۵۳۷
ویرایش
(صفحهای جدید حاوی «{{اطلاعات اشخاص | نام_شخصیت = نایمریا | تصویر = [[پرونده:Nymeria_by_daaria.jpg|راست|3...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| نشان = | | نشان = | ||
}} | }} | ||
''' | '''نایمریا''' ، دایرولفی است که به آریا استارک داده شده است. او کمی کوچک تر از برادرانش [[گری ویند]]، [[لیدی]]، [[سامر]]، [[شگی داگ]] و [[گوست]] است. اسم او از نایمریا، ملکه [[روین]] (Rhoyne) آمده است.{{رف|بتت|7}} | ||
==مشخصات ظاهری== | ==مشخصات ظاهری== | ||
نایمریا چشمان طلایی تیره{{رف|بتت|10}} و موهای خاکستری{{رف|بتت|15}} دارد. | نایمریا چشمان طلایی تیره{{رف|بتت|10}} و موهای خاکستری{{رف|بتت|15}} دارد. | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==اتفاقات اخیر== | ==اتفاقات اخیر== | ||
=== بازی تاج و تخت === | === بازی تاج و تخت === | ||
نایمریا همراه برادرانش در کنار جسد | نایمریا همراه برادرانش در کنار جسد مردهی مادرشان در برف، توسط [[جان اسنو|جان اسنو]] و [[راب استارک|راب استراک]] پیدا میشود.{{رف|بتت|1}} آریا تا جایی که ممکن است نایمریا را در کنار خود نگهداری میکند، حتی به دایرولف اجازه میدهد که کنار تخت او، روی زمین بخوابد.{{رف|بتت|7}} نایمریا، آریا را در مسیر [[بارانداز_پادشاه|بارانداز پادشاه]](King's Landing) تا جنوب همراهی میکند. وقتی که [[جافری براتیون|جافری براتیون]] و [[سانسا استارک|سانسا]] به طور اتفاقی به شمشیربازی آریا و دوستش [[میکا]]، برخورد میکنند، جافری، میکا را به مبارزه میطلبد و مایکا در اینکار، زخمهایی برمیدارد. جافری قصد ترحم کردن را نداشت که باعث شد آریا با چوبی که داشت، به او حمله کند. جافری هم در مقابل با شمشیرش به آریا حمله میکند، و نایمریا ناگهان به جافری پریده و او را گاز میگیرد. بعد از اینکه او را رها کرد، آریا و نایمریا به سرعت میگریزند.{{رف|بتت|15}} به دلیل ترس از کشته شدن نایمریا، آریا و جوری مجبور میشوند که او را فراری بدهند. | ||
=== نزاع شاهان === | === نزاع شاهان === | ||
آریا در مسیرش به سمت شمال با [[یارن]](Yoren)، | آریا در مسیرش به سمت شمال با [[یارن]](Yoren)، صحبتهایی در مورد یک گرگ مادهی بسیار بزرگ میشنود که سردسته گلهای در حول و حوش [[چشم خدایان]](Gods Eye) است و از انسانها نمیترسد. لورد [[ویلیام مووتون]](William Mooton) و پسرانش به قصد شکار او میروند، ولی مجبور میشوند برگردند و در این عملیات، سگهای بسیاری را از دست میدهند.{{رف|نش|5}} | ||
=== یورش | === یورش شمشیرها === | ||
{{اسپویلر|آریا در حالیکه به دنبال | {{اسپویلر|آریا در حالیکه به دنبال ریورران است، گله گرگی را میبیند. بزرگترین آنها، وقتی آریا سر آنها فریاد میکشد، زوزه میکشد. بعدها، او خواب میبیند که نایمریا به [[ایگو]] از [[یاران دلیر|یاران دلیر]] و همراهان او حمله میکند و آنها را می کشد.{{رف|یش|3}} | ||
در طول ارتباط [[اسکین چنجر|وارگی]] او با نایمریا، آریا جسد [[کاتلین استارک|کاتلین استارک]] را در رودخانه پیدا | در طول ارتباط [[اسکین چنجر|وارگی]] او با نایمریا، آریا جسد [[کاتلین استارک|کاتلین استارک]] را در رودخانه پیدا میکند. او را به سمت ساحل میکشاند و سعی میکند که او را بیدار کند، ولی متوجه میشود که او مرده است.{{رف|یش|65}} }} | ||
=== ضیافتی برای کلاغ ها === | === ضیافتی برای کلاغ ها === | ||
{{اسپویلر|از [[براووس|براووس]]، آریا شب ها خواب گرگی(wolf dreams) | {{اسپویلر|از [[براووس|براووس]]، آریا شب ها خواب گرگی(wolf dreams) میبیند که در آن سردسته گروه بزرگی از گرگها در جنگل است.{{رف|ضبک|6}} {{سخ}} | ||
سپتون [[مریبالد]](Meribald) گزارش میدهد که | سپتون [[مریبالد]](Meribald) گزارش میدهد که گلهی بزرگی از صدها گرگ، در [[تریدنت]](Trident) پرسه میزنند.{{رف|ضبک|25}}{{سخ}} | ||
سر [[دانول فری]]، از | سر [[دانول فری]]، از دستهای از گرگ های بی سابقه در [[ریورلندز]](Riverlands) شکایت دارد و به [[جیمی لنیستر|جیمی]] میگوید که دسته گرگها، به بار و بنهی کالسکهی او، وقتی که از [[دوقلوها|تویینز]] حرکت میکند، حمله میکنند.{{رف|ضبک|30}} سر [[درموت]] از رین وود(Rainwood) اطراف [[ریورران]](Riverrun) گشت میزد و گزارش پیدا کردن صدها گرگ که 2 نفر از نگهبانان او را هم کشته اند، داد. یکی از مردان در حال مرگ گفت که این گله توسط " یک گرگ مادهی غول پیکر، دایرولف" ، هدایت میشده است.{{رف|ضبک|44}} }} | ||
=== رقصی با اژدهایان === | === رقصی با اژدهایان === | ||
{{اسپویلر|[[گوست]] نایمریا را دید که زیر نور مهتاب، | {{اسپویلر|[[گوست]] نایمریا را دید که زیر نور مهتاب، میخواند و صدها قوم و خیش خاکستری کوچک او هم، همراه او میخوانند. او در تپهای ایستاده بود که گرمتر از [[دیوار|دیوار]] بود و پر از غذا. {{رف|ربا|44}} وقتی آریای نابینا، هویت بث(Beth) را دارد، در خواب گرگی، آسمان شب وستروس را میبیند. در طول این خواب، اولین بارش برف در ریورلندز را میبیند و اینکه از زمان شروع آن برف، صید بسیار نایاب شده بود. نایمریا و گروهش، ضیافتی با چوپان، سگ هایش و گلهی او، ترتیب داده بودند. یعضی از اقوام خاکستری کوچک نایمریا، از انسانها میترسیدند، حتی انسانهای مُرده؛ ولی گوشت او، گوشت بود و انسانها صید.{{رف|ربا|45}} }} | ||
== نقل قول هایی در مورد نایمریا == | == نقل قول هایی در مورد نایمریا == | ||
{{نقل قول|ما مجبور شدیم بهش سنگ پرتاب کنیم. من بهش گفتم که فرار کن، برو آزاد باش، که دیگه | {{نقل قول|ما مجبور شدیم بهش سنگ پرتاب کنیم. من بهش گفتم که فرار کن، برو آزاد باش، که دیگه نمیخوامت!. گرگهای دیگهای بودند که او باهاشون بازی کنه، ما صدای زوزهی اونا رو شنیدیم، و جوری گفت که جنگل پر از بازی ـه، خب آهویی رو باید شکار کنه. فقط بازهم داشت دنبال ما میاومد که ما نهایت تصمیم گرفتیم بهش سنگ پرتاب کنیم. من دوبار بهش زدم. اون یه نالهای کرد و به من نگاه کرد و من احساس خیلی شرمندگی میکردم، ولی کار درستی بود، مگه نه؟ ملکه اون رو میکشت.{{رف|بتت|22}} |[[آریا استارک|آریا استارک]] به [[ادارد استارک|ادارد استارک]] بعد از فراری دادن نایمریا}} | ||
ویرایش