(بر مبنای تفاوت های سریال)
همانطور که میدانیم یکی از نکات مثبت در دنیای نغمه که باعث شده این فرانچایز در جایگاه بسیار خوبی میان آثار فانتزی قرار گیرد شباهت خیلی از موضوعات به دنیای واقعی خودمان است تاحدودی که تم ریالستیک گرایی دنیای مارتین نقشی مهم در وقایع خود ایفا میکند. در مجموعه بازی تاج و تخت نیز هیچگاه به صورت قطعی تعداد نیروها دلیلی اصلی بر پیروزی یک جناح نمیباشد و زمانی میتوان از برنده شدن یک سپاه در نبرد یا طول جنگ اطمینان حاصل کرد که یک فرمانده بسیار موفق تمام قوا را رهبری کند. امروز قصد داریم به معرفی پانزده فرمانده نظامی در دنیای نغمه و سریال بازی تاج و تخت بپردازیم البته با ذکر این موضوع که لیست بر اساس تفاوت های به وجود آمده در سریال شکل گرفته؛ باما همراه باشید.
کرم خاکستری
بدون شک یکی از مخوف ترین واحد های نظامی که در دنیای مارتین به وجود آمده را میتوان آنسالید قلمداد کرد؛ نیرویی که از کودکی به شکلی بیرحمانه توسط اربابان خود مورد تعلیم های سخت و البته قطع عضو قرار گرفته اند تا در آینده عملی مشابه با یک ماشین سرد و بی روح جنگی از خود ارائه دهند. اما در این میان میتوان فرمانده آنان یعنی گری وارم یا یکی از کسانی دانست که به خوبی دنریس را در رسیدن به هدفش یاری داده. از مشارکتی قوی در فتح میرین گرفته تا رهبری قوای انسالید در فتح کسترلی راک. لازم به ذکر است تمام این اتفاقات درحالی رخ میدهد که قوای ثابت انسالید حدود ۱۳ هزار نفر بوده (با اضافه کردن نیرو های درحال تعلیم) و اینکه هنوز هم تعداد قابل توجه ای از آنان باقی مانده خود یک امتیاز بزرگ در رهبری نسبتا خوب آنان از سوی کرم خاکستری است.
یارا/آشا گریجوی
اگر قرار باشد در این لیست نام شخصیت های مونث نیز وجود داشته باشد که نقشی مهم در پیروزی های نظامی در دنیای نغمه ایفا کرده اند بدون شک میتوان یارا گریجوی را یکی از آنان دانست. وی که پس از به گروگان گرفته شدن تیان توسط پدرش به عنوان جانشین انتخاب میشود در رویداد های سریال زمانی نقشش اوج میگیرد که پدرش بیلون از دور بودن پادشاه راب استفاده کرده و نقشه حمله به شمال را میکشد. در این بین یارا موفق میشود علاوه بر تسخیر دژ مستحکم دیپ وود موت بخش های عظیمی از شمال بخصوص اراضی تحت سلطه خاندان گلاور را مورد حمله قرار دهد. برخلاف تیان یارا به خوبی متوجه میشود که تمامی قدرت نظامی آهن زادگان به نیروی دریایی وابسته است و به همین دلیل پس از بی فایده بودن هشدار به برادرش تصمیم میگیرد از وینترفل خارج شود. هرچند در وقایع فصل هفتم وی مورد شبیخون قوای عمویش یورون قرار گرفت اما بدون شک وی را میتوان یکی از فرماندهان بسیار خوب در تحولات اخیر وستروس ارزیابی کرد.
گرگور کلگین
سگی وحشی اما پیروی دستورات شیرهای کسترلی راک؛ این را میتوان توصیفی مناسب برای گرگور کلگین دانست. وی که اکثر شهرتش به زمانی باز میگردد که قوای لنیستر درحال غارت پایتخت بوده و گرگور به دستور تایوین به شکلی وحشیانه الیا مارتل همسر ریگار و فرزندانش را به قتل میرساند. شاید وی را بتوان یکی از مبارزین قدرتمند در هفت پادشاهی قلمداد کرد اما بدون شک در بحث فرماندهی حرف زیادی برای گفتن ندارد. اما امروز به دلیلی خاص در این لیست حضور دارد و آن هم عدم محدودیت در عملیات های تحت رهبری اش است. از آنجایی که اکثر سربازان تحت فرمان کلگین رفتاری غیر انسانی در مقابل اسرا از خود به نمایش میگذاشتند معمولا قوای دشمن از رویارویی با وی به شکلی غیر قابل انکار امتنا میکرد. وی به خوبی موفق شد که نیروهای فرستاده شده از سوی ادارد استارک به رهبری بریک دونداریون را درهم بشکند و مدتی بعد پیش از ترک کسترلی راک حدود ۳۰۰ ملیستر و استارک را به شکلی وحشیانه نابود کند. البته این روند تاجایی پیش میرود که در نهایت وی با از دست دادن قوای خود توانست از پنجه گرگ جوان در آسیاب سنگی بگریزد. هرچند که در اصل نقشه پادشاه راب غافلگیری کوه بود اما به لطف ادمیور تالی وی موفق به فرار و رفتن به سوی کسترلی راک شد.
ریکارد کاراستارک
مطمئنا لردهای شمالی را میتوان افرادی کم تجربه در سیاست اما کاربردی در مسائل نظامی-تاکتیکی قلمداد کرد. ریکارد کاراستارک نیز یکی از این افراد بود که هرچند در اواخر فصل سوم باعث به وجود آمدن مشکلاتی جدی برای راب استارک شد اما تا پیش از آن در اکثر نبردهای تحت رهبری پادشاه شمال نقشی نسبتا موثر ایفا میکند. لرد ریکارد با در اختیار داشتن قوایی نزدیک به ۷۰۰۰ نفر تقریبا نصف سپاه شمال را تشکیل میدهد و البته در نبرد اکسکراس با پیروی از دستورات پادشاه راب موفق به شکستن خطوط دفاعی خاندان لنیستر میشود. البته در کتاب این قضیه فراتر رفته و وی در نبردی تن به تن استافورد لنیستر را از میان برمیدارد. هرچند که درنهایت میتوان موفقیت های نظامی وی را زیر سایه طرح های نظامی راب ارزیابی کرد اما بازهم از وی میتوان به عنوان لردی کاربردی قلمداد کرد.
جورا مورمونت
شوالیه وفادار جزیره خرس علاوه و اینکه در مبارزات جنگجویی موفق و ثابت شده قلمداد میشود در بحث نظامی و تاکتیکی نیز همراهی بسیار خوب برای دنریس به شمار میرود. وی که تا پیش از این در نبرد علیه آهنزادگان توانسته بود نام خودش را برسر زبان ها بیاندازد سالها بعد در اسوس نیز در نقش مشاور نظامی دنریس نقشی جدی در پیروزی های وی ایفا کرده. وی که پس از تجارت برده در شمال از سوی ادارد به مرگ محکوم شد و پس از آن در اسوس به در قامت یک مزدور به فعالیت پرداخت حال با خدمت به دنریس تارگرین فرصتی دیگر پیدا کرده که خودش را در بحث یک فرمانده نظامی ثابت کند. از آن جهت میتوان جورا مورمونت را فرمانده ای نسبتا موفق ارزیابی کرد که آشنایی نسبی وی با محیط و متفاوت اسوس تبدیل به برگ برنده ای کاربردی شده که در تسخیر میرین به خوبی آشکار میشود و از همین جهت میتوان به درستی نام وی را درکنار فرماندهان نسبتا خوب و قابل قبول در دوران خودش قرارداد.
جیمی لنیستر
بدون شک جیمی لنیستر؛ یکی از محدود کرکتر هایی که در طول هفت فصل دارای بیشترین تغییرات شخصیتی بوده نیز در بحث فرماندهی حرف های زیادی برای گفتن؛ هرچند وی نتوانست دربرابر حمله فوق العاده تاکتیکی راب راهکاری مناسب ارائه دهد اما تا پیش از برخورد وی با گرگ شمالی جیمی در نبرد با لردهای ریورلندز توانست به موفقیت های زیادی دست یابد؛ هرچند که تعداد بالای نیروهای وی (حدود ۳۰۰۰۰ نفر) را نیز باید درنظر گرفت اما به هرحال مطمئنا اگر قوای شوالی برای کمک به سر نمیرسید احتمالا با سقوط کامل استحکامات قوای تالی مواجه میشدیم. پس از به قدرت رسیدن تامن براتیون جیمی موفق شد با تهدید کردن ادمیور تالی ریورران را بدون خونریزی تسلیم کند و در پایان باعث مرگ آخرین فرمانده وفادار به پادشاه راب یعنی بلکفیش شود. اما بزرگترین و آخرین موفقیت نظامی وی در فصل هفتم رقم میخورد زمانی که وی موفق میشود با اجرای سناریویی قدیمی هایگاردن را تسخیر کند هرچند در نهایت این موفقیت به لطف نقشه راب در ویسپرینگ وود رقم خورد اما بازهم میتوان جیمی را یک فرمانده مورد احترام قلمداد کرد.
روس بولتون
لرد مخوف دردفورت را نیز میتوان یکی از تاکتیشن های قابل قبول در استوری لاین سریال قلمداد کرد. وی که احتمالا آغاز فعالیت های نظامی اش به زمان شورش رابرت برمیگردد درطول نبرد پنج پادشاه نیز نقشی نسبتا مهم در پیروزی های قوای شمالی ایفا میکند. هرچند برخلاف رمان ها نقش وی در سریال به شکلی کمتر از گذشته میشود اما بازهم و پس از عروسی خونین هنگامی که از سوی تایوین لنیستر والی شمال میشود به خوبی و البته کمک فرزند حرامزاده اش رمزی اکثر وفاداران به پادشاه راب استارک را سرکوب کرده و در مناطقی همانند ولفس وود خاندان هایی همچون وایت هیل که از متحدین نزدیکشان محسوب میشوند را به قدرت میرسانند. همچنین با استراتژی مناسب روس میزان آذوقه ذخیره شده را به حداکثر میرساند تا درمقابل قوای استنیس بتوانند زیر محاصره دوام آوردند. تمام این دلایل باعث میشود تا روس بولتون به عنوان فرمانده ای با تجربه شناخته شود.
رمزی بولتون
دنیای بازی تاج و تخت را میتوان محل منفور ترین شخصیت های تلویزیون ارزیابی کرد. از جافری گرفته تا رمزی اما مطمئنا میان این دو شخصیت یک تفاوت اساسی وجود دارد و آنهم به هوش نظامی نسبتا قابل ستایش رمزی بازمیگردد. رمزی زمانی توانست استراتژی هوشمندانه خود را به نمایش بگذارد که از سوی پدرش ماموریت یافت تمام متجاوزان آهن زاده را از مناطق غربی شمال خصوصا موت کیلین خارج کند. رمزی با استفاده از تئون موفق به انجام این کار میشود و به همین دلیل از سوی پدرش فرزند رسمی و جانشین روس شد. پس از لشکرکشی استنیس براتیون به سمت وینترفل رمزی موفق شد تنها با ۲۰ مبارز در شبیخونی متفاوت آذوقه و انبار هارا آتش زده و اسب های زیادی را از پای درآوردند. از همین جهت قوای بولتون موفق شد استنیس را بدون تلفاتی بزرگ درهم بشکند. درطول نبرد حرامزادگان شاهد تاکتیکی کاملا کاربردی از سوی وی بودیم که درصورت عدم حضور شوالیه های ویل حتی میتوانستیم شاهد مرگ پروتاگونیست بزرگ سریال یعنی جان اسنو باشیم. با تمام این اوصاف مطمئنا رمزی لایق جایگاهی مناسب در لیست برترین فرماندهان نظامی خواهد بود.
ادارد استارک
لرد شرافتمند شمالی هرچند بخاطر ضعف سیاسی خود باعث مرگ خود و در نتیجه قیام فرزندش شد اما بدون شک وی را میتوان از محدود فرماندهان شمالی قلمداد کرد که در میدان نبرد توانسته نتایجی بسیار خوب را به ارمغان آورد. ادارد زمانی به شکل گسترده وارد مسائل نظامی شد که پس از مرگ پدر و برادر بزرگترش در پایتخت اریس تارگرین به جان آرن دستور میدهد تا سر لرد ادارد و دوست صمیمی اش رابرت براتیون را برایش بفرستد اما با مخالفت ویل روبرو میشود. ادارد پس از جمعآوری ارتش شمالی موفق میشود به همراه خاندان آرن در استونی سپت رابرت را از چنگال نیروهای وابسته به سلطنت نجات دهد. اما زمانی اوج پیروزی های قوای شورشی رقم میخورد که در ترایدنت دو سپاه پادشاهی و شورشی به شکلی گسترده درگیر میشوند که با این حال همچنان تعداد نیروهای سلطنتی به شکلی قابل توجه بیشتر بود. درطول نبرد قوای شمالی به رهبری لرد ادارد در نبرد نقشی گسترده ایفا میکنند که درنهایت به مرگ پرنس ریگار تارگرین و شکست کامل قوای سلطنتی منجر میشود. بدون شک یکی از برترین فرماندهان میدانی در این نبرد را میتوان لرد ادارد دانست هرچند که رابرت نیز در پیروزی نقشی به مراتب درخشان تر ایفا میکند. درخشش نظامی ادارد تنها به شورش رابرت ختم نشده و سالها بعد زمانی که بیلون گریجوی به همراه برادر و فرزندان خود تصمیم بر اعلام خود مختاری میگیرد ادارد به همراه سپاه شمالی نقشی مهم در سرکوب شورش ایفا میکند که از مهم ترین آنها میتوان به محاصره پایک اشاره کرد. درنهایت لرد ادارد را میتوان یکی از فرماندهان برتر ارزیابی کرد که در تمامی جنگ های خود نقشی گسترده برای جناح درحال مبارزه ایفا میکند.
رابرت براتیون
پادشاه رابرت تا پیش از آنکه به فردی متفاوت تبدیل شود به جرأت یکی از موفق ترین فرماندهان دوران خود قلمداد میشد که به خوبی نتایجی کم نظیر را برای سپاهیان خود به ارمغان میآورد. هنگامی که شورش رابرت وارد فاز درگیری های عظیم بین دو سپاه شد با آنکه تعداد نیروهای شورشی درمقابل قوای سلطنتی حرفی برای گفتن نداشت اما بازهم رابرت در اکثر نبردهای پیش روی خود به پیروزی دست یابد که از معروف ترین آنها میتوان به سامرهال اشاره کرد که وی موفق میشود سه سپاه را در کمتر از یک روز نابود کند و در نبرد ترایدنت نیز با کشتن جانشین پادشاه دیوانه میخی محکم بر تابوت وفاداران تاج و تخت بکوبد. البته نمیتوان از شکست وی در نبرد اشفورد نیز گذشت اما موفقیت های نظامی رابرت به شکلی قابل توجه باعث کمرنگ شدن این نبرد میشود. وی در طی شورش خاندان گریجوی با رهبری کامل سپاهیان سلطنتی موفق میشود ضرباتی مهلک و فوق العاده سنگین به ناوگان آهنین وارد کرده و در نهایت به تسلیم شدن بیلون منجر شود. از این رو رابرت را میتوان فردی موفق در زمینه نظامی ارزیابی کرد.
تایوین لنیستر
تنها افراد محدودی میتوانند وضعیت افتضاح یک خاندان را با مدیریت صحیح و گاهی به خرج دادن شجاعت تغییر دهد. تایوین لنیستر که پس از پدرش به عنوان لرد جدید کسترلی راک باید مسئولیت های زیادی را در دست بگیرد و بی اعتباری خاندانش که به واسطه پدرش تایتوس را تغییر دهد در زمینه نظامی نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد. وی درحالی که تنها نوجوانی تازه کار و کم تجربه بود موفق شد شورش دو خاندان رین و تاربک را در مدتی بسیار کم سرکوب کند و با تجهیز سپاهی ۶۰۰۰۰ نفره باری دیگر پس از سالها خاندان لنیستر را به عنوان قدرت مطلق سیاسی-نظامی وستروس ثبت کند. اما موضوعی که باعث میشود وی تبدیل به بزرگترین فرمانده نظامی وستروس نشود به نبرد پنج پادشاهی باز میگردد یعنی زمانی که قوای وی چندین بار در ریورلندز و حتی خانه خودشان وسترلندز توسط پادشاه راب درهم میشکند و در بحث میدانی مقابل سپاه شمالی با اینکه از تعداد نیروهای بیشتری برخوردار است شکست میخورد. اما با توجه به سایر اقدمات وی از جمله متحد شدن با خاندان تایرل و نجات پایتخت از حمله استنیس میتواند علاوه بر بحث استراتژی در جایگاه یک فرمانده فوق العاده نیز قرار گیرد.
استنیس براتیون
اگر قرار باشد در یک کلام با تجربه ترین فرمانده نظامی در وستروس را معرفی کنیم؛ فردی که در هر جایگاه متفاوتی مبارزه کرده و در برخی موارد باعث پیروزی هایی بزرگ شده بدون شک نام استنیس براتیون در بالای لیست قرار میگیرد. فردی که در سنین جوانی موفق میشود از استورمز اند با قوایی کمتر از ۵۰۰ نفر در مقابل هزاران تایرل دفاع و قلعه را حتی به قیمت خوردن حیواناتی همچون موش تسلیم نکند. مدتی بعد نیز زمانی که بیلون گریجوی به شکلی غافلگیرانه ادعای استقلال طلبی میکند این استنیس بود که با رهبری نیروی دریایی سلطنتی موفق به درهم کوبیدن کشتی های ویکتوریان شد. با این اوصاف ممکن است باخود میگویید چرا وی در جایگاه اول نیست. برای یافتن پاسخ این سوال بهتر است نگاهی به ابتدای متن داشته باشید که تمام گزینه ها بر اساس وقایع سریال رتبه بندی شده است. برخلاف کتاب که استنیس موفق میشود وینترفل را درحالتی بسیار خوب به محاصره درآورد در سریال قضیه به شکلی متفاوت رقم خورده. استنیس با عدم درنظر گرفتن شرایط لجستیکی-میدانی شمال عملا همانند فرمانده ای نه چندان درجه یک تمام نیروهای خودرا به شکلی نامتعارف در سرما و طوفان شمال بدون هیچ نقشه عملی مناسبی رها میکند و این فرصت را به رمزی بولتون میدهد تا بدون مشکل با شبیخونی عظیم کل قوای وی را فلج کند. این موضوع به تنهایی ثابت میکند که استنیس براتیون حداقل در وقایع سریال نمیتواند به عنوان بزرگترین تاکتیشن نظامی وستروس شناخته شود.
راب استارک
از گرگ جوان تا متفکر ترین مغز نظامی؛ این جمله را میتوان تعریفی مناسب پادشاه شمال راب استارک عنوان کرد که در وقایع سریال تبدیل به بزرگترین اسطوره تاکتیک های نظامی میشود. همانطور که میدانیم در وقایع کتاب وی در طول پنج نبرد موفقیت آمیز خود از سوی برخی همراهانش از جمله روس بولتون و بلکفیش مورد مشاوره قرار میگیرد و حتی برخی از آنها به شکلی مستقیم در نبردهای راب حضور دارند. این درحالی است که طبق وقایع سریال بلکفیش و ادمیور تالی تا پیش از مرگ هاستر تالی به قوای شمالی نمیپیوندند! همین موضوع به سادگی نشان میدهد که در خط داستانی سریال راب تمامی نقشه های فوق العاده موفق نظامی را توسط خودش طراحی میکرد. یکی دیگر از نکاتی که باعث میشود بتوانیم این شخصیت را برترین تاکتیشن در وستروس ارزیابی کنیم میزان بالای قوای لنیستر درمقابل نیروهای تحت فرمان راب مخصوصا در سریال است به نحوی که در اواخر فصل اول مشخص میشود راب سپاهی تقریبا ۲۰۰۰۰ نفره در اختیار دارد درحالی که سپاه کسترلی راک با تعدادی بیش از ۶۰۰۰۰ نفر یعنی سه برابر قوای شمال درمقابل راب قرار میگیرند. از این جهت میتوان پنج پیروزی بزرگ برای راب را تنها مدیون هوش نظامی فوق العاده وی ارزیابی کرد. پادشاه راب را میتوان درواقع تنها شخصی در وستروس دانست که از دید وی ممکن است پیروزی بزرگ یک شکست بزرگتر باشد که نمونه آنرا در رفتار وی با عمویش ادمیور در فصل سوم میتوان به وضوح مشاهده کرد که اگر ادمیور تا پیش از صدور فرمان راب صبر میکرد امکان مرگ کوه و حتی تایوین لنیستر فراهم میشد. یکی از خصوصیات موفقیت آمیز راب در مقابل قوای لنیستر استفاده و آشنایی وی از تاکتیک های متفاوت نظامی است که نمونه آن را میتوان در اکثر نبردهای وی مشاهده کرد. راب معمولا برای جلوگیری از تلفات بیش از حد هیچگاه به شکلی مستقیم با سپاهیان لنیستر روبرو نشده و همین الگو به راب این اجازه را داد تا درطول یکسال نبرد میزان تلفات ارتش شمالی کمتر از نبرد حرامزادگان شود. برخلاف استنیس؛ تایوین یا حتی رندل راب در حملات خود میزان نفرات انسانی را در کمترین درجه اهمیت خود قرار میدهد و با توجه به این موضوع معمولا در تمامی نبردهای قوای شمال بیشتر شاهد تاکتیک هایی فوق العاده هستیم تا پیروزی بر مبنای تعداد نفرات.