کمتر از سه روز تا پخش سومین اپیزود فصل پایانی بازی تاج و تخت باقی مانده؛ اپیزودی که احتمالا با نام «نبرد وینترفل» قرار است بزرگترین نبردی باشد که در تلویزیون و پرده نقره ای سینما به نمایش درآمده. اما جدا از نبردهای بینظیری که سریال برای ارائه دارد یکی دیگر از موضوعاتی که مورد بحث طرفداران سری قرار میگیرد پایان بندی سریال است مخصوصا حال که تنها چهار اپیزود باقی مانده و با جدایی خط داستانی سریال از رمان ها باید منتظر یک غافلگیری قانع کننده از سوی سازندگان باشیم. اما جدایی سریال از کتاب تا چه حد بر روند ارائه سریال تاثیر گذاشت؟ باما همراه باشید.
خلاصه شدن روند داستان سرایی
اگر به یاد داشته باشید تا پیش از جدا شدن کتاب از سریال خط داستانی مجموعه تلویزیونی به چهار بخش مرتبط ولی جدا ازهم تقسیم میشد. بخش اول مربوط به نبرد پنج پادشاهی و تلاش افراد برای رسیدن به قدرت درکنار چندین زیرشاخه شامل روابط سرسی،جیمی و تیریون یا تایوین میشد. بازیهای سیاسی خاندانهای لنیستر و تایرل برای قدرت گرفتن را نیز میتوان زیرمجموعه بخش اول دانست.
بخش دوم به ماجراجوییهای متفاوت برن مربوط میشد و چگونگی تبدیل شدن وی به کلاغ سه چشم را به تصویر میکشید.
در بخش سوم شاهد ماجرای مادر اژدهایان در اسوس هستیم که به کلی موضوعاتی کاملا متفاوت را به نمایش میگذاشت. در این بخش شاهد نحوه مقابله دنریس با پسران هارپی،به دست آوردن قدرت نظامی و رشد اژدهایان بودیم که هرکدام از این موضوعات اپیزودهای زیادی را دربر میگرفت. و در آخرین بخش نیز شاهد داستان به خصوص جان در دیوار و آنسوی آن بودیم که شامل زیرشاخههای نگهبانان شب،وایت واکرها و مردمان آزاد میشد. هرکدام از این چهار چپتر به شکلی برنامهریزی شده وقایع خاص خودشان را به بهترین شکل ممکن به تصویر میکشیدند به شکلی که طرفداران سریال میتوانستند بخشهای مورد علاقه خودرا تماشا کنند درحالی که نسبت به بخش دیگری علاقه چندانی نشان نمیدادند. اما با آغاز فصل ششم سری و ورود برخی از کرکتر ها به دیگر چپترها شاهد ساده تر شدن و در نتیجه کوتاه شدن و مختصرگویی سریال شدیم که تا امروز تقریبا میتوان چهار چپتر پیشین را به دو چپتر وایت واکر و تخت آهنین خلاصه کرد. هرچند میتوان گفت که اصلی ترین دلیل این موضوع رسیدن داستان به لحظات آخر خود باشد اما دراین میان عجله نویسنده برای چنین رخدادهایی کاملا نمایان است.
اضافه شدن گزینه «شانس مجدد» یا «حذف غیر منطقی» که علیه واقع گرایی صف میکشد
مرگ ند استارک بود که اولین بار به ما یاد داد این سریال همانند دیگر فیلم های فانتزی گرا نیست و درکمال تخیلی بودن واقع گرا نیز بود. دنیایی که به قهرمان بودن یا نبودن پروتاگونیست یا آنتاگونیست کاری ندارد و درصورت انجام یک حرکت اشتباه زندگی وی برای همیشه به پایان میرسد. این روند با مرگ راب استارک یکی از شخصیتهای اصلی فصل دوم و سوم به اوج خود رسید که برای بار دوم این اصل جدایی ناپذیر سریال را به نمایش گذاشت. اصلی که علاوه بر لحظات تلخی که برایمان به ارمغان گذاشته از سوی دیگر باعث شد که این سریال تبدیل به غیر قابل پیشبینی ترین اثر تلویزیونی نیز تبدیل شود. اما زمانی که این اصل با جدایی سریال از کتاب منسوخ شد دیگر نه تنها شاهد چنین اتفاقاتی نیستیم بلکه در نقطه مقابل آن شاهد حذف برخی از کرکتر ها به غیرمنطقی ترین شکل ممکن هستیم. چنین موضوعی میتواند تاحد بسیار زیادی به واقع گرایی سریال لطمه بزند.
افت یا اوج گیری غیرمنطقی کرکترها
هرچند سریال در رشد دادن برخی شخصیت ها مانند جیمی یا سانسا به بهترین شکل ممکن عمل کرده اما برخلاف این دو کرکتر بعضی دیگر از افراد کاملا دچار دگرگونی شخصیت شدهاند که به راحتی نمیتوان از آن گذشت. برای مثال شخصیت باهوشی همانند تیریون که توانست از پایتخت درمقابل قوای عظیم استنیس حفاظت کند به یکباره از اواسط فصل ششم دچار افت شخصیتی میشود و در مواقعی که باید یک تصمیم مهم درخصوص جنگ یا استراتژی های سیاسی بگیرد بدترین تصمیمات ممکن را ارائه میدهد. همانند آنچه دنریس گفت یا خیلی احمق است و یا خائن! درسمت دیگر میتوان به آریا استارک اشاره کرد. هرچند تبدیل شدن وی به یک قاتل حرفه ای و از دست دادن احساساتش کاملا قابل درک است اما از سوی دیگر وقتی رفتارهای غیرمنطقی وی مانند کشمکش با سانسا در فصل هفتم یا رابطه ناگهانی با گندری آن هم پس از دیدار با وی بعد از پنج فصل نوعی تناقض را در شخصیت وی به نمایش میگذارد.
سلام، به نظرم اشتباهات تیریون موقتی هست و اینکه این رو افت شخصیتی غیرمنطقی بدونیم یعنی زود قضاوت کردن و دست کم گرفتن سریال ، می بینیم که هنوزم به هوش تیریون ایمان دارن. به نظرم برای تیریون برنامه دارن و به زودی اقدام هوشمندانه و قوی انجام میده (شاید در همین نبرد وینترفل) و باز همه رو غافلگیر میکنه.
تهیه کننده های سریال فقط آخر سریال رو شنیدن و نبوغ مارتین رو در جهت پیشبرد داستان ندارن داستان فرعی دیگه وجود نداره و همه چی فقط به این سمت پیش میره که به اون پایان مورد نظر برسن …در مورد تیریون هم نظر شما درسته اون آدم باهوش و بی رحم که رودخونه رو آتیش زد و سپاهیان استنیس رو زنده کباب کرد با استراتژی های مسخره و بی معنی حمله رو عقب میندازه تا اجازه بده که سرسی تا آخر داستان زنده بمونه ..اصلا تیریون تاثیرش رو تو داستان از دست داده و دیگه داستانی خودش رو نداره …در کل فکر میکنم فصل ۸ هم مثل فصل ۷ رازی کننده نخواهد بود و اونایی که عاشق دنیای نغمه هستن فقط باید منتظر کتاب های مارتین باشن