آدرها: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ ژوئن ۲۰۱۳
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
«شیاطینی از برف و یخ و سرما ... دشمنی باستانی. تنها دشمنی که اهمیت داره.{{رف|یش|78}}»
{{نقل قول|شیاطینی از برف و یخ و سرما ... دشمنی باستانی. تنها دشمنی که اهمیت داره.{{رف|یش|78}}|{{اسپویلر|[[استنیس براثیون]] (Stannis Baratheon) در توصیف آدرها.}}}}  
:{{اسپویلر|- [[استنیس براثیون]] (Stannis Baratheon) در توصیف آدرها.}}
[[پرونده:White walkers by reneaigner.jpg|بندانگشتی|چپ|آدر یا وایت واکر. اثر Rene Aigner]]
[[پرونده:White walkers by reneaigner.jpg|بندانگشتی|چپ|آدر یا وایت واکر. اثر Rene Aigner]]
<br />
<br />
خط ۱۹: خط ۱۸:
[[پرونده:John Picacio the Others.jpg|بندانگشتی|چپ|آدر- اثر John Picacio]]
[[پرونده:John Picacio the Others.jpg|بندانگشتی|چپ|آدر- اثر John Picacio]]
آدرها در سرآغاز بازی تاج وتخت، بلند و لاغر با گوشتی به رنگ پریدگی شیر و چشمانی آبی، عمیق تر و آبی تر از چشمان انسان، سوزاننده مثل یخ و به درخشندگی و سردی ستارگان آبی ظاهر شدند.{{رف|نش|23}} وایت واکری که با پادشاه شب ازدواج کرده بود، نیز به طور مشابه، با داشتن پوستی به سفیدی ماه و چشمانی چون ستارگان آبی توصیف شده بود. [[ننه ی پیر]] (Old Nan) آنها را چیزهای مرده ی سردی توصیف می کند که از هرگونه حیات متنفرند، اما جرج.آر.آر.مارتین در ایمیلی به هنرمند کتاب های کمیک تامی پترسون نوشته:
آدرها در سرآغاز بازی تاج وتخت، بلند و لاغر با گوشتی به رنگ پریدگی شیر و چشمانی آبی، عمیق تر و آبی تر از چشمان انسان، سوزاننده مثل یخ و به درخشندگی و سردی ستارگان آبی ظاهر شدند.{{رف|نش|23}} وایت واکری که با پادشاه شب ازدواج کرده بود، نیز به طور مشابه، با داشتن پوستی به سفیدی ماه و چشمانی چون ستارگان آبی توصیف شده بود. [[ننه ی پیر]] (Old Nan) آنها را چیزهای مرده ی سردی توصیف می کند که از هرگونه حیات متنفرند، اما جرج.آر.آر.مارتین در ایمیلی به هنرمند کتاب های کمیک تامی پترسون نوشته:
''آدرها مرده نیستن. اونا عجیب، زیبا ...فکر میکنم، آه ... [[جن هایی]] (Sidhe) از جنس یخ، یا چیزی شبیه به اون ...نوع متفاوتی از زندگی ... فرای انسان، موزون و خطرناکند''.»
{{نقل قول| ''آدرها مرده نیستن. اونا عجیب، زیبا ...فکر میکنم، آه ... [[جن هایی]] (Sidhe) از جنس یخ، یا چیزی شبیه به اون ...نوع متفاوتی از زندگی ... فرای انسان، موزون و خطرناکند''.}}
آنها زرهی صیقلی می پوشند که با هر قدم رنگش عوض می شود؛ تقریبا شبیه زره پنهانی که یکبار گفته شد [[فرزندان جنگل]] (Children of the Forest) می پوشیده اند. بنا بر گفته های پترسون:
آنها زرهی صیقلی می پوشند که با هر قدم رنگش عوض می شود؛ تقریبا شبیه زره پنهانی که یکبار گفته شد [[فرزندان جنگل]] (Children of the Forest) می پوشیده اند. بنا بر گفته های پترسون:
''صحبت های زیادی با جرج داشته ام.او به من راجع به شمشیرهای یخی و زره های بازتابنده و استتارگری گفت که تصویر اجسام اطراف را درست مثل یک برکه ساکن و تمیز می گیرند. او زیاد درباره ی آنچه آنها نیستند صحبت کرد، اما آنچه آنها هستند سختتر از آن است که بتوان در غالب کلمات آورد.''»
{{نقل قول|''صحبت های زیادی با جرج داشته ام.او به من راجع به شمشیرهای یخی و زره های بازتابنده و استتارگری گفت که تصویر اجسام اطراف را درست مثل یک برکه ساکن و تمیز می گیرند. او زیاد درباره ی آنچه آنها نیستند صحبت کرد، اما آنچه آنها هستند سختتر از آن است که بتوان در غالب کلمات آورد.''}}
آدرها شمشیرزنانی ممتازند و از شمشیرهای نازک کریستالی استفاده می کنند که گفته می شود آنقدر سردند که هر جسمی را که با آن ها در تماس باشد، خرد می کنند، از جمله تیغه های فولادی که نگهبانان شب در خدمت دارند.  شمشیر آدری که سموئل تارلی دید با نور ضعیف آبی سوسو می زد و تیغه ی یخی آبی آن شعله های مشعل [[گرن]] (Grenn) را با چنان جیغ مهیبی خاموش کرد که گویی در گوش سم سوزن فرو شد. وقتی از جرج.آر.آر.مارتین سوال شد که آیا می داند شمشیر آدر از چه موادی ساخته می شود، پاسخ داد:
آدرها شمشیرزنانی ممتازند و از شمشیرهای نازک کریستالی استفاده می کنند که گفته می شود آنقدر سردند که هر جسمی را که با آن ها در تماس باشد، خرد می کنند، از جمله تیغه های فولادی که نگهبانان شب در خدمت دارند.  شمشیر آدری که سموئل تارلی دید با نور ضعیف آبی سوسو می زد و تیغه ی یخی آبی آن شعله های مشعل [[گرن]] (Grenn) را با چنان جیغ مهیبی خاموش کرد که گویی در گوش سم سوزن فرو شد. وقتی از جرج.آر.آر.مارتین سوال شد که آیا می داند شمشیر آدر از چه موادی ساخته می شود، پاسخ داد:
''یخ.اما نه مثل یخ معمولی قدیمی. آدرها کارهایی می تونن با یخ انجام بدن و موادی می تونن از آن بسازن، که ما نمی توانیم تصور کنیم''.»
{{نقل قول|''یخ.اما نه مثل یخ معمولی قدیمی. آدرها کارهایی می تونن با یخ انجام بدن و موادی می تونن از آن بسازن، که ما نمی توانیم تصور کنیم''.}}
آدرها به سبکی از روی برف می گذرند و هیچ ردی برای مشخص شدن محل عبورشان باقی نمی گذارند.حرکتشان به سرعت نور است. [[زبان ها|زبان]] شان (Language) ناشناخته است، گرچه خوانندگان حدس می زنند [[زبان کهن]] (Old Tongue) باشد. در سرآغاز کتاب، وقتی یکی از آنها حرف زد،گفته شد صدایش مثل شکستن یخ بود، اما این ممکن است شکلی از صحبت باشد. وحشی ها باور دارند آدرها و وایت هایشان می توانند حیات یا شاید گرمایش را بو بکشند. ننه ی پیر عادت داشت بگوید، وحشی هایی بودند که با آدرها می خوابیدند و بچه های نیمه انسان به دنیا می آوردند.   
آدرها به سبکی از روی برف می گذرند و هیچ ردی برای مشخص شدن محل عبورشان باقی نمی گذارند.حرکتشان به سرعت نور است. [[زبان ها|زبان]] شان (Language) ناشناخته است، گرچه خوانندگان حدس می زنند [[زبان کهن]] (Old Tongue) باشد. در سرآغاز کتاب، وقتی یکی از آنها حرف زد،گفته شد صدایش مثل شکستن یخ بود، اما این ممکن است شکلی از صحبت باشد. وحشی ها باور دارند آدرها و وایت هایشان می توانند حیات یا شاید گرمایش را بو بکشند. ننه ی پیر عادت داشت بگوید، وحشی هایی بودند که با آدرها می خوابیدند و بچه های نیمه انسان به دنیا می آوردند.   
<br />
<br />
خط ۳۳: خط ۳۲:
<br />
<br />
زمانی که وحشی ها از میان دیوار عبور می کردند تا در [[گیفت]] (Gift) مستقر شوند، فرمانده کل نگهبانان شب [[جان اسنو]] (Jon Snow) از [[تورموند|تورموند غول افکن]] (Tormund Giantsbane) خواست تا از دشمن شان به او بگوید. جان به او گفت که می خواهد هر آنچه از آدرها می دانند، را بداند. تورموند مشخصا از اشاره به آدرها معذب بود؛ او به جان گفت که نمی خواهد راجع به آنها حرف بزند، نه آنجا، نه در سمت شمالی دیوار. سپس با بی قراری درختان پوشیده از برف نگاه کرد. او به جان گفت:
زمانی که وحشی ها از میان دیوار عبور می کردند تا در [[گیفت]] (Gift) مستقر شوند، فرمانده کل نگهبانان شب [[جان اسنو]] (Jon Snow) از [[تورموند|تورموند غول افکن]] (Tormund Giantsbane) خواست تا از دشمن شان به او بگوید. جان به او گفت که می خواهد هر آنچه از آدرها می دانند، را بداند. تورموند مشخصا از اشاره به آدرها معذب بود؛ او به جان گفت که نمی خواهد راجع به آنها حرف بزند، نه آنجا، نه در سمت شمالی دیوار. سپس با بی قراری درختان پوشیده از برف نگاه کرد. او به جان گفت:
:«میدونی، اونا هیچوقت دور نیستن. اونا تو روز بیرون نمیان، نه وقتی که خورشید کهن می تابه، اما فکر نکن این به اون معنیه که اونا رفتن. سایه ها هیچوقت نمیرن. ممکنه اونا رو نبینی، اما اونا همیشه به پشتت چسبیدن.» }}
{{|نقل قول''میدونی، اونا هیچوقت دور نیستن. اونا تو روز بیرون نمیان، نه وقتی که خورشید کهن می تابه، اما فکر نکن این به اون معنیه که اونا رفتن. سایه ها هیچوقت نمیرن. ممکنه اونا رو نبینی، اما اونا همیشه به پشتت چسبیدن''.}} }}
[[پرونده:Themico the Other.jpg|بندانگشتی|چپ|آدر اثر TheMico]]
[[پرونده:Themico the Other.jpg|بندانگشتی|چپ|آدر اثر TheMico]]
{{اسپویلر|جان پرسید آیا آدرها وحشی ها را در مسیرشان به سمت دیوار به دردسر انداخته اند. تورموند به جان گفت که آنها هیچوقت رسما نیامدند، اگر منظور جان این است، اما با این حال آدرها به آهستگی و با آنها حرکت می کردند. آنها آنقدر دیده بان از دست داده بودند که تورموند از فکر کردن به آن غصه می خورد. پشت سر گذاشته شدن یا سرگردان شدن به قیمت زندگی ات تمام می شد. آنها شب هنگام دور اردوگاه شان با آتش دایره می کشیدند. تورموند گفت که آنها زیاد آتش را دوست ندارند:
{{اسپویلر|جان پرسید آیا آدرها وحشی ها را در مسیرشان به سمت دیوار به دردسر انداخته اند. تورموند به جان گفت که آنها هیچوقت رسما نیامدند، اگر منظور جان این است، اما با این حال آدرها به آهستگی و با آنها حرکت می کردند. آنها آنقدر دیده بان از دست داده بودند که تورموند از فکر کردن به آن غصه می خورد. پشت سر گذاشته شدن یا سرگردان شدن به قیمت زندگی ات تمام می شد. آنها شب هنگام دور اردوگاه شان با آتش دایره می کشیدند. تورموند گفت که آنها زیاد آتش را دوست ندارند:
به هر حال وقتی برف میاد ... برف و برفابه و تگرگ، خیلی سخته که چوب خشک پیدا کنی یا خاشاکو آتیش بزنی، و سرما ... بعضی شبا به نظر میومد اتیش هامون چین میخورن و خاموش میشن. شبا اینطوریه، وقتی صبح میشه همیشه چند تا مرده پیدا می کنی. مگر اینکه اونا اول تو رو پیدا کنن.»
{{نقل قول| ''به هر حال وقتی برف میاد ... برف و برفابه و تگرگ، خیلی سخته که چوب خشک پیدا کنی یا خاشاکو آتیش بزنی، و سرما ... بعضی شبا به نظر میومد اتیش هامون چین میخورن و خاموش میشن. شبا اینطوریه، وقتی صبح میشه همیشه چند تا مرده پیدا می کنی. مگر اینکه اونا اول تو رو پیدا کنن.''}}
او به جان گفت:
او به جان گفت:
:«آدم می تونه با مرده بجنگه، اما وقتی ارباباشون میان، وقتی غبار سفید بلند میشه ... چطور می تونی با یه آدم از جنس غبار مبارزه کنی؟ سایه های دندون دار ... هوایی اونقدر سرد که نفس کشیدن آزارت می ده، مثه یه چاقو تو سینه ات ... تو نمی فهمی، نمی تونی بفهمی ... مگه شمشیرت می تونه سرما رو ببُره؟»}}
{{نقل قول|''آدم می تونه با مرده بجنگه، اما وقتی ارباباشون میان، وقتی غبار سفید بلند میشه ... چطور می تونی با یه آدم از جنس غبار مبارزه کنی؟ سایه های دندون دار ... هوایی اونقدر سرد که نفس کشیدن آزارت می ده، مثه یه چاقو تو سینه ات ... تو نمی فهمی، نمی تونی بفهمی ... مگه شمشیرت می تونه سرما رو ببُره؟''}}}}
== نقطه ضعف ==
== نقطه ضعف ==
<br />
<br />
۵٬۹۰۷

ویرایش