پرش به محتوا

ایلیریو موپاتیس: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۳۷۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ اوت ۲۰۱۵
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{اطلاعات اشخاص| نام_شخصیت = '''ایلیریو موپاتیس'''| تصویر          = [[پرونده:Illyrio mopatis by amok.jpg|300px]]| توضیح_عکس  = ایلیریو موپاتیس اثر Amok| القاب          =تاجر پنیر<br />مرد چاق<br />لرد پنیر
| عنوان          =ارباب(وکیل)[[پنتوس]]| خاندان    =[[خاندان تارگرین]]| تابع    =| نژاد          =| فرهنگ        =پنتوشی| همسر        =اول:خویشاوند شاهزاده ی پنتوس<br />دوم:[[سرا
]]| محل_تولد =| تاریخ_تولد  =| محل_مرگ =| تاریخ_مرگ  =| کتابها          =[[بازی تاج و تخت]](حضور دارد)<br />[[نزاع شاهان]](اشاره شده)<br />[[یورش شمشیرها]](اشاره شده)<br />
[[ضیافتی برای کلاغ ها]](اشاره شده)<br />[[رقصی با اژدهایان]](حضور دارد)
| نشان  =| بازیگر      =راجر الام(Roger Allam)| سریال      = [[فصل اول]]}}
ایلیریو موپاتیس یک ارباب ثروتمند و قدرتمند در شهر آزاد [[پنتوس]](Pentos) و تاجر ادویه،سنگ های قیمتی،[[استخوان اژدها]](Dragonbone) و چیزها ی دیگر است.{{رف|بتت|3}}او بسیار چاق است و موهایی زرد و ریشی دوشاخه دارد.برای مدتی او بعنوان متولی [[تارگرین]] های در تبعید به آنها خدمت کرد و در حال حاضر بدنبال برگرداندن آنها به تخت آهنین است.
ایلیریو موپاتیس یک ارباب ثروتمند و قدرتمند در شهر آزاد [[پنتوس]](Pentos) و تاجر ادویه،سنگ های قیمتی،[[استخوان اژدها]](Dragonbone) و چیزها ی دیگر است.{{رف|بتت|3}}او بسیار چاق است و موهایی زرد و ریشی دوشاخه دارد.برای مدتی او بعنوان متولی [[تارگرین]] های در تبعید به آنها خدمت کرد و در حال حاضر بدنبال برگرداندن آنها به تخت آهنین است.


خط ۱۱: خط ۱۷:


زمانی که [[دنریس]] در تخت روان بهمراه [[ویسریس]](Viserys) و ایلیریو در راه رفتن به محل سکونت [[کال دروگو]](Khal Drogo)  بود،میتوانست بوی زننده ی بدن ایلیریو را با وجود عطرهای بسیار و سنگینی که ایلیریو به خود زده بود، حس کند.
زمانی که [[دنریس]] در تخت روان بهمراه [[ویسریس]](Viserys) و ایلیریو در راه رفتن به محل سکونت [[کال دروگو]](Khal Drogo)  بود،میتوانست بوی زننده ی بدن ایلیریو را با وجود عطرهای بسیار و سنگینی که ایلیریو به خود زده بود، حس کند.
سنگ های انگشترهای جواهرنشان روی دستانش،عقیق و اوپال،چشم ببر و کهربا،یاقوت سرخ،لعل بنفش،یاقوت کبود،زمرد،کهربای سیاه و یشم،یک الماس سیاه، و یک مروارید سبز است.تیریون با خودش فکر میکند که با این انگشترها سالها میتواند زندگی کند،ولی برای بدست آوردن آنها نیاز به یک تبر دارد.
سنگ های انگشترهای جواهرنشان روی دستانش،عقیق و اوپال،چشم ببر و کهربا،یاقوت سرخ،لعل بنفش،یاقوت کبود،زمرد،کهربای سیاه و یشم،یک الماس سیاه، و یک مروارید سبز است.تیریون با خودش فکر میکند که با این انگشترها سالها میتواند زندگی کند،ولی برای بدست آوردن آنها نیاز به یک تبر دارد.
 
[[پرونده:Varys and Illyrio.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|واریس و ایلیریو در سرداب قلعه ی سرخ]]پیش از آن ،زمانیکه [[آریا]]، ایلیریو و واریس(Varys) را در سرداب [[قلعه سرخ]] میبیند،به نظرش آمد که به سبکی و آرامی راه میرود و وزنش را حمل میکند مانند توانایی های یک [[رقصنده ی آب]](water dancer).انگشترهایش در نور مشعل میدرخشیدند،طلای سرخ و نقره،تزئین شده با یاقوت سرخ و کبود،و چشم ببر زرد؛درهرانگشت یک انگشتر و در بعضی دو انگشتر بود.
پیش از آن ،زمانیکه [[آریا]]، ایلیریو و واریس(Varys) را در سرداب میبیند،به نظرش آمد که به سبکی و آرامی راه میرود و وزنش را حمل میکند مانند توانایی های یک [[رقصنده ی آب]](water dancer).انگشترهایش در نور مشعل میدرخشیدند،طلای سرخ و نقره،تزئین شده با یاقوت سرخ و کبود،و چشم ببر زرد؛درهرانگشت یک انگشتر و در بعضی دو انگشتر بود.


اما ایلیریو در جوانیش یک [[مزدور]](Sellsword) عضلانی و فوق العاده خوش قیافه بود.
اما ایلیریو در جوانیش یک [[مزدور]](Sellsword) عضلانی و فوق العاده خوش قیافه بود.
مجسمه ای از او در دوران جوانیش که بوسیله ی [[پیتو مالانون]] تراشیده شده،حیاط خانه اش را زینت بخشیده است.این مجسمه یک پسر برهنه که در یک استخر مرمرین ایستاده و آماده برای دوئل کردن با یک شمشیر [[براوو]] در دست را نشان میدهد.او لاغر اندام وخوش قیافه است،سنش بیش از شانزده سال نیست،با موهای صاف بلوند که تا شانه هایش رسیده است.این مجسمه آنقدر طبیعی به نظر میرسد که برای تیریون چند لحظه طول کشید تا متوجه شود که او از مرمر نقاشی شده درست شده است،ولی شمشیرش مانند فولاد واقعی نور را منعکس میکرد و سوسو میزد.
مجسمه ای از او در دوران جوانیش که بوسیله ی [[پیتو مالانون]] تراشیده شده،حیاط خانه اش را زینت بخشیده است.این مجسمه یک پسر برهنه که در یک استخر مرمرین ایستاده و آماده برای دوئل کردن با یک شمشیر [[براوو]] در دست را نشان میدهد.او لاغر اندام وخوش قیافه است،سنش بیش از شانزده سال نیست،با موهای صاف بلوند که تا شانه هایش رسیده است.این مجسمه آنقدر طبیعی به نظر میرسد که برای تیریون چند لحظه طول کشید تا متوجه شود که او از مرمر نقاشی شده درست شده است،ولی شمشیرش مانند فولاد واقعی نور را منعکس میکرد و سوسو میزد.
ایلیریو میگوید که یکبار زمانیکه به این مجسمه از دوران جوانیش نگاه کرده و بعد به خودش در زمان حال نگاه کرده گریه کرده است.{{رف|ربا|1}}
ایلیریو میگوید که یکبار زمانیکه به این مجسمه از دوران جوانیش نگاه کرده و بعد به خودش در زمان حال نگاه کرده گریه کرده است.{{رف|ربا|1}}


خط ۲۷: خط ۳۴:
==رویدادهای اخیر==
==رویدادهای اخیر==
'''بازی تاج و تخت'''
'''بازی تاج و تخت'''
 
[[پرونده:Illyrio Dragon Eggs.jpg|بندانگشتی|چپ|250px|ایلیریو و تخم های اژدها اثر Amok]]ظاهرا علاقه ی ایلیریو به تارگرین ها به دلایل صرفا مالی است،اوانتظار دارد زمانیکه تارگرین ها دوباره به قدرت رسیدند برای سپاس گذاری و حق شناسی به او ثروت زیادی بدهند.او همچنین با گفتن اینکه مردم وستروس منتظر پادشاه برحقشان هستند و اینکه مردان به سلامتی او مینوشند و زنان پنهانی پرچم های اژدها میدوزند،حس جاه طلبی ویسریس را تحریک و شعله ورترمیکند.
 
ظاهرا علاقه ی ایلیریو به تارگرین ها به دلایل صرفا مالی است،اوانتظار دارد زمانیکه تارگرین ها دوباره به قدرت رسیدند برای سپاس گذاری و حق شناسی به او ثروت زیادی بدهند.او همچنین با گفتن اینکه مردم وستروس منتظر پادشاه برحقشان هستند و اینکه مردان به سلامتی او مینوشند و زنان پنهانی پرچم های اژدها میدوزند،حس جاه طلبی ویسریس را تحریک و شعله ورترمیکند.




خط ۴۰: خط ۴۵:
{{نقل قول|یه پنتوشی آبله رو تاجر پنیر،اون و برادرش و در ویلای خودش با خواجه ها در هر طرف تحت محافظت داشت و حالا اونارو تحویل دوتراکیها داده.باید سالها پیش که دست یافتن بهشون آسون بود،ترتیب کشتنشون رو میدادم،اما جان به بدی تو بود.نشانه ی حماقت منه که به حرفش گوش کردم.{{رف|بتت|12}}}}
{{نقل قول|یه پنتوشی آبله رو تاجر پنیر،اون و برادرش و در ویلای خودش با خواجه ها در هر طرف تحت محافظت داشت و حالا اونارو تحویل دوتراکیها داده.باید سالها پیش که دست یافتن بهشون آسون بود،ترتیب کشتنشون رو میدادم،اما جان به بدی تو بود.نشانه ی حماقت منه که به حرفش گوش کردم.{{رف|بتت|12}}}}


 
[[پرونده:Illyrio Targaryens.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|ایلیریو بهمراه دنریس و ویسریس تارگرین در پنتوس]]رابرت خبر نداشت که ایلیریو از طرف دوستش واریس،ارباب زمزمه ها ی خود پادشاه رابرت، تارگرین های باقیمانده را تحت حفاظت گرفته.
رابرت خبر نداشت که ایلیریو از طرف دوستش واریس،ارباب زمزمه ها ی خود پادشاه رابرت، تارگرین های باقیمانده را تحت حفاظت گرفته.


'''نزاع شاهان'''
'''نزاع شاهان'''
خط ۹۴: خط ۹۸:
[[رده:کارکتر های پنتوس]][[رده:شهرهای آزاد]][[رده:بازرگان]]
[[رده:کارکتر های پنتوس]][[رده:شهرهای آزاد]][[رده:بازرگان]]
[[en:Illyrio Mopatis]]
[[en:Illyrio Mopatis]]
{{در حال ترجمه|[[کاربر:Queen nymeria|Queen nymeria]] ([[بحث کاربر:Queen nymeria|بحث]])}}
۵۵

ویرایش