ولانتیس: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۱۳
جز
خط ۹۸: خط ۹۸:
سر [[جورا مورمونت]] تیریون را در [[سلهوریس]] دستگیر کرده، زندانی خود می کند و به ولانتیس می آورد. در راه [[خانه بازرگان]] آنها از [[معبد خدای روشنایی (ولانتیس)|معبد سرخ]] عبور می کنند. آنها می ایستند تا بنرو را تماشا کنند که موعظه می کند [[دنریس تارگرین]] [[آزور آهایی|قهرمانی باستانی]] است که در مذهب [[رلور]] دوباره متولد می شود و بسیاری را به حمایت از او تشویق می کند.{{رف|ربا|27}}
سر [[جورا مورمونت]] تیریون را در [[سلهوریس]] دستگیر کرده، زندانی خود می کند و به ولانتیس می آورد. در راه [[خانه بازرگان]] آنها از [[معبد خدای روشنایی (ولانتیس)|معبد سرخ]] عبور می کنند. آنها می ایستند تا بنرو را تماشا کنند که موعظه می کند [[دنریس تارگرین]] [[آزور آهایی|قهرمانی باستانی]] است که در مذهب [[رلور]] دوباره متولد می شود و بسیاری را به حمایت از او تشویق می کند.{{رف|ربا|27}}


روز بعد جورا تیریون را با خود به سالن عمومی [[خانه بازرگان]] می برد تا برای رفتن به [[میرین]] با [[بیوه اسکله]] ملاقات کند. در آنجا [[پنی]] به تیریون حمله می کند.{{رف|ربا|27}} جورا طبق توصیه بیوه برای خودش، تیریون و پنی بلیط برای ''[[سلیسوری کوران]]'' خرید، کشتی که راهب سرخ [[موروکو]] را به میرین می برد. ''سلیسوری کوران'' بادبان کشید.{{رف|ربا|22}}
روز بعد جورا تیریون را با خود به سالن عمومی [[خانه بازرگان]] می برد تا برای رفتن به [[میرین]] با [[بیوه اسکله]] ملاقات کند. در آنجا [[پنی]] به تیریون حمله می کند.{{رف|ربا|27}} جورا طبق توصیه بیوه برای خودش، تیریون و پنی بلیط برای ''[[سلیسوری کوران]]'' خرید، کشتی که راهب سرخ [[موروکو]] را به میرین می برد. ''سلیسوری کوران'' بادبان کشید.{{رف|ربا|33}}


[[ویکتاریون گریجوی]] در مدت توقف در ولانتیس، کشتی های زیادی را دید که به خلیج برده داران می رفتند و با خود آذوقه می بردند. گویی تمام شهر مست بودند. دریانوردان و سربازان و دوره گرد ها در کنار بازرگانان و اشراف در خیابان ها می رقصیدند و در هر مسافرخانه و میخانه ای جام ها به افتخار تریارچ های جدید بلند می شد. تمام صحبت ها حاکی از طلا و جواهرات و [[برده|بردگان]]ی بود که پس از آنکه ملکه اژدها بمیرد، به شهر سرازیر می شد.{{رف|ربا|56}}
[[ویکتاریون گریجوی]] در مدت توقف در ولانتیس، کشتی های زیادی را دید که به خلیج برده داران می رفتند و با خود آذوقه می بردند. گویی تمام شهر مست بودند. دریانوردان و سربازان و دوره گرد ها در کنار بازرگانان و اشراف در خیابان ها می رقصیدند و در هر مسافرخانه و میخانه ای جام ها به افتخار تریارچ های جدید بلند می شد. تمام صحبت ها حاکی از طلا و جواهرات و [[برده|بردگان]]ی بود که پس از آنکه ملکه اژدها بمیرد، به شهر سرازیر می شد.{{رف|ربا|56}}
۵٬۹۰۷

ویرایش