۹۸
ویرایش
(صفحهای جدید حاوی « {{اطلاعات فصل 4 |عنوان_قسمت = شیر و رز |شماره_قسمت = 2 |تصویر= |تاریخ پخش= |نویسنده...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
}} | }} | ||
== موضوع اصلی == | == موضوع اصلی == | ||
=== در دردفورت === | |||
[[رمسی اسنو]] (Ramsay Snow) با کمک خدمتکارش [[تیان گریجوی|ریک]] ( [[تیان گریجوی]] سابق ) و میراندا ، دختری را به طرزی سادیستی در جنگل شکار می کند. وقتی پدر رمسی ، [[روس بولتون]] به [[دردفورت]] می رسد ، در خواست دیدن ریک را می کند و رمسی را به خاطر شکنجه ی او توبیخ می کند. روس قصد داشت ریک را در اعزای [[موت کیلین]] (Moat Cailin) ، سنگری در مقابل بازگشت ارتش بوتون به شمال ، با [[آهن زاد]] (Ironborn) مبادله کند. رمسی در تلاش برای اینکه ثابت کند ریک را رام کرده از او می خواهد صورتش را اصلاح کند. در این حین رمسی به ریک می گوید که [[راب ستارک]] مرده است و ریک را وادار می کند به روس بگوید که [[برن استارک|برن]] و [[ریکان استارک]] زنده اند، و زمانی که [[وینترفل]] را در دست داشته ، چون نتوانسته آن ها را پیدا کند ، دو پسر روستایی را به جان آن ها آتش زده. روس لوک (Locke) را برای پیدا کردن و کشتن برن و ریکان اعزام می کند زیرا تا زمانی که زنده اند تهدیدی برای جایگاه جدیدش به عنوان نگهبان شمال هستند. روس همچنین رمسی را به همراه ریک به [[موت کیلین]] می فرستد تا با دستورالعمل آن را بگیرند. برای پاداش ، روس مشروعیت رمسی را در نظر می گیرد تا او را یک بولتون حقیقی کند. | |||
{{سخ}}=== آن سوی دیوار === | |||
شمال دیوار ، [[برن استارک|برن]] از قابلیت هایش به عنوان [[وارگ]] استفاده می کند ، در چشمان گرگش می بیند و گوزنی را شکار می کند. توسط [[هودور]] بیدار می شود و [[جوجن رید|جوجن]] و [[میرا رید|میرا]] به او یادآوری می کنند که در استفاده از قابلیت هایش زیاده روی نکند، زیرا که گذراندن زمان زیادی در گرگش ، او را از بدن انسانی اش جدا می کند. بعد از توقف در کنار یک درخت نیایش ، برن تصویری از کلاغ سه چشم دارد که به او اصرار می کند سفرش به شمال را ادامه دهد. برن به همراهانش می گوید که می داند کجا باید بروند. | |||
{{سخ}}=== در دراگون استون === | |||
هنگام شب ، [[ملیساندر]] (Melisandre) دستور می دهد چندین نفر از افراد [[استنیس براتیون]] (Stannis Bratheon) شامل برادر بانو سلیس (Selyse) برای احترام به خدای نور ، میخ شده به چوب سوزانده شوند. بعد از شام ، ملیساندر با [[شیرین براتیون]] (Shireen Bratheon) ، دختر استنیش و سلیس ، درباره ی خدای نور و اینکه خدایان قدیم دروغ اند ، صحبت می کند. | |||
{{سریال}} | {{سریال}} | ||
[[رده:سریال بازی تاج و تخت]] | [[رده:سریال بازی تاج و تخت]] | ||
[[en:The_Lion_and_the_Rose]] | [[en:The_Lion_and_the_Rose]] |
ویرایش