ترجمه توسط: talisa و King Robert |
انجمن برادری کینگزوود
انجمن برادری کینگزوود (Kingswood Brotherhood) تشکیلاتی بدنام و یاغی در طول سلطنت ایریس دوم بودند. با اقدام به آدمربایی تعدادی از نجیبزادگان و فرار از تلاشهایی برای دستگیریشان در کینگزوود، برادری خودش را نشان داد. در نهایت، آنها آنقدر مزاحمت ایجاد کردند که شاه ایریس گروهی از سربازان که توسط اعضای شاخص گارد شاهی هدایت میشد، را برای نابودی آنان فرستاد. لرد سامنر کریک هال (Sumner Crakehall) و دو ملازمش، جیمی لنیستر و مرت فری هم در میان همراهان بودند. فرماندهی کل گرلد های تاور (Gerold Hightower) در یورش قبلی انجمن برادری که در جنگل به اسکورت پرنسس الیا مارتل(Elia Martell) حمله کرده بودند، زخمی شده بود. به جای او سر آرتور داین (Arthur Dayne) رهبری گروه اعزامی را به عهده گرفت.
تحلیل انجمن برادری
مردم عادی کیگزوود برادری را پناه داده و مانع نیروهای سلطنتی در یافتن آنها و پایان دادن به کارشان میشدند. با این وجود سر آرتور داین اعتماد مردم محلی که معتقد بودند تنها راه احقاق حقوقشان برادری است، جلب کرد. سر آرتور از پادشاه حقوقی بهتر برای مردم عادی کینگزوود تقاضا کرد و مطمئن شد که نیروی سلطنتی بهای هر چیزی که از مردم عادی گرفتند را پرداختهاند. تمام اینها وفاداری مردم عادی را به سمت نیروی سلطنتی که حالا به دنبال برادری بود، چرخاند و برادری دیگر نمیتوانست بدون معافیت از مجازات در کینگزوود حرکت کند[۱].
در نزاعی برجسته، جیمی لنیستر جوان، سر آرتور داین و سر باریستان سلمی در برابر تعدادی از یاغیان شاخص از جمله شوالیهی خندان (Smiling Knight) و رهبر گروه، سایمون تاین (Simon Toyne) قرار گرفتند. سر باریستان سلمی سایمون تاین و سر آرتور داین شوالیه خندان را کشتند. جیمی لنیستر این نبرد را که در آن با شوالیه خندان شمشیر زنی کرد به عنوان یکی از بهترین خاطراتش به حساب میآورد[۲].
دیگر اعضای گروه شامل وندا گوزن سفید (Wenda the White Fawn)، آسوین لانگ نک سه بار آویخته (Oswyn Longneck)، بیگ بلی بن (Big Belly Ben)، دیک (Dick) تیرساز و آلمر (Ulmer) بود. همهی اعضا مرده فرض شدند به جز آلمر که برای فرار از اعدام به برادران شب پیوست.
آواز
آوازی دربارهی برادری نوشته شده است. بعضی اشعار :
هیچ طلایی نداشتند
و دست هیچ دوشیزهای برای ازدواج
آه، انجمن برادری کینگروود
آن گروه یاغی مهیب[۳].
آواز دیگری راجع به بیگ بلی بن و سپتون اعظم گوس نیز وجود دارد که آوازی احمقانهست[۴].
اعضای شناخته شدهی برادری :
- سایمون تاین
- شوالیهی خندان
- وندا، گوزن سفید
- آسنی لانگ نک سه بار آویخته
- بیگ بلی بن
- دیک تیرساز
- آلمر
انجمن برادری بدون پرچم (Brotherhood Without Banners)
انجمن برادری بدون پرچم که به شوالیه های هالو هیل (Knights of Hollow Hill) و دوستی فراموش شده (Forgotten Fellowship) هم شناخته می شوند، گروهی یاغی اند که به نام پادشاه سابق رابرت، با قوانین لنیسترها مبارزه میکنند. این گروه توسط سربازان و نجیب زادگانی تاسیس شده که دست پادشاه،ادارد استارک فرستاده بود تا گرگور کلگان را به عدالت برسانند. پس از آنکه در کنار یک گدار مورد کمین قرار گرفته و تقریبا شکست خوردند، انجمن مبارزه را به صورت پارتیزانی ادامه داد. با پیوستن سربازان شکست خورده از سایر نبردها و پناه جویان جنگی، تعدادشان افزایش یافت. [spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″] بعد از مرگ رهبرشان بریک دانداریون(Beric Dondarrion)، کتلین تالی(Catelyn Tully) از مرگ برگشته کنترل انجمن را بدست گرفت. تحت رهبری او، برادری به انتقامی سخت از خاندان لنیستر و متحدینشان، بخصوص خاندان فری بخاطر عروسی سرخ(Red Wedding) بیشتر اهمیت داد تا عدالت و حفاظت از مردم عادی.[/spoiler]
تاسیس
برادری به ابتکار بریک دانداریون (Beric Dondarrion)و توروس(Thoros) از میر تاسیس شد. پس از آنکه گزارشاتی از مهاجمین غارتگر در ریورران به بارانداز پادشاه رسید، دست پادشاه، ادارد استارک نیرویی شامل تعدادی از افراد خودش، تحت فرماندهی بریک دانداریون فرستاد تا غارتگران را متوقف کرده و آنها را به محضر عدالت بیاورند. طبق گفته شاهدان غارتگران توسط مردی به بزرگی کوه رهبری میشد، که ادارد متوجه شد که تنها سر گرگور کلگان(Gregor Clegane) می تواند باشد.
بریک با دستور شورا، مردانش را به کمینی هدایت کرده و توسط سر گرگور کشته میشود. توروس با مراسم خاکسپاری مذهبی، تصادفا او را احیا میکند. بریک احیا شده بر پایبندی به قسمش به پادشاه رابرت و از سرگیری ماموریتش برای سر گرگور سوگند میخورد. وقتی رابرت مرد و لنیسترها کنترل تخت آهنین را بدست گرفتند، مردان بریک یاغی شدند اما آنان همچنان برای عدالت مردم عادی و به نام پادشاه رابرت و ادارد استارک مبارزه میکردند.
[spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]تایوین لنیستر(Tywin Lannister) در آخرین گفتگو با پسرش تیریون، افشا کرد که قصدش آن بوده که ادارد استارک را به سمت آنها کشانده، تا اسیر شده و با تیریون که زندانی کتلین تالی بود، مبادله شود.[/spoiler]
یاغیگری
وقتی گروه برای اولین بار فرستاده شد، کلگان یاغی اعلام شده بود اما بعد از مرگ رابرت براتیون و سقوط اداراد استارک، نقشها عوض شد. حالا، کلگان به نام قانون میجنگید، درحالیکه دانداریون و گروهش یاغی اعلام شده بودند. توروس از میر بعدها برای آریا افشا کرد که صداهایی در میان انجمن بود که فکر میکردند باید خودشان را تسلیم کنند، اما دانداریون همه را به ادامه جنگ به نام شاه رابرت برای حفظ روح فرمان رابرت و حفاظت از مردم، متقاعد کرد.
برادری جنگی پارتیزانی علیه مهاجمان آغاز کرد. ابتدا لنیسترها و متحدینشان هدف آنها بود، اما سرانجام برادری وظیفهشان را در حفاظت از مردم عادی علیه هر کسی که به آنها آسیب برساند، دید. به همین دلیل، غارتگران شمالی و یاغیان معمولی نیز هدف برادری قرار گرفتند.
این امر میتواند نقطهی قوت برادری باشد. آنها به شرف کارشان باور داشتند و از طرف مردم عادی که برایشان اطلاعات و گاهی غذا فراهم میکردند، حمایتی کسب کردند. آنها منصفانه موفق به دستگیری دشمنانشان شدند و برای نشان دادن اعتقادشان به درستی هدفشان همیشه برای زندانیان به نام محاکمه، عدالت ایجاد میکردند. بواسطهی افراد مخالف آنها، دانداریون چندین بار کشته شد، اما هر بار توروس او را احیا میکرد. بیشتر افرادش اقرار به این را رد میکردند و به نظر آنها، دانداریون فقط زخمی شده بود و توروس شفاگری ماهر بود.
گروهی از برادری موفق به دستگیری آریا استارک و سندور کلگان شدند و آنها را همزمان به مخفیگاه بریک آوردند. [spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]بریک تصمیم گرفت آریا را نگه دارد تا او را به اقوام تالیاش باج دهد. او سندور را برای اعمال شنیع لنیسترها محاکمه کرد. بنابر شهادت عینی آریا، بریک سندور را به قتل پسر قصاب مایکا(Mycah) محکوم کرد، اما به او اجازه داد محاکمه با مبارزه را انتخاب کند. او شخصا با شمشیری شعلهور با سندور جنگید، اما کشته شد. برادری به سندور اجازهی رفتن داد، گرچه داراییهایش را در ازای عملش گرفتند. توروس بار دیگر بریک را احیا کرد و بعدها آریا گریخت و سندور او را اسیر کرد.[/spoiler]
تغییر رهبری
[spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]پس از عروسی سرخ، برادری جسد کتلین را یافت. هاروین(Harwin) و دانداریون از توروس خواستند تا او را احیا کند. توروس نپذیرفت زیرا مدت طولانی از مرگ او گذشته بود. به نحوی، دانداریون بوسهی حیاتی به او داد که در ازای دادن زندگی خودش به او، جسد نیمه پوسیدهی کتلین را زنده کرد; آنچه او را به معاوضهی زندگیاش متقاعد کرد، نامعلوم است. با وجود آنکه گلوی بریدهاش کتلین را تقریبا لال کرد، اما میتواند دستوراتی را نجوا کند که به سختی قابل فهماند. او نام بانوی سنگدل (Lady Stonheart) را برگزید و رهبر جدید برادری شد. تحت رهبری کتلین تالی از مرگ بازگشته، برادری مبارزهای را برای انتقام از دشمنانشان اغاز کردند. شرکتکنندگان در عروسی سرخ، به ویژه فریها هدفشان بودند. در پایان طوفان شمشیرها، گفته میشود که برادری پتایر فری (Petyr Frey) را دستگیر کرده است. وقتی مرت فری (Merrett Frey) برای پرداخت سربهای او آمد، دید که پتایر اعدام شده است و او نیز در کنارش به دار آویخته شد[۵]. بعدها، پس از آنکه جیمی لنیستر رایمن فری (Ryman Frey) را برکنار کرد، در کمین برادری قرار گرفت و او نیز به همراه تمامی افرادش اعدام شد. به نطر توروس، در آن موقع برادری افول کرده و فرقی با یاغیان معمولی نداشت. بعدا برادری برین از تارث (Brienne of Tarth) و همراهانش پادریک پاین (Podrick Payne) و سر هایل هانت (Hyle Hunt) را دستگیر کردند. همانطور که برین پیش از مرگ به کتلین سوگند خورد آنها نیز با او به دنبال سانسا استارک و آریا استارک میگشتند. کتلین از مرگ برگشته برین را شناخت، اما مایل به صحبت نبود تا آنکه برین حین بهبودی در حالت هذیان چندین بار نام جیمی را صدا کرد و نامهی مهر و موم شدهی شاه تامن جوان و شمشیری به نام آث کیپر (oathkeeper) که جیمی به او داده بود را به همراه داشت.در عوض، از برین خواست تا جیمی را بکشد یا خودش بمیرد. برین این درخواست را رد کرد زیرا چندین بار توسط جیمی نجات یافته بود و باور داشت که او عوض شده است. سپس کتلین دستور به دار آویختن او و ههمراهانش را داد. در آخرین لحظه، وقتی برادری طناب را کشید، برین کلمهای نامعلوم را فریاد زد[۶].[/spoiler]
اعضای شناخته شده
در حال حاضر
- بانوی سنگدل، به نامهای “زن اعدام کننده” ، “خواهر صامت” و “مادر بیرحم” نیز شناخته میشود.
- لیم ردا لیمویی(Lem Lemoncloak)
- توروس از میر(Thoros of Myr)
- هاروین
- جک خوش شانس(Jack-Be-Lucky)
- تام از سون استریم(Tom of Sevenstreams) ، [spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]در حال حاضر در ریوران نوازندهی خانوادهی لرد امون فری است.[/spoiler]
- سر جندری از هالوهیل
- ناچ(Notch)
- لایکلی لوک(Likely Luke)
- ماج
- دیک بیریش
- دنت
قبلا
- [spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]لرد بریک دانداریون چندین بار در طی جنگ کشته شد اما هر بار توسط توروس میری احیا میشد. او رهبر اصلی برادری بود تا آنکه زندگیاش را به کتلین تالی داد.[/spoiler]
- ادریک داین (Edric Dayne)، لرد استارفال(Starfall) و خاندان داین از دورن، او دوازده ساله ارباب بریک است. محل تقریبی فعلی او نامشخص میباشد.
- شکارچی دیوانه، در جنوب مندر به دنبال غذاست.
- ریش سبز، در جنوب مندر به دنبال غذاست.
- آنگوی، ملقب به آنگوی کماندار، تیرانداز جوان ماهری از سرحدهای دورن که برندهی رقابت تیراندازی تورنومنت ترفیع ادارد استارک به دست پادشاه شد. محل تقریبی فعلی او نامشخص است.
- مریت مون تون، در حال حاضر با گروه بانوی سنگدل نیست.
- وتی آسیابان، در حال حاضر با گروه بانوی سنگدل نیست.
- سوامپی مگ، در حال حاضر با گروه بانوی سنگدل نیست.
- جان نوتن، در حال حاضر با گروه بانوی سنگدل نیست.
- کایل در نبردی با اصحاب شجاع کشته شد.
- آلاین از وینترفل بازماندگان نبرد مامرز فورد (Battle at the Mummer’s Ford) را سازماندهی میکرد و مدتی بعد مرد.
متحدین و یاوران
- شارنا، شوهر و پسرش و هات پای (Hot Pie) در مسافرخانهی مرد زانوزده
- تنسی، بلا و پیچز در سپت سنگی
- لیدی راولا سوآن (Ravella Swann) در آکورن هال (Acorn Hall)
- لرد لایموند لایچستر (Lymond Lychester) و میستر رون (Roone)
- روح های هارت (Ghost of High Heart)
- بانوی برگها (Lady of the Leaves)
- سپتون سالی دنس (Sallydance)
- جین هدل و یتیمان مسافرخانهی کراس رودز (Crossroads Inn)
نقل قولها
” دانداریون شوالیه است، اما بقیهتون رقت انگیزترین یاغی ها و مردان شکستهای هستین که تا حالا دیدم. گه من بهتر از شماست.”
– سندور کلگان به انجمن برادری بدون پرچم
مردان بی چهره
انجمن مردان بی چهره فرقهٔ مذهبی قاتلینی است که خدای بی نهایت چهره (Many-Faced God) را میپرستند. خدای مرگ.
تاریخچه
[spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]همان طور که به وسیله مرد مهربان (Kindly Man) به آریا استارک (Arya Stark) توضیح داده شد.[/spoiler] این انجمن قبل از پیدایش براووس (Braavos) پدید آمده و ریشه در والریای (Valyria) قبل از ویرانی(doom) دارد. داستان پیدایش انجمن اشاره به فردی نامشخص دارد که اولین مرد بی چهره بوده است. این مرد دعای بردهها را برای خدایان متنوعشان شنید و نتیجه گرفت که این خدایان در حقیقت همه یکی هستند با صدها چهره، و او ابزار این خداست. برای همین او اولین هدیه را به بی چاره ترین برده داد. مرد مهربان این را نیز اشاره کرد که بعدها اولین مرد بی چهره هدیه را به اربابان نیز اعطا کرد[۷]؛ و باعث شده بسیاری از خوانندگان معتقد باشند که این انجمن در تقدیر والریا نقش داشته است.
مذهب
این انجمن از معادن آتشفشانی بردهها در والریا سرچشمه میگیرد. ابداع کننده ی آن به این نتیجه رسید که جمعیت متنوع بردههای والریا همه به سوی تنها خدای مرگ با بی نهایت تجسم دعا میکنند. انجمن معتقد بود خدایان مرگ در تمام مذهبها تصاویری از یک خدای بی نهایت چهره هستند. در خانهٔ سفید و سیاه(House of Black and White) پیروان انجمن لباسهای سفید و سیاه میپوشند و وظایف مذهبی انجمن را انجام میدهند. از جمله رسیدگی به مردگان. این خانه یک فواره دارد به همراه شاه نشین هایی با بتهایی از خدایان مرگ بسیاری از جمله غریبه در مذهب هفت(Seven)؛ اما سرویس رسمی وجود ندارد. بعضی از پیروان شمعهایی برای خدایانشان روشن میکنند و سپس به وسیله یک فنجان سیاه رنگ از آب فواره مینوشند. آب چشمه را با سمی پر کردهاند که منجر به مرگی بی درد میشود. این را به عنوان هدیه خدای بی نهایت چهره قلمداد میکنند.
یک اصطلاح مرتبط به فرقه وجود دارد. «والار مورگولیس» که در زبان والریایی برین(High Valyrian) به معنی همه باید بمیرند است. جواب آن نیز این است. «والار دوهیریس» به معنی همه باید خدمت کنند.
مطابق با اعتقاد انجمن این خدا در بسیاری از مذاهب وجود دارد با نامهایی متفاوت. در کوهور(Qohor) بز سیاه(Black Goat) در یی تی(Yi Ti) شیر شب(Lion of Night) و در ایمان هفت، غریبه.[۸]
کارهای داخلی و ترورها
پیروان خدای بی نهایت چهره معتقدند که مرگ جزئی طبیعی از هر چیز است و پایانی مهربانانه بر رنج. انجمن در ازای یک بها میپذیرد هر کسی را در دنیا بکشد و این پیمان را سوگندی برای خدایشان قلمداد میکند. این بها همواره گران یا عزیز است. قیمت بستگی به اهمیت و امنیت فرد هدف بستگی دارد. زمانی که شورای کوچک(small council) در مورد احتمال استخدام یک مرد بی چهره برای کشتن دنریس تارگرین(Daenerys Targaryen) بحث میکرد پتایر بیلیش(Petyr Baelish) مدعی شد که شورا میتواند با نصف پولی که مردان بی چهره برای کشتن یک تاجر مطالبه میکنند یک لشکر مزدور استخدام کند؛ و کشتن یک شاهزاده بسیار گران تر است.[۹] در کتاب پنجم مشخص شد که فدیه میتواند درآمد فرد یا یک کودک باشد.
گروهی زبده از پیروان به نام مردان بی چهره برای انجام دادن این وظیفه آموزش میبینند. مردان بی چهره گهگاه (خیلی کم) زن هستند و به ندرت یک کودک را آموزش میدهند. آنها که از همهٔ حواسشان استفاده کنند برای دروغ گفتن و مخفی نگه داشتن خود آموزش مییابند. تونایی های جادویی به آنها اجازه تغییر چهره را نیز میدهد. بخشی از آموزش آنها انکار هویت خود طبق یک روش نهیلیستی است. فکر کردن به این که آنها هیچ کس نیستند.
مردان بی چهره در خانهٔ سیاه و سفید تشکیل جلسه میدهند. معبد خدای بی نهایت چهره. آنها دور یک میز گرد دربارهٔ کارهای طول ماه و قراردادهای ترور بحث میکنند. آنها از روشهای زیادی برای کشتن اهداف استفاده میکنند از جمله سمی مهلک به نام خفه کننده(the strangler)[10]. آنها همچنین چهرهٔ کسانی را که برای مرگ میآیند را در خزانه ای نگه میدارند. آنها را روی دیوار چون ماسکهایی ترسناک آویزان کردهاند و از آنها برای تغییر قیافه در هنگام کشتن استفاده میکنند.
آنها بیش از ماسک هستند. پوست واقعی مرد بی چهره بریده میشود و چهره جدید در جای قبل قرار میگیرد. مردان بی چهره از ابزار به عنوان بخشی از تغییر قیافه و فریب استفاده میکنند. برخلاف جادوی محضی که ملیساندر(Melisandre) و سایر پیروان رلور(R’hllor) استفاده میکنند.
[spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]آریا دانست که تکنیک کشتن مردان بی چهره نباید بر حسب احتمال باشد و فقط محدود به کشتن نیست. بها برای یک قتل دقیق پرداخته شده و در بسیاری از موارد مرگ باید یک تصادف به نظر برسد تا قتل[۱۱].[/spoiler]
هویت مردان بی چهره
[spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]مرد مهربان جایگاه قدرتمندی را در انجمن دارد و او کسی است که آموزش آریا را برعهده دارد. یک بچه سر راهی(Waif) در خانه سیاه و سفید کار میکند و به امور سمها میرسید. در حقیقت او یک زن ۳۶ ساله است. او چهره ای منقبض شده و کودکانه دارد که به خاطر تماسش با سمهاست. چندین مرد بی چهرهٔ دیگر نیز در خانهٔ سفید و سیاه توسط آریا دیده شدهاند و او آنها را چنین توصیف کرد. مرد خوش قیافه(handsome man) – خادم چاق(fat fellow) – چهره عبوس(stern face) – چشم لوچ(squinter) – لرد کوچک(lordling) – مرد گرسنه(starved man) و کشیش با چهرهٔ طاعون زده(priest with the face of a plague victim). یک مرد بی چهره به نام جیکن هگار(Jaqen H’ghar) به عنوان یک مجرم اهل لورات(Lorath) برای پیوستن به نگهبانان شب(Night’s Watch) فرستاده میشود. سپس قبل از آن که چهرهاش را عوض کند به همراهان شجاع(Brave Companions) میپیوندد. مردی که خود را کیمیاگر(Alchemist) مینامد پیت(Pate) نوآموز را مسموم میکند و جای او را در سیتادل(Citadel) میگیرد. به نظر میرسد هویت این ۲ نفر یکی باشد زیرا ظاهری که جیکن هگار آریا را ترک میکند با ظاهر کیمیاگر یکی است.[۱۲][/spoiler]
افسوس خورها (Sorrowful Men)
افسوس خورها انجمنی باستانی از قاتلان اهل کارتاند.همهشان پیش از کشتن قربانیانشان زمزمه میکنند « متاسفم »[۱۳].
وقایع اخیر
نزاع شاهان
[spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]افسوسخورها در تلاشی برای کشتن دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen) با استفاده از یک مانتیکور (Manticore)، توسط آرستان ریش سفید (Arstan Whitebeard) متوقف شدند[۱۴].[/spoiler]
مردان شاخدار
[spoiler title=”اسپویلر:” open=”0″ style=”2″]مردان شاخدار گروهی از بازرگانان و تجار ثروتمند بارانداز پادشاه بودند که نقشهی خیانت به شاه جافری اول را کشیدند و قصد داشتند شهر را به نفع استنیس برانگیزانند[۱۵]. طی نبرد بلک واتر شاخ های گوزن به سرشان میخکوب شد و با سه منجنیق عظیم به نام سه فاحشه از روی دیوارهای بارانداز پادشاه پرتاب شدند.[۱۶] سرانجام تیریون فهمید که تعدادی از آنها مقدار قابل توجهای پول به پادشاهی بدهکار بودند[۱۷].[/spoiler]
[۱] ضیافت کلاغها ، ۳۰ ، جیمی
[۲] ضیافت کلاغها ، ۳۰ ، جیمی
[۳] یورش شمشیرها ، ۱۷ ، آریا
[۴] یورش شمشیرها ، ۱۷ ، آریا
[۵] طوفان شمشیرها ، پایان
[۶] ضیافت کلاغها ، ۴۱ ، برین
[۷] ضیافتی برای کلاغها، ۳۴، گربه کانال
[۸] ضیافتی برای کلاغها، ۳۴، گربه کانال
[۹] بازی تاج و تخت، ۳۳، ادارد
[۱۰] نزاع شاهان، مقدمه
[۱۱] رقص با اژدهایان، ۶۴، دختربچه زشت
[۱۲] مقایسه مشخصات در نزاع شاهان، ۴۷، آریا با ضیافتی برای کلاغها، مقدمه
[۱۳] نزاع شاهان ، ۴۰ ، دنریس
[۱۴] نزاع شاهان ، ۶۳ ، دنریس
[۱۵] نزاع شاهان ، ۴۹ ، تیریون
[۱۶] نزاع شاهان ، ۵۹ ، تیریون
[۱۷] یورش شمشیرها ، ۵۳ ، تیریون
چشمام سفید شد از بس روزی ده بار میومدم و مطلب جدیدی نبود
اقا ی دنیا ممنون خسته نباشید
بسیار ممنون
پر از اسپویل بود ولی من خیلی خوشم اومد….از کتاباشم خیلی خوشم میاد که متاسفانه هنوز کلی از کتابا ترجمه نشدن
از دوستان خوبم ممنونم
خیلی خوب بود …
این اضافه شدن ” اسپویلر ” هم ایده ی بسیار خوبی بود
دست مدیران درد نکند
ممنون از کینگ رابرت و تالیسا عزیز. خیلی مقاله های خوب و پر و پیمانی بودند.
منکه خیلی وقته که همه اسپولهارو هم می خونم و از خودند اسپویلهای این مقالات هم لذت بردم.
– گروههای دیگه ای هم هستند برای معرفی کردن یا گروههای مهم و اصلی همیناند؟
– نمی دونم چرا همیشه فکر می کردم سیریو فورل هم متعلق به یک گروه خاصه؟ هیچ جا بهش اشاره نشده بود؟ هم اینکه اهل براوس بود و هم اینکه یک مقداری هم حرفهاش در مورد تمرکز و دیدن و شنیدن و … به نظرم از یک قابلیت بالا حکایت داشت.
سیریوفورل جز دسته ای از شمشیر زنانیه که بهشون می گن براوس (bravos) .البته براوس ها تشکیلات خاصی نیستند . مثل لات های قدیم تهرانند . توی شهر می چرخند و توی یه محل های خاصی با هم دوئل می کنند .
تکنیک و سبک شمشیر زدن براوس ها با شمشیرزنان وستروسی تفاوت داره . سبک براوس ها شبیه ورزشکاران رشته ی شمشیر بازی است . تو کتاب به این سبک رقص آب گفته می شه .
این رو هم اضافه کنم که براوس های شمشیر زن ( bravos ) نباید با خود شهر براووس ( braavos ) اشتباه بشن .
البته صحبتهای رابرت عزیز رو اینجوری تکمیل کنم که bravos صورت جمع bravo هست. براوو علاوه بر معنی “آفرین و مرحبا” یه معنای “قاتل” هم داره. فکر کنم همون معنای “لات”ها که رابرت گفت بهترین معادل براش باشه.
توی سریال یک سری دیالوگ هست که اونجا سیریو در مورد مرگ صحبت می کنه و اینکه آریا میگه که اون همشهری جاکن هست. فکر کنم برای همین فکر می کردم سیریو یک ربطی به مردان بی چهره داره. در حالیکه این صحبتها تو کتاب وجود نداره.
ممنون کینگ رابرت و جورامون عزیز به خاطر پاسختون.
چقدر عالی !
دست تالیسا و کینگ رابرت درد نکنه ، واقعا عالی بود .
به قدری مطلب خوب بود که آدم هوس میکرد قسمت های اسپویل شده رو هم بخونه ، البته من ایمانم رو حفظ کردم :دی
البته یه چیزایی در مورد بریک دانداریون تو اسپویلر نبود که من نفهمیدم یعنی چی ؟ اسپویل بود ؟!
خوشحالم که خوشتون اومده.
والا من درست متوجه نشدم کجاها رو میگین.ولی خب یه سری اطلاعات بود که هیچوقت بطور مستقیم تو کتاب عنوان نشده بلکه شخصیتهای pov جسته و گریخته به شکل شایعه شنیدن.مثه همین چند بار مردن بریک.
راجع به اسپویلا هم پیشنهاد میکنم بخون.لذتی که در خوندن اسپویل هست، در خوندن کتاب نیست :دی
توی اعضای شناخته شده ی انجمن برادری بدون پرچم ، اولین عضو بین اعضای قدیم . اسپویل ناجوری شده .
منظور من هم همین قسمت بود که نمیدونستم ربط این لرد به کتلین چیه ؟!
آه ! زخمی دیگر از اسپویل 🙁
کدوم؟کیو میگین؟ خب به من بگین!
دیگه مهم نیست،ل همه خوندن :دی
الان رفت داخل اسپویل فکر کنم :دی
این بود :
لرد بریک دانداریون چندین بار در طی جنگ کشته شد اما هر بار توسط توروس میری احیا میشد. او رهبر اصلی برادری بود تا آنکه زندگیاش را به کتلین تالی داد.
چرا اسپویلر کار نکرد؟؟؟
کامنت من را پاک کنید لطفن 🙁
اسپویلر
ای وای.ببخشید شرمنده.از دستم در رفت )-:
به hamSR: کامنت ـت رو تو اسپویلر گذاشتم.
موقع گذاشتن شاید دکمه اسپویلر رو که میزنید کد رو دو متن قرار نده. حواستون باشه حتما کد که توش از کلمه spoiler هم استفاده شده دور متنتون قرار بگیره.
تگی دور متن قرار گرفته بود؟
یه بار دیگه بعنوان تست یه متنی رو داخل اسپویلر بذارید تا بدونم مشکل از سیستم نیست.
من طبق همون راهنما عمل کردم …
قسمتی از متن را گرفتم …
تست
کد دور متن قرار گرفت و ارسال کردم:
همین تصویر
اوکی. یه بررسی میکنم ببینم مشکل کجاست.
تصویر داخل کامنت ـت رو هم من برداشتم.
یکم غذاب وجدان بدم:
خدایا ، اسپویل کنندگان رو با پادشاه دیوانه محشور بفرما :دی
دست شما درد نکنه.دیگه با دیوونه ها هم قطارمون میکنی ؟! 🙁 😀
کسی از عاقبت پادشاه دیوانه در اخرت خبر نداره ، دعای وحشتناکتر اینه که سرنوشت مشابهی در دنیا براشون آرزو کنی 😀
:-s :((
:-s :((
بابا بخونید این اسپولهارو…. خیلی صفا داره.( کلا” هر اسپویلی خوبه!) در عوضش باروحی آرام کتابای اصلی رو می خونید و اونموقع مجبور نمیشید دنبال دیوار بگردید که سرتونو بکوبید بهش.
نه وینترفل عزیز کتاب اونقدر خوب با روح و روان آدم بازی میکنه که با وجود اسپویلر خوندن و دونستن انتهای داستان، باز هم موقع خوندن کتاب آدم یه جاهایی دلش میخواد کلشو بکوبه به دیوار!
از یه نظر اینکه شما میگی درسته رنلی جان چون در هر حال آدم اونموقع که کتابو می خونه دوست داره یه بلایی سر خودش یا مارتین بیاره . ولی حداقل اسپویل خوندن شدت ضربه رو می گیره.
من تنها برای ۳ تا کاراکتر حاضرم سرم را بکوبم به دیوار
:))
آریا – جان اسنو – تیریون :دی
این ۳ تا عاقبت به خیر شوند، تو دنیای بی رحم مارتین، کافیه :دی
به نظر میاد کسانی رو انتخاب کردی که شانسشون بیشتر از همه است هر چند که به این مارتین بیرحم هیچ اطمینانی نیست.
من برای رنلی یک بار تقریبا” خودمو کشتم!! بعداز اون هم همش نگران آریا و تیریون و شی هستم. امیدوارم مارتین کاری به کارشون نداشته باشه. دی
شی؟ شوخی نکن ! :دی
آدمهایی را انتخاب کردم که از نردبون دارند میرند بالا، لیاقتش را هم دارند به نظر من … !
ولی زندگی این ۳ نفر بیشتر از بقیه در خطره به نظر من … ! جان پیش وحشیها، آریا آواره و اسیر ! تیریون هم که پشت سرش کلی دسیسه است! :دی
مارتین اگه شر چند نفر رو بکنه اونم با شدت عمل ، خوشحال خواهم شد ، اول از همه برن افلیج ، بعد آریای آواره و سپس جان اسنوی کسل کننده با اون دست شلش !
ریکان به شرطی که بهش فصل داده نشه میتونه به زندگی حقیرش ادامه بده ، من مشکلی ندارم 😀
اما اگه قلم مارتین بلایی به سر سرسی عزیز بیاره نفرین مادام العمر من دنبالش خواهد بود ، بعد سرسی نگران راب ، کتلین و مقداری هم سنسا هستم .
مابقی تکه تکه هم بشن باکی نیست .
سر مبارک شهبانوی طلا مو به سلامت باشه ، کافیه .
ریگار:
جان دیگه چرا؟ پسر خودت؟ :پی
هرجا میری، بحث راه میندازیا :دی
لیانا را هم واسه همین دزدی؟ جنگ راه بیوفته؟ 😛
راجع تیریون که خیالتون راحت باشه کرکتر مورد علاقه مارتینِ هیچ بلایی سرش نمیاره 😀
مارتین اگه لطف کنه یه بلایی سر سرسی بیاره شخصاً ازش تشکر میکنم
جدا از اینها هم مارتین فقط کسایی که دیگه کارشون تمام شده و هیچ شُبحه ای ازشون باقی نمونده رو میزنه ناکار میکنه
اوایل داستان جان رو خیلی دوست داشتم ولی تو کتاب سه دیگه خیلی خسته کننده شده!
سانسا رو هم فراموش کرده بودم, اگه بلایی سرش بیاد دلم براش می سوزه ولی الان کلا” هیچ کاراکتری اونقدر برام دوست داشتنی نیست که سر از دست رفتنش بخوام سکته بزنم. چند نفری هم که گفتم برام از بقیه جالبترند!
ریگار:|…!دفعه آخرت باشه با خاندان استارک اونجوری حرف میزنی!
شخصیت های محبوب من جان و بعدش آریا و برن.دوست دارم اینا حالا حالاها زنده بمونن.یه مقداری هم اسپویل راجع بهشون خوندم:))))تیریون هم خوبه.دوسش دارم
بقیه رو خواست بکشه اشکالی توش نمیبینم.البته واس باقی استارکی ها هم واقعا متاثر میشم(راب و کتلین) اما نه تا اون حدی که سرمو بکوبم به دیوار!
البته اصلا دوست ندارم سرسی بمیره.مرگ واسه سرسی خیلی خوبه.سرسی باید عذاب ببینه.باید روزگار آوارگیشو ببینم.باید روزای تحقیر شدنش رو ببینم تا راضی به مرگش بشم.
آخه این برن و آریا(با اون گروه مسخره و شل و پلش ! واقعا سندور گلکان جمله خوبی در موردشون گفته – که تو این مقاله هم اومده – ) و کمی هم جان ، یکم کسل کننده کردن داستان رو با فصل هاشون وگرنه که من پدرکشتگی ندارم باهاشون ، اگه این دنریس هم بلایی سرش بیاد جالب میشه داستان :دی
اما خدایی اگه سرسی حذف بشه خیلی داستان کسل میشه ، سرسی نماد ساسیت و کیاست و زنانگی و یه شخصیت منفی قدرتمند که داستان روی دوشش حرکت میکنه .
من به جای اینکه از سرسی خوشم نیاد، از سنسا خوشم نمی یاد که با بلاهت محض پدرش رو به کشتن داد.
سرسی وقتی نقشه ادارد رو فهمید باید همین کار رو میکرد و اینکه جافری مثل آینه دق همیشه جلوی روشه کافیه براش.
از کتلین هم اصلاً خوشم نمی یاد، کلاً تالی ها هم ساده و به شدت ابله هستند و فقط باعث خرابکاری. (بلک فیش توشون استثناست)
من فقط ممکنه به خاطر مرگ ییگریت یا جان متاثر بشم.
خیلی عالی بود از مترجمین عزیز خیلی خیلی تشکر میکنم مخصوصا که تایپ مقاله بدون غلط املائی بود بسی لذت بردم .
دوستان مشکل اسپویلر حل شده و میتونید استفاده کنید.
دیدن بی چهره ها و آریا و جکن هگار از یه طرف…
دیدن کتلین تالی و دوباره زنده شدنش از طرف دیگه…
جون مادرتون یه کم دست بجنبونید!مردیم از انتظار!فصل چهارم سربال چی شد پس؟!
لطفا مطالب اسپویل دار رو توی اسپویلر بذارید. کامنت ویرایش شد.
به روی چشم!