۱۴۴
ویرایش
Shiny Moon (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Shiny Moon (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
{{نقل قول| به هیچ کس اعتماد نکنید شاهزاده من، نه به [[هالدون|استاد بدون زنجیر]]، نه به [[جان کانینگتون|پدر دروغینتون]]، نه به [[رالی داکفیلد|اردک]] شجاع، نه به [[لمور]] دوست داشتنی و نه به هیچ کدام از این دوستان خوبتون که شما رو بزرگ کردند، از همه مهمتر، به [[ایلیریو موپاتیس|تاجر پنیر]]، [[واریس|عنکبوت]] و [[دنریس تارگرین|ملکه اژدها]] کوچولو که میخواید باهاش ازدواج کنید. تمام این بدگمانی ها باعث میشه معدتون ترش کنه و شب ها خوابتون نبره، بله درسته، اما بهتر از اینه که به خواب طولانی ای برید که هیچ گاه بیدار نشید.{{رف|ربا|22}}|[[تیریون لنیستر]] خطاب به اگان}} | {{نقل قول| به هیچ کس اعتماد نکنید شاهزاده من، نه به [[هالدون|استاد بدون زنجیر]]، نه به [[جان کانینگتون|پدر دروغینتون]]، نه به [[رالی داکفیلد|اردک]] شجاع، نه به [[لمور]] دوست داشتنی و نه به هیچ کدام از این دوستان خوبتون که شما رو بزرگ کردند، از همه مهمتر، به [[ایلیریو موپاتیس|تاجر پنیر]]، [[واریس|عنکبوت]] و [[دنریس تارگرین|ملکه اژدها]] کوچولو که میخواید باهاش ازدواج کنید. تمام این بدگمانی ها باعث میشه معدتون ترش کنه و شب ها خوابتون نبره، بله درسته، اما بهتر از اینه که به خواب طولانی ای برید که هیچ گاه بیدار نشید.{{رف|ربا|22}}|[[تیریون لنیستر]] خطاب به اگان}} | ||
{{نقل قول|حرکت | {{نقل قول|به غرب حرکت کنید، نه به شرق. [[دنریس تارگرین|ملکه کوچک]] رو با زیتون هاش تنها بذارید، این پسر بزرگ شده، تخت آهنین رو بهش بدین{{رف|ربا|24}}|[[فرانکلین فلاورز]] از [[گولدن کمپانی]]}} | ||
{{نقل قول|کوان لنیستر اینجا بود،زمانی که [[تایوین لنیستر|لرد تایوین]] جسد کودکان شاهزاده [[ریگار تارگرین|ریگار]] را، پیچیده شده در بالاپوش خاندان لنیستر، روبروی تخت آهنین قرار داد. با دیدن دختر میشد فهمید که شهدخت رینیس بوده، اما پسره...یک تکه جمجمه خونین که مغزش دیده میشد و صورتش از بین رفته بود، به همراه چند تار موی نقره ای رنگ. هیچ کدام از ما نتوانستیم خیلی به آن نگاه کنیم. تایوین گفت که آن شاهزاده اگان است، و همه ما قبول کردیم.{{رف|ربا|موخره}}|افکار [[کوان لنیستر]]}} | {{نقل قول|کوان لنیستر اینجا بود،زمانی که [[تایوین لنیستر|لرد تایوین]] جسد کودکان شاهزاده [[ریگار تارگرین|ریگار]] را، پیچیده شده در بالاپوش خاندان لنیستر، روبروی تخت آهنین قرار داد. با دیدن دختر میشد فهمید که شهدخت رینیس بوده، اما پسره...یک تکه جمجمه خونین که مغزش دیده میشد و صورتش از بین رفته بود، به همراه چند تار موی نقره ای رنگ. هیچ کدام از ما نتوانستیم خیلی به آن نگاه کنیم. تایوین گفت که آن شاهزاده اگان است، و همه ما قبول کردیم.{{رف|ربا|موخره}}|افکار [[کوان لنیستر]]}} |
ویرایش