اقتباس رویای تبآلود: مارتین امیدوار است که گیرمو دلتورو اقتباسی از رمان خونآشامی او بسازد.
اقتباسهای سریالی از دنیای مارتین و از «نغمهی یخ و آتش» سالهاست که جزو پروژههای مهم محسوب میشوند. بازی تاج و تخت و خاندان اژدها و البته اسپینآفهایی که به زودی آماده میشوند، به خوبی این موضوع را ثابت میکنند.
مارتین در مصاحبهاش با Winter is Coming گفته که دوست دارد یکی از کتابهایش که خارج از دنیای آتش و یخ نوشته را، روی پردهی سینما ببیند. کتابی که مدنظرش است، رمان خونآشامیاش، یعنی «رویای تبآلود» است که سال ۱۹۸۲ آن را نوشته. مارتین امید دارد که گیرمو دلتورو کارگردان این اقتباس باشد!
مارتین میگوید:
من رویای تبآلود رو دوست دارم و تا حالا بابتش چندین ملاقات داشتم و حتی واسش فیلمنامه نوشتم. ما بهطور ناگهانی داستانش رو گسترش دادیم. درسته که فیلمنامه رو نساختن، اما حقوقش رو به من برگردوندن؛ پس من صاحبشم. چند تا ملاقات در رابطه با کتاب با دلتورو داشتم و به من گفت که دوستش داره و دلش میخواد اقتباسش رو بسازه، اما الان نه. اون همیشه یه پروژهای داره و بعدش یه پروژهی دیگه. اگه عمر جفتمون به اندازهی کافی قد بده، همینطور عمر فیلمها، شاید رویای تبآلود رو بسازه. نمیدونم… به نظرم عالی میشه. ما حتی بازیگرها رو هم انتخاب کردیم! میخوایم نقش ابنر مارش رو به ران پرلمن بدیم چون ران دوست داره انجامش بده. راستش خیلیها دوست دارن این نقش رو بگیرن. تنها چیزی که لازم داریم صد میلیون دلاره.
«رویای تبآلود» رمان خونآشامیای است که داستانش در امتداد رودخانه میسیسیپی و حدود سال ۱۸۰۰ میلادی روایت میشود. رمانی که نقطهقوتهای مارتین بهعنوان یک نویسنده ژانر وحشت را به نمایش میگذارد. داستان دربارهی شخصی بدشانش به اسم ابنر مارش است که کاپیتان کهنهکار یک کشتی بخار است؛ مارش توسط مردی مرموز به نام جاشوا یورک استخدام میشود تا او را به بالا و پایین رودخانه ببرد و به او کمک کند تا نقشهای مخفیانه را اجرا کند. مارش ناخواسته درگیر دنیایی گسترده از سیاستهای خونآشامی میشود که پر از پیچوخمهایی است و هر خوانندهی داستانهای نغمهی یخ و آتش به آن حس نزدیکی دارد.
خلاصهی رسمی کتاب:
اَبنر مارش، کاپیتان کشتی در حال ورشکستگی، به چیزی غیرعادی مشکوک است. وقتی که یک اشرافزادهی ثروتمند با پیشنهادی پرسود به سراغش میآید. جاشوا یورک، مردی با چشمان تیز و صورتی بهطرز ترسناکی رنگپریده، اهمیتی نمیدهد که زمستان یخبندان سال ۱۸۵۷ تقریباً تمام ناوگان فرسودهی مارش را نابود کرده و همچنین اهمیتی نمیدهد که سرمایهاش تا دههها باز نخواهد گشت. دلایل یورک برای عبور از رودخانه میسیسیپی قدرتمند نباید برای مارش اهمیتی داشته باشد. مهم نیست که اقدامات یورک چقدر عجیب، خودسرانه یا بیمنطق به نظر برسند. تا لحظهی اولین سفر قایقِ رویای تبآلود، مارش متوجه نمیشود که به مأموریتی تاریکتر و البته شرافتمندانهتر از کابوسهای خیالیاش و احتمالاً کابوسهای غیرممکن هر انسانی ملحق شده است.
نظر شما چیست؟ دوست دارید دلتورو اقتباسی از رویای تبآلود، با حضور ران پرلمن را بسازد؟