باریستان سلمی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۶۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۴
خط ۸۰: خط ۸۰:


=== یورش شمشیرها ===
=== یورش شمشیرها ===
[[پرونده:Sara_K._Diesel_Shadow_Daenerys's_Favor.JPG‏|بندانگشتی|چپ|350px|ریش سفید در برابر دنریس تارگرین زانو می زند. © FFG]]
[[پرونده:Sara_K._Diesel_Shadow_Daenerys's_Favor.JPG‏|بندانگشتی|چپ|350px|ریش سفید در برابر دنریس تارگرین زانو می زند. © FFG]]
در طی سفرشان به [[پنتوس]] برای پیوستن به وکیل [[ایلیریو موپاتیس]]، مسیر حرکتشان را برای خریدن [[آویژه]] (Unsullied) به [[آستاپور]] (Astapor) تغییر می دهند. در مدت حرکتشان، ریش سفید با [[دنریس تارگرین|دنریس]] به صحبت درباره ی اژدهایان می پردازد. او به صحبت های سر [[جورا مورمونت|جورا]] مطالبی اضافه می کند. ریش سفید به آنان درباره ی قلعه ی گنبدی شکلی که توسط [[خاندان تارگرین|تارگرین ها]] برای نگهداری [[اژدها|اژدهایان]] ساخته شده بود (اکنون این قلعه یک خرابه است) می گوید و نیز اضافه می کند که اژدهایانی که در آن قلعه رشد کردند هرگز به بزرگی اجدادشان نبودند.
در طی سفرشان به [[پنتوس]] برای پیوستن به وکیل [[ایلیریو موپاتیس]]، مسیر حرکتشان را برای خریدن [[آویژه]] (Unsullied) به [[آستاپور]] (Astapor) تغییر می دهند. در مدت حرکتشان، ریش سفید با [[دنریس تارگرین|دنریس]] به صحبت درباره ی اژدهایان می پردازد. او به صحبت های سر [[جورا مورمونت|جورا]] مطالبی اضافه می کند. ریش سفید به آنان درباره ی قلعه ی گنبدی شکلی که توسط [[خاندان تارگرین|تارگرین ها]] برای نگهداری [[اژدها|اژدهایان]] ساخته شده بود (اکنون این قلعه یک خرابه است) می گوید و نیز اضافه می کند که اژدهایانی که در آن قلعه رشد کردند هرگز به بزرگی اجدادشان نبودند.
خط ۹۸: خط ۹۹:


زمانی که [[دنریس تارگرین]] [[میرین]] (Meereen) را محاصره می کند، [[اوزناک زو پاهل]] (Oznak zo Pahl) با اسبی سفید و نیزه ای به طول چهارده فوت، از دروازه های میرین بیرون می آید و به محاصره کنندگان می گوید که قهرمانشان را برای مبارزه با او بفرستند. ابتدا خون سواران دنی می خواهند که مبارزه طلبی اوزناک را قبول کنند، اما دنی احساس می کند که نمی تواند آنان را از دست بدهد. دنی معتقد است که نباید به مبارزه طلبی اوزناک توجه بکنند و سر [[جورا مورمونت|جورا]] نیز با این حرف موافق است، اما ریش سفید اعتقاد دارد که اوزناک با این کارش در دل مردمش شجاعت بوجود می آورد و در دل سربازان دنی شک می اندازد. سر جورا اشاره می کند که اگر قهرمان آن ها در نبرد با اوزناک شکست بخورد، روحیه ی سربازان دنی به طور خطرناکی آسیب می بیند، ریش سفید پاسخ می دهد که کسی که از نبرد بترسد هیچگاه نمی تواند پیروزی ای بدست آورد. دنی درحالی که نگران مسائل مهمتری است، آن دو را آرام می کند. پس از آنکه اوزناک در مقابل اردوگاه دنی می ش*اشد، ریش سفید به دنی می گوید که این مبارزه طلبی باید پاسخ داده شود. دنی به او می گوید که این اتفاق می افتد و [[بلواس نیرومند]] را برای مقابله با اوزناک می فرستد، زیرا بلواس نه فرمانده ی مهمی در لشکر او بود و به دلیل اینکه بلواس یک برده ی آزاد شده بود، کشتنش هیچ افتخاری نصیب اوزناک نمی کرد.
زمانی که [[دنریس تارگرین]] [[میرین]] (Meereen) را محاصره می کند، [[اوزناک زو پاهل]] (Oznak zo Pahl) با اسبی سفید و نیزه ای به طول چهارده فوت، از دروازه های میرین بیرون می آید و به محاصره کنندگان می گوید که قهرمانشان را برای مبارزه با او بفرستند. ابتدا خون سواران دنی می خواهند که مبارزه طلبی اوزناک را قبول کنند، اما دنی احساس می کند که نمی تواند آنان را از دست بدهد. دنی معتقد است که نباید به مبارزه طلبی اوزناک توجه بکنند و سر [[جورا مورمونت|جورا]] نیز با این حرف موافق است، اما ریش سفید اعتقاد دارد که اوزناک با این کارش در دل مردمش شجاعت بوجود می آورد و در دل سربازان دنی شک می اندازد. سر جورا اشاره می کند که اگر قهرمان آن ها در نبرد با اوزناک شکست بخورد، روحیه ی سربازان دنی به طور خطرناکی آسیب می بیند، ریش سفید پاسخ می دهد که کسی که از نبرد بترسد هیچگاه نمی تواند پیروزی ای بدست آورد. دنی درحالی که نگران مسائل مهمتری است، آن دو را آرام می کند. پس از آنکه اوزناک در مقابل اردوگاه دنی می ش*اشد، ریش سفید به دنی می گوید که این مبارزه طلبی باید پاسخ داده شود. دنی به او می گوید که این اتفاق می افتد و [[بلواس نیرومند]] را برای مقابله با اوزناک می فرستد، زیرا بلواس نه فرمانده ی مهمی در لشکر او بود و به دلیل اینکه بلواس یک برده ی آزاد شده بود، کشتنش هیچ افتخاری نصیب اوزناک نمی کرد.
دنی تصمیم می گیرد که تنها با یک نگهبان و تعداد محدودی سوار شامل ریش سفید، به دیدار مردمش برود. او مردمش را لمس می کند و به آنان نیز اجازه می دهد که او را لمس کنند. در حالی که او برای صحبت با زن بارداری توقف کرده بود، یک مرد ژنده پوش با سری تراشیده، به او حمله کرد و او را از اسبش پایین کشید. مرد دنی را با شمشیرش تهدید به مرگ کرد و به او گفت که ابتدا سینه های او را می برد. دنی صدای مرد را شناخت و فهمید که او همان حرامزاده ی تایتان است. مردی آزاد شده تلاش کرد که به دنی کمک کند اما حرامزاده صورت مرد را با شمشیرش برید. ریش سفید با چوب دستیش از اسب خود پایین جهید و به طرف حرامزاده آمد، مرو با دیدن ریش سفید می خندد زیرا فکر نمی کرد که خطری از طرف پیرمرد او را تهدید می کند، با این حال، ریش سفید به راحتی توانست با چوب دستیش حرامزاده را شکست دهد و سپس او را به درون آب پرتاب کرد. ریش سفید بخاطر کمک دیر هنگامش از دنی عذرخواهی کرد زیرا نتوانسته بود حرامزاده را بشناسد و به دنی قول داد که در آینده زودتر به کمکش خواهد آمد.
۱٬۹۴۶

ویرایش