۵٬۹۰۷
ویرایش
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
{{اسپویلر|{{نقل قول|چهرهای در منقل شکل گرفت. [[استنیس براتیون|استنیس]]؟ لحظهای درنگ کرد...اما نه، اینها خصوصیات او نبودند. '''صورتی چوبی، به سفیدی جنازه.''' آیا این [[آدر بزرگ|دشمن]] بود؟ هزاران چشم سرخ در شعلهها شناور بودند. '''اون منو میبینه.''' در کنار او [[برن استارک|پسری با صورت گرگ]] بود، سرش را به عقب برد و زوزه کشید.{{رف|ربا|31}}|[[ملیساندر]]، خیره به آتش در اتاقش در [[کسل بلک]]}} | {{اسپویلر|{{نقل قول|چهرهای در منقل شکل گرفت. [[استنیس براتیون|استنیس]]؟ لحظهای درنگ کرد...اما نه، اینها خصوصیات او نبودند. '''صورتی چوبی، به سفیدی جنازه.''' آیا این [[آدر بزرگ|دشمن]] بود؟ هزاران چشم سرخ در شعلهها شناور بودند. '''اون منو میبینه.''' در کنار او [[برن استارک|پسری با صورت گرگ]] بود، سرش را به عقب برد و زوزه کشید.{{رف|ربا|31}}|[[ملیساندر]]، خیره به آتش در اتاقش در [[کسل بلک]]}} | ||
{{نقل قول|بیشتر وجودش به درون درخت رفته..او بیش از دوره فانی خود زندگی کرده، و | {{نقل قول|بیشتر وجودش به درون درخت رفته..او بیش از دوره فانی خود زندگی کرده، و هنوز هم زنده است. برای ما، برای شما، برای مملکت انسانها. نیروی کمی در جانش مانده. او هزار چشم و یک چشم دارد، اما چیزاهای زیادی برای دیدن وجود دارد. یک روز خواهی فهمید.{{رف|ربا|32}}|[[لیف]]، به [[برن استارک]]}}}} | ||
== همچنین ببینید == | == همچنین ببینید == |
ویرایش