۳۳۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
=== رقصی با اژدهایان === | === رقصی با اژدهایان === | ||
{{اسپویلر|جان به آرامی به عنوان یک رهبر رشد می کند. او محل اقامت [[دونال نوی]] را، پس از مرگ او در کتاب قبلی، برای اقامت می گیرد.{{رف|ضبک|5}} جان به طور مداوم مورد اذیت مردان [[استنیس]] قرار می گیرد. جان به پاس قدردانی، از کمک آنها در مقابل هجوم وحشی ها، [[کستل بلک]] و [[نایت فورد]](Nightfort) را برای اقامت در اختیار آنان قرار داد. جان به عنوان تنبیه از [[استنیس]] خواست که مردانش را در [[گیفت]] (Gift) ساکن کند، با این ادعا که تمام زمینها و 16 قلعه ی خالی از سکنه، متعلق به دیوار و نگهبانان شب است. او [[سمویل|سم]] را به [[سیتادل]] (ارگ مرکزی - Citadel) میفرستد تا برای تبدیل شدن به استاد آینده ی کستل بلک آموزش ببیند، همچنین به همراه او [[گیلی]] (Gilly)، استاد [[ایمون]] (Aemon) و پسر نوزاد منس ریدر را نیز راهی سیتادل می کند، دو تای آخری را در واقع از ترس [[ملیساندر]]، که شاید بخواهد از خون سلطنتی آنها برای جادو استفاده کند، از [[کستل بلک]] دور می کند.{{رف|ربا|7}} وقتی جان به [[جانوس سلینت]] (Janos Slynt) دستور می دهد، که در یکی از قلعه های خالی دیوار مستقر شود، ولی او از انجام این کار سرباز می زند و جان سر او را به وسیله ی [[لانگ کلو]] قطع می کند. {{رف|ربا|7}} جان با فرستادن [[وال]] وحشی (Val) برای ایجاد سازش با [[تورموند]] غول کش (Tormund Giantsbane)، بار دیگر فرماندهان زیر دست خویش را ناخشنود کرد. نتیجه این عمل اتحادی ضعیف بین [[وحشی ها]] و [[نگهبانان شب]] به وجود آورد. جان وحشی ها را در [[گیفت]] مستقر کرد و به جنگجوهاشون این فرصت را داد که با نظامی کردن یکی از قلعه های خالی، از دیوار در برابر هجوم [[آدرها]] (Others) دفاع کنند.{{رف|ربا|7}} همانطور که وحشی ها به سمت گیفت حرکت می کنند، [[ملیساندر]]، [[منس ریدر]] را در آتش میسوزاند(بعدها مشخص میشود در حقیقت [[اسکلت]] (Rattleshirt) بود که با افسون [[ملیساندر]] به شکل منس در آمده بود){{رف|ربا|31}} جان، منس ریدر را برای نجات خواهرش [[آریا استارک|آریا]] از دست [[رمسی بولتون]] ([[Ramsay Bolton]]) به [[وینترفل]] میفرستد، غافل از اینکه آن دختر [[جین پول]] (Jeyne Poole) است. با لشکر کشی [[استنیس]] به [[دیپوود موت]] (Deepwood Motte)، جان به او پیشنهاد میکند که حمایت قبایل کوهستانهای شمالی را به دست آورد، پیرو پیشنهاد جان اسنو، [[استنیس]] موفق به جلب وفاداری این قبایل می شود و تا حد زیادی قدرت خود را افزایش دهد. بلافاصله بعد از تصرف دیپوود توسط استنیس، خبر میرسد که رمسی بولتون به زودی با آریا استارک ازدواج می کند، استنیس فوری به سمت وینترفل که محل ازدواج است لشکر کشی می کند، که با نیروهای بولتون موجه می شود. | {{اسپویلر|جان به آرامی به عنوان یک رهبر رشد می کند. او محل اقامت [[دونال نوی]] را، پس از مرگ او در کتاب قبلی، برای اقامت می گیرد.{{رف|ضبک|5}} جان به طور مداوم مورد اذیت مردان [[استنیس]] قرار می گیرد. جان به پاس قدردانی، از کمک آنها در مقابل هجوم وحشی ها، [[کستل بلک]] و [[نایت فورد]](Nightfort) را برای اقامت در اختیار آنان قرار داد. جان به عنوان تنبیه از [[استنیس]] خواست که مردانش را در [[گیفت]] (Gift) ساکن کند، با این ادعا که تمام زمینها و 16 قلعه ی خالی از سکنه، متعلق به دیوار و نگهبانان شب است. او [[سمویل|سم]] را به [[سیتادل]] (ارگ مرکزی - Citadel) میفرستد تا برای تبدیل شدن به استاد آینده ی کستل بلک آموزش ببیند، همچنین به همراه او [[گیلی]] (Gilly)، استاد [[ایمون]] (Aemon) و پسر نوزاد منس ریدر را نیز راهی سیتادل می کند، دو تای آخری را در واقع از ترس [[ملیساندر]]، که شاید بخواهد از خون سلطنتی آنها برای جادو استفاده کند، از [[کستل بلک]] دور می کند.{{رف|ربا|7}} وقتی جان به [[جانوس سلینت]] (Janos Slynt) دستور می دهد، که در یکی از قلعه های خالی دیوار مستقر شود، ولی او از انجام این کار سرباز می زند و جان سر او را به وسیله ی [[لانگ کلو]] قطع می کند. {{رف|ربا|7}} جان با فرستادن [[وال]] وحشی (Val) برای ایجاد سازش با [[تورموند]] غول کش (Tormund Giantsbane)، بار دیگر فرماندهان زیر دست خویش را ناخشنود کرد. نتیجه این عمل اتحادی ضعیف بین [[وحشی ها]] و [[نگهبانان شب]] به وجود آورد. جان وحشی ها را در [[گیفت]] مستقر کرد و به جنگجوهاشون این فرصت را داد که با نظامی کردن یکی از قلعه های خالی، از دیوار در برابر هجوم [[آدرها]] (Others) دفاع کنند.{{رف|ربا|7}} همانطور که وحشی ها به سمت گیفت حرکت می کنند، [[ملیساندر]]، [[منس ریدر]] را در آتش میسوزاند(بعدها مشخص میشود در حقیقت [[اسکلت]] (Rattleshirt) بود که با افسون [[ملیساندر]] به شکل منس در آمده بود){{رف|ربا|31}} جان، منس ریدر را برای نجات خواهرش [[آریا استارک|آریا]] از دست [[رمسی بولتون]] ([[Ramsay Bolton]]) به [[وینترفل]] میفرستد، غافل از اینکه آن دختر [[جین پول]] (Jeyne Poole) است. با لشکر کشی [[استنیس]] به [[دیپوود موت]] (Deepwood Motte)، جان به او پیشنهاد میکند که حمایت قبایل کوهستانهای شمالی را به دست آورد، پیرو پیشنهاد جان اسنو، [[استنیس]] موفق به جلب وفاداری این قبایل می شود و تا حد زیادی قدرت خود را افزایش دهد. بلافاصله بعد از تصرف دیپوود توسط استنیس، خبر میرسد که رمسی بولتون به زودی با آریا استارک ازدواج می کند، استنیس فوری به سمت وینترفل که محل ازدواج است لشکر کشی می کند، که با نیروهای بولتون موجه می شود. | ||
[[ملیساندر]] به جان اسنو می گوید که در شعله های آتش خود، دختری را دیده است که سوار بر اسب و در حال مرگ، به سمت [[کستل بلک]] حرکت می کند، جان متقاعد می شود که آن دختر حتمن [[آریا]] است، اما مشخص می شود کسی نیست جز [[آلیس کارستارک]] (Alys Karstark). [[ملیساندر]] همچنین به جان می گوید، که او را در اتاقی تاریک که با چند خنجر محاصره شده دیده است، ولی جان توجهی به این هشدار نمی کند. چند هفته پس از ترک [[استنیس]] به مقصد [[وینترفل]]، جان اسنو نامه ای با عنوان «حرامزاده» از سوی [[رمسی بولتون]] دریافت کرد، که ادعا کرده بود استنیس شکست خورده و [[منس ریدر]] را دستگیر کرده است. حس وظیفه شناسی جان ایجاب می کرد که برای نجات آنها به سمت [[خانه بولتون]] برود، در نتیجه او در واکنش به این نامه، تصمیم به کناره گیری از فرماندهی، حرکت به سوی جنوب و اعلام جنگ علیه بولتونها گرفت. او به نگهبانان شب دستور به حمله نداد، اما از برادران سیاهپوش خود و همچنین وحشی ها، خواست که در صورت تمایل او را به میل خود همراهی کنند. تصمیم جان (که نقض سوگندش بود) نارضایتی عمیقی را در بین رهبران ارشد نگهبانان شب به وجود آورد، در سردرگمی حاصل از کشته شدن سر پاتریک اهل کوهستان شاه(Ser Patrek of King's Mountain) به دست غولی به نام [[وون وون]] (Wun Wun)، جان توسط [[بوئن مارش]] (Bowen Marsh) و چند تن دیگر از برادران شب، با خشونت در حالی که شعار میدادند «برای نگهبانی» چندین بار چاقو خورد. اینکه جان زنده می ماند یا خیر، در حال حاضر نامعلوم است. }} | [[ملیساندر]] به جان اسنو می گوید که در شعله های آتش خود، دختری را دیده است که سوار بر اسب و در حال مرگ، به سمت [[کستل بلک]] حرکت می کند، جان متقاعد می شود که آن دختر حتمن [[آریا]] است، اما مشخص می شود کسی نیست جز [[آلیس کارستارک]] (Alys Karstark). [[ملیساندر]] همچنین به جان می گوید، که او را در اتاقی تاریک که با چند خنجر محاصره شده دیده است، ولی جان توجهی به این هشدار نمی کند. چند هفته پس از ترک [[استنیس]] به مقصد [[وینترفل]]، جان اسنو نامه ای با عنوان «حرامزاده» از سوی [[رمسی بولتون]] دریافت کرد، که ادعا کرده بود استنیس شکست خورده و [[منس ریدر]] را دستگیر کرده است. حس وظیفه شناسی جان ایجاب می کرد که برای نجات آنها به سمت [[خانه بولتون]] برود، در نتیجه او در واکنش به این نامه، تصمیم به کناره گیری از فرماندهی، حرکت به سوی جنوب و اعلام جنگ علیه بولتونها گرفت. او به نگهبانان شب دستور به حمله نداد، اما از برادران سیاهپوش خود و همچنین وحشی ها، خواست که در صورت تمایل او را به میل خود همراهی کنند.{{رف|ربا|69}} تصمیم جان (که نقض سوگندش بود) نارضایتی عمیقی را در بین رهبران ارشد نگهبانان شب به وجود آورد، در سردرگمی حاصل از کشته شدن سر پاتریک اهل کوهستان شاه(Ser Patrek of King's Mountain) به دست غولی به نام [[وون وون]] (Wun Wun)، جان توسط [[بوئن مارش]] (Bowen Marsh) و چند تن دیگر از برادران شب، با خشونت در حالی که شعار میدادند «برای نگهبانی» چندین بار چاقو خورد. اینکه جان زنده می ماند یا خیر، در حال حاضر نامعلوم است. }} | ||
== نقل قول هایی در مورد جان == | == نقل قول هایی در مورد جان == | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
== نسب جان اسنو (تئوری) == | == نسب جان اسنو (تئوری) == | ||
نسب جان اسنو، هنوز به مانند یک راز باقی مانده است، و [[ادارد استارک]] به ندرت در مورد این موضوع صحبت کرده است. وقتی [[کتلین]] در مورد این شایعه که [[آشارا داین]] (Ashara Dayne)، مادر جان اسنو است، ند هیچ پاسخی نداد.سال بعد زمانیکه [[رابرت]] درباره ی زنی بدکار، به نام [[وایلا]] Wylla)) از ند سوال کرد، رابرت مدعی شد، که این زن مادر جان اسنو است. هر دو تئوری در منابع خارجی مطرح می شوند. [[سرسی لنیستر]] (Cersei Lannister) نیز بر این باور است که لیدی داینه مادر جان اسنو است. [[ادریک داین]] (Edric Dayne) نیز به [[آریا استارک|آریا]] گفت، که با جان از طریق شیر دادن توسط دایه اش، یعنی وایلا، خواهر برادر شیری است. {{اسپویلر|تئوری دیگر در اینباره، با توجه به گفته های لرد گودریک بورل (Lord Godric Borrell) به [[داووس]] (Davos) شکل می گیرد، او در مورد یک ماهیگیر و دخترش می گوید، که در زمان [[قیام رابرت]] ، ند را از [[ویل]] ([[Vale]]) به the Bite to the North منتقل کردند، در بین راه پیرمرد در اثر طوفان می میرد، اما دخترش ماموریت را با موفقیت به پایان می برد و ند را به جزایر 3 خواهر (Three Sisters) میرساند، در حالیکه از ند یک حرامزاده در شکم دارد! او نام فرزند خود را جان اسنو گذاشت. | نسب جان اسنو، هنوز به مانند یک راز باقی مانده است، و [[ادارد استارک]] به ندرت در مورد این موضوع صحبت کرده است. وقتی [[کتلین]] در مورد این شایعه که [[آشارا داین]] (Ashara Dayne)، مادر جان اسنو است، ند هیچ پاسخی نداد.سال بعد زمانیکه [[رابرت]] درباره ی زنی بدکار، به نام [[وایلا]] Wylla)) از ند سوال کرد، رابرت مدعی شد، که این زن مادر جان اسنو است. هر دو تئوری در منابع خارجی مطرح می شوند. [[سرسی لنیستر]] (Cersei Lannister) نیز بر این باور است که لیدی داینه مادر جان اسنو است. [[ادریک داین]] (Edric Dayne) نیز به [[آریا استارک|آریا]] گفت، که با جان از طریق شیر دادن توسط دایه اش، یعنی وایلا، خواهر برادر شیری است. {{رف|یش|43}}{{اسپویلر|تئوری دیگر در اینباره، با توجه به گفته های لرد گودریک بورل (Lord Godric Borrell) به [[داووس]] (Davos) شکل می گیرد، او در مورد یک ماهیگیر و دخترش می گوید، که در زمان [[قیام رابرت]] ، ند را از [[ویل]] ([[Vale]]) به the Bite to the North منتقل کردند، در بین راه پیرمرد در اثر طوفان می میرد، اما دخترش ماموریت را با موفقیت به پایان می برد و ند را به جزایر 3 خواهر (Three Sisters) میرساند،{{رف|ربا|9}} در حالیکه از ند یک حرامزاده در شکم دارد! او نام فرزند خود را جان اسنو گذاشت. | ||
}} | }} | ||
اما تعداد زیادی از طرفداران مجموعه، بر این باورند که جان فرزند [[لیانا استارک]] (Lyanna Stark) و [[ریگار تارگرین]] (Rhaegar Targaryen) می باشد. | اما تعداد زیادی از طرفداران مجموعه، بر این باورند که جان فرزند [[لیانا استارک]] (Lyanna Stark) و [[ریگار تارگرین]] (Rhaegar Targaryen) می باشد. |
ویرایش