رابرت براتیون: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۱۵۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:
==ظاهر و شخصیت==
==ظاهر و شخصیت==


رابرت مردی است درشت و نه چندان باهوش که روزگاری جنگجوی بی نظیری بوده است. در جوانی اش رابرت بلند، چهار شانه و عضلانی چون رویای یک دوشیزه و با ریشی همواره تراشیده و تمیز بوده است. با این وجود بعد از رسیدن به تخت بر اثر جشن ها و مستی های مداوم دچار اضافه وزن شد. وزن رابرت حدود هشت سنگ اضافه یافت او برای پوشاندن چین های چهره اش ریش بلند می گذاشت. رابرت علاقه زیادی به ترانه های مستانه ی [[یک بشکه شراب]] و [[پنجاه و چهار چلیک]] داشت. رابرت به داشتن شخصیتی برون گرا، معاشرتی و جذاب شناخته می شود و توانایی خارق العاده ای در تبدیل دشمنان به دوستان داشته است.  
رابرت مردی است درشت و نه چندان باهوش که روزگاری جنگجوی بی نظیری بوده است. در جوانی اش رابرت بلند، چهار شانه و عضلانی چون رویای یک دوشیزه و با ریشی همواره تراشیده و تمیز بوده است. با این وجود بعد از رسیدن به تخت بر اثر جشن ها و مستی های مداوم دچار اضافه وزن شد. وزن رابرت حدود هشت سنگ اضافه یافت او برای پوشاندن چین های چهره اش ریش بلند می گذاشت. رابرت علاقه زیادی به ترانه های مستانه ی ''[[یک بشکه شراب]]'' و ''[[پنجاه و چهار چلیک]]'' داشت. رابرت به داشتن شخصیتی برون گرا، معاشرتی و جذاب شناخته می شود و توانایی خارق العاده ای در تبدیل دشمنان به دوستان داشته است.  


هوس رانی رابرت موضوع بسیاری از ترانه های مستانه در هفت پادشاه شده است. طبق نظر [[ادارد استارک]] رابرت می تواند در شب دنیا را به یک زن قول دهد و فردا همه چیز را (حتی خود آن زن) از یاد ببرد.  
هوس رانی رابرت موضوع بسیاری از ترانه های مستانه در هفت پادشاه شده است. طبق نظر [[ادارد استارک]] رابرت می تواند در شب دنیا را به یک زن قول دهد و فردا همه چیز را (حتی خود آن زن) از یاد ببرد.  
خط ۴۵: خط ۴۵:


رابرت عاشق خواهر ادارد [[لیانا استارک|لیانا]] می شود و لرد [[ریکارد استارک|ریکارد]] (Rickard) پدر لیانا قول دخترش را به رابرت می دهد. در همین زمان رابرت صاحب [[میا استون|دختری حرامزاده]] می شود، که باعث می شود لیانا به این نتیجه برسد که رابرت هرگز خود را به یک بستر محدود نخواهد کرد. کمی بعد لیانا به دست شاهزاده [[ریگار تارگرین]] (Rhaegar Targaryen) دزدیده می شود. این اتفاق موج سلسله رخداد هایی می شود که موجبات [[قیام رابرت]] (Robert's Rebellion)را فراهم می کند.
رابرت عاشق خواهر ادارد [[لیانا استارک|لیانا]] می شود و لرد [[ریکارد استارک|ریکارد]] (Rickard) پدر لیانا قول دخترش را به رابرت می دهد. در همین زمان رابرت صاحب [[میا استون|دختری حرامزاده]] می شود، که باعث می شود لیانا به این نتیجه برسد که رابرت هرگز خود را به یک بستر محدود نخواهد کرد. کمی بعد لیانا به دست شاهزاده [[ریگار تارگرین]] (Rhaegar Targaryen) دزدیده می شود. این اتفاق موج سلسله رخداد هایی می شود که موجبات [[قیام رابرت]] (Robert's Rebellion)را فراهم می کند.
=== قیام رابرت ===
خبر دزدیده شدن لیانا [[برندون استارک|برندون]] (Brandon) را به [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) کشاند. برندون به همراه جمعی از دوستانش وارد [[قلعه سرخ]] (Red Keep) شد و خواستار مرگ پرنس ریگار شد. شاه دیوانه همه ی آن ها را دستگیر کرد و پدرانشان را به پایتخت احضار کرد. لرد [[ریکارد استارک|ریکارد]] به قلعه سرخ رفت. شاه [[ایریس دوم تارگرین|ایریس]] (Aerys) پدر و پسر را اعدام کرد و سپس به جان ارن دستور داد تا سر رابرت و ادارد را برایش بفرستد، اما لرد جان علیه او طغیان کرد. پس از آن رابرت و ادارد به سمت [[استورمز اند]] و [[وینترفل]] (Winterfell) رفتند تا پرچمدارانشان را فرا بخوانند. در [[گال تاون]] (Gulltown) نبردی بین قوای وفادار به جان ارن و قوای وفادار به پادشاه در گرفت. در این نبرد رابرت لرد [[رندیل گرافتون]] (Randyll Grafton) را می کشد. رابرت که برای ادعای [[تخت آهنین]] (Iron Throne) نسب خانوادگی مناسب تری از دو نفر دیگر دارد، رهبر جنبش می شود و از این رو جنبش نام قیام رابرت را به خود می گیرد.
[[پرونده:Young Robert Baratheon.jpg|چپ|بندانگشتی|330px|رابرت جوان در [[نبرد سامر هال]]]]
رابرت شروع به جمع کردن پرچمدارانش در سرزمین های طوفان نمود، اما او از متحدانش در شمال جدا افتاده بود. علاوه بر این بسیاری از پرچمداران او تصمیم می گیرند به سلطنت وفادار بمانند و قوایشان را در [[سامرهال]] (Summerhall) جمع کنند. رابرت از تصمیم آن ها مطلع می شود و به سامرهال لشکر کشیده و در [[نبرد سامرهال]] (Battle of Summerhall) قوای آن ها را در هم می شکند، رابرت در یک روز سه لشکر را مغلوب می کند. رابرت سپس در آشفورد (Ashforf) با پیش قراول قوای [[ریچ]] (Reach) درگیر می شود. او در [[نبرد آشفورد|آن جا]] شکست خورده و مجبور به عقب نشینی می شود. او به [[سرزمین های رودخانه]] (Riverlands) می رود تا به متحدین خاندان استارک|استارک (Stark)، [[خاندان تالی|تالی]] (Tully) و [[خاندان ارن|ارن]] (Arryn) خود بپیوندد. در طی این سفر رابرت مجروح شده و در فاحشه خانه ای در [[استونی سپت]] (Stony Sept) مخفی می شود، و تقریبا با تمام روسپی های آن جا هم بستر می شود.
لشکر سلطنتی به فرماندهی [[جان کانینگتون]] (Jon Connington) شهر را محاصره می کند، آن ها تمام خانه های شهر را در در جستجوی رابرت می گردند ولی مردم شهر به رابرت کمک کرده و او را مخفی نگه می دارند. در نهایت قوای متحدین رابرت به شهر می رسند و نبرد ناقوس ها (Battle of Bells) در می گیرد که به پیروزی رابرت می انجامد.
[[پرونده:Battle of the Trident Robert Rhaegar by Mike S Miller.jpg|چپ|بندانگشتی|350px|نبرد رابرت و ریگار اثر مایک اس میلر]]
بعد از این نبرد [[ریگار تارگرین|ریگار]] شخصا قوای سلطنتی را رهبری کرده و به مبارزه با رابرت می آید. سر [[لوین مارتل]] (Lewyn Martell) با قوای [[دورن]] (Dorn) به او می پیوندد. قوای رابرت و ریگار در [[نبرد ترایدنت|ترایدنت]] (Trident) با هم رو در می شوند. در هنگامه ی این جنگ رابرت و ریگار با هم به نبرد تن به تن با هم می پردازند. رابرت ریگار را می کشد و سرنوشت نبرد را رقم می زند.
با وجود آن که رابرت ریگار را می کشد و انتقامش را می گیرد نفرت او از [[خاندان تارگرین|تارگرین]] پایان نمی پذیرد. [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister) [[بار انداز پادشاه]] را [[غارت باراندازپادشاه|غارت]] می کند. او اجساد [[الیا مارتل|همسر]] و فرزندان ریگار را به رابرت تقدیم می کند. ادارد استارک خشمگین شده و این اقدام را زیر سوال می برد. او این اقدام را قتل می نامد و معتقد است [[ایگان ششم تارگرین|پرنس]] و [[رینیس تارگرین (دختر ریگار)|پرنسس]] کودکانی بی گناه بوده اند. رابرت در جواب ادارد می گوید:
{{نقل قول|من کودکی نمی بینم، تنها تخم اژدها می بینم.{{رف|بتت|12}} }}
این اقدام رابرت خشم ادارد را به همراه دارد و حتی [[جان ارن]] نیز نمی تواند آتش خشم و اختلاف بین او را فرو بنشاند. ادارد [[قلعه سرخ]] را ترک می کند و به [[استورمز اند]] می رود، جایی که استنیس تحت [[محاصره ی استورمز اند|محاصره ی]] قوای [[ریچ]] قرار دارد. کمی بعد مرگ لیانا و غم مشترک رابرت و ادارد موجب آشتی این دو می شود. بعد از این اتفاق خاطره ی لیانا و تمایل رابرت برای گرفتن چند باره ی انتقام او از ریگار کابوس شبانه ی رابرت می شود.
== منابع==
{{منابع|2}}
۸۳۱

ویرایش