سونویا میزونو (بازیگر نقش میساریا) میگوید مطمئن است «مردم نظرات خود را در مورد آن خواهند داشت»، اما فکر می کند که این بوسه هم میساریا و هم رینیرا را «غافلگیر» کرده است.
میزونو روز جمعه در مصاحبهای گفت:
تا جایی که من میدونم، هیچ چیز ماکیاولیستی درش وجود نداره. یک بوسهی واقعاً زیبا و لطیفه و برای میساریا در اون لحظه غیرممکنه که چیزی احساس نکنه. فکر نمیکنم اون هیچوقت چنین بوسهای رو تجربه کرده باشه. و فکر میکنم با توجه به سابقهاش به عنوان یک زن جوان با پدرش و بعد هم ورود به زندگی کاری و حرفهای، رابطهی جنسی و تمایلات جنسی براش خیلی پیچیده است. بنابراین چنین لحظهی لطیف، دوست داشتنی و پرشور ممکنه چیزی رو [در اون] بیدار کرده باشه.
میزونو در مورد چگونگی تصور بازیگران از احساسات شخصیتهایشان قبل از فیلمبرداری صحنه هم صحبت کرد:
وقتی در موردش صحبت کردیم، در مورد زمانی صحبت کردیم که متوجه میشین در گذشته روی کسی کراش داشتید و [با خودتون] میگین، ‘اوه، بله، مطمئناً. من شش ماه به اون شخص علاقهمند بودم و متوجه نشدم.’ اما بعد از اینکه متوجه شدید، دیگه یه کراش نوجوانانهی تمام عیاره. پس شاید کمی از اون در جریان باشه. اما همزمان یک جنگ داخلی در حال رخ دادنه، بنابراین اولویتها چطور میشن؟
دیمون نیمی از فصل را از دراگون استون دور بوده و تنها از طریق توهمات و رویاهای آزاردهندهاش با رینیرا در ارتباط است، او در نهایت مجبور به دیدار مجدد با همسرش است. پس چه اتفاقی می افتد اگر دیمون از رابطهی رینیرا با میساریا ، کسی که زمانی که رینیرا هنوز یک کودک بود، با دیمون رابطه جنسی داشت، مطلع شود؟
میزونو گفت:
افتضاح میشه، نه؟ اما من مشتاقانه منتظرش هستم، هر چی که باشه.
اما دآرسی هم با variety مصاحبهای داشت. او در بخشی از این مصاحبه نکاتی راجع به آن بوسه بیان کرد. به عقیدهی او، این بوسه یک تصمیم حساب شده از طرف رینیرا نبوده است. اما دآرسی میگوید:
صادقانه بگم، فکر میکنم اولش فقط تمایل زیادی به برقراری ارتباط وجود داشت. فکر میکنم چیزی که اول میبینید صمیمیته، صمیمیتی که رینیرا به ندرت اون رو به اشتراک میذاره. حتی تو بعضی از روابط عاشقانهی دیگهاش، نمایش زیادی وجود داره، غرور زیادی وجود داره، اغلب از هر دو طرف. مطمئناً با دیمون[اینطوره]، فکر میکنم هر دوشون برای نشون دادن ضعف مشکل دارن و شهوتشون به نوعی بر اساس قدرته.
در حالی که با میساریا، در این رابطهی در حال رشد، به شکل قابل توجهی صادقانه است. در درجهی اول، احساسات عمیق همدردی و قدردانی نسبت به این شخص وجود داره. رینیرا به شدت تحت تأثیر زندگیای قرار گرفته که میساریا با چنین شجاعتی زندگی کرده. بعد هم اونها دو جسمی هستند که کاملاً تحت تأثیر لمس قرار گرفتهاند. فکر میکنم به محض اینکه همدیگه رو در آغوش می گیرن و بدنهاشون به همدیگه برخورد میکنه، دیگه میل جسمی خالصه.
اما دآرسی در این مصاحبه با variety، در مورد صحنههای دیگری از این اپیزود هم صحبت کرد.
ورایتی: ممکنه در مورد موقعیت رینیرا در این اپیزود صحبت کنی؟ اون امیدوار بود که بتونه از ایدهاش در مورد بذرهای اژدها استفاده کنه، ولی به چشم خودش دید که یه نفر برای تحقق این ایده سوخت و خاکستر شد.
اما دآرسی:
فکر میکنم، همونطور که اغلب برای رینیرا اتفاق میافته، ایدههای بزرگش با کمی غیرعادی بودن همراهه. اعتقاد راسخش به اینکه ممکنه پاسخ متفاوتی در دسترس باشه، با ترس و تردید در به اشتراک گذاشتن این ایدهها با همراهان مردش روبرو میشه. فکر میکنم او احتمالاً با این انتظار به اکثر جلسات شورا میره که قراره مثل شخص ضعیفی که نیاز به مراقبت داره باهاش رفتار کنن یا دست کم گرفته بشه. به نظر من، اشتباهات یک زن در موقعیت قدرت با قضاوت سختگیرانهتری نسبت به یک مرد تو همون موقعیت روبرو میشه. بنابراین، این یه بازی با ریسک بالاست.
ورایتی: بعد از هفتهها توصیههای شورا و خانوادهاش که تنها سوار سیراکس، بیرون نره و پرواز و مبارزه رو به بقیه بسپاره، رینیرا بلافاصله پس از شنیدن خبر اژدهاسوار ناشناس، به آسمان رفت. چه چیزی باعث شد اون بالأخره تصمیم بگیره که این ارزش خطر کردن و قانونشکنی رو داره؟
اما:
جالبه.نمیدونم اصلاً راه دیگهای به ذهنش میرسه؟ احساس میکنم که این یکی از لحظات تشدید جنگ داخلیه که بسته به اینکه اون اژدهاسوار کی باشه، میتونه به پایان کارزار منجر بشه. حدس میزنم ما همین حالا هم تو فضایی با نهایت افراط هستیم.
اگر کسی با سبزها متحد شده و اون اژدها رو گرفته باشه، فکر میکنم شانس به طرز وحشتناکی علیه رینیرا و متحدانشه. نیاز اون به محافظت از خودش به هر حال از بین میره.
اما:
این برای رینیرا یه رابطهی کاملاً جدیده. اون فردی بسیار پرنوسانه که اغلب اجازه میده احساساتش هدایتش کنن، به خصوص در مورد روابطش. فکر میکنم این نشونهای از تغییره. اعتماد اونا به تدریج رشد میکنه. اولش، اصلاً از هم خوششون نمیاد. و فکر میکنم دیدن دو زن در چنین نظام مردسالاری که هر دو سازوکارهایی برای هدایت و دستکاری سیستمهای قدرت توسعه دادن، جالبه. این مجموعه مهارتها چندان برای استفاده روی زنان دیگه ساخته نشدن. بنابراین، مطمئناً در مورد رینیرا، اون در واقع، از طرف میساریا و به طور واضح سابقهاش با دیمون، خیلی احساس خطر میکنه.
اما با جلو رفتن سریال، میساریا واقعاً روی سیاست رینیرا تأثیر میذاره. او تأثیر قدرتمندی روی توانایی رینیرا برای درک اینکه در زمان جنگ داخلی، یک پادشاهی و شهروندانش چطور تحت تأثیر قرار میگیرن، داره. این برای رینیرا کمی انتزاعی بود – تا وقتی که میساریا به نوعی ملموسترش کرد. و فکر میکنم به شکلهای مختلف قدرت اشاره میکنه که دوباره، شاید رینیرا، در اشتیاقش برای [داشتن] قدرت مردانهی مبتنی بر درگیری، گاهی اوقات نادیده میگیره. به دست آوردن اراده و اعتقاد مردم – که نمیدونم قبل از میساریا تا چه حد بخشی از آگاهی سیاسی رینیرا بود.
ورایتی: این بوسه بین رینیرا و میساریا در رویدادهای «تاریخی» ثبت شده در «آتش و خون» اثر جورج آر. آر. مارتین گنجانده نشده. با دونستن اینکه «آتش و خون» از بازگوییهای متناقض و حفرههای زیادی ساخته شده، نظرت در مورد اضافه کردن این صحنه به سریال چی بود؟
اما:
فکر میکنم خندهداره که در تاریخ مکتوب واقعی ما هم خیلی اوقات زنان از کتابهای تاریخ حذف میشن. بخشیش به خاطر اهمیت ندادن بوده. مثل اینکه، مردم نگران کارهایی که اونها انجام میدن نیستن. و من از این که سعی کنیم ببینیم چه اتفاقاتی بین او صفحات فراموش شده افتاده خوشم میاد.
ورایتی: همیشه رینیرا رو به عنوان یک شخصیت کوییر میدیدید، یا این اولین تجربهاش بود؟
اما:
این سخته، چون فکر نمی کنم کلمهی “کوییر” به هیچ وجه تو دایرهی واژگان رینیرا باشه. تصاویر یا داستانهای بسیار کمی در دنیایی که اون بهش دسترسی داره وجود دارن که بهش اجازه بدن خودش رو به این شکل بشناسه. چیزی که من فکر میکنم اینه که اون واقعاً اهل رابطهی جنسیه. شاید یکی از لذتهای واقعی بازی در نقش اون این باشه که فکر میکنم اون یک شخصیت فوقالعاده مجسم هست که وقتی بدنش چیزی میگه، متوجهش میشه. و تو خیلی از زمینههای مختلف هم همینطوره. فکر نمیکنم اون از دستورالعملهای بدنش بترسه. و قطعا فکر میکنم در رابطهی اولیهی اون با الیسنت هم نزدیکی زیادی وجود داشت.
ورایتی: به نظرت این بوسه چه تأثیری به رابطهی پر تلاطم رینیرا با دیمون داره؟
اما:
فکر نمیکنم [رینیرا] قصد داشته باشه بهش بگه. اما تصور میکنم اون خیلی احساس غرور می کنه و کاملاً جسور شده. تصور میکنم اون خیلی از این ایده که دیمون بفهمه خوشش میاد. در رابطهی اونا چنان مبارزهی قدرتی وجود داره که به نظرم میشه تصور کرد، روی هم ریختن با [پارتنر] سابقش، به عنوان یک امتیاز مفید تو بازی به نظر میرسه.
ورایتی: بعد از فصل اول که اون قدر همبازیهای نزدیکی بودید، کار نکردن با مت اسمیت در این فصل چطور بود؟ و آیا دوری رینیرا و دیمون مدت زیادی طول میکشه؟
اما دآرسی:
راستش رو بخواین، برام خیلی آزاردهنده بود. میدونم که زیاد در موردش صحبت کردم، اما من از فیلمبرداری با مت خیلی لذت میبرم و حیف شد که نتونستم بیشتر باهاش کار کنم. نمیخوام چیزی رو لو بدم. اما ناگزیر، یک دشمن بزرگتر وجود داره. بنابراین، هر دوی اونها باید بفهمن که چطور قراره با اون نبرد نهایی برخورد کنن.