ویسریس تارگرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{درخواست تغییر نام|ویسریس تارگرین|--[[کاربر:تالیسا|تالیسا]] ([[بحث کاربر:تالیسا|بحث]]) ‏۳ سپتامبر ۲۰۱۳، ساعت ۱۱:۵۵ (IRDT)}}
{{اطلاعات اشخاص
{{اطلاعات اشخاص
| نام_شخصیت= [[پرونده:House Targaryen crest.PNG|راست|50px]] '''ویسریس تارگرین''' [[پرونده:House Targaryen crest.PNG|چپ|50px]]
| نام_شخصیت= [[پرونده:House Targaryen crest.PNG|راست|50px]] '''ویسریس تارگرین''' [[پرونده:House Targaryen crest.PNG|چپ|50px]]
خط ۳۵: خط ۳۴:


=== بازی تاج و تخت ===
=== بازی تاج و تخت ===
[[پرونده:Mad_king_s_children_by_denkata.jpg‏|بندانگشتی|چپ|300px|فرزندان [[ایریس تارگرین|پادشاه دیوانه]]]]
[[پرونده:Mad_king_s_children_by_denkata.jpg‏|بندانگشتی|چپ|300px|فرزندان [[ایریس تارگرین دوم|پادشاه دیوانه]]]]
[[پرونده:Aprilis_targaryen.jpg‏|بندانگشتی|چپ|350px|تو که نمیخوای اژدها رو بیدار کنی میخوای؟ اثر aprilis420]]
[[پرونده:Aprilis_targaryen.jpg‏|بندانگشتی|چپ|350px|تو که نمیخوای اژدها رو بیدار کنی میخوای؟ اثر aprilis420]]
[[پرونده:Viserys_Targaryen_tv_serise.png‏|بندانگشتی|چپ|250px|هری لیود در نقش ویسریس در سریال تلویزیونی]]
[[پرونده:Viserys_Targaryen_tv_serise.png‏|بندانگشتی|چپ|250px|هری لیود در نقش ویسریس در سریال تلویزیونی]]
در [[پنتوس]] (Pentos)، ویسریس با [[ایلیریو مپاتیس]] ملاقات کرد، کسی که از گرفتن تخت آهنین به دست ویسریس سهمی می برد. ویسریس و ایلیریو ترتیب ازدواج دنریس با یک [[دوتراکی]] قدرتمند به نام [[کال دروگو]] را دادند. کال وعده ی ده هزار مرد برای فتح [[هفت پادشاهی]] را به ویسریس داد. هر چند ویسریس خواهان ازدواج دنریس با دروگو بود، اما از نداشتن دنریس بی میل بود و شب قبل از عروسی تلاش کرد تا وارد اتاق دنریس شود و مدعی دوشیزگی او شد. هرچند الیریو انتظار این اتفاق را داشت و از قبل نگهبانانی را به جلوی اتاق دنریس فرستاده بود به همین دلیل این اتفاق رخ نداد و الیریو مطمئن شد که بی پروایی ویسریس نقشه های چندین ساله او را برهم نمی زند.
در [[پنتوس]] (Pentos)، ویسریس با [[ایلیریو موپاتیس]] ملاقات کرد، کسی که از گرفتن تخت آهنین به دست ویسریس سهمی می برد. ویسریس و ایلیریو ترتیب ازدواج دنریس با یک [[دوتراکی]] قدرتمند به نام [[کال دروگو]] را دادند. کال وعده ی ده هزار مرد برای فتح [[هفت پادشاهی]] را به ویسریس داد. هر چند ویسریس خواهان ازدواج دنریس با دروگو بود، اما از نداشتن دنریس بی میل بود و شب قبل از عروسی تلاش کرد تا وارد اتاق دنریس شود و مدعی دوشیزگی او شد. هرچند ایلیریو انتظار این اتفاق را داشت و از قبل نگهبانانی را به جلوی اتاق دنریس فرستاده بود به همین دلیل این اتفاق رخ نداد و ایلیریو مطمئن شد که بی پروایی ویسریس نقشه های چندین ساله او را برهم نمی زند.


ویسریس اصرار کرد که با دروگو همسفر شود تا از خوش قول بودن او مطمئن باشد. ایلیریو سعی کرد تا او را با وعده در اختیار داشتن خانه اش از این تصمیم باز دارد ولی ویسریس قبول نکرد. ویسریس باور داشت که دروگو قصد دارد انجام وعده اش را به تاخیر بیندازد و ویسریس نیز مصر بود که حمله را هرچه زود تر آغاز کنند. ویسریس اعتقاد داشت که او دنریس را به کال فروخته است و او قصد پرداخت بهایش را ندارد. سر [[جورا مورمونت]] (Jorah Mormont) برای او توضیح داد که دوتراکی ها چیزی را خرید و فروش نمی کنند، بلکه هدیه ای می گیرند و در نهایت هدیه را بر می گردانند. او از گوش دادن به ایلیریو و سر جورا امتناع کرد، سر جورا به او گفت که کال دروگو دنریس را به عنوان یک هدیه می بیند و در مقابل به او یک هدیه ( ارتش ) می دهد اما فقط در زمانی که خود کال تعیین کند. ولی ویسریس برای شنیدن حرف های او بیش از حد احمق و بی تاب بود.
ویسریس اصرار کرد که با دروگو همسفر شود تا از خوش قول بودن او مطمئن باشد. ایلیریو سعی کرد تا او را با وعده در اختیار داشتن خانه اش از این تصمیم باز دارد ولی ویسریس قبول نکرد. ویسریس باور داشت که دروگو قصد دارد انجام وعده اش را به تاخیر بیندازد و ویسریس نیز اصرار داشت که حمله را هرچه زود تر آغاز کنند. ویسریس اعتقاد داشت که او دنریس را به کال فروخته است و او قصد پرداخت بهایش را ندارد. سر [[جورا مورمونت]] (Jorah Mormont) برای او توضیح داد که دوتراکی ها چیزی را خرید و فروش نمی کنند، بلکه هدیه ای می گیرند و در نهایت هدیه را بر می گردانند. او از گوش دادن به ایلیریو و سر جورا امتناع کرد، سر جورا به او گفت که کال دروگو دنریس را به عنوان یک هدیه می بیند و در مقابل به او یک هدیه ( ارتش ) می دهد اما فقط در زمانی که خود کال تعیین کند. ولی ویسریس برای شنیدن حرف های او بیش از حد احمق و بی تاب بود.


ویسریس تلاش می کند تا به دنریس برای ترغیب کردن دروگو تشر بزند، اما جایگاه قدرتمند دنریس به عنوان یک " کالیسی " باعث شد تا او شروع به مقاومت در مقابل ویسریس کند. بعد از اینکه او تلاش کرد تا دنریس را بزند، او اسب ویسریس را گرفت و او را وادار کرد که پیاده راه را ادامه بدهد. از نظر دوتراکی ها مردی که سوار بر پشت اسب نباشد مرد واقعی نیست، به همین دلیل نام " Khal Rhae Mhar " به معنی پادشاه پیاده را به ویسریس دادند. بعدا کال دروگو به او پیشنهاد کرد که جایی در گاری به او بدهد و ویسریس نیز قبول کرد، او از سر نادانی فکر می کرد که این پیشنهاد کال برای عذر خواهی از او بخاطر کار اشتباهی که دنریس انجام داده بود است. ویسریس نمی دانست که پیاده فتن در بین دوتراکی ها یک توهین بزرگ بشمار می آید و گاری مخصوص فلج ها، [[خواجه ها]]، افراد خیلی پیر و یا خیلی جوان است، به همین دلیل دوتراکی ها به او نام " Khal Rhaggot " به معنی شاه گاری را دادند. در [[واز دوتراک]] (Vaes Dothrak)، ویسریس مست کرد و به دروگو اصرار کرد که به او تاجش را بدهد. ( در شهر مقدس واز دوتراک ریختن خون یک مرد آزاد ممنوع است ) ویسریس شمشیرش را از غلافش بیرون کشید و فرزند به دنیا نیامده ی دنریس را تهدید کرد. در پاسخ به این کار، دروگو اعلام کرد که به او یک تاج می دهد. دروگو کمربند مدال نشان طلایی خود را ذوب کرد و بر روی سر ویسریس ریخت، به این ترتیب او را تاج گذاری کرد، بدون اینکه حتی یک قطره خون بر زمین بریزد.
ویسریس تلاش می کند تا به دنریس برای ترغیب کردن دروگو تشر بزند، اما جایگاه قدرتمند دنریس به عنوان یک " کالیسی " باعث شد تا او شروع به مقاومت در مقابل ویسریس کند. بعد از اینکه او تلاش کرد تا دنریس را بزند، او اسب ویسریس را گرفت و او را وادار کرد که پیاده راه را ادامه بدهد. از نظر دوتراکی ها مردی که سوار بر پشت اسب نباشد مرد واقعی نیست، به همین دلیل نام " Khal Rhae Mhar " به معنی پادشاه پیاده را به ویسریس دادند. بعدا کال دروگو به او پیشنهاد کرد که جایی در گاری به او بدهد و ویسریس نیز قبول کرد، او از سر نادانی فکر می کرد که این پیشنهاد کال برای عذر خواهی از او بخاطر کار اشتباهی که دنریس انجام داده بود است. ویسریس نمی دانست که پیاده فتن در بین دوتراکی ها یک توهین بزرگ بشمار می آید و گاری مخصوص فلج ها، [[خواجه ها]]، افراد خیلی پیر و یا خیلی جوان است، به همین دلیل دوتراکی ها به او نام " Khal Rhaggot " به معنی شاه گاری را دادند. در [[واز دوتراک]] (Vaes Dothrak)، ویسریس مست کرد و به دروگو اصرار کرد که به او تاجش را بدهد. ( در شهر مقدس واز دوتراک ریختن خون یک مرد آزاد ممنوع است ) ویسریس شمشیرش را از غلافش بیرون کشید و فرزند به دنیا نیامده ی دنریس را تهدید کرد. در پاسخ به این کار، دروگو اعلام کرد که به او یک تاج می دهد. دروگو کمربند مدال نشان طلایی خود را ذوب کرد و بر روی سر ویسریس ریخت، به این ترتیب او را تاج گذاری کرد، بدون اینکه حتی یک قطره خون بر زمین بریزد.
خط ۵۴: خط ۵۳:
=== یورش شمشیرها ===
=== یورش شمشیرها ===


در [[آستاپور]] (Astapor)، دنریس پس از مشاهده ی برده های آنسیولید (Unsullied) به فکر خریدن آن ها افتاد، [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] (Arstan Whitebeard) تلاش کرد تا او را از خرید برده ها منصرف کند زیرا این کار جزو روش های [[وستروس|وستروسی]] نبود، او از دنریس خواهش کرد که به جای این کار [[سربازان مزدور|شمشیر]] بخرد و در عوض این کار ارتشش را در میر (Myr)، پنتوس (Pentos) و تیروش (Tyrosh) پیدا کند. دنی بیاد آورد که برادرش از گدایی رنج می برد. او می دانست که باید آستاپور را با ارتشش ترک کند، او پاسخ داد:
در [[آستاپور]] (Astapor)، دنریس پس از مشاهده ی برده های [[آنسالید]] (Unsullied) به فکر خریدن آن ها افتاد، [[باریستان سلمی|آرستان ریش سفید]] (Arstan Whitebeard) تلاش کرد تا او را از خرید برده ها منصرف کند زیرا این کار جزو روش های [[وستروس|وستروسی]] نبود، او از دنریس خواهش کرد که به جای این کار [[سربازان مزدور|شمشیر]] بخرد و در عوض این کار ارتشش را در میر (Myr)، پنتوس (Pentos) و تیروش (Tyrosh) پیدا کند. دنی بیاد آورد که برادرش از گدایی رنج می برد. او می دانست که باید آستاپور را با ارتشش ترک کند، او پاسخ داد:


{{نقل قول|برادر من به پنتوس، میر، [[براووس]] و تقریبا به تمام [[شهر های آزاد]] رفت. اشرافزاده ها و بزرگان به او شراب و قول دادند، اما روح او تا دم مرگ گرسنگی کشید. یک مرد نمی تونه در تمام عمرش شام شبش رو با کاسه ی گدایی بدست بیاره و بازم مرد بمونه. من طعم گدایی رو به اندازه کافی در کارث کشیدم. من مثه یه گدا به پنتوس نمیرم.{{رف|یش|23}}}}
{{نقل قول|برادر من به پنتوس، میر، [[براووس]] و تقریبا به تمام [[شهر های آزاد]] رفت. اشرافزاده ها و بزرگان به او شراب و قول دادند، اما روح او تا دم مرگ گرسنگی کشید. یک مرد نمی تونه در تمام عمرش شام شبش رو با کاسه ی گدایی بدست بیاره و بازم مرد بمونه. من طعم گدایی رو به اندازه کافی در کارث کشیدم. من مثه یه گدا به پنتوس نمیرم.{{رف|یش|23}}}}
خط ۷۶: خط ۷۵:
=== رقصی با اژدهایان ===
=== رقصی با اژدهایان ===


{{اسپویلر|هنگام سفر در کجاوه ایلیریو مپاتیس، ایلیریو به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) درباره دنریس و ویسریس تارگرین می گوید. او به تیریون می گوید که ویسریس خواهرش را به دروگو داد تا دوستی او را به دست آورد، او همچنین می گوید که ویسریس یک مرد جوان تهی مغز و حریص بود. او اضافه می کند که ویسریس نتنها به تخت پدرش شهوت داشت بلکه به خواهرش دنریس نیز میل داشت و از دادن او به کال دروگو بیزار بود.
{{اسپویلر|هنگام سفر در کجاوه ایلیریو موپتیس، ایلیریو به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) درباره دنریس و ویسریس تارگرین می گوید. او به تیریون می گوید که ویسریس خواهرش را به دروگو داد تا دوستی او را به دست آورد، او همچنین می گوید که ویسریس یک مرد جوان تهی مغز و حریص بود. او اضافه می کند که ویسریس نه تنها به تخت پدرش شهوت داشت بلکه به خواهرش دنریس نیز میل داشت و از دادن او به کال دروگو بیزار بود.


او به تیریون میگوید که شب قبل از ازدواج دنریس ویسریس سعی کرده بود که با دنریس همبستر شود و مدعی دوشیزگی او شده بود. ایلیریو میگوید که اگر او برای احتیاط گاردی را برای محافظت از دنریس پشت در اتاق او نگذاشته بود، ویسریس تمام نقشه های چند ساله او را از بین می برد. سپس تیریون توضیح میدهد:
او به تیریون میگوید که شب قبل از ازدواج دنریس ؛ ویسریس سعی کرده بود که با دنریس همبستر شود و مدعی دوشیزگی او شده بود. ایلیریو میگوید که اگر او برای احتیاط گاردی را برای محافظت از دنریس پشت در اتاق او نگذاشته بود، ویسریس تمام نقشه های چند ساله او را از بین می برد. سپس تیریون توضیح میدهد:


{{نقل قول|درست یک احمق مطلق}}  
{{نقل قول|درست یک احمق مطلق}}  
خط ۸۶: خط ۸۵:
{{نقل قول|ویسریس پسر دیوانه ی [[ایریس تارگرین دوم|ایریس]] بود.{{رف|ربا|5}}}}
{{نقل قول|ویسریس پسر دیوانه ی [[ایریس تارگرین دوم|ایریس]] بود.{{رف|ربا|5}}}}


سر باریستان سلمی به دنریس می گوید که پس از این که او از [[گارد پادشاه]] اخراج شد، فهمید که باید به دنبال پادشاه حقیقیش بگردد و با تمام توانایی ای که در خودش باقی مانده است به او خدمت کند. دنریس به او جواب می دهد که ویسریس همان پادشاه بوده است و باریستان نیز جواب میدهد که قصدش ویسریس بوده است.
سر باریستان سلمی به دنریس می گوید که پس از این که او از [[گارد پادشاه]] اخراج شد، فهمید که باید به دنبال پادشاه حقیقیش بگردد و با تمام توانایی ای که در خودش باقی مانده‌است به او خدمت کند. دنریس به او جواب می دهد که ویسریس همان پادشاه بوده است و باریستان نیز جواب میدهد که قصدش ویسریس بوده است.


در طی مدتی که تیریو ن با [[هالدان]] (Haldon) [[سیویس]] (Cyvasse) بازی می کرد، با خودش فکر کرد که ایلیریو مپاتیس با هالدان، [[جان کانینگتون|گریف]] (Griff) و [[رالی داکفیلد|داک]] (Duck) در حال بازی است و آن ها همه مهره های او هستند و ایلیریو به هر کجا که بخواهد آن ها را می برد و هرجا که نیاز داشته باشد آن ها را قربانی می کند، درست مثل ویسریس.{{رف|ربا|14}}
در طی مدتی که تیریو ن با [[هالدان]] (Haldon) [[سیویس]] (Cyvasse) بازی می کرد، با خودش فکر کرد که ایلیریو مپاتیس با هالدان، [[جان کانینگتون|گریف]] (Griff) و [[رالی داکفیلد|داک]] (Duck) در حال بازی است و آن ها همه مهره های او هستند و ایلیریو به هر کجا که بخواهد آن ها را می برد و هرجا که نیاز داشته باشد آن ها را قربانی می کند، درست مثل ویسریس.{{رف|ربا|14}}
خط ۱۱۶: خط ۱۱۵:
دنی سعی کرد تا دوباره برای او توضیح بدهد که او باید برای گرفتن تاجش صبر می کرد، ویسریس پاسخ داد:
دنی سعی کرد تا دوباره برای او توضیح بدهد که او باید برای گرفتن تاجش صبر می کرد، ویسریس پاسخ داد:


{{نقل قول|من خیلی صبر کردم. برای تاجم، برای تختم، برای تو. همه ی اون سال ها، و تنها یه تاج طلایی مذاب گرفتم. چرا اونا تخم های اژدها رو به تو دادن؟ اون ها باید مال من میشدن. اگه من [[اژدها]] داشتم، معنی داشتنش رو به همه ی دنیا می فهموندم.|گوینده{{رف|ربا|71}}}}
{{نقل قول|من خیلی صبر کردم. برای تاجم، برای تختم، برای تو. همه ی اون سال ها، و تنها یه تاج طلایی مذاب گرفتم. چرا اونا تخم های اژدها رو به تو دادن؟ اون ها باید مال من میشدن. اگه من [[اژدها]] داشتم، معنی داشتنش رو به همه ی دنیا می فهموندم.{{رف|ربا|71}}}}


سپس ویسریس شروع به قهقهه زدن کرد و تا زمانی که دود، خون و طلای مذاب از دهانش گذشتند و فکش از صورتش جدا شد ادامه داد. سپس دنی نفس نفس زنان از خواب بیدار شد.}}
سپس ویسریس شروع به قهقهه زدن کرد و تا زمانی که دود، خون و طلای مذاب از دهانش گذشتند و فکش از صورتش جدا شد ادامه داد. سپس دنی نفس نفس زنان از خواب بیدار شد.}}
خط ۱۳۰: خط ۱۲۹:
سر دیمون تنها پاسخ داد که دوتراکی ها یک مشت وحشی هستند، چه کسی می داند چرا آن ها او را کشتند؟ آریانه با خودش فکر کرد که شاید دنریس از برادرش متنفربود. آریانه فکر کرد که اگر دنریس فهمیده باشد زمانی برادرش قرار بوده با او ازدواج کند، ممکن است او بقیه عمرش را دز یک چادر زندگی کند و مانند یک اسب نفس بکشد.
سر دیمون تنها پاسخ داد که دوتراکی ها یک مشت وحشی هستند، چه کسی می داند چرا آن ها او را کشتند؟ آریانه با خودش فکر کرد که شاید دنریس از برادرش متنفربود. آریانه فکر کرد که اگر دنریس فهمیده باشد زمانی برادرش قرار بوده با او ازدواج کند، ممکن است او بقیه عمرش را دز یک چادر زندگی کند و مانند یک اسب نفس بکشد.


هرچند آریانه خبر نداشت که دنریس تا زمان آمدن کوینتین و ملاقات کردن او در میرین، هیچ چیزی از پیمان مخفی نمی دانست. او می آید، حفاظت را فریاد می زند و موقعیت قدرتمند خاندانش قبل از او. به نظر نمی آید که آریانه به طور کامل شرایط بحرانی دنریس و برادرش و این که چگونه خشم، تلخی، پارانویا، تکدی گری ها و دیوانگی ویسریس قبل از ازدواج خواهرش، او را به سطوح آورده بود را درک کرده باشد.}}  
هرچند آریانه خبر نداشت که دنریس تا زمان آمدن کوینتین و ملاقات کردن او در میرین، هیچ چیزی از پیمان مخفی نمی دانست. او می آید، حفاظت را فریاد می زند و موقعیت قدرتمند خاندانش قبل از او. به نظر نمی آید که آریانه به طور کامل شرایط بحرانی دنریس و برادرش و این که چگونه خشم، تلخی، پارانویا، تکدی گری ها و دیوانگی ویسریس قبل از ازدواج خواهرش، او را به سطوح آورده بود را درک کرده باشد.}}


== نقل قول هایی درباره ویسریس ==
== نقل قول هایی درباره ویسریس ==
۴۲۴

ویرایش