پرش به محتوا

ریگار تارگرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ ژوئن ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
[[پرونده:Rhaegar Targaryen Elia Martell marriage.jpg|350px|thumb|left|Marriage to princess Elia Martell of Dorne]]
[[پرونده:Rhaegar Targaryen Elia Martell marriage.jpg|350px|thumb|left|Marriage to princess Elia Martell of Dorne]]
ریگار بسیار باهوش بود، و در هرکاری که تمرکزش را روی آن می‌گذاشت، بهترین می‌شد؛ او یک نوازنده‌ی با استعداد و یک شوالیه‌ی با مهارت محسوب می‌شد. ریگار به شدت تحت تاثیر «[[سایه‌ی سامرهال]]» قرار داشت، زیرا او «متولد شده در اندوه» بود و گاه به گاه افسرده به نظر می‌رسید.
ریگار بسیار باهوش بود، و در هرکاری که تمرکزش را روی آن می‌گذاشت، بهترین می‌شد؛ او یک نوازنده‌ی با استعداد و یک شوالیه‌ی با مهارت محسوب می‌شد. ریگار به شدت تحت تاثیر «[[سایه‌ی سامرهال]]» قرار داشت، زیرا او «متولد شده در اندوه» بود و گاه به گاه افسرده به نظر می‌رسید.
افراد بسیاری برای ریگار احترام قائل بودند، حتی [[ادارد استارک|ند استارک]](Ned Stark)، بهترین دوست رابرت. [[جیمی لنیستر|جیمی]] (Jaime) هنوز آهنگ آهنین صدای ریگار را به خاطر می‌آورد.[۲] ریگار بلند قد و خوش‌قیافه بود، چشمان یاسی تیره (darklilac eyes) و موهای نقره ای تارگرین‌ها را داشت. اغلب خواهر او دنریس تارگرین (Daenerys) را با مقایسه با ریگار می‌ستایند.
افراد بسیاری برای ریگار احترام قائل بودند، حتی [[ادارد استارک|ند استارک]](Ned Stark)، بهترین دوست رابرت. [[جیمی لنیستر|جیمی]] (Jaime) هنوز آهنگ آهنین صدای ریگار را به خاطر می‌آورد.{{رف|ضبک|8}} ریگار بلند قد و خوش‌قیافه بود، چشمان یاسی تیره (darklilac eyes) و موهای نقره ای تارگرین‌ها را داشت. اغلب خواهر او دنریس تارگرین (Daenerys) را با مقایسه با ریگار می‌ستایند.


== زندگی ==
== زندگی ==
خط ۳۴: خط ۳۴:




الیا، به علت سلامت متزلزلش، تا نیم سال پس از تولد رینیس بستری بود و با به دنیا آورد اگان تقریباً جان خود را از دست داد،  بعد از آن استادان (Maesters) به ریگار گفتند که همسرش نمی‌تواند فرزند دیگری داشته باشد.[۴] استاد امون (Maester Aemon)، که ریگار در آن زمان از طریق کلاغ‌های نامه رسان (raven messages) با او مکاتبه داشت، به خاطر می آورد ریگار به اشتباه باور داشت که اگان همان پرنس وعده داده شده (the Prince Who Was Promised) است.[۵]
الیا، به علت سلامت متزلزلش، تا نیم سال پس از تولد رینیس بستری بود و با به دنیا آورد اگان تقریباً جان خود را از دست داد،  بعد از آن استادان (Maesters) به ریگار گفتند که همسرش نمی‌تواند فرزند دیگری داشته باشد.{{رف|ربا||گریفین دوباره متولد شده}} استاد امون (Maester Aemon)، که ریگار در آن زمان از طریق کلاغ‌های نامه رسان (raven messages) با او مکاتبه داشت، به خاطر می آورد ریگار به اشتباه باور داشت که اگان همان پرنس وعده داده شده (the Prince Who Was Promised) است.{{رف|ضبک|35}}
== عشق و مرگ ==
== عشق و مرگ ==
[[پرونده:Rob-rhaegar-winterfell.jpg|350px|thumb|left|Rhaegar fighting Robert Baratheon on the Trident.  
[[پرونده:Rob-rhaegar-winterfell.jpg|350px|thumb|left|Rhaegar fighting Robert Baratheon on the Trident.  
خط ۵۶: خط ۵۶:
دنریس (Daenerys) یکی از اژدهاهای (dragons) تازه متولد شده ی‌ خود را به افتخار برادرش ریگار، نام‌گذاری می‌کند. اژدهای با پولک‌های سبز و برنزی، به افتخار برادر دلیرش که در سواحل سبز ترایدنت کشته شد، ریگال (Rhaegal) نامیده می‌شود.
دنریس (Daenerys) یکی از اژدهاهای (dragons) تازه متولد شده ی‌ خود را به افتخار برادرش ریگار، نام‌گذاری می‌کند. اژدهای با پولک‌های سبز و برنزی، به افتخار برادر دلیرش که در سواحل سبز ترایدنت کشته شد، ریگال (Rhaegal) نامیده می‌شود.
ریگار در شهود دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen)، در خانه‌ی نامیرایان (House of the Undying) ظاهر می‌شود. او درحال گفتگو با همسرش الیا (Elia) درباره‌ی سرنوشت پسرشان (اگان) و این که نام او را چه می‌گذارد، دیده می‌شود. او همچنین اظهار می‌کند که …
ریگار در شهود دنریس تارگرین (Daenerys Targaryen)، در خانه‌ی نامیرایان (House of the Undying) ظاهر می‌شود. او درحال گفتگو با همسرش الیا (Elia) درباره‌ی سرنوشت پسرشان (اگان) و این که نام او را چه می‌گذارد، دیده می‌شود. او همچنین اظهار می‌کند که …
{{نقل قول|اژدها سه سر دارد، باید یکی دیگر هم باشد.[۷]}}
{{نقل قول|اژدها سه سر دارد، باید یکی دیگر هم باشد.{{رف|نش|48}}}}
به علاوه، دنریس در خانه‌ی نامیرایان (House of the Undying)، مرگ ریگار در گدار یاقوتِ ترایدنت (Trident) توسط رابرت براتیون (Robert Baratheon) را هم می‌بیند:
به علاوه، دنریس در خانه‌ی نامیرایان (House of the Undying)، مرگ ریگار در گدار یاقوتِ ترایدنت (Trident) توسط رابرت براتیون (Robert Baratheon) را هم می‌بیند:
{{نقل قول|یاقوت ها مانند قطرات خون از سینه‌ی پرنس درحال مرگ به پرواز درآمد، او به روی زانوهایش در آب فرو افتاد و با آخرین نفسش نام یک زن را زمزمه کرد.}}
{{نقل قول|یاقوت ها مانند قطرات خون از سینه‌ی پرنس درحال مرگ به پرواز درآمد، او به روی زانوهایش در آب فرو افتاد و با آخرین نفسش نام یک زن را زمزمه کرد.}}
خط ۷۱: خط ۷۱:
{{اسپویلر|وقتی جیمی (Jaime) بر سر تابوت تشییع پدرش پاس ایستاده، درباره‌ی روزی که در حیاط قلعه‌ی سرخ (Red Keep)، با ریگار خداحافظی کرد می‌اندیشد. پرنس، زره اش که به سیاهی شب بود و اژدهایی سه سر از یاقوت روی سینه اش نقش بسته بود، را پوشیده بود. جیمی برای همراهی از او درخواست کرد، اما ریگار با بیان این که اریس (Aerys) خیلی بیش تر از آن که از پسر عمویش رابرت (Robert) بترسد، از پدر جیمی، تایوین لنیستر (Tywin Lannister) می ترسد، خواهش او را رد کرد. اریس می خواست جیمی را نزدیک خود نگاه دارد تا تایوین نتواند آسیبی به او برساند. ریگار توضیح داد که جرات ندارد در چنین شرایطی این پشتیبانی را از اریس (Aerys) بگیرد. وقتی جیمی (Jaime) امتناع کرد، ریگار دستی بر شانه ی جیمی جوان گذاشت و گفت:
{{اسپویلر|وقتی جیمی (Jaime) بر سر تابوت تشییع پدرش پاس ایستاده، درباره‌ی روزی که در حیاط قلعه‌ی سرخ (Red Keep)، با ریگار خداحافظی کرد می‌اندیشد. پرنس، زره اش که به سیاهی شب بود و اژدهایی سه سر از یاقوت روی سینه اش نقش بسته بود، را پوشیده بود. جیمی برای همراهی از او درخواست کرد، اما ریگار با بیان این که اریس (Aerys) خیلی بیش تر از آن که از پسر عمویش رابرت (Robert) بترسد، از پدر جیمی، تایوین لنیستر (Tywin Lannister) می ترسد، خواهش او را رد کرد. اریس می خواست جیمی را نزدیک خود نگاه دارد تا تایوین نتواند آسیبی به او برساند. ریگار توضیح داد که جرات ندارد در چنین شرایطی این پشتیبانی را از اریس (Aerys) بگیرد. وقتی جیمی (Jaime) امتناع کرد، ریگار دستی بر شانه ی جیمی جوان گذاشت و گفت:
{{نقل قول|«وقتی جنگ تمام شد، تصمیم دارم شورایی تشکیل بدهم. تغییراتی داده می شود. خیلی وقت پیش چنین تصمیمی داشتم، اما …، خوب، صحبت درباره ی راه های نرفته سودی ندارد. بعداً صحبت می کنیم، وقتی برگشتم.»}}
{{نقل قول|«وقتی جنگ تمام شد، تصمیم دارم شورایی تشکیل بدهم. تغییراتی داده می شود. خیلی وقت پیش چنین تصمیمی داشتم، اما …، خوب، صحبت درباره ی راه های نرفته سودی ندارد. بعداً صحبت می کنیم، وقتی برگشتم.»}}
این ها آخرین کلماتی بود که ریگار تارگرین به جیمی (Jaime) گفت. بیرون دروازه ها یک لشکر گرد آمده، و لشکر دیگر به ترایدنت (Trident) رسیده بود. بنابراین پرنس درگون استون (Dragonstone) سوار شد، کلاه خود سیاه بلندش را بست، و پیش به سوی نابودی اش راند.[۸] سرسی لنیستر (Cersei Lannister)، ریگار را در مسابقه ای که در کسترلی راک (Casterly Rock) برگزار شده بود، به خاطر می آورد. او قبل معرفی به ریگار شیفته ی او شده بود:
این ها آخرین کلماتی بود که ریگار تارگرین به جیمی (Jaime) گفت. بیرون دروازه ها یک لشکر گرد آمده، و لشکر دیگر به ترایدنت (Trident) رسیده بود. بنابراین پرنس درگون استون (Dragonstone) سوار شد، کلاه خود سیاه بلندش را بست، و پیش به سوی نابودی اش راند.{{رف|ضبک|8}} سرسی لنیستر (Cersei Lannister)، ریگار را در مسابقه ای که در کسترلی راک (Casterly Rock) برگزار شده بود، به خاطر می آورد. او قبل معرفی به ریگار شیفته ی او شده بود:
{{نقل قول|او ده ساله بود وقتی سرانجام پرنسش را در مسابقه ای که لرد پدرش برای خوش آمدگویی ورود شاه اریس به غرب تدارک دیده بود از نزدیک دید. جایگاه تماشاگران در زیر دیوار های لنیسپورت (Lannisport) افراشته شده بود، و هلهله ی تشویق جمعیت مانند غرش رعد از دیوار های کسترلی راک (Casterly Rock) منعکس می شد. ملکه به یاد می آورد که آن ها پدرش را دو برابر بلند تر از شاه تشویق کردند، اما این تنها نصف صدایی بود که برای تشویق پرنس ریگار بلند شد.
{{نقل قول|او ده ساله بود وقتی سرانجام پرنسش را در مسابقه ای که لرد پدرش برای خوش آمدگویی ورود شاه اریس به غرب تدارک دیده بود از نزدیک دید. جایگاه تماشاگران در زیر دیوار های لنیسپورت (Lannisport) افراشته شده بود، و هلهله ی تشویق جمعیت مانند غرش رعد از دیوار های کسترلی راک (Casterly Rock) منعکس می شد. ملکه به یاد می آورد که آن ها پدرش را دو برابر بلند تر از شاه تشویق کردند، اما این تنها نصف صدایی بود که برای تشویق پرنس ریگار بلند شد.
ریگار تارگرین، هفده ساله و تازه شوالیه شده، وقتی وارد میدان نبرد شد، روی زره زنجیری طلایی، زره فلزی سیاه پوشیده بود. در پشت کلاهخودش نوارهای قرمز و طلایی و نارنجی مانند شعله های آتش شناور بود. دو تا از عموهای سرسی، همین طور دو جین از بهترین نیزه باز های پدرش، زبده ترین های غرب، در مقابل نیزه ی ریگار به زمین افتادند،. شب هنگام، پرنس چنگ نقره ای اش را نواخته و اشک از چشمان سرسی جاری شده بود. سرسی (Cersei) وقتی به ریگار معرفی شد، تقریباً در عمق چشمان ارغوانی و غمگین او غرق شده بود. او زخمی بود، سرسی اندیشه هایش را به یاد آورد، اما وقتی ازدواج کردیم، من جراحتش را التیام خواهم داد. حتی جیمی (Jaime) زیبایش هم در مقایسه با ریگار، بیش از پسرکی خام نبود.[۹]}}}}
ریگار تارگرین، هفده ساله و تازه شوالیه شده، وقتی وارد میدان نبرد شد، روی زره زنجیری طلایی، زره فلزی سیاه پوشیده بود. در پشت کلاهخودش نوارهای قرمز و طلایی و نارنجی مانند شعله های آتش شناور بود. دو تا از عموهای سرسی، همین طور دو جین از بهترین نیزه باز های پدرش، زبده ترین های غرب، در مقابل نیزه ی ریگار به زمین افتادند،. شب هنگام، پرنس چنگ نقره ای اش را نواخته و اشک از چشمان سرسی جاری شده بود. سرسی (Cersei) وقتی به ریگار معرفی شد، تقریباً در عمق چشمان ارغوانی و غمگین او غرق شده بود. او زخمی بود، سرسی اندیشه هایش را به یاد آورد، اما وقتی ازدواج کردیم، من جراحتش را التیام خواهم داد. حتی جیمی (Jaime) زیبایش هم در مقایسه با ریگار، بیش از پسرکی خام نبود.{{رف|ضبک|24}}}}


===رقصی با اژدهایان===
===رقصی با اژدهایان===
{{اسپویلر|دنریس (Daenerys) به سر باریستان (Barristan) می گوید که او عروسی برادرش ریگار را دیده است. دنریس از او می پرسد که ریگار برای عشق ازدواج کرد یا وظیفه. سر باریستان بعد از لحظه ای شک می گوید:
{{اسپویلر|دنریس (Daenerys) به سر باریستان (Barristan) می گوید که او عروسی برادرش ریگار را دیده است. دنریس از او می پرسد که ریگار برای عشق ازدواج کرد یا وظیفه. سر باریستان بعد از لحظه ای شک می گوید:
{{نقل قول|پرنسس الیا (Elia) زن شایسته ای بود، علیاحضرت. او مهربان و باهوش بود، با قلبی نرم و لطافت طبعی شیرین. چیزی که من می دانم این است که پرنس به او تمایل داشت.}}
{{نقل قول|پرنسس الیا (Elia) زن شایسته ای بود، علیاحضرت. او مهربان و باهوش بود، با قلبی نرم و لطافت طبعی شیرین. چیزی که من می دانم این است که پرنس به او تمایل داشت.}}
دنی با خود فکر می کند که پشت کلمه ی تمایل حرف های دیگری است.[۱۰] در طی مراحل ازدواج، دختر درون دنریس (Daenerys)، وقتی به محبوبش داریو (Daario) فکر می کند، نهانی امیدوار است که او می آید، و دنی را به زور شمشیر به دست می آورد، همان طور که ریگار دختر شمالی اش (northern girl) را به دست آورد. اما ملکه ی درون او می داند که این احمقانه است.[۱۱] وقتی جان کانینگتون (Jon Connington) درباره ی مسئله ی اعتماد با گریف جوان (Young Griff) بحث می کند، به او هشدار می دهد که بیش از حد محتاط نباشد، وگرنه بدبینی مسموم کرده و می تواند شخص را بدخلق و ترسو کند. او با خود فکر می کند:
دنی با خود فکر می کند که پشت کلمه ی تمایل حرف های دیگری است.{{رف|ربا|23}} در طی مراحل ازدواج، دختر درون دنریس (Daenerys)، وقتی به محبوبش داریو (Daario) فکر می کند، نهانی امیدوار است که او می آید، و دنی را به زور شمشیر به دست می آورد، همان طور که ریگار دختر شمالی اش (northern girl) را به دست آورد. اما ملکه ی درون او می داند که این احمقانه است.{{رف|ربا|43}} وقتی جان کانینگتون (Jon Connington) درباره ی مسئله ی اعتماد با گریف جوان (Young Griff) بحث می کند، به او هشدار می دهد که بیش از حد محتاط نباشد، وگرنه بدبینی مسموم کرده و می تواند شخص را بدخلق و ترسو کند. او با خود فکر می کند:
{{نقل قول|شاه اریس این طور بود. درپایان، حتی ریگار هم به اندازه ی کافی به این موضوع واقف بود.[۱۲]}}
{{نقل قول|شاه اریس این طور بود. درپایان، حتی ریگار هم به اندازه ی کافی به این موضوع واقف بود.{{رف|ربا|24|(گریف 1)}}
بعده ها، بعد از رسیدن به خشکی با گروه طلایی (Golden Company)، برای بازپس گیری تخت آهنیی (Iron Throne)، جان کانینگتون (Jon Connington) سوگند می خورد که پسر ریگار را همانند پدرش سرافکنده نمی کند.[۱۳] وقتی پرنس اگان تارگرین (Aegon Targaryen) به جان کانینگتون (Jon Connington) می گوید که از قلعه ی او، کنام شیردال (Griffin’s Roost)، خوشش آمده، جان ناگهان کلمات ریگار و نحوه ی نگاه او وقتی روی بام برج شرقی، بلندترین برج کنام شیردال (Griffin’s Roost)، ایستاده بود را به خاطر می آورد: او گفت:
بعده ها، بعد از رسیدن به خشکی با گروه طلایی (Golden Company)، برای بازپس گیری تخت آهنیی (Iron Throne)، جان کانینگتون (Jon Connington) سوگند می خورد که پسر ریگار را همانند پدرش سرافکنده نمی کند.{{رف|ربا|گریفین گم شده}} وقتی پرنس اگان تارگرین (Aegon Targaryen) به جان کانینگتون (Jon Connington) می گوید که از قلعه ی او، کنام شیردال (Griffin’s Roost)، خوشش آمده، جان ناگهان کلمات ریگار و نحوه ی نگاه او وقتی روی بام برج شرقی، بلندترین برج کنام شیردال (Griffin’s Roost)، ایستاده بود را به خاطر می آورد: او گفت:
{{نقل قول|«زمین های پدرت زیبا هستند.» درحالی که موهای نقره ای اش در باد افشان بود و چشم هایش به رنگ ارغوانی تیره، و تیره تر از چشمان این پسر بودند.}}}}
{{نقل قول|«زمین های پدرت زیبا هستند.» درحالی که موهای نقره ای اش در باد افشان بود و چشم هایش به رنگ ارغوانی تیره، و تیره تر از چشمان این پسر بودند.}}}}
==نقل قول ها درباره ی ریگار==
==نقل قول ها درباره ی ریگار==
{{نقل قول|ریگار دلاورانه جنگید، ریگار باشکوه جنگید، ریگار شرافتمندانه جنگید، و ریگار مرد.[۱۴]|جورا مورمونت (Jorah Mormont)}}
{{نقل قول|ریگار دلاورانه جنگید، ریگار باشکوه جنگید، ریگار شرافتمندانه جنگید، و ریگار مرد.{{رف|یش|23}}|جورا مورمونت (Jorah Mormont)}}
{{نقل قول|«من هرشب در رویاهایم او را می کشم، هزاران بار مرگ باز هم کم تر از لیاقت اوست.»{{رف|بتت|4}}|رابرت براتیون (Robert Baratheon)}}
{{نقل قول|«من هرشب در رویاهایم او را می کشم، هزاران بار مرگ باز هم کم تر از لیاقت اوست.»{{رف|بتت|4}}|رابرت براتیون (Robert Baratheon)}}
{{نقل قول|«پرنس ریگار عاشق لیدی لیانایش (Lady Lyanna) بود و هزاران نفر به خاطر این مردند.»[۱۶]|باریستان سلمی (Barristan Selmy)}}
{{نقل قول|«پرنس ریگار عاشق لیدی لیانایش (Lady Lyanna) بود و هزاران نفر به خاطر این مردند.»{{رف|ربا|67|(باریستان 3)}}|باریستان سلمی (Barristan Selmy)}}


==منابع==
==منابع==