۴۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== اتفاقات اخیر == | == اتفاقات اخیر == | ||
=== بازی تاج و تخت === | === بازی تاج و تخت === | ||
کلگان مدتی به عنوان محافظ شخصی و خدمتکار شاهزاده [[جافری براتیون]] بوده است، که ایشان، معمولاً او را "سگ" صدا میزند. [[سرسی لنیستر|سرسی]] به جافری پیشنهاد کرد که به تازی، به عنوان پدر دوم نگاه کند. در راه برگشت از [[وینترفل]] به [[بارانداز پادشاه|کینگز لندینگ]]، سندور به دلیل عمل کردن به دستور لنیسترها، دوست آریا، [[میکا]] (پسر قصاب، که گفته شد به جافری آسیب رسانده است) را کُشت، که باعث شد تبدیل به یکی از دشمنان [[آریا استارک]] شود.[[پرونده: The Hound vs The Mountain.png|350px|چپ|بندانگشتی| سگ و کوه، اثر Cristi Balanescu © ]]{{سخ}}در اولین شب [[مسابقات دست شاه|مسابقاتی که به مناسبت دست پادشاه]] ترتیب داده شده بود، بعد از مراسم، جافری او را مجبور کرد که سانسا را در راه برگشت به قلعه اسکورت کند. مست، بدون توجه به مسابقاتی که فردا پیش روست، سندور شیفتهی [[سانسا استارک]] میشود. عصبانی از اینکه سانسا به دلیل بدشکل بودنش نمیتواند به صورت و چشم او نگاه کند، او را به دلیل رفتار بسیار مؤدبانهاش، به مزاح "پرندهی کوچک" خطاب میکند که با دستورات جیک جیک میکند! او بعد از نجات سر [[لوراس تایرل]] از خشم گرگور، مسابقه را پیروز شد، او با خشم با برادرش جنگید، هرچند که وقتی پادشاه رابرت به آنها دستور داد که تمامش کنند، تازی زانو زد.{{سخ}}وقتی [[ادارد استارک]] سعی کرد که سرسی و بچههای حرامزادهاش را، به کمک رداطلاییها(بدون دانستن این حقیقت که [[جانوس اسلینت]](Janos Slynt) از قبل کاملا تحت استخدام [[پتایر بیلیش|انگشت کوچک]] خائن است و نقشهی خیانت میکشیده است)، سندور کلگان، در کنار متحدان سابق خود، در کشتار گستردهی باقیماندهی گارد شخصی و صمیمی ادارد استارک، شرکت کرد و شخصاً [[کاین]] را کُشت. | کلگان مدتی به عنوان محافظ شخصی و خدمتکار شاهزاده [[جافری براتیون]] بوده است، که ایشان، معمولاً او را "سگ" صدا میزند. [[سرسی لنیستر|سرسی]] به جافری پیشنهاد کرد که به تازی، به عنوان پدر دوم نگاه کند. در راه برگشت از [[وینترفل]] به [[بارانداز پادشاه|کینگز لندینگ]]، سندور به دلیل عمل کردن به دستور لنیسترها، دوست آریا، [[میکا]] (پسر قصاب، که گفته شد به جافری آسیب رسانده است) را کُشت، که باعث شد تبدیل به یکی از دشمنان [[آریا استارک]] شود.[[پرونده: The Hound vs The Mountain.png|350px|چپ|بندانگشتی| سگ و کوه، اثر Cristi Balanescu © ]]{{سخ}}در اولین شب [[مسابقات دست شاه|مسابقاتی که به مناسبت دست پادشاه]] ترتیب داده شده بود، بعد از مراسم، جافری او را مجبور کرد که سانسا را در راه برگشت به قلعه اسکورت کند. مست، بدون توجه به مسابقاتی که فردا پیش روست، سندور شیفتهی [[سانسا استارک]] میشود. عصبانی از اینکه سانسا به دلیل بدشکل بودنش نمیتواند به صورت و چشم او نگاه کند، او را به دلیل رفتار بسیار مؤدبانهاش، به مزاح "پرندهی کوچک" خطاب میکند که با دستورات جیک جیک میکند! او بعد از نجات سر [[لوراس تایرل]] از خشم گرگور، مسابقه را پیروز شد، او با خشم با برادرش جنگید، هرچند که وقتی پادشاه رابرت به آنها دستور داد که تمامش کنند، تازی زانو زد.{{سخ}}[[پرونده: The hound by ammotu.jpg|250px|راست|بندانگشتی| سندور کلگان، اثر Ammotu © ]]وقتی [[ادارد استارک]] سعی کرد که سرسی و بچههای حرامزادهاش را، به کمک رداطلاییها(بدون دانستن این حقیقت که [[جانوس اسلینت]](Janos Slynt) از قبل کاملا تحت استخدام [[پتایر بیلیش|انگشت کوچک]] خائن است و نقشهی خیانت میکشیده است)، سندور کلگان، در کنار متحدان سابق خود، در کشتار گستردهی باقیماندهی گارد شخصی و صمیمی ادارد استارک، شرکت کرد و شخصاً [[کاین]] را کُشت. | ||
بعد از اینکه [[باریستان سلمی]](Barristan Selmy) از مقام [[گارد پادشاه]] عزل شد، کلگان با وجود نپذیرفتن مقام شوالیهای، به عنوان جانشین او انتخاب شد. در این مقام، او گاهی مسئول مواظبت از سانسا بود. باوجود وفاداریاش به جافری، او چندین بار از سانسا در برابر خشم جافری دفاع کرد و او تنها نگهبان پادشاه(Kingsguard) بود که دستور کتک زدن او را نداد. در عوض، با او با مهربانی نسبی رفتار کرد و سعی کرد که او را از سادیسم و بیرحمی جافری دور نگه دارد. | بعد از اینکه [[باریستان سلمی]](Barristan Selmy) از مقام [[گارد پادشاه]] عزل شد، کلگان با وجود نپذیرفتن مقام شوالیهای، به عنوان جانشین او انتخاب شد. در این مقام، او گاهی مسئول مواظبت از سانسا بود. باوجود وفاداریاش به جافری، او چندین بار از سانسا در برابر خشم جافری دفاع کرد و او تنها نگهبان پادشاه(Kingsguard) بود که دستور کتک زدن او را نداد. در عوض، با او با مهربانی نسبی رفتار کرد و سعی کرد که او را از سادیسم و بیرحمی جافری دور نگه دارد. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
وقتی سر دانتوس خودش را با حضور مست و بلاس های نامناسب در مسابقه، بی آبرو کرد، سانسا او را از خشم جافری نجات داد، داستانی از خودش درست کرد که کشتن یک مرد در روز نامگذاری، خوش یمن نیست. جافری این ایده را مسخره کرد و پیشنهاد داد که او هم باید همراه با سر دانتوس در شراب غرق شود، ولی تازی به کمک سانساآمد و به جافری گفت " چیزی که یک مرد در روز نامگذاری اش بکارد، در طول سال درو میکند".{{رف|نش|2}}{{سخ}} | وقتی سر دانتوس خودش را با حضور مست و بلاس های نامناسب در مسابقه، بی آبرو کرد، سانسا او را از خشم جافری نجات داد، داستانی از خودش درست کرد که کشتن یک مرد در روز نامگذاری، خوش یمن نیست. جافری این ایده را مسخره کرد و پیشنهاد داد که او هم باید همراه با سر دانتوس در شراب غرق شود، ولی تازی به کمک سانساآمد و به جافری گفت " چیزی که یک مرد در روز نامگذاری اش بکارد، در طول سال درو میکند".{{رف|نش|2}}{{سخ}} | ||
بعد، [[تیریون لنیستر]] همراه قشون لنیستر و [[قبایل کوهستان]] رسیدند. سندور به تیریون گفت که:" گفتند که مُردی" که تیریون هم جواب داد "من داشتم با پادشاه صحبت میکردم، نه با سگش". بعد از اینکه جافری با برادر و خواهرش رفتند، تازی به تیریون گفت: "من اگه جای تو بودم، مواظب اون زبونم بودم، مرد کوچک".{{رف|نش|2}}{{سخ}} | بعد، [[تیریون لنیستر]] همراه قشون لنیستر و [[قبایل کوهستان]] رسیدند. سندور به تیریون گفت که:" گفتند که مُردی" که تیریون هم جواب داد "من داشتم با پادشاه صحبت میکردم، نه با سگش". بعد از اینکه جافری با برادر و خواهرش رفتند، تازی به تیریون گفت: "من اگه جای تو بودم، مواظب اون زبونم بودم، مرد کوچک".{{رف|نش|2}}{{سخ}} | ||
وقتی که [[سانسا استارک|سانسا]] بعد از اولین ملاقاتش با [[دانتوس هلارد]] از [[جنگل خدایان]] برمیگشت، به سندور برخورد که او مست بود و در کنار درِ مخفی یک راهپلهی مارپیچی، تلو تلو میخورد. سندور او را با خشونت گرفت و از او سوال کرد که کجا بوده است. او دروغ سانسا درباره ی اینکه درحال دعاکردن برای پدرش و پادشاه بوده را، باور نکرد ولی وقتی که سر [[بروس بلانت]](Boros Blount) همین سوالات را از سانسا کرد، از او دفاع کرد: "تو انتظار داشتی که اون با این همه سروصدا بخوابه؟". او زیبایی زنانه سانسا را تحسین میکرد، ولی هنوز به او به عنوان "پرنده ی کوچک احمقی که با هر سازی که برایش میزنند، میرقصد" نگاه میکرد. سندور از او خواست که آهنگ "یه شعری درباره شوالیه ها و دخترهای خدمتکار" بخواند، و احترام سانسا به "سوالیه های واقعی" را مسخره میکرد. سانسا در طول این برخورد با او وحشت زده بود، و فکر می کرد که وقتی دست او گرفته قصد آسیب رساندن را دارد، ولی سندور او را بدون آسیب به قلعه قرمز برمیگرداند. | وقتی که [[سانسا استارک|سانسا]] بعد از اولین ملاقاتش با [[دانتوس هلارد]] از [[جنگل خدایان]] برمیگشت، به سندور برخورد که او مست بود و در کنار درِ مخفی یک راهپلهی مارپیچی، تلو تلو میخورد. سندور او را با خشونت گرفت و از او سوال کرد که کجا بوده است. او دروغ سانسا درباره ی اینکه درحال دعاکردن برای پدرش و پادشاه بوده را، باور نکرد ولی وقتی که سر [[بروس بلانت]](Boros Blount) همین سوالات را از سانسا کرد، از او دفاع کرد: "تو انتظار داشتی که اون با این همه سروصدا بخوابه؟". او زیبایی زنانه سانسا را تحسین میکرد، ولی هنوز به او به عنوان "پرنده ی کوچک احمقی که با هر سازی که برایش میزنند، میرقصد" نگاه میکرد. سندور از او خواست که آهنگ "یه شعری درباره شوالیه ها و دخترهای خدمتکار" بخواند، و احترام سانسا به "سوالیه های واقعی" را مسخره میکرد. سانسا در طول این برخورد با او وحشت زده بود، و فکر می کرد که وقتی دست او گرفته قصد آسیب رساندن را دارد، ولی سندور او را بدون آسیب به قلعه قرمز برمیگرداند.[[پرونده: Luaprata91 sandor sansa eve of battle.JPG|350px|چپ|بندانگشتی| سانسا و سندور ، در شب جنگ بلک واتر اثر Luaprata91 © ]] | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع|2}} | {{منابع|2}} | ||
[[en:Sandor_Clegane]] | [[en:Sandor_Clegane]] |
ویرایش