پرش به محتوا

رقص اژدهایان: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:


=== حمله به هارنهال ===
=== حمله به هارنهال ===
شاهزاده [[دیمون تارگرین]] رهبری نخستین حملهٔ سیاهان را بر عهده گرفت. او در {{تاریخ|129}} به [[هارنهال]] تاخت و این دژ بدون خون‌ریزی تسلیم شد. [[سایمون استرانگ]]، قلعه‌بان، زمانی که [[کارکسس]] بر فراز برج [[کینگ‌اسپایر]] فرود آمد، تسلیم شد. این واقعه آغاز رسمی خصومت‌ها در جنگ بود.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
در همین زمان، [[جاکریس ولاریون]] موفق شد بانو [[جین آرین]] و لردهای [[ماندرلی]]، [[بوریل]] و [[ساندرلند]] را به پشتیبانی از رینيرا ترغیب کند و سپس با لرد [[کریکِن استارک]] نیز متحد شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - پسری برای پسری}} اتحاد با استارک‌ها از طریق [[پیمان یخ و آتش]] رسمیت یافت.{{رف|آوخ|شمال: لردهای وینترفل}}
=== رقص بر فراز خلیج کشتی شکن ===
=== رقص بر فراز خلیج کشتی شکن ===
[[لوسریس ولاریون|لوسریس]] با [[اراکس]] به [[استورمز اند]] پرواز کرد و پیش از وقوع توفانی سهمگین به آن‌جا رسید. او در قلعه دریافت که شاهزاده [[ایموند تارگرین]] همراه با [[وگار]]، اژدهای عظیمش، پیش‌تر به آن‌جا آمده است.
ایموند کوشید لوسریس را به جنگ تحریک کند و او را «حرامزادهٔ استرانگ» خطاب کرد، اما لوسریس که سوگند خورده بود تنها پیام‌رسان باشد و وارد نبرد نشود، از درگیری سر باز زد. او پیام مادرش را به لرد [[بوروس براتیون]] رساند، ولی درخواست او رد شد و بوروس به او دستور داد قلعه را ترک کند.
بوروس مانع شد که ایموند درون قلعه به پسرخاله‌اش حمله کند، اما به او اجازه داد لوسریس را دنبال کند. ایموند بر پشت وگار به پرواز درآمد و در میان توفان لوسریس را تعقیب کرد. نبردی میان دو اژدها درگرفت، اما دیری نپایید؛ وگار که پنج برابر بزرگ‌تر از اراکس بود، برتری داشت. اراکس به تکه‌پاره‌ای در آسمان بدل شد و سه روز بعد سر و گردنش به همراه جسد لوسریس به ساحل شسته شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - پسری برای پسری}}
=== خون و پنیر ===
=== خون و پنیر ===
وقتی [[رینيرا تارگرین]] از مرگ [[لوسریس ولاریون]] باخبر شد، فرو ریخت و از پا افتاد. شاهزاده [[دیمون تارگرین]] که در [[هارنهال]] بود، کلاغی برای همسرش فرستاد و قول داد که خون فرزندشان گرفته خواهد شد.
دیمون با کمک یکی از دوستانش در [[کینگز لندینگ]]، مردی را یافت که زمانی گروهبان [[نگهبانان شهر کینگز لندینگ]] بود و اکنون تنها با نام «[[خون (قصاب)|خون]]» شناخته می‌شد. او همچنین از یک موش‌گیر در [[رد کیپ]] به نام «[[پنیر (موش‌گیر)|پنیر]]» استفاده کرد. این دو با گذر از دالان‌های مخفی و درهای پنهان وارد [[برج دست]] شدند.
آنجا، ملکه [[آلیسنت های‌تاور]] را بستند و دهانش را با پارچه گرفتند و خدمتکارش را کشتند. وقتی [[هلاِنا تارگرین|ملکه هلاِنا]] همراه با سه فرزندش ظاهر شد، خون و پنیر درها را بستند و به او گفتند باید یکی از پسرانش را برای مرگ انتخاب کند. هلاِنا ناچار [[مایلور تارگرین|مایلور]] کوچک را برگزید، اما خون خلاف انتخاب او عمل کرد و [[جهیریس تارگرین (پسر اگان دوم)|جهیریس]] را سر برید. سپس سر کودک را با خود بردند و بقیه را زنده گذاشتند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - پسری برای پسری}}
بعدها، خون در [[دروازه خدایان]] دستگیر شد؛ سر شاهزاده جیهریس را در زین پنهان کرده بود. زیر شکنجه اعتراف کرد که راهی [[هارنهال]] بوده تا پاداشش را از شاهزاده دیمون دریافت کند. او همچنین زن بدکاره‌ای به نام [[میساریا]] را به‌عنوان واسطه معرفی کرد. نگهبانان طلایی به رهبری سر [[لوتور لارگنت]] سراسر [[خیابان ابریشم]] را جستجو کردند، اما نشانی از میساریا یا پنیر نیافتند. در خشم خود، شاه [[اگان تارگرین دوم]] فرمان داد همهٔ موش‌گیران شهر به دار آویخته شوند. پس از آن، سر [[اتو های‌تاور]] یکصد گربه را به قلعه آورد تا جای موش‌گیران را بگیرند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - پسری برای پسری}}
ملکه هلاِنا از آن پس در اندوهی عمیق فرو رفت؛ از خوردن و حمام کردن سر باز زد و حاضر نبود از اتاق‌هایش بیرون آید. او حتی نمی‌توانست در حضور مایلور دوام بیاورد، چون خود او را برای مرگ برگزیده بود. سرانجام شاه پسر را از او گرفت و به مادرش [[آلیسنت های‌تاور]] سپرد تا بزرگش کند. پس از این واقعه، شاه و ملکه جدا از هم زندگی کردند؛ هلاِنا بیشتر و بیشتر در جنون فرو رفت و اگان هم در خشم و می‌گساری غرق شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - پسری برای پسری}}
=== جنگ داخلی در ریورلندز ===
=== جنگ داخلی در ریورلندز ===
پس از کشته شدن هر دو شاهزاده (لوسریس و جیهریس)، هر دو جناح خواستار انتقام شدند. لردها پرچم‌هایشان را فراخواندند و ارتش‌ها به راه افتادند.
در آغاز جنگ، [[گراور تالی]]، [[لرد برتر تری‌دنت]]، می‌خواست از شاه [[اگان تارگرین دوم]] و سبزها پشتیبانی کند، اما او بسیار پیر و زمین‌گیر بود. نوه و وارثش، [[المو تالی]] که به ادعای [[رینيرا تارگرین]] و سیاهان باور داشت، پرچم‌های تالی را در [[ریورران]] نگاه داشت.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - پسری برای پسری}}
نیروهای لرد [[ساموئل بلک‌وود]]، که به نفع رینيرا اعلام وفاداری کرده بود، به سرزمین‌های لرد [[هانفری براکن]] (هم‌پیمان سبزها) یورش بردند، روستاها و کشتزارها را به آتش کشیدند و سپت‌ها را بی‌حرمت کردند. نیروهای براکن به رهبری [[آموس براکن]] در حال حرکت برای تلافی بودند که غافلگیر شدند. در نبردی که درگرفت، آموس در دوئلی تن‌به‌تن لرد بلک‌وود را کشت اما خودش کمی بعد با تیر کشته شد. سرانجام براکن‌ها در [[نبرد آسیاب سوخته]] شکست خوردند. بازماندگان به [[استون‌هیج]] عقب نشستند، اما آن‌جا را نیز اشغال‌شده یافتند: شاهزاده [[دیمون تارگرین]] در غیاب آن‌ها قلعه را تصرف کرده و لرد براکن و خانواده‌اش را به اسارت گرفته بود. براکن‌ها تسلیم شدند و به این ترتیب، شاه اگان آخرین متحد قدرتمند خود را در ریورلندز از دست داد.
این پیروزی‌ها به لردهای ریورلندز (مانند بلک‌وودها) اجازه داد تا در [[هارنهال]] گرد آیند و به پرچم‌های دیمون بپیوندند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}{{رف|آوخ|پادشاهان تارگرین: اگان دوم}}
=== دست سبز جدید ===
=== دست سبز جدید ===
سر [[اتو های‌تاور]]، [[دست پادشاه]]، تلاش کرد با جلب حمایت لردها، استخدام مزدوران، تقویت دفاعی [[کینگز لندینگ]] و بستن اتحادهای تازه، جایگاه سبزها را محکم کند. او کلاغ‌ها را به [[وینترفل]]، [[اری]]، [[ریورران]]، [[وایت هاربر]]، [[گالتاون]]، [[بیتربریج]]، [[فِر آیل]] و ده‌ها قلعهٔ دیگر فرستاد. همچنین سواره‌نظام به نواحی نزدیک‌تر به پایتخت اعزام شد تا لردها و بانوهایشان را برای ادای سوگند وفاداری به شاه [[اگان تارگرین دوم]] به دربار فرا بخوانند. او حتی به [[دورن]] نیز پیام فرستاد، چون دیمون در [[جنگ استپ‌استون‌ها]] با آن‌ها جنگیده بود، اما شاهزاده [[کورِن مارتل]] از مشارکت خودداری کرد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
سقوط [[هارنهال]] و شکست‌های آسیاب سوخته و استون‌هیج اگان دوم را ترساند. هراس او بیشتر شد وقتی کلاغ‌ها از [[ریچ]] بازگشتند: اگرچه خاندان [[های‌تاور]] در [[اولدتاون]] و خاندان [[ردواین]] در [[آربور]] همچنان پشتیبان شاه بودند، اما لردهای [[کاستین]] از [[تری‌تاورز]]، [[مولندور]] از [[آپ‌لندز]]، [[آلن تارلی]] از [[هورن هیل]]، [[تدیوس روان]] از [[گلدنگروو]] و [[گریم]] از [[گری‌شیلد]] به سود رینيرا اعلام وفاداری کرده بودند. این شکاف باعث شد سرپرستان و قیم‌های لرد خردسال [[لیونل تایرل]] از ورود به جنگ خودداری کنند.
سر اوتو از برادرزاده‌اش، لرد [[اورموند های‌تاور]] خواست تا شورش‌های ریچ را سرکوب کند. اما ناکامی‌های پیاپی و اختلاف در جبههٔ ریچ ضربهٔ سنگینی به سبزها زد. به این‌ها باید انکار حمایت از سوی [[ول]]، [[شمال]] و همچنین شکایت‌های بازرگانان از مسدود شدن [[خلیج بلک‌واتر]] به دست ناوگان [[مار دریایی]] را هم افزود.
از آن‌جا که تلاش‌ها برای جلب پشتیبانی [[دالتون گریجوی]] بی‌نتیجه مانده بود، سر اوتو باور داشت که دیمون بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف رینيرا است. بنابراین سراغ دشمن قدیمی دیمون، یعنی [[اتحاد سه دختر|سه‌گانه]] رفت و فرستادگانی با وعدهٔ امتیازات تجاری انحصاری در کینگز لندینگ و حتی واگذاری [[استپ‌استون‌ها]] ــ هرچند تخت آهنین هرگز آن‌ها را در تملک نداشت ــ به راهی کرد تا ناوگان ولاریون را در [[تنگه]] در هم بشکنند. اما تصمیم‌گیری در سه‌گانه به عهدهٔ [[شورای عالی سه‌گانه]] بود و روند کندشان باعث خشم اگان شد. سرانجام او پدربزرگش را از مقام دست برکنار کرد و [[کریستون کول]] را جایگزین او ساخت.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
نخستین توصیهٔ کریستون به شاه این بود که همهٔ کسانی که از سوگند وفاداری به او سر باز زده‌اند، خائن شمرده شوند. پس همهٔ سیاهانی که در سیاهچال بودند به حیاط [[رد کیپ]] آورده شدند. هر کدام فرصتی آخرین داشتند تا به شاه اگان سوگند یاد کنند. تنها لردهای [[باترول]]، [[استوک‌ورث]] و [[رازبی]] زانو زدند، در حالی که لردهای [[هَیفورد]]، [[مری‌وِدر]]، [[هارت]]، [[باکلر]]، [[کاسول]] و [[بانو فِل]] وفادار به رینيرا ماندند و همراه با هشت [[شوالیهٔ زمین‌دار]] و بیش از چهل خدمتکار و ملازم گردن زده شدند. سرهایشان بالای دروازه‌های کینگز لندینگ بر نیزه نصب شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
=== دوئل دوقلوهای کارگیل ===
=== دوئل دوقلوهای کارگیل ===
حتی [[نگهبانان شاهی]] هم از آتش رقص بی‌نصیب نماندند. پس از مرگ شاه [[ویسریس تارگرین اول]]، هفت برادر سوگندخورده از هم جدا شدند. سر [[لورنت ماربرند]] و سر [[اریک کارگیل]] پیش‌تر در [[دراگون‌استون]] بودند و از [[رینيرا تارگرین]] و سیاهان دفاع می‌کردند. بعدها سر [[استفان دارکلین]] هم به آن‌ها پیوست و هستهٔ اصلی [[نگهبانان ملکه]] را تشکیل دادند. چهار نفر دیگر ــ سر [[کریستون کول]]، سر [[آریک کارگیل]]، سر [[ریکارد ثورن]] و سر [[ویلیس فِل]] ــ در [[کینگز لندینگ]] جانب [[اگان تارگرین دوم]] و سبزها را گرفتند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - سیاهان و سبزها}}
[[لوسئون اهل تارت]] بعدها آواز «وداع، برادرم» را دربارهٔ جدایی تلخ دو برادر کارگیل ساخت.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - سیاهان و سبزها}}
شاه [[اگان تارگرین دوم]] که می‌خواست انتقام مرگ وارثش را بگیرد، قصد داشت با [[سان‌فایر]] بر فراز [[دراگون‌استون]] فرود آید و خواهر ناتنی‌اش و پسران «حرامزاده»‌اش را بگیرد یا بکشد. اما شورای سبز او را از این کار بازداشت. سر [[کریستون کول]]، که هم دست شاه و هم فرمانده نگهبانان شاهی بود، پیشنهاد کرد از نیرنگ و پنهان‌کاری استفاده کنند؛ همان‌گونه که «شاهزادهٔ مدعی» (لقب رینيرا نزد سبزها) چنین کرده بود. او مأموریت داد که سر [[آریک کارگیل]] به دراگون‌استون نفوذ کند و خود را به‌جای برادر دوقلویش، سر [[اریک کارگیل]] جا بزند.
دربارهٔ مأموریت اختلاف نظر وجود دارد: برخی می‌گویند هدف قتل رینيرا بوده، بعضی دیگر معتقدند قصد جان پسرانش، [[جاکریس ولاریون|جاکریس]] و [[جافری ولاریون|جافری]] را داشته است. به روایت [[اوستاس]]، آریک پیش از رفتن در سپت قلعهٔ سرخ دعا کرد و از «مادر والا» بخشش خواست. [[مانکون]] نوشته است که هدف، رینيرا بود. اما [[قارچ (دلقک دربار)|قارچ]] ادعا می‌کند که هدفش پسران «استرانگ» بوده‌اند.
به هر حال، دو برادر در تالاری از قلعه به هم رسیدند و نبردی مرگبار میانشان درگرفت. آوازها روایت می‌کنند که برادران در حالی که شمشیرهایشان بر هم می‌خورد عشق و برادری را بر زبان آوردند و پس از یک ساعت مبارزه، در آغوش یکدیگر جان دادند. اما به روایت قارچ، آن‌ها همدیگر را «خائن» خواندند و در همان آغاز نبرد، هر دو زخم‌های مرگبار برداشتند.{{رف|آوخ|پادشاهان تارگرین: اگان دوم}}{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
=== Duskndale and Rook's Rest ===
=== Duskndale and Rook's Rest ===
=== دانه های اژدها ===
با بدتر شدن اوضاع، سر [[کریستون کول]] باور داشت که تنها اقدامات سریع و قاطع می‌تواند سرنوشت جنگ را عوض کند. او ارتشی گرد آورد و ابتدا به [[کراون‌لندز]] تاخت. نیروهای خاندان‌های [[رازبی]] و [[استوک‌ورث]] ــ که لردهایشان به تازگی به شاه [[اگان تارگرین دوم]] سوگند وفاداری خورده بودند ــ به سپاهش پیوستند. سپس به [[داسکندیل]] حمله برد و شهر را غارت کرد و لرد [[گانثور دارکلین]] را که به رینيرا وفادار بود، گردن زد. آنگاه کریستون توجه خود را به [[روکزرست]] معطوف کرد، چرا که خاندان [[استاونتن]] نیز پشتیبان رینيرا بودند.
=== نبرد گولت ===
[[پرونده:Sunfyre.png|بندانگشتی|چپ|300px|[[سان‌فایر]]، اثر اشلی هانتر رایس ©]]
=== نبرد عسل ===
[[لرد استاونتن]] در برابر حمله مقاومت کرد و کلاغی به [[دراگون‌استون]] فرستاد. شاهزاده‌خانم [[رینیس تارگرین (دختر ایمون)|رینیس]] با [[میلیس]]، اژدهایش، به یاری او شتافت. اما نیروهای کریستون با [[منجنیق عقرب]]، کمان‌های بزرگ و تیرهای پرشمار به اژدها حمله کردند و بدین ترتیب [[نبرد روکزرست]] در {{تاریخ|129}} آغاز شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
===  چنگال قرمز و خوراک ماهی ===
 
زمانی که [[سان‌فایر]] و [[وگار]] نیز به میدان آمدند، نبرد اژدهایان در آسمان هزار پایی درگرفت. [[میلیس]] گردن سان‌فایر را گرفت، اما [[وگار]] بر آن‌ها فرود آمد و هر سه اژدها به زمین کوبیده شدند. از میان آتش و خاکستر، تنها وگار دوباره برخاست. سان‌فایر یک بال پاره‌پاره داشت و سوخته و نیمه‌جان بود، در حالی که سوارش شاه [[اگان تارگرین دوم]] دچار شکستگی چندین استخوان و سوختگی‌های شدید شده بود.
 
رینیس کاملاً سوخته در کنار جسد میلیس یافت شد. پس از نبرد، شاهزاده [[ایموند تارگرین]] و کریستون روکزرست را تصرف کرده و تمام مدافعان را به قتل رساندند. سر اژدهای میلیس به کینگز لندینگ فرستاده شد و رعبی عظیم میان [[مردمان عامی]] انداخت، به‌طوری‌که هزاران نفر از پایتخت گریختند تا این‌که ملکه-بیوه [[آلیسنت های‌تاور]] دستور داد دروازه‌ها را ببندند.
 
شاه اگان به کینگز لندینگ بازگردانده شد، جایی که استادان پزشکی با [[شیر خشخاش]] درد او را تسکین دادند. سان‌فایر بیش از حد بزرگ بود که جابه‌جا شود و چون توان پرواز هم نداشت، در روکزرست باقی ماند. برای محافظتش نگهبانانی گماشته شدند تا به او غذا دهند. با ناتوانی اگان، ایموند لقب «[[نگهبان قلمرو]]» را به خود گرفت.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
=== بذر اژدهاها ===
پس از مرگ همسرش [[رینیس تارگرین (دختر ایمون)|رینیس]]، لرد [[کورلیس ولاریون]] تهدید کرد که جبههٔ رینيرا را ترک خواهد کرد، مگر آنکه پسرش [[جاکریس ولاریون]] او را به‌عنوان [[دست ملکه]] برگمارد. جاکریس با این خواسته موافقت کرد. سپس شاهزاده [[جافری ولاریون]] همراه با بانو [[رینا تارگرین (دختر دیمون)|رینا]]، سه [[تخم اژدها]] و اژدهای جافری، [[تی‌رکسس]]، به [[ویل آرین]] فرستاده شدند. همچنین [[اگان تارگرین سوم|اگان جوان]] و [[ویسریس تارگرین دوم|ویسریس]] با کشتی ''[[گی اباندن]]'' به [[پنتوس]] فرستاده شدند تا نزد شاهزادهٔ پنتوس (که دوست دیمون بود) پرورش یابند، تا زمانی که رینيرا تخت آهنین را تصاحب کند.
 
جاکریس می‌خواست تا حد امکان با اژدهاهای بیشتر به پایتخت حمله کند. در آن زمان شش اژدها در [[دراگون‌استون]] بدون سوار مانده بودند. او اعلام کرد هر کسی که بتواند اژدهایی را رام کند، شوالیه و ثروتمند خواهد شد. بسیاری در این راه زخمی یا کشته شدند (از جمله سر [[استفان دارکلین]]، [[فرمانده لرد نگهبانان شاهی]]). اما در نهایت چهار نفر موفق شدند:
 
* [[هیو چکش]] اژدهای [[ورمیثور]] را رام کرد.
* [[اُلف سفید]] اژدهای [[سیلور وینگ]] را به‌دست آورد.
* [[ادام ولاریون]] (از هال) اژدهای [[سی‌اسموک]] را رام کرد.
* [[نتلز]]، دختری جوان، توانست [[شیپ‌استیلر]] را از آن خود کند.
 
کورلیس از رینيرا خواست که داغ [[حرامزادگی]] را از چهرهٔ [[ادام ولاریون|ادام]] و برادرش [[آلین ولاریون|آلین]] بردارد و آنان را به‌عنوان فرزندان مشروع خاندان ولاریون بشناسد. او حتی ادام را وارث [[دریفت‌مارک]] کرد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
=== نبرد تنگه===
در همین زمان، ناوگانی ۹۰ کشتی جنگی از [[اتحاد سه‌دختر]] از [[استپ‌استون‌ها]] به راه افتاد و به‌طور اتفاقی با کشتی ''[[گی اباندن]]'' که حامل شاهزادگان [[اگان تارگرین سوم|اگان جوان]] و [[ویسریس تارگرین دوم|ویسریس]] بود، برخورد کرد ({{تاریخ|129}}).{{رف|آوخ|پادشاهان تارگرین: اگان دوم}} کشتی‌های همراه غرق یا تسخیر شدند. اگان توانست با چنگ زدن به گردن اژدهایش، [[استورم‌کلاود]]، بگریزد. اژدها گرچه زخمی مرگبار برداشت، اما توانست اگان را به [[دراگون‌استون]] برساند. ویسریس که تنها یک تخم اژدها داشت، نتوانست فرار کند و به اسارت دریاسالار [[شاراکو لوهر]] از [[لیس]] درآمد.
 
اگان پس از بازگشت به دراگون‌استون، شاهزاده [[جاکریس ولاریون]] بر پشت [[ورمکس]] به‌سوی ناوگان لیسنی‌ها پرواز کرد و چهار [[بذر اژدها]] نیز او را دنبال کردند. کشتی‌های جنگی دشمن گریختند، اما در میانه نبرد، ورمکس بیش از حد پایین پرواز کرد و در دریا سقوط کرد. جاکریس خود را به بیرون پرتاب کرد، اما با تیرهای پرتابی کشته شد.
 
بخشی از ناوگان سه‌دختر به [[اسپایس‌تاون]] یورش برد و مردان، زنان و کودکان را قتل‌عام کرد. کاخ [[های‌تاید]]، که پر از گنجینه‌های لرد [[کورلیس ولاریون]] بود، در آتش سوخت و یک‌سوم کشتی‌هایش نابود شد. با این حال، سه‌دختر چنان تلفات سنگینی دادند که دیگر نتوانستند در جنگ نقشی ایفا کنند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
=== نبرد هانی‌واین===
دو هفته بعد، لرد [[اورموند های‌تاور]] خود را میان دو ارتش گرفتار یافت:
 
* از شمال‌شرق، لرد [[تدیوس روان]] از [[گلدنگروو]] و [[تام فلاورز]] از [[بیتربریج]] به او یورش آوردند.
*
* از جنوب، سر [[آلن بیزبری]]، لرد [[آلن تارلی]] و لرد [[اوون کاستین]] مسیر عقب‌نشینی او به سوی [[اولدتاون]] را بستند.
 
محاصره کامل شد، اما شاهزاده [[دارون تارگرین (پسر ویسریس تارگرین اول)|دارون]] بر پشت اژدهایش [[تساریون]] به نبرد پیوست. در درگیری، [[تام فلاورز]] کشته شد، لرد روان گریخت، آلن‌ها اسیر شدند و لرد کاستین مرگبار زخمی شد. این پیروزی در {{تاریخ|129}} به دارون لقب «دارون دلیر» بخشید؛ لقبی که اورموند با اعطای مقام شوالیه به او تثبیت کرد.{{رف|آوخ|پادشاهان تارگرین: اگان دوم}}{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
===  نبرد رود سرخ و فیش‌فید ===
در همین زمان، لرد [[والیس موتون]] موفق شد [[روکزرست]] را بازپس گیرد، اما در تلاش برای کشتن [[سان‌فایر]] زخمی و درگذشت. وقتی برخی از مردانش بازگشتند، اثری از سان‌فایر نیافتند و ردپایی هم نبود؛ گویی با وجود جراحات دوباره پرواز کرده است. او تا نیم‌سال دیگر دیده نشد.
 
در شمال، ارتش [[شمال]] در حال گردآمدن بود، اما شاهزاده [[ایموند تارگرین]] باور داشت تهدید اصلی، دیمون و سپاهش در [[هارنهال]] هستند. او به همراه سر [[کریستون کول]] با چهار هزار نیرو و [[وگار]] به ریورلندز تاخت. با این حال، دیمون پیش از حرکت آن‌ها آگاه شده بود و بر [[کارکسس]] شتابان به سوی جنوب رفت و از مسیر لشکر کریستون دوری جست. پس از ۱۹ روز، ایموند و کریستون هارنهال را خالی یافتند و گمان کردند پیروز شده‌اند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
 
در همین زمان، ارتشی از سبزها از [[وسترلندز]]، لردهای رودخانه‌ای را در [[نبرد رود سرخ]] شکست دادند (اوایل {{تاریخ|130}}). رهبرشان، لرد [[جیسون لنیستر]]، در نبرد به دست سر [[پیت از لانگلیف]] مرگبار زخمی شد.{{رف|آوخ|پادشاهان تارگرین: اگان دوم}} همچنین سر [[آدریان تاربک]] سه روز پس از [[نبرد آکورن‌هال]] کشته شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}} فرماندهی سپاه لنیسترها به دست لرد سالخورده [[هانفری لِفورد]] افتاد.{{رف|آوخ|وسترلندز: خاندان لنیستر در دوران اژدها}} او سپاه را به سوی شرق برد تا به کریستون و ایموند بپیوندد.
 
در ساحل غربی [[خدایان‌چشم]]، سپاه لنیستر به لرد [[رادریک داستین]] و [[گرگ‌های زمستانی]] او برخورد، که با لرد [[فارست فری]] و [[راب سرخ ریورز]] متحد شده بودند. از جنوب، [[پیت شیرکش]] و لردهای [[بیگلستون]]، [[چمبرز]] و [[پرین]] آن‌ها را در محاصره گرفتند. فردای آن روز، لردهای [[گری]]، [[جان چارلتون]] و [[بنجیکت بلک‌وود]] به نیروهای شمالی و رودخانه‌ای پیوستند و کلاغ‌های لرد لفورد نیز در آسمان شکار شدند.
 
نبردی که آغاز شد، به خونین‌ترین نبرد زمینی رقص اژدهایان بدل شد. صدها نفر کشته شدند و این کشتار به «[[فیش‌فید]]» شهرت یافت؛ چرا که اجساد بی‌شمار سپاه لنیستر رودخانه را پر کرد و آن‌ها را خوراک ماهی‌ها ساخت.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
=== سقوط کینگز لندینگ ===
=== سقوط کینگز لندینگ ===
=== کراکن قرمز ===
مرگ [[جاکریس ولاریون]]، [[رینيرا تارگرین]] را در خشم و کینه غرق کرد و او تصمیم گرفت از اژدهایان استفاده کند.
=== توپ قصاب ===
 
با دور بودن [[کریستون کول]]، [[ایموند تارگرین]] و [[وگار]] از پایتخت، شاهزاده [[دیمون تارگرین]] با [[کارکسس]] به رینيرا پیوست و هر دو بر فراز [[کینگز لندینگ]] پرواز کردند، در حالی که ناوگان [[کورلیس ولاریون]] وارد [[خلیج بلک‌واتر]] شد. استاد اعظم [[اورویل]] که تلاش داشت کلاغ‌هایی برای درخواست کمک بفرستد، پیش از ارسال نامه‌ها دستگیر شد. فرستادگان نیز در دروازه‌های شهر توقیف شدند و هفت فرماندهٔ دروازه یا کشته یا دستگیر شدند؛ همه این‌ها با یاری [[طلایی‌جامگان]]ی که همچنان به دیمون وفادار بودند. دروازه‌های شهر باز شد و نیروهای ناوگان ولاریون وارد شدند. سقوط کینگز لندینگ در کمتر از یک روز کامل شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - اژدهای سرخ و اژدهای زرین}}
 
لرد [[لاریس استرانگ]] همراه با شاه [[اگان تارگرین دوم]]، شاهدخت [[جهیرا تارگرین]] و شاهزاده [[مایلور تارگرین]] گریخت. او جیهیرا را به همراه سر [[ویلیس فِل]] به [[استورمز اند]] فرستاد و مایلور را با سر [[ریکارد ثورن]] نزد لرد [[اورموند های‌تاور]] برد.
 
دیگر اعضای شورای سبز که در کینگز لندینگ مانده بودند تسلیم شدند و رینيرا بر [[تخت آهنین]] نشست. ملکه‌بیوه [[آلیسنت های‌تاور]] بخشیده شد، اما پدرش سر [[اتو های‌تاور]] گردن زده شد و همچنین لرد [[جسپر واید]]. سر [[تایلند لنیستر]] به دست شکنجه‌گران سپرده شد تا شاید مکان طلای پنهان‌شده‌اش را فاش کند.
 
شاهزادگان [[جافری ولاریون]] و [[اگان تارگرین سوم|اگان جوان]] ــ که در آن زمان گمان می‌رفت [[ویسریس تارگرین دوم]] مرده است ــ به کینگز لندینگ فراخوانده شدند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
 
در این میان، [[ایموند تارگرین]] و [[کریستون کول]] در [[هارنهال]] دیگر بر سر نقشهٔ بعدی توافق نداشتند. کریستون می‌خواست به جنوب عقب‌نشینی کند و به لرد اورموند و شاهزاده [[دارون تارگرین (پسر ویسریس تارگرین اول)|دارون]] بپیوندد، اما ایموند خواهان یورش مستقیم به پایتخت بود. در نهایت، کریستون ارتش سبزها را به سوی جنوب برد، در حالی که ایموند در ریورلندز به کشتار پرداخت و امیدوار بود رینيرا اژدهایی برای مقابله بفرستد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
 
زمانی که خبر رسید رینيرا قصد دارد علیه ایموند و دارون لشکرکشی کند و قصد ندارد در صورت شکست، آن‌ها را ببخشد، ملکه [[آلیسنت های‌تاور]] در حالی که در بند بود، خواستار صلح شد. او پیشنهاد کرد که هفت پادشاهی میان دو طرف تقسیم شود: اگان دوم بر [[ریچ]]، [[استورملندز]] و [[وسترلندز]] از [[اولدتاون]] فرمان براند و رینيرا بقیهٔ [[وستروس]] را از تخت آهنین حکومت کند. اما رینيرا این شروط را رد کرد و گفت فرزندان آلیسنت زمانی جایگاه خود در دربار را از دست دادند که حق موروثی او را ربودند و جان پسرانش را گرفتند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
=== کراکن سرخ===
در آغاز جنگ، منصب [[ارباب کشتی‌ها]] به [[دالتون گریجوی]]، لرد [[جزایر آهنین]]، از سوی سبزها پیشنهاد شد. اما شورای رینيرا پیشنهادی جذاب‌تر ارائه داد و بدین ترتیب خاندان [[گریجوی]] به سیاهان پیوستند.
با مرگ لرد [[جیسون لنیستر]] پس از [[نبرد رود سرخ]]، نابودی سپاه لنیستر در [[فیش‌فید]] و حرکت ارتش سبز ریچ به سوی [[تامبلتون]]، سواحل [[وسترلندز]] تقریباً بی‌دفاع ماند. برای چندین سال، دالتون و [[مردان آهنین]] او سواحل وسترلندز و ریچ را غارت و ویران کردند.
او نزدیک بود [[کَیس]] را تصرف کند و [[فِر آیل]] را به دست آورد. هرچند نتوانست به [[کَسترلی راک]] نفوذ کند، چون بیوهٔ جیسون، [[جوهانا لنیستر]]، دروازه‌ها را بست، اما [[لنیسپورت]] را غارت کرد.{{رف|آوخ|جزایر آهنین: کراکن سرخ}}{{رف|آوخ|زیر نیابت‌ها - دست نقابدار}}
=== کشتار قصاب ===
شاهزاده [[ایموند تارگرین]] شهرهای [[دری]]، [[لرد هارووی‌تاون]]، [[لردز میل]]، [[بلک‌باکل]]، [[باکل]]، [[کلی‌پول]]، [[سوین‌فورد]] و [[اسپایدر‌وود]] را به آتش کشید. در همین حال، سر [[کریستون کول]] که به سوی جنوب می‌رفت، در مسیر خود با ویرانی روبه‌رو شد: جنگل‌های سوخته، روستاهای نابودشده، اسب‌ها و مردگان. دیده‌بانانش اجسادی زره‌پوش را زیر درختان یافتند که گویی دور هم نشسته و ضیافتی مردگان را برگزار می‌کردند. پس از دیدن چندین «ضیافت جسد»، سپاه کریستون به این صحنه‌ها خو گرفت. اما در [[کراسد المز]]، اجساد در واقع مردان سیاه بودند که خود را به شکل مردگان درآورده بودند و هنگامی که سپاه سبز از کنارشان گذشت، حمله کردند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
 
سپاه کریستون سپس در حوالی [[خدایان‌چشم]] و [[بلک‌واتر راش]] به کمین لردهای ریورلندز و [[رادریک داستین]] افتاد. کریستون آنان را به نبرد تن‌به‌تن فراخواند، اما رد شد. این نبرد از سرنوشت‌سازترین جنگ‌های رقص اژدهایان بود؛ پس از مرگ کریستون، سپاهش درهم شکست و صدها نفر در کشتار دسته‌جمعی جان باختند. این رویداد به نام «کشتار قصاب» شهرت یافت و اوج پیروزی‌های رینيرا به شمار می‌آمد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
 
شاهزاده [[دیمون تارگرین]] در [[میدن‌پول]] همراه با [[نتلز]] اقامت گزید، در حالی که ایموند به ویرانی ریورلندز ادامه داد و به [[استونی‌هد]]، [[کوه‌های ماه]]، [[سویت‌ویلو]]، [[سالی‌دنس]] و دیگر نواحی تاخت. در همین زمان [[کارکسس]] و [[شیپ‌استیلر]] از میدن‌پول در جستجوی [[وگار]] پرواز می‌کردند، اما بی‌ثمر بازمی‌گشتند.
===  اول تامبلتون ===
===  اول تامبلتون ===
ارتش لرد [[اورموند های‌تاور]] به همراه شاهزاده [[دارون تارگرین (پسر ویسریس تارگرین اول)|دارون]] و اژدهایش [[تساریون]] آرام‌آرام به سوی [[کینگز لندینگ]] پیشروی کرد و هر جا نیروهای وفادار به [[رینيرا تارگرین]] را یافت، شکست داد. هنگام [[محاصره لانگ‌تیبل]]، شاهزاده [[مایلور تارگرین]] و محافظش، سر [[ریکارد ثورن]]، توسط جمعیتی از هواداران رینيرا در [[بیتربریج]] شناسایی شدند. مردم هجوم آوردند و در نزاعی خونین، پسر خردسال سه‌ساله را تکه‌تکه کردند. دارون که خشمگین شده بود، شهر را با [[غارت بیتربریج]] به آتش کشید.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
در همین حال، شاهدخت [[جهیرا تارگرین]] همراه با سر [[ویلیس فِل]] به سلامت به [[استورمز اند]] رسید.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - سلطنت کوتاه و غم‌انگیز اگان دوم}}
[[اُلف سفید]] و [[هیو چکش]] بر پشت اژدهایانشان به تامبلتون پرواز کردند، اما سپاه سیاهان در آن‌جا بسیار کمتر از سپاه های‌تاور بود.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}} برخی از پناهندگان در واقع مأموران سبز بودند که به‌طور مخفیانه در میان مدافعان نفوذ کرده بودند. در نهایت، اُلف و هیو ــ که بعدها به «[[دو خیانتکار]]» مشهور شدند ــ ناگهان به سبزها پیوستند.
هرچند در [[نبرد اول تامبلتون]] لرد اورموند و پسرعمویش سر [[بریندون های‌تاور]] به دست [[رادریک داستین|رادی ویرانگر]] کشته شدند (که خود نیز مرگبار زخمی شد)، اما سپاه های‌تاور همچنان دست بالا را داشت. اژدهایان [[ورمیثور]]، [[سیلور وینگ]] و [[تساریون]] آتش بر شهر ریختند و تامبلتون را به‌طور وحشیانه‌ای ویران کردند.
وقتی خبر خیانت دو بذر اژدها به رینيرا رسید، او دستور داد دروازه‌های [[کینگز لندینگ]] بسته شود. خیانت دو خیانتکار باعث شد اعضای [[شورای سیاه]] به وفاداری [[ادام ولاریون]] و [[نتلز]] هم مشکوک شوند. با وجود دفاع لرد [[کورلیس ولاریون]]، رینيرا دستور دستگیری هر دو را داد. اما کورلیس پنهانی ادام را آگاه کرد و او بر پشت [[سی‌اسموک]] گریخت. همین امر باعث شد خود کورلیس به زندان افتاد.
در همین زمان، هرج‌ومرج هم کینگز لندینگ و هم تامبلتون را فرا گرفت. سر [[هوبِرت های‌تاور]] کوشید فرماندهی سپاه سبز را برعهده بگیرد، اما ناتوان بود. دارون فرمان توقف غارت را صادر کرد، ولی کارساز نشد. اُلف سفید رؤیای حکومت بر [[های‌گاردن]] را در سر داشت و هیو چکش به فکر تاج پادشاهی افتاد. ارتش سبز، بی‌رهبر و سرشار از فرار سربازان، هر روز ضعیف‌تر می‌شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
=== سقوط دراگون استون ===
=== سقوط دراگون استون ===
هم‌زمان با رخدادهای [[نبرد اول تامبلتون|تامبلتون اول]]، کشتی بازرگانی ''[[نِساریا]]'' که از مسیر خود در اثر طوفان منحرف شده بود، برای تعمیر و تدارکات در [[دراگون‌استون]] توقف کرد. ملوانان هنگام گذر از کنار [[دراگون‌مانت]]، دو اژدها را در حال نبرد دیدند. روز بعد، ماهیگیران محلی بقایای سوخته و شکستهٔ [[گرِی گوست]] را یافتند و قلعه‌بان [[رابرت کوینس]]، [[کانیبال (اژدها)|کانیبال]] را عامل مرگ او دانست.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
اما حقیقت این بود که لرد [[لاریس استرانگ]] شاه [[اگان تارگرین دوم]] را در جریان [[سقوط کینگز لندینگ]] پنهانی به دراگون‌استون برده بود و اندکی بعد، [[سان‌فایر]] اربابش را یافته بود. در واقع سان‌فایر بود که گری گوست را کشته بود، نه کانیبال. اژدها و سوارش بار دیگر به پرواز درآمدند و در این مدت، حامیان اگان در جزیره متحدانی یافتند که از رینيرا دل خوشی نداشتند.
دفاعیات دراگون‌استون بسیار ضعیف بود و دژ به‌راحتی سقوط کرد. رابرت کوینس به دست سر [[آلفرد برووم]] کشته شد؛ کسی که از اینکه به‌عنوان قلعه‌بان انتخاب نشده بود، خشمگین بود. شاهدخت [[بیلا تارگرین]]، دختر شاهزاده [[دیمون تارگرین]]، کوشید با [[مون‌دانسر]] بگریزد. سان‌فایر با آتش چشمان مون‌دانسر را کور کرد و سرانجام هر دو اژدها به زمین افتادند. مون‌دانسر کشته شد و بیلا، سوزانده و زخمی، اسیر گشت.
اکنون شاه [[اگان تارگرین دوم]] کنترل دراگون‌استون را به دست آورده بود، گرچه در نبرد پایش شکست و دچار جراحات تازه‌ای شد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا سرنگون‌شده}}
=== نبرد فراتر از چشم خدا ===
=== نبرد فراتر از چشم خدا ===
=== طوفان اژدها ===
ملکه [[رینيرا تارگرین]] به لرد [[مانفرد موتون]] از [[میدن‌پول]] فرمان داد سر [[نتلز]] را بفرستد. رینيرا باور داشت که نتلز معشوقهٔ شوهرش، شاهزاده [[دیمون تارگرین]]، شده و به همین دلیل به خیانت متهم بود. از آنجا که نتلز میهمان آن‌ها به شمار می‌آمد، کشتنش نقض [[حق میزبانی]] بود و بیم می‌رفت خشم دیمون را برانگیزد. اما اگر از دستور سرپیچی می‌کردند، به خیانت به ملکه متهم می‌شدند.
=== دوم تامبلتون ===  
 
[[مستر نورن]] پیشنهاد داد که تظاهر کنند نامه را نخوانده‌اند و همان شب دیمون را از ماجرا آگاه ساخت.
 
نتلز همراه با [[شیپ‌استیلر]] سپیده‌دم روز بعد میدن‌پول را ترک کرد و به سرنوشتی نامعلوم رفت. هیچ کلام وداعی میان او و دیمون رد و بدل نشد، اما هنگامی که شیپ‌استیلر به آسمان برخاست، [[کارکسس]] نعره‌ای کشید. دیمون به مانفرد گفت خبر را پخش کند که او به سوی [[هارنهال]] پرواز خواهد کرد تا [[ایموند تارگرین]] را تنها به مصاف بطلبد. پس از رفتن دیمون، لرد موتون پرچم‌های رینيرا را پایین کشید و پرچم‌های سبز شاه [[اگان تارگرین دوم]] را برافراشت.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
 
دیمون هارنهال را از اندک مدافعان باقی‌مانده گرفت و سیزده روز در انتظار ماند. در روز چهاردهم، [[وگار]] با [[ایموند تارگرین]] و معشوقه‌اش، پیشگوی باردار [[الیس ریورز]]، ظاهر شد. ایموند الیس را روی زمین گذاشت و خود بر فراز آسمان [[خدایان‌چشم]] با دیمون درگیر شد.
 
در بحبوحه نبرد، هر دو اژدها در هم قفل شدند و به سوی دریاچه سقوط کردند. گفته می‌شود دیمون در لحظه آخر از [[کارکسس]] به [[وگار]] جست و با [[خواهر تاریک]]، شمشیر [[والیریایی]]‌اش، از میان چشم نابینای ایموند گذر کرد.
 
کارکسس نیمه‌جان خود را به زیر دیوارهای [[هارنهال]] کشاند و همان‌جا جان داد. وگار نیز در آب مرد و سال‌ها بعد با استخوان‌های ایموند که هنوز به زین زنجیر شده و شمشیر در کاسهٔ چشمش فرو رفته بود، یافت شد. اما جسد دیمون هرگز پیدا نشد؛ همین باعث شد آوازخوان‌ها بگویند او زنده مانده و واپسین روزهایش را در کنار نتلز گذرانده است. این نبرد در روز بیست‌ودوم ماه پنجم سال {{تاریخ|130}} رخ داد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا پیروزمند}}
=== یورش به دراگون‌پیت ===
در [[کینگز لندینگ]]، ناوگان خاندان [[ولاریون]] که بیش از نیمی از ارتش را از [[دراگون‌استون]] همراه آورده بود، با شنیدن خبر زندانی شدن لرد [[کورلیس ولاریون]] در سیاه‌چال، ملکه [[رینيرا تارگرین]] را رها کرد. باقی‌ماندهٔ سپاه نیز دیگر قابل اعتماد نبودند.
 
در همان روز، ملکه [[هلاِنا تارگرین]] خود را از [[مایگورز هولدفست]] به بیرون افکند و بر نیزه‌های خندق فرود آمد و کشته شد. بسیاری از مردم باور داشتند او به دست سر [[لوتور لارگنت]] از [[طلایی‌جامگان]] کشته شده است. اژدهایش، [[دریم‌فایر]]، با غرش برخاست و دو زنجیرش را شکست.
 
[[پرونده:Hobbthehewer.png|بندانگشتی|چپ|400px|[[هاب هیوِر]]، اثر اشلی هانتر رایس ©]]
 
همان شب [[شورش کینگز لندینگ (رقص اژدهایان)|شورش]]ی در شهر آغاز شد. لوتور همراه با پانصد طلایی‌جامگان برای سرکوب آن به [[میدان کفاشان]] رفت، اما او و بسیاری از مردانش به دست ده‌ها هزار شورشی کشته شدند. یک شوالیهٔ ولگرد به نام سر [[پرکین فلی]]، شاگردش [[تریستین تروفایر]] را به‌عنوان پسر حرامزادهٔ شاه [[ویسریس تارگرین اول]] معرفی کرد و بر سر او تاج نهاد. پرکین به همهٔ هوادارانش مقام شوالیه داد و بدین ترتیب بسیاری به سپاهش پیوستند. فردای آن روز، بخشی از شهر آرام شد، اما هرج‌ومرج در دیگر محلات ادامه یافت.
 
وقتی خبر [[خیانت میدن‌پول]] و گریز [[نتلز]] رسید، رینيرا کلاغ‌هایی به [[وینترفل]] و [[اری]] فرستاد و درخواست کمک کرد. در همین حال، پرکین و تروفایر نیرو گرفتند. شب بعد، [[دروازه شاه]] و [[دروازه شیر]] به دست شورشیان گشوده شد؛ طلایی‌جامگانِ دروازه شاه گریخته بودند و نگهبانان دروازه شیر هم به شورشیان پیوستند. با سقوط [[دروازه رودخانه]]، سه دروازه از هفت دروازه شهر در اختیار دشمن افتاد.
 
مردم دیگر باور نداشتند رینيرا توانایی حفاظت از آن‌ها را دارد. پیامبری دیوانه، معروف به [[چوپان]]، توده‌ای عظیم را به سوی [[تپه رینیس]] برد تا اژدهاها را بکشند. شاهزاده [[جافری ولاریون]] بر پشت [[سایراکس]] نشست تا به دراگون‌پیت پرواز کند. رینيرا که بیمناک شد، هفت تن را فرستاد تا او را بازگردانند: سر [[مدریک ماندرلی]]، سر [[لورِث لنس‌دیل]]، سر [[هارولد دارک]]، سر [[هارمن رید]]، سر [[جایلز آیرونوود]]، سر [[ویلیام رویس]] و سر [[گلندون گود]]؛ اینان بعدها به «[[هفت سوار]]» مشهور شدند. اما سایراکس سوار خردسال را نشناخت و جافری در پرواز به زمین افتاد و جان داد.
 
در همین زمان، شورشیان به دراگون‌پیت یورش بردند.
* [[شریکوس]] به دست هیزم‌شکنی به نام [[هاب هیوِر]] کشته شد.
* [[مورگول]] به دست [[شوالیهٔ آتشین]] نابود شد.
* [[تی‌رکسس]] به لانه‌اش گریخت، بسیاری را سوزاند، اما سرانجام کشته شد.
* [[دریم‌فایر]] بیش از همه کشت، اما با تیر کمانی یک چشمش کور شد. هنگام تلاش برای پرش از گنبد، سقف ضعیف‌شده فرو ریخت و هم او و هم مهاجمان کشته شدند.
[[سایراکس]] هم بر شورشیان فرود آمد. رینيرا از [[مایگورز هولدفست]] می‌نگریست، در حالی که [[اگان تارگرین سوم|اگان جوان]] را در آغوش داشت. او با وحشت سقوط سایراکس را دید.
 
مشاوران رینيرا پذیرفتند که شهر از دست رفته است. او را قانع کردند که فردا از [[دروازه اژدها]] خارج شود و به [[داسکندیل]] بگریزد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا سرنگون‌شده}}
=== نبرد دوم تامبلتون ===  
خبر آشوب در [[کینگز لندینگ]] به [[تامبلتون]] رسید و باعث شد ارتش [[های‌تاور]] تصمیم بگیرد به سوی شهر حرکت کند. اما سر [[هوبِرت های‌تاور]] مردد بود و [[دو خیانتکار]] ــ [[هیو چکش]] و [[اُلف سفید]] ــ تا زمانی که خواسته‌هایشان برآورده نمی‌شد، از همکاری سر باز زدند.
 
با کشته شدن [[ایموند تارگرین]] و ناپدید بودن شاه [[اگان تارگرین دوم]]، سبزها بی‌رهبر ماندند. شاهزاده [[دارون تارگرین (پسر ویسریس تارگرین اول)|دارون]] نفر بعدی در صف جانشینی بود و برخی خواستار اعلام او به‌عنوان [[شاهزاده دراگون‌استون]] یا حتی پادشاه شدند. اما لرد [[هیو چکش]] مدعی تاج و تخت برای خود شد، زیرا بزرگ‌ترین و مسن‌ترین اژدهای زنده، [[ورمیثور]]، را در اختیار داشت که سه برابر اژدهای دارون، [[تساریون]]، بود. [[اُلف سفید]] نیز با او همراه شد.
 
لرد [[انوین پیک]] و هوبرت های‌تاور یازده لرد و شوالیهٔ دیگر را گرد آوردند که به «[[کالتروپس]]» شهرت یافتند. آنان با موافقت دارون نقشه کشیدند تا دو خیانتکار را بکشند.
 
اما پیش از اجرای نقشه، نیمه‌شب، تامبلتون در شعله‌های آتش فرو رفت: سر [[ادام ولاریون]] با [[سی‌اسموک]] و چهار هزار نفر از نیروهای ریورلندز که تازه به او پیوسته بودند، به شهر یورش بردند. این ارتش شامل نیروهای خاندان [[تالی]] نیز بود که رسماً به جنگ پیوستند. هرچند سبزها شمار بیشتری داشتند، اما به دلیل اقامت طولانی و سستی، غافلگیر شدند.
 
در [[نبرد دوم تامبلتون]]، هیو چکش به دست لرد [[جان روکستون]] کشته شد، اما مردانش برای انتقام او را کشتند. دارون نیز یا به دست [[بلک ترومبو]]، یا یک سرباز ناشناس، یا در آتش یک چادر سوخته جان داد.
 
ادام و سی‌اسموک با ورمیثور و تساریون (که بدون سوار بودند) درگیر شدند. در پایان، ورمیثور سر سی‌اسموک را کند، اما خودش نیز بر اثر جراحات مرد. تساریون سه بار کوشید پرواز کند اما در رنج بود و لرد [[بنجیکت بلک‌وود]] دستور داد [[بیلی برلی]] او را بکشد. ادام هم در نبرد کشته شد.
 
با وجود پیروزی، نیروهای ریورلندز نتوانستند شهر را تصرف کنند. دروازه‌های تامبلتون بسته بود و بدون اژدها یا تجهیزات محاصره، ناچار شدند غنایم را بردارند و عقب‌نشینی کنند. تنها یک اژدها در شهر باقی ماند: [[سیلور وینگ]].
 
برای رهایی از اُلف سفید، هوبرت جامی از [[شراب طلایی آربور]] زهرآلود نوشید و او را هم به کام مرگ برد. بی‌رهبر شدن سبزها و نبود سواری برای سیلور وینگ، سبب شد لرد پیک سپاه را به عقب‌نشینی فرمان دهد. بدین ترتیب [[کینگز لندینگ]] از خطر سقوط به دست سبزها نجات یافت.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا سرنگون‌شده}}
===  مرگ رینیرا ===  
===  مرگ رینیرا ===  
ملکه [[رینيرا تارگرین]] همراه با پسرش [[اگان تارگرین سوم|اگان جوان]] از [[کینگز لندینگ]] به [[دراگون‌استون]] گریخت. او گمان می‌کرد دژ همچنان در دست وفادارانش است، اما به دام افتاد. دروازه‌ها بسته شد و او در درون قلعه با شاه [[اگان تارگرین دوم]] و [[سان‌فایر]] روبه‌رو شد.
در حضور پسرش، رینيرا به [[سان‌فایر]] خورانده شد. اگان دوم، پس از دیدن این صحنه، پسر را وارث و جانشین خود اعلام کرد.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا سرنگون‌شده}}
===ماه سه پادشاه===  
===ماه سه پادشاه===  
===  نبرد شاهرود ===  
پس از مرگ [[رینيرا تارگرین]]، آشوب در [[کینگز لندینگ]] ادامه یافت. سه مدعی مختلف برای تخت آهنین ظاهر شدند که هر کدام خود را پادشاه نامیدند:
 
* یک پسر بچهٔ یتیم در محلهٔ فلی‌باتم که او را «[[شاه‌ملخ]]» می‌خواندند.
* یک کارگر آهنگر که خود را «[[شاه آهنین]]» معرفی کرد.
* و یک شوالیهٔ ورشکسته به نام [[پرکین فلی]] که شاگردش [[تریستین تروفایر]] را به‌عنوان پسر حرامزادهٔ شاه [[ویسریس تارگرین اول]] معرفی کرد.
 
این دوران به نام «ماه سه پادشاه» شناخته شد و به آشوب و درگیری‌های خونین در شهر انجامید، تا اینکه هر سه مدعی به دست نیروهای شاه [[اگان تارگرین دوم]] کشته شدند.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا سرنگون‌شده}}
===  نبرد شاهراه ===  
پس از ماه سه پادشاه، نیروهای سیاهان همچنان در نقاطی پراکنده مقاومت می‌کردند. بزرگ‌ترین درگیری در [[شاهراه پادشاه]] روی داد، جایی که ارتش سبزها به نیروهای وفادار به سیاهان برخورد.
در این نبرد، سپاهیان سبزها موفق شدند شورشیان را در هم بکوبند، اما هزینهٔ سنگینی دادند. بسیاری از شوالیه‌ها و سربازان برجستهٔ سبز کشته شدند. این نبرد، آخرین تلاش بزرگ برای بازگرداندن ثبات به هفت پادشاهی پیش از پایان جنگ بود.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا سرنگون‌شده}}
===  مرگ اگان دوم===
===  مرگ اگان دوم===
شاه [[اگان تارگرین دوم]] اگرچه تاج و تخت را دوباره به دست آورد، اما حکومتش پایدار نماند. او در سال {{تاریخ|131}} در حالی که آماده می‌شد بر ضد آخرین نیروهای سیاهان لشکرکشی کند، ناگهان درگذشت.
جسدش بر روی تخت آهنین یافت شد. [[مسترها]] و شوالیه‌ها بر سر علت مرگ اختلاف داشتند: برخی گفتند او با جامی از [[شراب طلایی آربور]] مسموم شد، برخی دیگر مرگش را نتیجهٔ جراحات و ضعف جسمانی دانستند. اما حقیقت هرگز به‌روشنی مشخص نشد.
پس از مرگ او، پسر رینيرا، [[اگان تارگرین سوم]]، به‌عنوان پادشاه تاج‌گذاری کرد و بدین ترتیب رقص اژدهایان به پایان رسید.{{رف|آوخ|مرگ اژدهایان - رینيرا سرنگون‌شده}}


== عواقب ==
== عواقب ==
۱۲۴

ویرایش