جیمی لنیستر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۹۱۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ اوت ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
===یورش شمشیرها===
===یورش شمشیرها===


[[کتلین]] به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر [[کلیوس فری]] (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی [[کتلین]]، [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth) به سمت [[بارانداز پادشاه]] می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در [[ریورران]]، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به [[بارانداز پادشاه]] به همراه [[برین از تارت|برین]] و [[کلیوس فری|کلیوس]]، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی [[برین از تارت|برین]]، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر [[رابین رایجر]] (Ser Robin Ryger) بگریزند.{{رف|یش|1}} جیمی هم با تصمیمِ [[برین از تارت|برین]] برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، [[مهمان خانه مرد زانو زده]] (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.{{رف|یش|11}} سپس، در جاده ی میان [[میدن پول]] (Maidenpool) و [[داسکن دیل]] (Duskendale) [[کلیوس فری|کلیوس]] در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با [[برین از تارت|برین]] مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور [[یاران دلیر]] (Brave Companions) به فرمانده ای [[وارگو هوت]] (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد [[تایوین]] خیانت کرده است و به شاه [[راب استارک|رابِ]] تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.
[[کتلین]] به تنهایی عمل می کند، جیمی را آزاد می کند تا بتواند مبادله ای غیر رسمی برای دخترهایش انجام دهد. جیمی به همراه پسر عمه و اسیرِ همراهش، سر [[کلیوس فری]] (Cleos Frey) و سرباز قسم خورده ی لیدی [[کتلین]]، [[برین از تارت]] (Brienne of Tarth) به سمت [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) می روند. جیمی به خاطر یک سال زندانی بودن در [[ریورران]]، وزن زیادی از دست داده و با موهای صورتِ اصلاح نشده اش، شبیه به یک شیر شده است. در حین سفرشان به [[بارانداز پادشاه]] به همراه [[برین از تارت|برین]] و [[کلیوس فری|کلیوس]]، او تصمیم می گیرد موهایش را بزند تا با آن موهای طلایی شناخته نشود، هر چند که ریشش را نگه می دارد. با تاکتیک هوشمندانه ی [[برین از تارت|برین]]، انداختن تخته سنگ بر روی قایقی که آن ها را دنبال می کرد، آن سه توانستند از اسارت مجددشان به دست سر [[رابین رایجر]] (Ser Robin Ryger) بگریزند.{{رف|یش|1}} جیمی هم با تصمیمِ [[برین از تارت|برین]] برای بی اعتنایی به نصیحت های مهمانخانه دارِ، [[مهمان خانه مرد زانو زده]] (Inn of the Kneeling Man) در مورد سفر موافق است، چرا که به او مشکوک است که با راهزن ها متحد باشد.{{رف|یش|11}} سپس، در جاده ی میان [[میدن پول]] (Maidenpool) و [[داسکن دیل]] (Duskendale) [[کلیوس فری|کلیوس]] در کمینِ راهزن ها کشته می شود و هیچ کس برایش عزاداری نمی کند. پس از آن، جیمی شمشیر او را بر می دارد و مدت کوتاهی برای فرار با [[برین از تارت|برین]] مبارزه می کند، ولی هر دوی آن ها بی خبر از اطرافشان دستگیر می شوند و توسط گروه مزدور [[یاران دلیر]] (Brave Companions) به فرمانده ای [[وارگو هوت]] (Vargo Hoat) اسیر می شوند، کسی که به لرد [[تایوین]] (Tywin) خیانت کرده است و به شاه [[راب استارک|رابِ]] تازه تاج گذاری کرده پیوسته است.


[[وارگو هوت]] مشکوک است، که مافوقش، لرد [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، پس از پیروزی [[لنیستر]]ها بر [[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با [[خاندان تایرل]، در فکر پیوستن به [[لنیستر|لنیسترهاست]]. او برای جلوگیری از این کار، به [[زولو|یکی از مردانش]] دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن [[روس بولتون|بولتون]] می افتد.{{رف|یش|21}}
[[وارگو هوت]] مشکوک است، که مافوقش، لرد [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، پس از پیروزی [[لنیستر]]ها بر [[استنیس براتیون]] (Stannis Baratheon) در [[نبرد بلک واتر]] (Battle of the Blackwater)، و اتحادشان با [[خاندان تایرل] (House Tyrell)، در فکر پیوستن به [[لنیستر|لنیسترهاست]]. او برای جلوگیری از این کار، به [[زولو|یکی از مردانش]] دستور می دهد تا دست شمشیرزنی جیمی را قطع کند، و تصور می کند که گناه آن به گردن [[روس بولتون|بولتون]] می افتد.{{رف|یش|21}}


برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. [[برین از تارت|برین]] به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در [[هارن هال]] هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد [[غارت بارانداز پادشاه]] برای [[برین از تارت|برین]] فاش می کند، از جمله کوزه های آتش مهارنشدنیِ [[ایریس دوم|ایریس]]. [[برین از تارت|برین]] بعد ها به یاد می آورد . . .
برای جیمی، از دست دادن دستش و به همراه آن، توانایی جنگیدنش، به معنای نابودیش است. او عمیقاً افسرده می شود و تمایلش به زندگی را از دست می دهد. [[برین از تارت|برین]] به او یادآوری می کند که برای چه چیزی زندگی می کرده، برای خانواده اش و برای انتقام. در مدتی که آن ها در [[هارن هال]] (Harrenhal) هستند، آن دو در یک حمام، حمام می کنند. جیمی حقایق را در مورد [[غارت بارانداز پادشاه]] برای [[برین از تارت|برین]] فاش می کند، از جمله کوزه های آتش مهارنشدنیِ [[ایریس دوم|ایریس]]. [[برین از تارت|برین]] بعد ها به یاد می آورد . . .


{{نقل قول|حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.{{رف|ضبک|9}}}}
{{نقل قول|حمام مملو از بخار آب بود، و جیمی در میان بخار آب راه می رفت در حالی که مانند روز تولش برهنه بود، همانند نیمی جسد و نیمی خدا به نظر می آمد.{{رف|ضبک|9}}}}
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
[[روس بولتون|بولتون]] می رود تا به شاه [[راب استارک|راب]] ملحق شود و جیمی به همراه [[والتون پا فولادی|والتون]] و استاد رانده شده [[کیبورن]] (Qyburn)، سفرش را به [[بارانداز پادشاه]] آغاز می کند. وظیفه ی [[کیبرن]] این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک [[درخت نیایش]] (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد [[برین از تارت|برین]] می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به [[هارن هال]] باز می گردد و [[برین از تارت|برین]] را از دست [[وارگو هوت]] نجات می دهد.{{رف|یش|44}}
[[روس بولتون|بولتون]] می رود تا به شاه [[راب استارک|راب]] ملحق شود و جیمی به همراه [[والتون پا فولادی|والتون]] و استاد رانده شده [[کیبورن]] (Qyburn)، سفرش را به [[بارانداز پادشاه]] آغاز می کند. وظیفه ی [[کیبرن]] این است که جیمی را سلامت نگه دارد. وقتی جیمی روی کنده ی یک [[درخت نیایش]] (weirwood stump) می خوابد، رویایی در مورد [[برین از تارت|برین]] می بیند. او که از این رویا شوکه شده است، به [[هارن هال]] باز می گردد و [[برین از تارت|برین]] را از دست [[وارگو هوت]] نجات می دهد.{{رف|یش|44}}


{{اسپویلر|وقتی گروه آن ها به [[قلعه سرخ]] در [[بارانداز پادشاه]] می رسد، آن ها نزد سر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) می روند، که حالا عضوی از [[گارد پادشاه]]ی است. [[لوراس تایرل|لوراس]]، [[برین از تارت|برین]] را به خاطر قتلِ [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) متهم می کند. دوباره جیمی او را نجات می دهد و [[برین از تارت|برین]] را دستگیر می کند، تا اجازه ندهد [[لوراس تایرل|لوراس]] او را بکشد. سپس او به سمت [[سپت اعظمِ بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود تا [[سرسی]] را ببیند. [[سرسی]] در حال عزاداری برای پسرشان [[جافری براتیون|جافری]] است که مُرده، و جنازه اش در حال آماده سازی برای مراسم ختم است. [[سرسی]] و جیمی که از این ماجرا ها درس نگرفته اند، جلوی جنازه ی جافری با یک دیگر معاشقه می کنند.{{رف|یش|62}}}}
 
{{اسپویلر|وقتی گروه آن ها به [[قلعه سرخ]] در [[بارانداز پادشاه]] می رسد، آن ها نزد سر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) می روند، که حالا عضوی از [[گارد پادشاه]]ی است. [[لوراس تایرل|لوراس]]، [[برین از تارت|برین]] را به خاطر قتلِ [[رنلی براتیون]] (Renly Baratheon) متهم می کند. دوباره جیمی او را نجات می دهد و [[برین از تارت|برین]] را دستگیر می کند، تا اجازه ندهد [[لوراس تایرل|لوراس]] او را بکشد. سپس او به سمت [[سپت اعظمِ بیلور]] (Great Sept of Baelor) می رود تا [[سرسی]] را ببیند. [[سرسی]] در حال عزاداری برای پسرشان [[جافری براتیون|جافری]] است که مُرده، و جنازه اش در حال آماده سازی برای مراسم ختم است. [[سرسی]] و جیمی که از این ماجرا ها درس نگرفته اند، جلوی جنازه ی جافری با یک دیگر معاشقه می کنند.{{رف|یش|62}}
 
این آخرین باری است که آن ها رابطه ای صمیمی دارند، چرا که رابطه شان شروع به سرد شدن می کند و جیمی نیز به خاطر تجربه هایی که بدست آورده تغییر کرده است. [[تایوین]] به او یک شمشیر از فولاد والریائی (Valaryian steel blade) هدیه می دهد، شمشیری که از شمشیر بزرگ [[ند استارک|ند]]، [[آیس]] (Ice) درست شده است، اما جیمی از هدیه ی پدرش که یک شمشیر است، در حالی که او می داند بدون دست شمشیرزنی این هدیه چه قدر غیر قابل استفاده است، حس حقارت می کند و تصور می کند که مورد توهین قرار گرفته است. به علاوه، عنوان [[محافظ شرق]] نیز از او گرفته می شود و به [[خاندان ارن]] باز می گردد، تا کارهای مهمِ [[لیتل فینگر]] (Littlefinger) در شرق برجسته تر نشان داده شود. جیمی با پدرش مشاجره می کند و نمی پذیرد که از [[گارد پادشاه]]ی استعفا دهد.{{رف|یش|62}} او ملاقاتی را برای اعضای [[گارد پادشاه|گارد]] در [[برج شمشیر سفید]] (White Sword Tower) ترتیب می دهد تا  برادران قسم خورده اش را بسنجد و وظایف واقعی شان را به آن ها یادآوری کند.{{رف|یش|67}}
 
جیمی شمشیر والریایی، [[اوث کیپر]] (Oathkeeper) را به [[برین از تارت|برین]] می دهد و به او دستور می دهد تا [[سانسا استارک]] را از دست [[سرسی]] در امان نگه دارد، و می گوید که عادلانه تر است [[برین از تارت|برین]] با فولاد خودِ [[ند استارک]] مراقب [[سانسا]] باشد. جیمی که می داند کسانی هستند که در ازای جایزه ای که از طرف [[سرسی]] تعیین شده، او را لو می دهند. برای مواظب [[برین از تارت|برین]]، دو کیسه پر از سکه های اژدهای طلایی و گوزن نقره ای به او می دهد، به علاوه زره، یک اسب، یک زین و نامه ای مهر و موم و امضا شده از طرف [[تامن براتیون|تامن]]، که می گوید [[برین از تارت|برین]] در خدمت شاه است و نباید به جلوی او گرفته شود. بعدها مشخص می شود که سپری که او به [[برین از تارت|برین]] می دهد، همان سپری است که جیمی از [[هارن هال]] به همراه داشت.{{رف|یش|72}}
 
بعد از مرگ [[جافری براتیون|جافری]]، [[سرسی]]، [[تیریون]] را به جرم قتل او متهم می کند. چرا که هنگام جنگ لفظی میان آن دو [[تیریون]] شکست می خورد و می خواسته انتقام بگیرد، جیمی باور نمی کند که [[تیریون]] قاتل باشد. او لرد [[واریس]] را وادار می کند تا ترتیب فرار [[تیریون]] را بدهد. پیش از فرار، جیمی گناهی قدیمی را برای برادرش اعتراف می کند:
 
سال ها پیش، جیمی به او گفته بود که [[تایشا]]، زنی که [[تیریون]] در خفا با او ازدواج کرده بود، در واقع روسپی ای بوده که جیمی او را استخدام کرده بود و در نتیجه پدرشان کاری کرده بود که سربازانش از آن زن استفاده کنند و بعد هم خود [[تیریون]] را به آن کار وادار کرده بود، به این خاطر که به او درسی بیاموزد. ولی در واقع [[تایشا]] همان طور که ادعا کرده بود، دختر یک کشاورز و واقعاً عاشق [[تیریون]] بوده.
 
تیریون که از این افشاگری خشمگین می شود، جیمی را می زند، و با این که می داند [[جافری براتیون|جافری]] پسر حقیقی جیمی بوده و نه [[رابرت براتیون|رابرت]]، به دروغ مسئولیت قتل او را به گردن می گیرد. و به عنوان آخرین انتقام، او حقیقت را در مورد روابط [[سرسی]] با [[لنسل لنیستر|لنسل]] و [[اوسموند کتل بلک]] (Osmund Kettleblack) افشا می کند.{{رف|یش|77}} سپس [[تیریون]]، جیمی را ترک می کند و به دلایلی که جیمی نمی داند، به ملاقات [[تایوین]] رفته و او را می کشد.{{رف|یش|77}}}}


==منابع==
==منابع==


{{منابع|2}}
{{منابع|2}}
۱٬۰۶۹

ویرایش