جهان یخ و آتش پر است از شگفتی ها که جانوران و موجودات ویژه ای را شامل میشود. در میان سری هیولاهای یخ و آتش، خواستیم نگاهی نزدیکتر به آنها بیاندازیم و ریشه آنها را بیابیم و آنها را در دنیای مارتین با اصلشان مقایسه کنیم.در این سلسه مقالات ما هر بار یکی از هیولاهای جهان یخ و آتش را بررسی خواهیم کرد امیدوارم از آن لذت ببرید.اگر سریال بازی تاج و تخت را دنبال کرده باشید و یا حتی یکبار سری نغمه هایی از یخ و آتش را خوانده باشید، احتمالا هیولاهای دریایی را از دست داده اید. هیولاهای دریایی مارتین هیچگاه در مقایسه با اژدهایان در مرکز صحنه نبودند اما همین مورد آنها را خاص تر میکند. آنها رمز آلودند و چه کسی میداند؟ شاید تا پیش از اتمام داستان از سایه بیرون بیایند.
اژدهایان (دریایی) من کجا هستند؟
بیایید با محبوبترین هیولای دریایی رمان شروع کنیم: ناگا، اژدهای دریا. پدیدار شدن او در داستان از پدیدار شدن سایر هیولاهای آبی ممکن تر است. دو دلیل میتوان برای این ادعا گفت: اول اینکه شواهدی نشان میدهد که ناگا وجود دارد و آن هم استخوان های اوست. آن استخوان ها هنوز در جزایر آهن هستند و ما در طی جشن کلاغ ها در کینگزموت آنها را دیدیم. دلیل دوم نیز ارتباط ناگا با دیگر اژدهایان در داستان است. در ابتدا دیدیم که تمامی اژدهایان از بین رفته بودند اما سه اژدها متولد شدند. این داستان می تواند در مورد ناگا نیز صدق کند؟ آیا انقراض او به معنی شروعی دوباره است؟
زمان مناسبی است که از درسی از جهان خود در جهان یخ و آتش بهره ببریم. حداقل تا زمان شروع دوران مدرن (حدود ۱۵۰۰)، هیولاهای دریایی جزوی از علوم طبیعی بودند … البته با ذکر چند مطلب. اولا علوم طبیعی به معنای امروزی آن، در آن زمان وجود نداشت و به طور دقیقتر میتوان گفت صحبت در مورد تاریخ طبیعت است و تاریخ طبیعت نیز بیشتر با سنت و باور هم خوانی دارد تا علم. زمانیکه علوم طبیعی (و به طور گسترده تر علوم زیستی و زیست شناسی) با نظم و سیاق امروزی شکل گرفت، همه چیز تغییر کرد. کتابهای قدیمی و دریانوردی منسوخ شد و چند صد سال بعد نیز داستانهای مرتبط با هیولاهای دریایی، جزو داستان های فانتزی به حساب آمد. با این حال در سال ۲۰۰۰ ما حسابی غافلگیر شدیم.
میتوانم سرپاور بسیار بزرگ (architheutis dux) و سرپاور عظیم الجثه (mesonychotheutis hamiltoni) را به شما معرفی کنم؟ طبق آخرین یافته ها، سرپاور بسیار بزرگ، نوعی ماهی مرکب غول پیکر، طولی در حدود ۱۲ متر را داراست و سرپاور عظیم الجثه، نوعی دیگر از ماهی های مرکب، میتواند تا ۱۵ متر رشد کند. هرچند شایعه شده که هردو تا سی متر نیز میتوانند رشد کنند اما احتمالا خطایی است که به دلیل انعطاف پذیری شاخک های این موجودات به وجود آمده است. به هرحال امکان رشد آنها حتی بیشتر از این اندازه ها نیز وجود دارد. حتی یک ماهی مرکب با بیست الی سی متر قد، در اقیانوسی به این پهناوری که حتی انسانها قادر به دیدن اعماق آن نیستند، چیز بعیدی به نظر نمیرسد.
اگر این موجودات با این اندازه توانسته اند تا قرن بیست و یکم از دید انسانها مخفی بمانند، نمیتوانند در دنیای مارتین یعنی وستروس از دید دیگران هم مخفی مانده باشند؟ حتی اگر هزاران سال از مرگ ناگا گذشته باشد، آیا امکان وجود و بقای موجودات مشابه او مضحک است؟
تنها اژدهای دریایی که ما میشناسیم، ناگا است که بخشی از اسطوره مردم جزایر آهن است. ناگا به عنوان اولین اژدهای دریایی معرفی شده و چنان قدرتمند است که میتواند تمام جزایر آهن را در هم بکوبد و در آب غرق کند. در افسانه مردمان جزایر آهن، او به نظر مخلوقی خلق شده توسط خدای غرق شده نیست. در عوض خدای غرق شده، طبق افسانه، به پادشاه خاکستری کمک کرد تا این هیولا را از بین ببرد. آهن زادگان ناگا را مرتبط با خدای طوفان میدانند که دشمن ابدی خدای غرق شده است.
استخوان های ناگا – البته اگر واقعا باور کنیم آن استخوانهای روی تپه ناگا حقیقتا استخوانهای این هیولا بوده باشند – محلی مهم و آیینی برای آهن زادگان است. در حال حاضر استخوان های او چون ستونهایی از زمین بیرون زده اند اما گفته شده که قبل ها تخت پادشاه خاکستری در آنجا بود که توسط استخوان های فک ناگا ساخته شده و با آتش ابدی او گرم میشد.
هیولاها معنایی دارند
ما میتوانیم داستان ناگا و شاه خاکستری را در افسانه های آهن زادگان و دریا بخوانیم. داستا نخستین انسانها، زمانیکه تصمیم گرفتند به سرزمین های سبز را رها کرده و به سمت جزایر آهن بیایند. فکر میکنم که درک ترس مردمانی که پیش از این هرگز جز خشکی چیزی ندیده اند، سخت نباشد. احتمالا اکثر آنها حتی شنا کردن هم بلد نبودند. تجربه مواجهه با دریا برای اولین بار، به خصوص در جامعه ای که راهی جز تجربه از طریق دیدن و حس کردن با دریا را نداشته اند … این داستان بر پایه چندین چیز ساخته شده: دریا چیز خوبی است، طوفان چیز بدی است و بهترین راه مردن نیز غرق شدن است: راهی مستقیم به سوی خدای مغروق.
اما این یک پیچیدگی جالب است که ناگا، اژدهای دریایی، رابطه ای با خدای دریایی یعنی خدای غرق شده ندارد و در واقع به خدای طوفان مربوط است. خدای طوفان و خدای غرق شده جزو خدایان نخستین انسان ها نیستند. در عوض خدای دریا و الهه بادها جزو خدایان نخستین انسان ها هستند که به عنوان زن و شوهر معرفی شده اند و منطقی است که آهن زادگان کمی تغییر یافته و اعتقادات و باورهای خود را با شرایط جدیدشان ساخته اند.
پری دریایی کوچکِ دارن
وقتی صحبت از الهه باد و خدای دریای نخستین انسان ها می شود، نمیتوان بدون آوردن نامی از دخترشان النای، بحث را کامل خواند. در حالیکه کوچکترین اشاره ای به این قضیه نشده اما النای به عنوان یک پری تصور شده است و احتمال میرود که جزو افسانه های وستروسی باشد. حتی در یک تئوری نیز گفته اند وریس یک پری مرد است که خب بیایید زیاد آن را جدی نگیریم.
در قرون وسطی و ابتدای مدرن، تصور مردم در مورد پری دریایی با تصور امروزی ما بسیار متفاوت است. دو تصور غالب وجود دارند که مشخص نیست به هم ارتباطی دارند یا خیر. یکی از یونان باستان می آید: سایرن ها که موجوداتی نیمه انسان نیمه پرنده بودند. و دومی ملوزینا: موجودی نیمه انسان نیمه اژدها که از هفت روز هفته، شش روز شبیه به انسانهای معمولی بود و یک روز به شکل اژدها؛ در واقع شنبه ها که خود را میشست. در داستان او، ملوزینا با نجیب زاده ای ازدواج میکند و هردوی آنها بسیار موفق هستند. آنها موسسان خاندان لوزینیان بودند، تا اینکه شوهرش قانون عدم ملاقات با او در روز شنبه ها را شکست و او را به شکل اژدها دید. وقتی او فهمید این قانون شکسته شده، همسر و فرزندانش را رها کرد و به شکل اژدها به پرواز در آمد.
معنای این اسم چیست؟
هر دو موجود نام برده شباهتی به نیمف (زنان زیبا و دلربا) ندارند و بیشتر شبیه به نیاد (زنان زیبای اغواگر و خطرناک) هستند. مثالی دقیق در این مورد را می توان از پاراسلسوس، کیمیاگری جنجالی که در قرن شانزدهم میزیست، شنید. او نیمف ها را ارواح ذاتی آب میداند و در مورد آنها و دیگر ارواح میگوید: «آنها در سرعت برابر روح اند. در روش خلقت، نوع غذا و شکل بدنشان برابر انسان، بنابراین آنها مخلوقاتی هستند با طبیعتی روحی و ماهیتی انسانی و هردوی آنها یک چیزند.»
او نام نیمف (حوری) را مناسب این موجودات نمیداند و میگوید:
«به نظر من این اسم واقعی آنها نیست. این اسم توسط انسان هایی به آنها داده شده که درک و شناخت درستی از آنها نداشته اند. اما از آنجایی که این نامها حداقل مشخص میکنند که آنها چه چیزی هستند، من آن را تغییر نمیدهم.
شما باید ترجمه بد من از زبان آلمانی را ببخشید اما ترجمه متون پاراسلسوس و انتقال مفهوم کلی آن، واقعا کار پیچیده ای است اما امیدوارم حداقل معنی نیمف تا حدودی روشن شود و اینکه چقدر پریانِ دنیای مارتین شبیه به نیمف ها هستند.
برای پاراسلسوس، ملوزینا شباهتی به نیمف و یا پری دریایی ندارد و پیمانی را با شیطان بسته که بخاطر آن پیمان شنبه ها به شکل اژدها در می آید. در واقع او هیچ بدن غیر انسانی حقیقی ندارد.
آنها شما را خام خام میخورند
گروهی از جانوران دریایی دیگری نیز هستند که شایعه شده ممکن است در وستروس حضور یابند و بهتر است ما در مورد آنها بگوییم: اسکوئیشرها. آنها در ضیافت کلاغ ها به همراه برین و پادریک بودند. آنها سرهایی بزرگتر از سر انسانها دارند. به جای مو فلس دارند. بین انگشتان دست و پایشان مانند انگشتان غورباقه پرده هایی وجود دارد و دندان های سبز سوزنی شکل دارند.
آنها به زیبایی پریان و به خطرناکی مالچیو ها نیستند. با این حال شباهت هایی را با آنها دارند. داستان های پیرامون اسکوئیشرها و پریان تقریبا یکی است و تنها در طول قرن ها کمی پیچیدگی یافته اند. بنا به گفته دیک نجیب زاده، بسیاری از مردم معتقدند که نخستین انسان ها نسل این جانوران را از بین برده اند.
سه آیین
در اینجا سه آیین وجود دارد که هر کدام بر اساس ترس های مختلف انسان ها در جهان واقعی، درست مانند جهان وستروس است. اول ترس از هیولاهای دریایی مانند ترس از اژدهای دریایی به دلیل ناشناخته بودن دریا برای انسان است. بیش از فضا و زمین، دریا برای انسان ها ناشناخته مانده و جزو معدود مکان های روی زمین است که ممکن است چیزهای کشف نشده بسیاری را دارا باشد. حتی امروزه ممکن است وقتی به دریاهای عمیق سفر کنید، چیزی زیر پاهای شما باشد که از وجود آن احساس راحتی نکنید. این ترس برای مردم قرون وسطی بیشتر هم بوده، مردمانی که نمیتوانستند شنا کنند و یا حتی این حجم از آب را ندیده بودند.
دومین آیین: ملوزینا، شکل مدرن و امروزی پری دریایی، پری دریایی ساخته شده توسط کمپانی دیزنی و و النای همسر دارن، همگی داستان های متفاوتی را دارند. به نظر نمیرسد که در تمامی این داستان ها زن بودن این پریان تصادفی باشند. این موجودات ظاهری زنانه دارند.
ملوزینا برای همسرش ثروت، قدرت و پسران قوی آورد اما آن پسران فاسد بودند و در برخی موارد بدن و ذهنشان تغییر یافته بود. علاوه بر این هر آن ممکن است این زن زیبا به اژدهایی ترسناک و خطرناک تبدیل شود و خانواده خود را ترک کند. این داستان ها بیانگر نگرانی های مردان نسبت به بدن زنان و به طور کلی زنان است. النای دختر خدای دریا و الهه بادهاست و این موقعیت او برکتهای زیادی را به همراه دارد اما در عین حال مصیبت های زیادی را هم خواهد داشت. این زوج تمام خانواده دارن و مهمان هایش را در جشن ازدواجش با النای کشتند و قلعه او را نابود کردند. دارن همه را جبران کرد: بعضی ها گفته اند ۷ قلعه ساخت اما احتمالا این پس از مذهب هفت اضافه شده است. آخرین قلعه ای که او ساخت، مهم نیست که در کل چند قلعه ساخت، همچنان در وستروس وجود دارد. ما از آن قلعه به عنوان استور اند یاد میکنیم.
سومین آیین که به اسکوئیشر ها مربوط است، نقش مهمی در وستروس و یا تاریخ اروپا ندارند. همچنین ربطی به آب، ماهی ها یا مارها یا اژدهایان هم ندارند. این در مورد پیشی گرفتن از مرز انسانی و حیوانی است. در صورتی که ملوزینا یا النای نیمه انسان نیمه حیوان بودند، اما رفتارهای حیوانی نداشتند. با این حال با همان اندک دانشی که در مورد اسکوئیشرها داریم، میدانیم که آنها کمی متفاوتند. اسکوئیشر ها مانند گرگینه ها هم ظاهری حیوانی دارند و هم خلق خوی حیوانی. آنها در ظاهر کمی شبیه به انسان ها هستند اما کمی خونسرد و وحشی اند و تنها ذات حیوانی انسان ها را دارند. تجاوز بین مرز انسان ها و حیوانات اغلب با دلایل جنسی نیز همراه است. حیوانات شرم و حیای جنسی ندارند. در این مورد باید بگوییم که اسکوئیشرها رشد کافی در این زمینه را نداشته اند.
وقتی دنیای واقعی را با دنیای آتش و یخ مقایسه میکنیم، باید دو نکته را در نظر بگیریم: ۱٫ در جهان واقعی مرز بین حقیقت و وهم قابل تشخیص است (البته هنوز هم میتوان از چیزی غافلگیر شد. درست مثل سرپاور های عظیم الجثه). ۲٫ این دو دنیا هیچوقت برابر نیستند. چرا که یکی از دل دیگری آفریده شده است. این بدین معناست که برخی از هیولاها در هر دو دنیا برای مردم تخیلی هستند اما بعضی دیگر مانند اژدهایان برای مردمان وستروس کاملا واقعی اند و برای مردمان دنیای واقعی کاملا تخیلی. به نظر من نوع اول موجودات جذابیت بیشتری دارند. چرا که هردو از طریق تفکراتی متفاوت خلق شده اند: یکی مدرن و دیگری پیش مدرن. ممکن است ما با شناخت هیولاهای وستروس و دنیای آتش و یخ و مقایسه آنها با هیولاهای دنیای خودمان، چیزهایی در مورد آن دنیا یاد بگیریم. شاید هم چیزهایی در مورد دنیای واقعی خودمان بیاموزیم.
پایان
پیش از اتمام بحث در مورد هیولاهای آبزی، دو مورد هست که میخواهم به آنها اشاره کنم. این موارد را در انتها میگویم، چرا که اطلاعات ما در مورد آنها بسیار کمتر از اطلاعاتمان در مورد اسکوئیشر هاست. اول از همه Deep One ها هستند که احتمالا شبیه به پریان هستند و یا نیستند. و دوم هم «چیزهای مرده در آب» که کاتر پایک در هاردهوم از آنها گفته بود. شاید وایت های شناگر؟ کراکن های نامیرا؟ به احتمال زیاد، به زودی خواهیم فهمید.