خانه > مقالات > فرزندی نامشروع از دو جریان تاریخی و فانتزی؛ چه دلایلی باعث میشود که نتوان وستروس را یک امپراتوری خطاب کرد؟

فرزندی نامشروع از دو جریان تاریخی و فانتزی؛ چه دلایلی باعث میشود که نتوان وستروس را یک امپراتوری خطاب کرد؟

احتمالا یکی از نکاتی که باعث شده دنیای نغمه نسبت به سایر آثار فانتزی حال و هوایی واقع گرایانه تر داشته باشد در پرداختن منطقی به محتوای ریز و درشت آن تقریبا به مانند آنچه در دنیای واقعی رخ میدهد خلاصه شده که تاحد زیادی در پیشبرد خط داستانی تاثیر گذار است. در این میان قاره وستروس که از حدود سیصد سال پیش و با یکپارچه شدنش نسبت به یک کشور معمولی بزرگتر شده و وسعت حکمرانی تا حد یک قاره فراتر میرود. با این حال زمانی که تقریبا تمام شرایط برای تبدیل شدن وستروس به یک امپراتوری مخصوصا در اواسط حکمرانی تارگرین ها فراهم میشود بازهم نمیتوان وستروس را با این اسم خطاب کرد و از حد پادشاهی پای خودش را فراتر نمیگذارد؟ باما همراه باشید.

  1. حکومت فئودالی و عدم تمرکز قدرت بر روی شخص شاه

درطول تاریخ اکثر امپراتوری های بزرگ در دوران باستان و یا رنسانس در اروپا وجود داشتند. به نحوی که با توجه به وجود روند سنتی در دوران باستان اکثر قدرت به شخص امپراطور و دسترسی کامل وی بر قلمروی وسیع سلطنت خود بازمیگشت و نه والیان و حکمرانان کوچک. هرچند وجود حکمرانان محلی برای امپراطوری یک امر عادی بنظر میرسد اما وجود آنها در این دوران صرفا برای تثبیت قدرت پادشاهی بر روی آن نقطه از قلمرو خلاصه میشود. والیان در دوران امپراتوری کاملا میبایست تابع فرمان های امپراتور و دربار بوده که از قرار معلوم نیست نسبت به لردهای دوران فئودالی از قدرت و استقلال کمتری بهره میبردند. در دوران رنسانس نیز با توجه به تغییرات پیش آمده در سطح اروپا چه از نظر فکری و چه مدیریتی شاهد افول پادشاهان و به وقوع پیوستن انقلاب در کشورهایی همچون فرانسه بودیم که در نهایت پس از مدتی با آمدن ژنرال ناپلئون بناپارت بر سر کار رسما از پادشاهی فرانسه به امپراتوری تبدیل شد. اما در وستروس وضعیت حکومت داری را تا حد زیادی میتوان مشابه قرون وسطی در اروپا و چیرگی نظام فئودالی بر کشور ارزیابی کرد. برخلاف امپراتوری ها که تمام سرزمین طبق نظام اداری دیکته شده از سوی دربار امپراتوری به امور خود رسیدگی میکرد وستروس در تمام قلمرو های خود دارای والیانی متفاوت با سبک مدیریتی متفاوتی بودند که هرکدامشان ممکن بود درکنار پرداخت و دریافت مالیات سرزمین تحت رهبری خودرا به شکلی متفاوت اداره میکردند. البته در تمام شرایط امپراتوری ها به شکل کاملا یکپارچه به حکومت داری ادامه نمیدادند و در دورانی همچون زمان سلطنت اشکانیان بر ایران که شاهد وجود نظام ملوک الطوایفی هم بودیم ممکن بود به این شکل شیوه ای متفاوت از یک امپراتوری را ارائه دهند

۲٫ عدم وجود قوای نظامی ثابت و یکپارچه

در امپراتوری ها معمولا یکی از نکات مهم در حکومت داری هر امپراطور وجود سپاه و یک نیروی نظامی ثابت در تمام قلمرو بود. نیرویی فاقد از هرگونه تعصب گرایی و وابستگی محلی که تنها نسبت به دستورات شخص امپراتور حاضر به جنگیدن باشند. البته استثناهایی در این زمینه وجود دارد اما در نهایت اکثر امپراطوری های مقتدر شرقی و غربی در دوران اوج خودشان دارای یک سپاه ثابت و کاملا سازماندهی شده بودند. یعنی در این موارد دخالت لرد یا حکمران محلی به حداقل ممکن میرسد و در کمتر مواردی پیش آمده که آنها تصمیم به تشکیل سپاهی خصوصی گرفته باشند. برخلاف این موضوع در وستروس و اروپای دوران وسطی نه تنها هر والی میتواند سپاه مخصوص خود با جمعیت بومی منطقه تحت حکومت خودش را تشکیل دهد بلکه درون همان منطقه هم حاکمانی کوچک تر سپاه و نیروی نظامی مورد استفاده قرار دهند به مانند خاندان هایی همچون امبر و کاراستارک یا بولتون در شمال که علاوه بر پیروی از لرد بالاسرشان یعنی استارک ها و در درجه بعد سلطنت اصلی بازهم سپاه خودشان را دارا هستند. موضوعی که تقریبا در قرون وسطی در تمام اروپا رایج بود تا زمانی که برخی پادشاهان تصمیم به تشکیل سپاهی واحد کردند.

۳٫ عدم تمایل وستروس به افزایش قلمرو

شاید بتوان گفت که یکی از اصول ثابت امپراتوری های مختلف در سطح جهان کشورگشایی های گاه پیوسته و گاه یکدفعه ای آنان در دوره های مختلف توصیف کرد که در آن حکومت مرکزی تصمیم به افزایش قلمروی خود از راه های زمینی و در صورت ممکن همانند بریتانیای کبیر دریایی میگیرد. درحالی که یک پادشاهی ممکن است تنها به نبرد در ابعادی کوچک تر و با اهدافی متفاوت تر نسبت به صرفا گسترش قلمرو بسنده شود. اما وستروس از زمان حکومت اگان بر وستروس تاکنون شاهد هیچگونه خیزش نظامی نسبت به سرزمین هایی فراتر وستروس به عنوان مثال مناطق اسوس نشده است. این موضوع هرچند تاحدودی نسبت به دو مورد جزئی تر بنظر میرسد اما در نهایت هرگونه روحیه جنگی و علاقه وستروس به آنسوی دریای باریک را نقض میکند که در نوع خود قابل توجه است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*