۵٬۹۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
{{نقل قول|برادر من جوان و تندرسته، و یه قشون قوی دورش رو گرفته، به همراه این [[گارد رنگین کمان|شوالیه های رنگین کمان]]ش.{{رف|نش|مقدمه}}|[[استنیس براتیون|استنیس]]}} | {{نقل قول|برادر من جوان و تندرسته، و یه قشون قوی دورش رو گرفته، به همراه این [[گارد رنگین کمان|شوالیه های رنگین کمان]]ش.{{رف|نش|مقدمه}}|[[استنیس براتیون|استنیس]]}} | ||
{{نقل قول|اون می دونست چطور لباس بپوشه و چطور لبخند بزنه و چطور حمام کنه، و یه جورایی باعث شده بود فکر کنه اینا اونو شایسته پادشاهی می کنن.{{رف|یش|6}}|[[اولنا | {{نقل قول|اون می دونست چطور لباس بپوشه و چطور لبخند بزنه و چطور حمام کنه، و یه جورایی باعث شده بود فکر کنه اینا اونو شایسته پادشاهی می کنن.{{رف|یش|6}}|[[اولنا ردواین]]}} | ||
{{نقل قول|رابرت فولاد واقعی بود. استنیس آهن خالصه، سیاه و سخت و مستحکم، بله، اما شکننده مثل آهن. قبل از خم شدن می شکنه. و رنلی، اون یکی مسه، براق و درخشان، تماشاش خوشاینده، اما آخر روز معلوم میشه چندان ارزشی نداره.{{رف|نش|6}}|[[دونال نوی]]}} | {{نقل قول|رابرت فولاد واقعی بود. استنیس آهن خالصه، سیاه و سخت و مستحکم، بله، اما شکننده مثل آهن. قبل از خم شدن می شکنه. و رنلی، اون یکی مسه، براق و درخشان، تماشاش خوشاینده، اما آخر روز معلوم میشه چندان ارزشی نداره.{{رف|نش|6}}|[[دونال نوی]]}} |
ویرایش