۲۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
=== در | === در بارانداز پادشاه === | ||
دسته ی [[ادارد]] (Eddard) به بارانداز پادشاه می رسد. ادارد فورا برای برای دیدار شاه در [[شورای کوچک]] احضار می شود. در راهش به سوی اتاق تاج و تخت به [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister) بر می خورد و معلوم می شود که جیمی پادشاه دیوانه [[ایریس تارگرین دوم]] را به قتل رسانده است. جیمی یادآوری می کند که ایریس پدر و برادر ادارد را کشت. ادارد فکر نمی کند که این دلیلی برای شکستن پیمان خود به عنوان یک شوالیه [[گارد پادشاه]] باشد. ادارد به همراه [[رنلی براتیون|رنلی]] (Renly) برادر شاه، [[واریس]] (Varys) خواجه، [[استاد اعظم پایسل]] (Grand Maester Pycelle) بزرگ و ارباب سکه لرد [[پتایر بیلیش]] "انگشت کوچیکه" (Petyr "Littlefinger" Baelish) به شورای کوچک می پیوندد. انگشت کوچیکه یک بار برای ازدواج با [[کتلین]] با برادر ادارد جنگیده بود و این یعنی هنوز او را دوست دارد. رنلی اعلام می کند که رابرت به افتخار انتصاب ادارد به عنوان دست پادشاه، می خواهد مسابقات برگزار کند. ادارد متوجه می شود که تاج و تخت به سختی مدیون است، مخصوصا به پدر ملکه لرد [[تایوین لنیستر]] (Tywin Lannister). کتلین ظاهرا پنهانی به بارانداز پادشاهی می رسد. اما او به وسیله ی دو تا از نگهبانان به فاحشه خانه ای برده می شود که متعلق به انگشت کوچیکه است. او به کتلین می گوید که او را به اینجا آورده است تا از اون محافظت کند و ناشناس بماند. واریس هم آنجاست و او از راه جاسوس هایش می دانست که او اینجاست. هر سه آن ها و سر رادریک (Ser Rodrick) درباره ی تلاش برای قتل [[برن]] بحث می کنند. انگشت کوچیکه اقرار می کند که آن خنجر زمانی که مال او بوده، توسط قاتلین او استفاده می شده و همه را شکه می کند. او ادعا می کند که خنجر را بر سر شرط بندی با [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) برای برنده شدن مسابقات قبلی [[جیمی لنیستر]] (Jaime Lannister)، باخته است. انگشت کوچیکه ترتیب ملاقات همسرش با ادارد را می دهد، ادارد با اکراه انگشت کوچیکه را به عنوان دوست برای کمک به پیدا کردن قاتل برن می پذیرد. بعد از این که کتلین پایتخت را ترک می کند، ادارد باز می گردد و دخترانش را در حال بحث و جدال می بیند. آریا (Arya) از دست خواهرش سنسا (Sansa) خشمگین است چون برای دفاع از جافری (Joffrey) دروغ گفته است. ند یاد آوری می کند که جافری یک شاهزاده است و روزی پادشاه می شود و سنسا هم همسرش. همچنین متوجه می شود دختر کوچکترش آریا علاقمند به شمشیرزنی است و برای او یک معلم [[براووس|براووسی]] "رقصنده آب"، [[سیریو فورل]] (Syrio Forel) استخدام می کند تا به او هنر شمشیرزنی را آموزش دهد. | |||
دسته ی [[ادارد]] (Eddard) به | |||
=== در دیوار === | === در دیوار === |
ویرایش