گندری، آخرین جانشین زندهی رابرت براتیون در سریال (در کنار شخصیت ادریک استورم در کتاب) اتفاقات بسیاری را در پیشروی خود دارد. یکی از تئوریها دربارهی پایان کار گندری اتفاقات بسیاری را برای او پیش بینی میکند، که تقریبا در کتاب آخر مارتین به نام «آتش و خون» تایید شده است.
درباره ی اینکه چطور این تئوری تایید شده است بحث خواهیم کرد. اما بگذارید قبل از آن کمی دربارهی خود تئوری بحث کنیم. خیر؛ تئوری مد نظر ما تئوری معروف به هم رسیدن آریا استارک و گندری نیست. این تئوری شاید صحت داشته باشد اما تئوریای که میخواهیم دربارهاش حرف بزنیم، دربارهی این امکان است که گندری آخرین بازماندهی براتیون ها باشد، و احتمال آن است که در فصل آخر سریال، کاری خارقالعاده مانند به زنجیر درآوردن اژدهای یخی انجام دهد.
سفر گندری تا به اینجا…
گندری برای اولین بار هنگام ورود ند به فروشگاه بلکسمیث معرفی شد، که در همان لحظه ند متوجه میشود که او پسر حرامزادهی رابرت براتیون است.
صحنه هنگامی تمام میشود که ند به Tobho Mott میگوید «اگر روزی این پسر تصمیم به استفاده از یک شمشیر به جای تیز کردن آن داشت، اورا نزد من بیاورید».
در فصل هفتم یادآوری بزرگی از این صحنه را احساس کردیم، هنگامی که گندری پس از سه فصل به سریال بازگشت. همچنین او یک پتک برای خود ساخت، دقیقا مانند همان که پدرش در جنگ ترایدنت استفاده کرده بود.
گندری در ادامه ماجراهای بسیاری را پشت سر میگذارد. راهبهی سرخ ملیساندر با استفاده از او یک مراسم جادویی خونین را برگزار میکند. همچنین ملیساندر چند دیالوگ مهم به او گفته است که باید در اتفاقات فصل پایانی به نتیجه برسند. مانند:
«تو بیشتر از چیزی هستی که آنها میتوانند باشند… آنها تنها سربازانی پیاده هستند… تو میتوانی پادشاهان را عزل و نصب کنی»
دستنویسهای فصل آخر تایید میکند که او با جان و دنریس متحد خواهد شد، و با آنها به وینترفل میرود.
کدام بخش از این تئوری را «آتش و خون» تایید میکند؟
آخرین کتاب جرج مارتین بسیاری چیزها را تایید میکند، یا حداقل خوانندههای آن این را میگویند. به عنوان مثال تئوری اژدهاهای دنریس.
در آخرین کتاب جرج مارتین، نمای بیشتری از اینکه چگونه گندری، آخرین بازماندهی براتیونها توسط یکی از تارگرینها (جان یا دنریس) مشروعیت میگیرد هست.
«فرزند یک آهنگر معمولی، با دستانی که توانایی خم کردن میلههای آهن را داشت، با وجود تعلیم ندیدن در هنر شمشیر زنی، هیکل و قدرت او، او را به دشمنی وحشتناک مبدل میکرد، اسلحهی او پتک جنگیای بود، که با آن ضربات کشنده و خردکنندهای را وارد میکرد»