سانسا استارک: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ اوت ۲۰۱۳
خط ۳۹: خط ۳۹:
[[پرونده:Sansa_Stark.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|سانسا استارک اثر Amoka]]
[[پرونده:Sansa_Stark.jpg|چپ|بندانگشتی|250px|سانسا استارک اثر Amoka]]


زمانی که پدرش به مقام [[دست پادشاه]] (Hand of the King) می رسد، سانسا از دورنمای زندگی در دربار [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) شادمان و از نامزدی با [[جافری براتیون|جافری]] (Joffrey) هیجان زده است. در سفر به پایتخت، جافری به اصرار مادرش سانسا را همراهی می کند. این دو در حال قدم زدن با هم هستنند که با [[آریا]]، خواهر سانسا در حالی رو به رو می شوند، که او مشغول شمشیر بازی با پسری به نام [[مایکاه]] (Mycah) است. جافری شمشیرش را می کشد و [[مایکاه]] را تهدید می کند، اما [[آریا]] با او می جنگد، دایرولفش [[نایمریا]] (Nymeria) جافری را خلع سلاح کرده و جراحتی جزیی به او وارد می کند.
زمانی که پدرش به مقام [[دست پادشاه]] (Hand of the King) می رسد، سانسا از دورنمای زندگی در دربار [[بارانداز پادشاه]] (King's Landing) شادمان و از نامزدی با [[جافری براتیون|جافری]] (Joffrey) هیجان زده است. در سفر به پایتخت، جافری به اصرار مادرش سانسا را همراهی می کند. این دو در حال قدم زدن با هم هستنند که با [[آریا]]، خواهر سانسا در حالی رو به رو می شوند، که او مشغول شمشیر بازی با پسری به نام [[مایکاه]] (Mycah) است. جافری شمشیرش را می کشد و [[مایکاه]] را تهدید می کند، اما [[آریا]] با او می جنگد، دایرولفش [[نایمریا]] (Nymeria) جافری را خلع سلاح کرده و جراحتی جزیی به او وارد می کند.{{رف|بتت|15}}


کمی بعد در محضر [[رابرت براتیون|شاه رابرت]] (King Robert)، آریا حقیقت ماجرا را می گوید، اما جافری به دروغ ادعا می کند که [[آریا]]، [[نایمریا]] و [[مایکاه]] بدون علت به او حمله ور شده اند. سانسا که نمی خواهد به شوهر آینده اش خیانت کند دروغ می گوید و با ادعای آن که چیزی به یاد نمی آورد، هیچ کدام از روایت ها را تایید نمی کند. [[سرسی لنیستر|ملکه سرسی]] (Queen Cersei) از فرصت استفاده می کند و می گوید که دایرولفی که به پسرش حمله کرده باد کشته شود. آریا که این را پیش بینی کرده بود، نایمریا را فراری داده بود. از این رو سرسی خواستار مرگ [[لیدی]] به جای نایمریا می شود.
کمی بعد در محضر [[رابرت براتیون|شاه رابرت]] (King Robert)، آریا حقیقت ماجرا را می گوید، اما جافری به دروغ ادعا می کند که [[آریا]]، [[نایمریا]] و [[مایکاه]] بدون علت به او حمله ور شده اند. سانسا که نمی خواهد به شوهر آینده اش خیانت کند دروغ می گوید و با ادعای آن که چیزی به یاد نمی آورد، هیچ کدام از روایت ها را تایید نمی کند. [[سرسی لنیستر|ملکه سرسی]] (Queen Cersei) از فرصت استفاده می کند و می گوید که دایرولفی که به پسرش حمله کرده باد کشته شود. آریا که این را پیش بینی کرده بود، نایمریا را فراری داده بود. از این رو سرسی خواستار مرگ [[لیدی]] به جای نایمریا می شود.{{رف|بتت|16}}


در بارانداز پادشاه، سانسا چون آریا را مقصر مرگ لیدی می داند، بااو قهر می کند. او همچنان شیفته ی جافری باقی می ماند و رابطه ی نزدیکی نیز با ملکه [[سرسی]] بر قرار می کند. با برگزاری تورنومنت به افتخار پدرش، سانسا به داستان های مورد علاقه اش را به چشم میبند، و رویاهای او در مورد جایگاه [[شوالیه|شوالیه گری]] و جوانمردی تقویت می شود. او همچنین تحت تاثیر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) [[لوراس تایرل|شوالیه گل ها]] (The Knight of Flowers) قرار می گیرد؛ زمانی که لوراس به او یک رز سرخ می دهد، سانسا خود را درون یک ترانه ی عاشقانه می پندارد.
در بارانداز پادشاه، سانسا چون آریا را مقصر مرگ لیدی می داند، بااو قهر می کند. او همچنان شیفته ی جافری باقی می ماند و رابطه ی نزدیکی نیز با ملکه [[سرسی]] بر قرار می کند. با برگزاری تورنومنت به افتخار پدرش، سانسا به داستان های مورد علاقه اش را به چشم میبند، و رویاهای او در مورد جایگاه [[شوالیه|شوالیه گری]] و جوانمردی تقویت می شود. او همچنین تحت تاثیر [[لوراس تایرل]] (Loras Tyrell) [[لوراس تایرل|شوالیه گل ها]] (The Knight of Flowers) قرار می گیرد؛ زمانی که لوراس به او یک رز سرخ می دهد، سانسا خود را درون یک ترانه ی عاشقانه می پندارد.{{رف|بتت|20}}


وقتی پدرش حقیقت را در مورد والدین جافری می یابد و به دخترانش می گوید که آن ها را به وینترفل باز خواهد گرداند، سانسا، در یک اقدام خیره سرانه، به سوی ملکه می رود و نقشه های پدرش را پیش او بازگو می کند، هدف او این است که در پایتخت بماند و با جافری ازدواج کند. اقدام نا بخردانه ی او به ملکه در توطئه اش علیه ادارد کمک می کند. بعد از بازداشت پدرش، سانسا مجبور می شود که پدرش را خائن بخواند. همچنین سرسی او را مجبور می کند، که نامه ای به برادر و مادرش بنویسد و از آن ها صلح و وفاداری به جافری را درخواست کند. او در برابر شاه و مشاورانش زانو می زند و طلب بخشش می کند. جافری که اکنون با مرگ [[رابرت براتیون|رابرت]] شاه است، قول می دهد که بخشنده باشد، اما روی پله های [[سپت بزرگ بیلور|سپت بیلور]] (Baelor's sept) دستور مرگ ادارد را صادر می کند. سانسا، درمانده شاهد مرگ پدرش است.
وقتی پدرش حقیقت را در مورد والدین جافری می یابد و به دخترانش می گوید که آن ها را به وینترفل باز خواهد گرداند، سانسا، در یک اقدام خیره سرانه، به سوی ملکه می رود و نقشه های پدرش را پیش او بازگو می کند، هدف او این است که در پایتخت بماند و با جافری ازدواج کند. اقدام نا بخردانه ی او به ملکه در توطئه اش علیه ادارد کمک می کند.{{رف|بتت|44}}{{رف|بتت|50}} بعد از بازداشت پدرش، سانسا مجبور می شود که پدرش را خائن بخواند. همچنین سرسی او را مجبور می کند، که نامه ای به برادر و مادرش بنویسد و از آن ها صلح و وفاداری به جافری را درخواست کند. او در برابر شاه و مشاورانش زانو می زند و طلب بخشش می کند. جافری که اکنون با مرگ [[رابرت براتیون|رابرت]] شاه است، قول می دهد که بخشنده باشد، اما روی پله های [[سپت بزرگ بیلور|سپت بیلور]] (Baelor's sept) دستور مرگ ادارد را صادر می کند. سانسا، درمانده شاهد مرگ پدرش است.


حتی بعد از مرگ ادارد، سرسی اعلام می کند که جافری هنوز باید بعد از غنچه زدن سانسا، با او ازدواج کند. سانسا از این دورنمای ترسیم شده وحشت دارد و تنها خواستار برگشتن به خانه است، اما او چاره ای ندارد جز آن که در این شرایط وخیم به عنوان یک گروگان در [[بارانداز پادشاه]] بماند و پدر و برادرش را خائن بنامد. جافری او را وا می دارد که به سر پدرش، که بر بالای تیری در قلعه ی سرخ قرار گرفته نگاه کند. این کار او سانسا را بر می انگیزاند تا جافری را بکشد اما [[سندور کلگان]] (Sandor Clegane) که حواسش به اوست، ماهرانه بدون آن که جافری پی ببرد، مانع سانسا می شود.
حتی بعد از مرگ ادارد، سرسی اعلام می کند که جافری هنوز باید بعد از غنچه زدن سانسا، با او ازدواج کند. سانسا از این دورنمای ترسیم شده وحشت دارد و تنها خواستار برگشتن به خانه است، اما او چاره ای ندارد جز آن که در این شرایط وخیم به عنوان یک گروگان در [[بارانداز پادشاه]] بماند و پدر و برادرش را خائن بنامد. جافری او را وا می دارد که به سر پدرش، که بر بالای تیری در قلعه ی سرخ قرار گرفته نگاه کند. این کار او سانسا را بر می انگیزاند تا جافری را بکشد اما [[سندور کلگان]] (Sandor Clegane) که حواسش به اوست، ماهرانه بدون آن که جافری پی ببرد، مانع سانسا می شود.
۸۳۱

ویرایش