شاید باورتان نشود، اما موهای هری کولت واقعی است. بر خلاف اکثر بازیگران خاندان اژدها با کلاه گیسهای سفید بافته شده، طرههای قهوهای و فر این بازیگر بیست ساله کاملاً متعلق به خودش است. اما با توجه به این که این یک سریال فانتزی است که در آن اژدها آسمان را تاریک میکند و رمزگشایی از شجرهنامههای خانوادگی پیچیدهتر از پر کردن فرمهای مالیاتی است، کولت باید مرا ببخشد که به هر چیزی که روی صفحههای نمایش میبینم شک کنم. او در زوم به من میگوید:
صادقانه بگم، روتین من اینه: از حموم بیرون میام، موهام رو میدم عقب، میذارم خشک بشه و تموم. احتمالاً بدون این سریال من هنوز هم موهای کوتاه داشتم، اما فکر میکنم حالا که بهم انگیزه دادی، به همین بلندی نگهش دارم.”
این چیزی بیشتر از ظاهر است. فرهای قهوهای کولت در داستان او در خاندان اژدها محوریت دارند، یادآوری روزانهی این که مشکوک بودن پدر این شخصیت یک راز آشکار است. او نقش شاهزاده جیسریس یا جیس ولاریون، یک فرزند نامشروع را بازی میکند که قبل از کودتای قسمت پایانی فصل اول، وارث تاج و تخت بود. در قسمت هفتم از فصل دوم، جیس سرانجام با مادرش، ملکه رینیرا، در مورد اینکه دیانای او ممکن است بر آیندهاش تأثیر بگذارد، حرف میزند.
کولت دربارهی جیس می گوید:
کمی ترس در درون اون وجود داره. اون تمام عمرش سعی کرده از این واقعیت که نامشروعه فرار کنه، اما در اعماق وجودش میدونه [که واقعیت داره]. اون میخواد مطمئن بشه که تا زمانی که روی تخت آهنین میشینه، همه چیز بینقصه و همه چیز طبق برنامه پیش میره. یعنی نمیخواد ادعاش زیر سوال بره. مردم در موردش چه فکری میکنن؟ در آینده، وقتی اون باشه و یه مشت فرزند نامشروع (بذرهای اژدها که اژدهاسوار شدند)، نوعی توهین به اونه.
پیش از پایان فصل دوم، جیس کمی ناامید است و از رسیدن به پتانسیل واقعی خود بازمانده است. جنگ در راه است و او تجربهی کمی در جنگ داشته است. این مانع از التماس او برای شرکت در جنگ در هر فرصتی نشده است.
هری کولت میگوید:
این فقط یک چیز کلاسیک از یه [بچهی] شونزده ساله است که میگه: “مامان، من به اندازهی کافی بزرگ شدم که این کار رو بکنم.” و مامانت میگه: “نه، تو خیلی جوانی.” اون داره کم کم از این [وضع] خسته میشه و فقط میخواد یه کاری انجام بشه.
در ادامه، این بازیگر در مورد امیدهایش برای آیندهی کاراکترش، نخواستن اسپویل کردن داستان برای خودش و علاقهی جدیدش به موسیقی هاوس صحبت می کند.
اسکوایر: با نزدیک شدن به فینال فصل دوم، بیشتر از همه دوست داری بینندگان چه چیزی از جیس ببینند؟
هری کولت:
جیس در این قسمت غم زیادی میکشه. اون زمان چالش برانگیزی رو میگذرونه و این نبردها رو تنها میجنگه. اما هر چقدر هم که گاهی اوقات رو مُخ به نظر برسه- جواب دادنهاش به مادرش و عملاً بچهبازیهاش – اون یکی از قویترین ذهنهای سریاله. بذرهای اژدها [اولش] ایدهی اون بود. بدون جیس، این [ایده] رو داشتیم؟ شاید نه. پس جیس رو دستکم نگیرین، چون او به دلیلی اونجاست. و بدون جیس، کی میدونه [چه اتفاقی میفته]؟
اسکوایر: من تحت تاثیر قرار گرفتم که طرفداران تا حالا چقدر کم خاندان اژدها رو اسپویل کردن. میتونین کل داستان رو در آتش و خون جورج آر. آر. مارتین بخونین، اما من اسپویلها رو در رسانههای اجتماعی نمیبینم.
هری کولت:
آره، تماشاش خیلی خوبه، نه؟ انگار دارن از هم مراقبت میکنن. من [نمونههایی تو رسانههای اجتماعی] دیدهام که اگه کسی کامنتی مثل “میدونین در کتابها چه اتفاقی میفته؟” بذاره، میگن “کلیک نکن”. خوبه.
دربارهی داستان آینده چقدر میدونی؟ از اونایی هستی که دوست دارن قبل از دریافت فیلمنامه همه چیز رو درباره شخصیت خودشون بخونن؟
هری کولت:
من خلاصهی داستان دربارهی جیس رو از کتاب های اصلی خوندم، اما اون رو تا آخر نخوندم. یادمه استیو [توسنت] میگفت نمیخواد [کتاب] رو بخونه، چون اگر چیز واقعاً جالبی در کتاب باشه و وارد فیلمنامه نشه، خیلی ناراحت میشه. فکر نمیکنم بهتر از این بشه گفت. من فقط تا جایی که میتونستم آمادهسازی کردم و امیدوارم تا حالا خوب پیش رفته باشه.
هری کولت:
تو دو یا سه تا فیلم اولی که از خودم فرستادم، اسم من جک بود و عنوان سریال، سریال بدون عنوانِ HBO بود. من هیچی نمیدونستم تا اینکه قبل از آخرین تست بازیگریم که به صورت فیزیکی تو استودیو بود، بهم گفتن. یادمه یه نفر گفت: “آهان، راستی، این یه اسپینآف از بازی تاج و تخته.” و من هم با خودم گفتم: چی؟ داری بهم میگی که کل این مدت، برای یه اسپینآف از بازی تاج و تخته تست میدادم؟ این خیلی مهمه. اما از یه نظر باعث شد استرسم بدتر بشه، چون احساس کردم حالا دیگه اصلاً نمیتونم خرابش کنم. صحنهای که برای تست به من دادن، صحنهای بود که با برادر کوچیکترم درددل میکردم و در واقع صحنهای بین رینیرا و لوک بود. هیچ ارتباطی به جیس نداشت. پس عملا برای رینیرا تست دادم. [میخندد.] خیلی هوشمندانه بود که این طوری انجامش دادن.
اسکوایر: تیم سیاه رو آدم خوبهای داستان میبینی؟
هری کولت:
خب، همهی ما کارهای بدی انجام دادیم، نه؟ اما جیس فعلا تبرئه است. اون شخصیت تا حالا به کسی آسیب نزده. اون اهل سیاسته. هرچقدر هم که دوست داره باشه، خیلی خشن نیست. جیس شونزده سالشه و نباید تو شونزده سالگی تو میدان نبرد باشه. مادرش نمیخواد پسر دیگهای رو از دست بده، که خب منصفانهست. اما به نظر جیس و تیم سیاه، ما آدم خوبهاییم، اما همهی ما کارهای بدی انجام دادیم. یعنی به اون اتفاقی که تو قسمت اول با اون بچه افتاد نگاه کن. هرچقدر هم که اون عمدی نبود، میشه هر جوری تفسیرش کرد.
اسکوایر: حداقل جیس تو اون کار نقشی نداشت.
هری کولت:
دقیقاً. من از این حقیقت خیلی خوشحالم.
اسکوایر: تیم سیاه تو صحنهی فیلمبرداری آدم شوخطبع داره؟ مثل تیم سبز که به نظر میاد مدام دارن با همدیگه شوخی میکنن؟
هری کولت:
من و بثانی [آنتونیا] خیلی به همدیگه کلک میزدیم. یه اسپری آبپاش برای سنگها بود تا خشک به نظر نرسن. و هر بار که یه اسپری آبپاش میدیدم، برمیداشتم و بهشون آب میپاشیدم. باید یه ذره سرحالترش کنی. بعضیها لذت میبردن، وقتی هوا واقعا گرم بود. اما آره، ما یه سری صحنههای بزرگ شورایی هم داریم. یادم میاد فیل دنیلز [که نقش استاد جراردیس رو بازی میکنه] وسط این صحنه یهو یکی ول کرد و من کنارش ایستاده بودم، پس واقعاً هیچکس دیگهای نشنید و من فقط داشتم خیلی تلاش میکردم خندهام رو نگه دارم، چون این یه سریال جدیه. امیدوارم ناراحت نشه که این داستان رو تعریف میکنم، اما حقشه چون باعث شد بخندم.
اسکوایر: سراغ رسانههای اجتماعی میری تا ببینی مردم در مورد شخصیتت چی میگن؟
هری کولت:
سعی میکنم نرم. اون چیزهایی که دیدم مثبت بوده، پس واقعاً عالیه. من واقعاً از بازی کردن در نقش جیس لذت میبرم، پس خوبه که میبینم این علاقه دو طرفه است. در مقایسه با بقیه، اون برای بازی کردن شخصیت نسبتا آسونیه. یه نبرد احساسی درونش در جریانه. اما ظاهرش واقعاً احساساتش رو نشون نمیده.
اسکوایر: شاید به خاطر اینه که من این سریال رو پوشش میدم و الگوریتم من اینجوری کار میکنه، اما من خیلی ویدیوهای ادیتشده از طرفدارها دیدم که میگن تو و یوان میچل هر قسمت به زیبایی تمام ظاهر میشین.
هری کولت:
به نظر من که این یه تعریفه. [میخندد.]
اسکوایر: به بعضی از آهنگهای سبک هاوس که ساخته بودی گوش میدادم. دوست دارم بدونم چطور وارد این کار شدی.
هری کولت:
راستش وقتی منتظر شروع فصل دو بودم، پیش خودم فکر کردم که نمیتونم فقط بشینم و هیچ کاری نکنم. من طرفدار پر و پا قرص موسیقی هاوس هستم. به یه کلاب شبانه به اسم بیمز تو یه جای خیلی بزرگ تو لندن رفتم. و فقط فکر کردم، چرا یاد نگیرم چطور دیجی بشم؟ کار خیلی باحالی واسه انجام دادنه. خیلی وقت اضافه دارم. احتمالاً اونقدرها هم سخت نیست. [این هم] مثل یه ساز دیگهست. دیجی دکها رو همونجا خریدم. [از کلاب] رفتم بیرون، با گوشیم خریدمشون و گفتم، «اوکی، حالا باید این کار رو بکنم.» اما سختتر از چیزی بود که فکر میکردم. هماهنگ کردن بیتها و اینجور چیزها. کار آسونی نیست، اما لِمش دستم اومد. تازه فهمیدم که عاشق ساخت موسیقیام. بازیگری و ساخت موسیقی، هرچند خیلی فرق دارن، اما یه جورایی هر دو از یه جنبهی خلاقیت مغز میان. بهزودی کارهای خیلی باحالی منتشر میکنم که خیلی بهتر از چیزاییه که تو اسپاتیفای هست. منتظرم بیاد بیرون.
دوست دارم به تئاتر برگردم، اما واقعاً از فیلم و تلویزیون لذت میبرم. همیشه میگفتم وقتی پیر و موسفید شدم و به بستر مرگ افتادم، میتونم بگم که هر ژانری رو کار کردم. من خیلی تنوعطلبم. نمیخوام تو یه نوع کار گیر کنم، که احساس میکنم ترس اکثر بازیگرها تو کارشون همینه. نمیخوای تایپکست بشی. پس میخوام نقشهای مختلفی بازی کنم. دوست دارم یه روزی چیزهای خودم رو بنویسم یا شاید کارگردانی کنم. من هفت ثانیه تو دانکرک بودم، اما دوست دارم یه بار دیگه درست و حسابی با کریستوفر نولان کار کنم. امیدوارم بتونم این کار رو انجام بدم.
اسکوایر: آیا کسی تو پشتصحنه هست که بهش بهعنوان یه منتور نگاه کنی؟
صد درصد. دو نفر اصلی برای من مت اسمیت و اما دارسی هستن. اونها تو سریال پدر و مادر من هستن، اما یه جورایی پدر و مادر بیرون از سریالم هم هستن. من و مت خیلی به هم پیام میدیم. ازش مشاوره میگیرم و مت عالیه، چون مدتهاست تو این بازی بوده. واضحه که ما تو این سریال خیلی با هم فیلمبرداری میکنیم. هر وقت در مورد چیزی شک داشتم، مینشستیم بیرون، با هم ناهار میخوردیم و دربارهاش حرف میزدیم. خیلی خوشحالم که کسی مثل اون رو دارم. ما خیلی صمیمی هستیم. و اما دارسی واقعاً یه جواهره. ما لحظههای خیلی خوبی داشتیم که تا آخر عمرم یادم میمونه.