | | نژاد = | ||
| فرهنگ =[[شمال]]ی | | فرهنگ =[[شمال]]ی | ||
| همسر = | | همسر = تیریون لنیستر | ||
| محل_تولد = [[وینترفل]] | | محل_تولد = [[وینترفل]] | ||
| تاریخ_تولد =286AL | | تاریخ_تولد =286AL | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| کتابها =[[بازی تاج وتخت]] (شخصیت اصلی){{سخ}}[[نزاع شاهان]] (شخصیت اصلی){{سخ}}[[یورش شمشیر ها]] (شخصیت اصلی){{سخ}}[[ضیافتی برای کلاغ ها]] (شخصیت اصلی) | | کتابها =[[بازی تاج وتخت]] (شخصیت اصلی){{سخ}}[[نزاع شاهان]] (شخصیت اصلی){{سخ}}[[یورش شمشیر ها]] (شخصیت اصلی){{سخ}}[[ضیافتی برای کلاغ ها]] (شخصیت اصلی) | ||
| نشان = | | نشان = | ||
| بازیگر =سوفی ترنر | | بازیگر =[[سوفی ترنر]] | ||
| سریال =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]] | | سریال =[[سریال بازی تاج و تخت - فصل 1|فصل اول]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 2|فصل دوم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 3|فصل سوم]]{{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل 4|فصل چهارم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل5|فصل پنجم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل6|فصل ششم]] {{!}} [[سریال بازی تاج و تخت - فصل7|فصل هفتم]] | ||
}} | }} | ||
'''سانسا استارک''' (Sansa Stark) دختر بزرگ [[کتلین تالی]] (Catelyn Tully) و [[ادارد استارک]] (Eddard Stark) است. سانسا سه برادر به نام های [[راب استارک|راب]] (Rob)، [[برن استارک|برن]] (Bran) و [[ریکان استارک|ریکان]] (Rickon)، خواهری به نام [[آریا]] (Arya) و برادری ناتنی به نام [[جان اسنو]] (Jon Snow) دارد. سانسا از [[شخصیت های راوی|شخصیت های اصلی]] (POV Characters) کتاب است و نقشش را در سریال سوفی ترنر (Sophie Turner) بازی می کند. | |||
'''سانسا استارک''' (Sansa Stark) دختر بزرگ [[کتلین تالی]] (Catelyn Tully) و [[ادارد استارک]] (Eddard Stark) است. سانسا سه برادر به نام های [[راب استارک|راب]] (Rob)، [[برن استارک|برن]] (Bran) و [[ریکان استارک|ریکان]] (Rickon)، خواهری به نام [[آریا]] (Arya) و برادری ناتنی به نام [[جان اسنو]] (Jon Snow) دارد. سانسا از [[شخصیت های اصلی]] (POV Characters) کتاب است و نقشش را در سریال سوفی ترنر (Sophie Turner) بازی می کند. | |||
==کاراکتر و شخصیت== | ==کاراکتر و شخصیت== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۰: | ||
===نزاع شاهان=== | ===نزاع شاهان=== | ||
[[پرونده:Sir_Heartsalot_SandorSansa.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|[[تازی]] در حال نصیحت کردن سانسا]] | [[پرونده:Sir_Heartsalot_SandorSansa.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|[[سندور کلگان|تازی]] در حال نصیحت کردن سانسا]] | ||
سانسا که اکنون در [[قلعه ی سرخ]] (Red Keep) گروگان است، خود را در زرهی از ادب زنانه اش می پوشاند. او وانمود می کند که باور دارد خانواده اش خیانتکارند. جافری نیز به طور مرتب از اعضای [[گارد پادشاه]] (Kingsguard) می خواهد، که سانسا را به خاطر شورش و اقدامات برادرش [[راب استارک|راب]]، تنبیه کنند. | سانسا که اکنون در [[قلعه ی سرخ]] (Red Keep) گروگان است، خود را در زرهی از ادب زنانه اش می پوشاند. او وانمود می کند که باور دارد خانواده اش خیانتکارند. جافری نیز به طور مرتب از اعضای [[گارد پادشاه]] (Kingsguard) می خواهد، که سانسا را به خاطر شورش و اقدامات برادرش [[راب استارک|راب]]، تنبیه کنند. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۸: | ||
ورود [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) به پایتخت و قرار گیری اش در نقش دست پادشاه نقطه ی پایانی بر شکنجه های سانسا است . تیریون به طوری غافلگیر کننده با سانسا به مهربانی برخورد می کند. زمانی که جافری دستور می دهد، سانسا را به جرم جادوی سیاهی که برادرش راب در نبرد از خود نشان داده، در دربار برهنه کنند، [[تیریون]] پا پیش نهاده مانع او می شود. سانسا همچنین رابطه ای منحصر به فرد با [[سندور کلگان|سندور]] برقرار می کند. تازی با وجود کلمات گزنده و ظاهر خشنش با سانسا به مهربانی برخورد می کند و علی الرغم دستور جافری حاضر نمی شود سانسا را بزند. او سانسا را به خاطر طبیعت ساده اش مسخره می کند ولی همچنین به خاطر شرایطش با او همدردی می کند. سندور در طی [[بلوای بارانداز پادشاه]] (Riot of King’s Landing) جان سانسا را نجات می دهد، در حالی که بقیه ی شوالیه های گارد پادشاهی برای نجات جان خودشان او را رها کرده بودند و گمان می رفت سانسا از دست رفته باشد. | ورود [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) به پایتخت و قرار گیری اش در نقش دست پادشاه نقطه ی پایانی بر شکنجه های سانسا است . تیریون به طوری غافلگیر کننده با سانسا به مهربانی برخورد می کند. زمانی که جافری دستور می دهد، سانسا را به جرم جادوی سیاهی که برادرش راب در نبرد از خود نشان داده، در دربار برهنه کنند، [[تیریون]] پا پیش نهاده مانع او می شود. سانسا همچنین رابطه ای منحصر به فرد با [[سندور کلگان|سندور]] برقرار می کند. تازی با وجود کلمات گزنده و ظاهر خشنش با سانسا به مهربانی برخورد می کند و علی الرغم دستور جافری حاضر نمی شود سانسا را بزند. او سانسا را به خاطر طبیعت ساده اش مسخره می کند ولی همچنین به خاطر شرایطش با او همدردی می کند. سندور در طی [[بلوای بارانداز پادشاه]] (Riot of King’s Landing) جان سانسا را نجات می دهد، در حالی که بقیه ی شوالیه های گارد پادشاهی برای نجات جان خودشان او را رها کرده بودند و گمان می رفت سانسا از دست رفته باشد. | ||
[[پرونده:John_Picacio_Sansa&theHound.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|سانسا و [[تازی]] و [[نا بوسه]] اثر John Picacio]] | [[پرونده:John_Picacio_Sansa&theHound.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|سانسا و [[سندور کلگان|تازی]] و [[نا بوسه]] اثر John Picacio]] | ||
یک شب سانسا نوشته ای را در اتاقش می بیند. نویسنده ی نا شناس از سانسا خواسته، که اگر می خواهد به خانه برگردد، باید به [[جنگل خدایان]] (Godswood) برود. در جنگل خدایان سانسا [[دانتوس هالارد|دانتوس]] را می یابد.{{رف|نش|18}} دانتوس به سانسا قول می دهد که او را از دست [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] آزاد کند و به خانه برگرداند. سانسا می ترسد که حقه ای در کار باشد، با این وجود قول دانتوس را می پذیرد، دانتوس نیز سانسا را به صبر و بردباری دعوت می کند. سانسا به بهانه ی دعا کردن در نزد [[خدایان قدیم]] (Old Gods)، مرتبا به جنگل خدایان می رود تا با دانتوس ملاقات کند. در ابتدا او را ناجی شجاعی می بیند که در طلب زدودن ننگی است که شرفش را لکه دار کرده است، با این وجود نهایتا به صلاحیت دانتوس شک می کند. | یک شب سانسا نوشته ای را در اتاقش می بیند. نویسنده ی نا شناس از سانسا خواسته، که اگر می خواهد به خانه برگردد، باید به [[جنگل خدایان]] (Godswood) برود. در جنگل خدایان سانسا [[دانتوس هالارد|دانتوس]] را می یابد.{{رف|نش|18}} دانتوس به سانسا قول می دهد که او را از دست [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] آزاد کند و به خانه برگرداند. سانسا می ترسد که حقه ای در کار باشد، با این وجود قول دانتوس را می پذیرد، دانتوس نیز سانسا را به صبر و بردباری دعوت می کند. سانسا به بهانه ی دعا کردن در نزد [[خدایان قدیم]] (Old Gods)، مرتبا به جنگل خدایان می رود تا با دانتوس ملاقات کند. در ابتدا او را ناجی شجاعی می بیند که در طلب زدودن ننگی است که شرفش را لکه دار کرده است، با این وجود نهایتا به صلاحیت دانتوس شک می کند. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۶: | ||
بعد از پیروزی لنیستر ها، نامزدی سانسا و جافری ملغی اعلام می شود. به این علت که اتحاد خاندان تایرل با خاندان سلطنتی شامل ازدواج جافری با [[مارجری تایرل]] (Margaery Tyrell) نیز می شود. جافری سانسا را مطمئن می کند که هنوز نیز به او دسترسی خواهد داشت، زیرا به عنوان پادشاه او می تواند با هر کسی که بخواهد هم خوابه شود. سانسا همچنان گروگان در بارانداز پادشاه می ماند. دانتوس به سانسا اطمینان می دهد که برنامه ی فرار او در شب ازدواج سلطنتی خواهد بود. او به سانسا توری سری آراسته به لعل های ارغوانی می دهد تا در شب ازدواج سلطنتی به سر کند.{{رف|نش|65}} | بعد از پیروزی لنیستر ها، نامزدی سانسا و جافری ملغی اعلام می شود. به این علت که اتحاد خاندان تایرل با خاندان سلطنتی شامل ازدواج جافری با [[مارجری تایرل]] (Margaery Tyrell) نیز می شود. جافری سانسا را مطمئن می کند که هنوز نیز به او دسترسی خواهد داشت، زیرا به عنوان پادشاه او می تواند با هر کسی که بخواهد هم خوابه شود. سانسا همچنان گروگان در بارانداز پادشاه می ماند. دانتوس به سانسا اطمینان می دهد که برنامه ی فرار او در شب ازدواج سلطنتی خواهد بود. او به سانسا توری سری آراسته به لعل های ارغوانی می دهد تا در شب ازدواج سلطنتی به سر کند.{{رف|نش|65}} | ||
==یورش شمشیر ها== | ===یورش شمشیر ها=== | ||
از سانسا خواسته می شود، تا با [[مارجری تایرل]] و مادر بزرگش [[اولنا ردواین]] (Olenna Redwyne) شام بخورد. [[لوراس تایرل|لوراس]] که زیبایی و رفتارش نفس سانسا را بند آورده بود، او را تا محل شام همراهی می کند. سانسا اشاره ای به رزی که لوراس در تورنومنت دست به او داد بود می کند، اما مشخص می شود که لوراس رز و سانسا را فراموش کرده بود. سانسا سعی می کند از او حرف بیشتری بکشد، برای همین با اشاره به این که، مرگ [[رنلی براتیون|رنلی]] (Renly) باید برای خواهر لوراس سخت باشد، سهوا موجب رنجش او می شود. | از سانسا خواسته می شود، تا با [[مارجری تایرل]] و مادر بزرگش [[اولنا ردواین]] (Olenna Redwyne) شام بخورد. [[لوراس تایرل|لوراس]] که زیبایی و رفتارش نفس سانسا را بند آورده بود، او را تا محل شام همراهی می کند. سانسا اشاره ای به رزی که لوراس در تورنومنت دست به او داد بود می کند، اما مشخص می شود که لوراس رز و سانسا را فراموش کرده بود. سانسا سعی می کند از او حرف بیشتری بکشد، برای همین با اشاره به این که، مرگ [[رنلی براتیون|رنلی]] (Renly) باید برای خواهر لوراس سخت باشد، سهوا موجب رنجش او می شود. | ||
لوراس او را تا سر میز شام همراهی کرده و سپس ترک می کند، در ان جا زنان تایرل به گرمی به او خوش آمد می گویند. در سر میز [[اولنا ردواین|لیدی اولنا]] اصرار دارد تا از سانسا در مورد جافری اطلاعاتی کسب کند. او که برنامه ای ترتیب داده، تا با ایجاد سر و صدا مانع هر گونه جاسوسی احتمالی بشود با چرب زبانی از سانسا حرف می کشد. سانسا اعتراف می کند که جافری یک هیولاست، و به [[مارجری تایرل|مارجری]] التماس می کند تا از ازدواج با جافری صرف نظر کند. | لوراس او را تا سر میز شام همراهی کرده و سپس ترک می کند، در ان جا زنان تایرل به گرمی به او خوش آمد می گویند. در سر میز [[اولنا ردواین|لیدی اولنا]] اصرار دارد تا از سانسا در مورد جافری اطلاعاتی کسب کند. او که برنامه ای ترتیب داده، تا با ایجاد سر و صدا مانع هر گونه جاسوسی احتمالی بشود با چرب زبانی از سانسا حرف می کشد. سانسا اعتراف می کند که جافری یک هیولاست، و به [[مارجری تایرل|مارجری]] التماس می کند تا از ازدواج با جافری صرف نظر کند. مارجری اشاره می کند که با حضور برادرش [[لوراس تایرل|لوراس]] در [[گارد پادشاه]]، او امنیت خواهد داشت و جایی برای نگرانی نیست. | ||
لیدی اولنا از تمایل سانسا برای خارج شدن از بارانداز پادشاه، رفتن به [[های گاردن]] (Highgarden) و ازدواج با [[ویلاس تایرل|ویلاس]] (willas) وارث [[خاندان تایرل]] را می پرسد. ویلاس فلج است، اما علاوه بر آن باهوش و مهربان است و توانایی فرزند دار شدن را دارد. سانسا که آرزوی خلاص شدن از دست [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] را دارد، با پیش نهادشان موافق است. این رخداد موجبات دوستی سانسا و مارجری را برای مدتی فراهم می آورد.{{رف|یش|6}} | لیدی اولنا از تمایل سانسا برای خارج شدن از بارانداز پادشاه، رفتن به [[های گاردن]] (Highgarden) و ازدواج با [[ویلاس تایرل|ویلاس]] (willas) وارث [[خاندان تایرل]] را می پرسد. ویلاس فلج است، اما علاوه بر آن باهوش و مهربان است و توانایی فرزند دار شدن را دارد. سانسا که آرزوی خلاص شدن از دست [[خاندان لنیستر|لنیستر ها]] را دارد، با پیش نهادشان موافق است. این رخداد موجبات دوستی سانسا و مارجری را برای مدتی فراهم می آورد.{{رف|یش|6}} | ||
خط ۷۷: | خط ۷۶: | ||
سانسا نقشه ی تایرل ها را با سر [[دانتوس هالارد|دانتوس]] مطرح می کند. او مخالفت می کند، و به سانسا می گوید که نباید فریب ظاهر زیبای تایرل ها را بخورد. سانسا که از عدم پیشرفت نقشه های دانتوس دلسر شده است، هشدار او را نا دیده می گیرد. | سانسا نقشه ی تایرل ها را با سر [[دانتوس هالارد|دانتوس]] مطرح می کند. او مخالفت می کند، و به سانسا می گوید که نباید فریب ظاهر زیبای تایرل ها را بخورد. سانسا که از عدم پیشرفت نقشه های دانتوس دلسر شده است، هشدار او را نا دیده می گیرد. | ||
دانتوس نقشه ی تایرل ها را به اطلاع کار فرمایش [[پتایر بیلیش]] (Petyr Baelish) می رساند و او نیز لنیستر ها را مطلع می کند. | |||
[[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) که نمی خواهد گروگانشان را از دست بدهد، به سرعت اقدام کرده، او را به ازدواج [[تیریون لنیستر]] در می آورد. هر چند که هم سانسا و هم تیریون مخالف این ازدواج هستند. سانسا که اکنون سیزده ساله است، تمام تلاش خود را می کند تا احساسات خود نسبت به شوهر دورفش را بپوشاند، و علی الرغم انزجارش نسبت به ظاهر فیزیکی او، مودب باقی می ماند. [[تیریون]] به خاطر سانسا ازدواج را کامل نمی کند، که موجب امتنان سانسا را فراهم می آورد.{{رف|یش|28}} کمی بعد خبر مرگ برادر و مادر سانسا در [[عروسی خونین]] (Red Wedding) به گوش سانسا می رسد.{{رف|یش|59}} | [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) که نمی خواهد گروگانشان را از دست بدهد، به سرعت اقدام کرده، او را به ازدواج [[تیریون لنیستر]] در می آورد. هر چند که هم سانسا و هم تیریون مخالف این ازدواج هستند. سانسا که اکنون سیزده ساله است، تمام تلاش خود را می کند تا احساسات خود نسبت به شوهر دورفش را بپوشاند، و علی الرغم انزجارش نسبت به ظاهر فیزیکی او، مودب باقی می ماند. [[تیریون]] به خاطر سانسا ازدواج را کامل نمی کند، که موجب امتنان سانسا را فراهم می آورد.{{رف|یش|28}} کمی بعد خبر مرگ برادر و مادر سانسا در [[عروسی خونین]] (Red Wedding) به گوش سانسا می رسد.{{رف|یش|59}} | ||
خط ۹۲: | خط ۹۱: | ||
لایسا که شاهد بوسه ی بین پتایر و سانسا است، از جسادت خشمگین شده و تلاش می کند، با هل دادن سانسا از [[در ماه]] (Moon Door) به بیرون، او را بکشد. لیتل فینگر به موقع می رسد و مداخله می کند. او لایسار را از در ماه به بیرون پرت می کند، [[ماریلیون]] را قاتل معرفی می کند و سانسا را نیز به عنوان شاهد می گیرد.{{رف|یش|80}} | لایسا که شاهد بوسه ی بین پتایر و سانسا است، از جسادت خشمگین شده و تلاش می کند، با هل دادن سانسا از [[در ماه]] (Moon Door) به بیرون، او را بکشد. لیتل فینگر به موقع می رسد و مداخله می کند. او لایسار را از در ماه به بیرون پرت می کند، [[ماریلیون]] را قاتل معرفی می کند و سانسا را نیز به عنوان شاهد می گیرد.{{رف|یش|80}} | ||
===ضیافتی برای کلاغ ها=== | ===ضیافتی برای کلاغ ها=== | ||
[[برین]] (Brienne) از [[تارت]] (Tarth) جستجویش را برای پیدا کردن سانسا شروع می کند. | |||
در طی ملاقات [[سرسی لنیستر]] با اعضای شورای کوچک، جهت بحث به سمت سانسا، وارث ظاهری [[وینترفل]] و مخفیگاه او می رود. سرسی عنوان می کند که باید سانسا را به عنوان دختر یک خائن به سیاه چال می انداخته، اما به جایش او را در بین اعضای خانواده خود جای داده است. | در طی ملاقات [[سرسی لنیستر]] با اعضای شورای کوچک، جهت بحث به سمت سانسا، وارث ظاهری [[وینترفل]] و مخفیگاه او می رود. سرسی عنوان می کند که باید سانسا را به عنوان دختر یک خائن به سیاه چال می انداخته، اما به جایش او را در بین اعضای خانواده خود جای داده است. | ||
سرسی می گوید که سانسا خانه و آتش او را شریک بوده و با فرزندان او بازی می کرده. و او به سانسا غذا و لباس داده، و سعی کرده او را از بی اطلاعی مطلق از امور دنیا خارج کند. سرسی در آخر مدعی می شود که سانسا جواب محبت های او را با همکاری در قتل فرزند او داده است. او به شورا می گوید که زمانی که [[ایمپ|تیریون لنیستر]] (Imp) را پیدا کنند، سانسا نیز پیدا خواهد شد. او می گوید که سانسا نمرده... اما قول می دهد که پش از آن که کارش را با او تمام کند، "''برای [[بیگانه]] (Stranger) آواز خواهد خواند، برای | سرسی می گوید که سانسا خانه و آتش او را شریک بوده و با فرزندان او بازی می کرده. و او به سانسا غذا و لباس داده، و سعی کرده او را از بی اطلاعی مطلق از امور دنیا خارج کند. سرسی در آخر مدعی می شود که سانسا جواب محبت های او را با همکاری در قتل فرزند او داده است. او به شورا می گوید که زمانی که [[ایمپ|تیریون لنیستر]] (Imp) را پیدا کنند، سانسا نیز پیدا خواهد شد. او می گوید که سانسا نمرده... اما قول می دهد که پش از آن که کارش را با او تمام کند، "''برای [[بیگانه]] (Stranger) آواز خواهد خواند، برای بوسهاش التماس خواهد کرد.''"{{رف|ضبک|18}} | ||
[[پرونده:Pojypojy_Petyr_and_Alayne.jpg|چپ|بندانگشتی|350px|پتایر و آلاینه اثر Pojypojy]] | [[پرونده:Pojypojy_Petyr_and_Alayne.jpg|چپ|بندانگشتی|350px|پتایر و آلاینه اثر Pojypojy]] | ||
در همین هنگام و با مرگ لایسا، سانسا در زیر پوشش "آلاینه استون" بانوی حقیقی ایری شده، پسر | در همین هنگام و با مرگ لایسا، سانسا در زیر پوشش "آلاینه استون" بانوی حقیقی ایری شده، پسر خالهی بیمار خود لرد [[رابرت ارن|رابرت]] را تسلی می دهد، در حالی که زیر نظر پتایر بیلیش نکات ظریفی از توطئههای درباری را می آموزد. | ||
[[ماریلیون]] که به جرم قتل بانوی خود به [[ایری#سلول های آسمان|سلول های آسمان]] انداخته شده، شبانه روز آواز می خواند و ناله می کند. با وجود صدای زیبایش، لحن نغمهاش سانسا را می آزارد. او از پتایر می خواهد که او را ساکت کند، ولی بیلیش معتقد است که آنها هنوز به ماریلیون نیاز دارند. با ترتیباتی که پتایر چیده، ماریلیون اقرار اعتراف کرده که بانویش را به قتل رسانده است. | |||
[[نستور رویس]] (Nestor Royce) به دیدار پتایر می آید و در آن جا آلاینه به آن ها می گوید که [[ماریلیون]] لایسا ارن را کشته است. ترس سانسا از بر ملا شدن دروغش و اشکهایش موجب می شود تا دروغش قانع کننده تر به نظر برسد. کمی بعد ماریلیون به داخل آورده می شود و در آن جا او اعتراف می کند که بانویش را کشته برای آن که از ازدواج او با پتایر بیلیش ناخشنود بوده است. | |||
[[ | [[نستور رویس|نستور]] به پتایر اطلاع می دهد که [[یان رویس|پسر عمویش]] سایر لردها را جمع کرده تا [[لیتل فینگر]] را از مقامش به عنوان لرد حامی ویل خلع کند. پتایر در ازای پاداشی برای خدماتش نستور را که قلعه بان [[دروازه های ماه]] (Gates of the Moon) است لرد این قلعه می کند. او اذعان می کند که همسرش [[لایسا تالی|لایسا]] نیز همچین تصمیمی داشته، ولی قبل از آن که بتواند فرمان را امضا کند به قتل رسده است. بعد از رفتن نستور پتایر به آلاینه می گوید که حال نستور در جناح آنهاست، برای آن که اگر پتایر کنار برود مقام لردی او نیز به چالش کشیده می شود، زیرا امضا کنندهی فرمان، پتایر بوده و نه [[رابرت ارن|رابرت کوچک]].{{رف|ضبک|10}} | ||
[[ | کمی بعد لشکریان لرد های ویل [[ایری]] را تحت محاصره قرار می دهند و مانع رسیدن تدارکات به آن جا می شوند. رابرت که زود رنج نر و کج خلقتر از سابق شده به آلاینه می گوید هنوز صدای [[ماریلیون]] را در خواب می شنود ولی سانسا به او اطمینان می دهد که آوازه خوان مرده است، با آن که خود نیز جنازهی ماریلیون را ندیده است. زمانی که [[لیتل فینگر]] که از ویل خارج شده بود می رسد، به آن ها اطلاع می دهد که لردهای مخالف در حال سفر به ایری برای مذاکره هستند. او به آلاینه می گوید که تعداد آنها هشت نفر است و او از بین آن ها تنها نگران سر [[لین کوربرای]] (Lyn Corbray) است. سر لین بر خلاف برادر بزرگترش [[لیونل کوربرای]] (Lyonel Corbray)، لرد [[خاندان کوربرای]] (House Corbray) که از حامیان پتایر است، در جناح مخالفین او قرار دارد. | ||
[[ | در طی ملاقات، [[لین کوربرای]] که از زبان بازیهای پتایر خسته شده، شمشیرش، [[لیدی فارلورن]] (Lady Forlorn) را از نیام می کشد و خواستار تمام کردن کار پتایر می شود. این امر موجبات خشم و نارضایتی سایر لردهای مخالف را فراهم می آورد. [[یان رویس]] (Yohn Royce) از او می خواهد که شمشیرش را کنار و به حق میزبانی احترام بگذارد. این اقدام سر لین، پوئنی برای پتایر به ارمغان می آورد. او ادعا می کند که لردهای ویل در حق او و لردشان [[رابرت ارن]] تعدی کردهاند. در نهایت او از آنها یک سال وقت می خواهد تا امورات ویل را درست کند و در صورت درست نشدن امور از مقامش کناره گیری می کند. همان شب پتایر پیش آلاینه به طور غیر مستقیم اعتراف می کند که سر لین در خدمت او بوده است. می گوید که او را می شود "با پول و پسر بچه و قول خرید."{{رف|ضبک|23}} | ||
با رسیدن زمستان و نا مساعد شدن هوا در [[ایری]]، خدمه و اعضای خاندان ایری رابه مقصد [[دروازه های ماه]] ترک می کنند. وظیفه ی بردن رابرت نیز به دوش آلاینه می افتد. در طی سفر [[میا استون]] (Mya Stone) و [[میراندا رویس]] (Myranda Royce)، دختر [[نستور رویس|نستور]] آن ها را همراهی می کنند. او از زبان میراندا خبر پیدا می کند که برادر ناتنی اش [[جان اسنو]] به مقام فرماندهی [[نگهبانان شب]] (Night's Watch) رسیده است. میراندا همچنین به او اطلاع می دهد که [[هارولد هاردینگ|هری وارث]] (Harry the Hair) تورنومنت کوچکی مخصوص ملازمین را برده و به تازگی شوالیه شده است. | |||
در | در دروازه های ماه آلاینه پی می برد که پتایر از سفر به شرق بازگشته است. پتایر به آلاینه می گوید که برای او سه هدیه آورده است. او از برنامهاش برای نامزدی آلاینه با [[هری ]] وارث [[آنیا وینوود|لیدی وینوود]] (Lady Wainwood) به او می گوید. زمانی که آلاینه می پرسد چطور [[هارولد هاردینگ]] (Harrold Hardyng) با آن که لیدی وینوود دو پسر دارد می تواند وارث او شود، پتایر با بر شمردن شجرهی خاندان ارنها به او می فهماند که هری وارث [[ایری]] است و با وضعیت جسمانی بد رابرت جوان و با مرگ حتمی او در آینده لرد [[خاندان ارن]] می شود. و زمانی که در شب ازدواجشان، سانسا پوشیده شده در لباسی خاکستری و سفید با طرح یک دایرولف، خود را آشکار می کند، تمام شوالیههای ایری بسیج خواهند شد تا حق مادرزادی سانسا را به او بازگردانند. بنا بر این هدایای پتایر برای سانسا به ترتیب هری، [[ایری]] و [[وینترفل]] هستند.{{رف|ضبک|41}} | ||
==جملات سانسا== | |||
{{نقل قول|قهرمانی وجود نداره...تو زندگی، هیولاها برنده میشن.{{رف|بتت|67}}}} | |||
}} | {{نقل قول|حق با [[سندور کلگان|تازی]] است...من تنها یک پرنده ی کوچکم که جملاتی که بهم یاد دادند را تکرار می کنم.{{رف|بتت|67}}}} | ||
{{نقل قول|زمانی او [[جافری براتیون|پرنس جافری]] را با تمام وجود دوست داشت و به مادرش، [[سرسی لنیستر|ملکه]]، اعتماد کامل داشت و او را تحسین میکرد. آنها آن عشق و اعتماد را با سر [[ادارد استارک|پدرش]] پاسخ دادند. سانسا آن اشتباه را دوباره تکرار نمیکند.{{رف|نش|2}}}} | |||
{{نقل قول| | {{نقل قول|پوستم از چینی به عاج و از عاج به فولاد تبدیل شده.{{رف|یش|61}}}} | ||
{{نقل قول |هیچ کس به خاطر عشق با من ازدواج نخواهد کرد.{{رف|یش|68}}}} | {{نقل قول |هیچ کس به خاطر عشق با من ازدواج نخواهد کرد.{{رف|یش|68}}}} | ||
{{نقل قول|ای کاش [[سگ پیر کور|تو]] [[لیدی (دایرولف)|لیدی]] بودی.{{رف|یش|68}}}} | |||
==جملات درباره ی سانسا== | ==جملات درباره ی سانسا== | ||
{{نقل قول|یه [[سپتا]] بهت خوب آمورش داده. تو شبیه یکی از پرنده های [[جزایر تابستان]] | {{نقل قول|یه [[سپتا]] بهت خوب آمورش داده. تو شبیه یکی از پرنده های [[جزایر تابستان]] هستی (Summer Isles). نیستی؟ یه پرنده ی خوشگل کوچولو، که کلمات خوشگل کوچولویی را که دادند از بر بخونی، تکرار می کنی.{{رف|بتت|29}}|[[سندور کلگان]]، خطاب به سانسا}} | ||
{{نقل قول|بهش یه سگ بده. باهاش خوشحال تر خواهد بود.{{رف|بتت|16}}|[[رابرت براتیون]]}} | {{نقل قول|بهش یه سگ بده. باهاش خوشحال تر خواهد بود.{{رف|بتت|16}}|[[رابرت براتیون]]}} | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۴۲: | ||
{{نقل قول|سانسای نرم سخن خوش بو، کسی که عاشق ابریشم، آواز، جوانمردی و شوالیه های رشید شجاع با قیافه های زیباست.{{رف|یش|19}}|[[تیریون]] در حال اندیشیدن به عروس آینده اش سانسا استارک}} | {{نقل قول|سانسای نرم سخن خوش بو، کسی که عاشق ابریشم، آواز، جوانمردی و شوالیه های رشید شجاع با قیافه های زیباست.{{رف|یش|19}}|[[تیریون]] در حال اندیشیدن به عروس آینده اش سانسا استارک}} | ||
{{نقل قول|او اگه وظیفه شناس نباشه هیچ چیزی نیست، این همسر من{{رف|یش|60}}|[[تیریون]] در حال اندیشیدن به همسرش سانسا}} | |||
}} | |||
{{نقل قول|با هوش من و زیبایی [[کتلین استارک|کت]]، جهان مال ماست، عزیز دلم.{{رف|ضبک|10}}|[[پتایر بیلیش]]}} | |||
==خانواده== | ==خانواده== | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۶: | ||
{{منابع|2}} | {{منابع|2}} | ||
[[رده:شخصیت اصلی]] [[رده:خاندان استارک]] [[رده:خاندان لنیستر]] [[رده:زنان اشرافی]] [[رده:شخصیت های شمال]] | [[رده:شخصیت های اصلی]] [[رده:خاندان استارک]] [[رده:خاندان لنیستر]] [[رده:زنان اشرافی]] [[رده:شخصیت های شمال]] | ||
[[en:Sansa Stark]] | [[en:Sansa Stark]] |
ویرایش