۴۲۴
ویرایش
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
{{نقل قول|دیدم که داشتی با [[جنگل خدایان وینترفل|درخت نیایش]] صحبت میکردی. شاید خدایان هم بخواهنمد با تو صحبت کنند.{{رف|نش|4}} | {{نقل قول|دیدم که داشتی با [[جنگل خدایان وینترفل|درخت نیایش]] صحبت میکردی. شاید خدایان هم بخواهنمد با تو صحبت کنند.{{رف|نش|4}} | [[آشا]] به [[برن استارک]]}} | ||
{{نقل قول|[[ | {{نقل قول|[[مادر (هفت)|مادر]] مهربان بود، تمام [[سپتون|سپتون ها]] این موضوع را قبول داشتند، ام [[مذهب هفت|هفت]] در [[آنسوی دیوار]] قدرتی نداشت. اینجا خدایان قدیم حکومت میکنند، خدایان بدون نام جنگل، گرگ ها و برف.{{رف|یش|18}}| افکار [[سموئل تارلی]]}} | ||
{{نقل قول|''' | {{نقل قول|'''تیریون''': اعتراف میکنم، کمی درباره خدایان قدیم میدانم. شاید روزی به من چیز هایی یاد دادی. من حتی میتوانم همراه تو بیایم.<br> | ||
''' | '''سانسا''': نه. شما ... شما پیشنهاد سخاوتمندانه ای میدهید، اما ... آداب خاصی ندارد، سرورم. نه راهبی، نه آوازی و نه شمعی. تنها درختان، و عبادت در سکوت.{{رف|یش|53}}| [[تیریون لنیستر]] و [[سانسا استارک]]}} | ||
{{نقل قول| | {{نقل قول|[[استاد| استادان]] به تو میگویند که پادشاه [[جهریس تارگرین اول|جهریس]] [[حق شب زفاف]] را از لرد ها گرفت تا [[آلیسان تارگرین|ملکه پتیاره اش]] را راضی کند، اما جایی که خدایان قدیم هستند، رسوم قدیمی باقی میمانند.{{رف|ربا|20}} - [[روس بولتون]] به [[تئون گریجوی]]}} | ||
{{نقل قول|''' | {{نقل قول|'''برن''': درختان چه چیزی را به یاد میآورند؟<br> | ||
''' | '''جوجن''': راز های خدایان قدیم. حقیقتی که [[نخستین انسانها]] میدانستند، و حالا در [[وینترفل]] فراموش شده ... اما نه در باتلاق ها. We live closer to the green in our [[Neck|bogs and crannogs]], and we remember. Earth and water, soil and stone, oaks and elms and willows, they were here before us all and will still remain when we are gone.{{ref|ADWD|34}}}} - [[Bran Stark]] and [[Jojen Reed]] | ||
{{نقل قول|"آنسوی ديوار، آن ها تنها خدايان هستند."{{رف|بتت|53}}|[[اشا]](Osha) به [[برن]]}} <br /> | {{نقل قول|"آنسوی ديوار، آن ها تنها خدايان هستند."{{رف|بتت|53}}|[[اشا]](Osha) به [[برن]]}} <br /> |
ویرایش