سمول تارلی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۵۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۴
خط ۵۳: خط ۵۳:


=== ضیافتی برای کلاغ ها ===
=== ضیافتی برای کلاغ ها ===
{{اسپویلر|یکی از اولین اقدامات جان به عنوان لرد فرمانده، فرستادن سمول به [[اولد تاون]] در جنوب است تا او بتواند به عنوان [[استاد]] کسل بلک، درس بخواند. او [[دیرون]] را همراه وی راهی می سازد و او را مسئول به خدمت در آوردن نیروهای جدید برای نگهبانان شب می کند. همچنین استاد ایمون  و نوزاد پسر [[منس رایدر]] را به همراه سمول می فرستد تا [[ملیساندر]] را از فرصت قربانی کردن نوزاد برای خون پادشاهی شان محروم کند. وی [[گیلی]] را نیز از فرزندش جدا می سازد تا از پسر منس مراقبت کند.{{رف|ضبک|5}}{{رف|ضبک|15}} گرچه استاد ایمون حین سفر مریض می شود و آنها با توقف در [[براووس]] مجبور می گردند که سکه هاشان را خرج مهمانسرا و طبیب کنند. با این وجود شرایط ایمون وخیم تر می گردد ولی وی برای مدت کوتاهی بیدار می شود و خواهان شنیدن داستانهای اژدهایان [[دنریس]] می شود که به سرعت در حال پخش شدن در سرتاسر شهر است. او افشا می کند که دنریس می تواند تحقق پیشگویی [[پرنس وعده داده شده]] باشد.{{رف|ضبک|26}}
سمول دیرون را به خواندن در میخانه های محلی وا می دارد تا بتوانند هزینه سفر به اولد تاون را بدست آورند. ولی دیرون اکثر آنچه که بدست می آورد را خرج شراب و سودای فاحشه های شهر می کند. سمول در فاحشه خانه با دیرون روبرو می گردد و وی را به شکستن عهدهایش متهم می کند، دیرون در پاسخ از قصدش برای ترک نگهبانان شب می گوید و منجر به دعوایی می شود که طی آن سمول را از دیرون جدا می کنند و در کانالی می اندازند. [[زوندو]] که صحبتهایش در مورد اژدهایان را شنیده بود و در کارث آنها را دیده بود، سمول را بیرون می آورد. زوندو در ازای کار بر روی کشتی و برخی از آخرین دارایی هایشان سفر با کشتی اش، ''سیناموند ویند'' (Cinnamon Wind) را به آنان پیشنهاد می کند.{{رف|ضبک|26}}
استاد ایمون در ابتدای سفر می میرد و در سپیده مرگش گیلی مدت کوتاهی معشوقه سمول می گردد. او نوزاد را ایمون می نامد{{رف|ضبک|35}} و قرار بر این است که با رسیدن به اولدتاون وی به خانه کودکی سم، هورن هیل، فرستاده شود، با این توضیح که فرزندش حرامزاده سم است. سمول به [[سیتادل]] می رود و با [[آلراس]] برخورد می کند که وی را مستقیماً نزد استاد اعظم [[ماروین]] می برد. ماروین از او می خواهد تا آخرین کلمات ایمون را برایش بازگو کند. به محض شنیدن داستان، ماروینشهر را ترک می کند تا نزد دنریس رفته و به عنوان استاد به خدمت او درآید.{{رف|ضبک|45}}}}


== نقل قول های سم ==
== نقل قول های سم ==
۵٬۹۰۷

ویرایش