۱٬۹۴۶
ویرایش
استاد آمون (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
استاد آمون (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
پس از ورود مهمانان سلطنتی به وینترفل، کتلین نامه ای از طرف خواهرش لیسا دریافت کرد، این نامه حاکی از آن بود که [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] شوهر او [[جان ارن]] (Jon Arryn)، [[دست پادشاه|دست پیشین پادشاه]] را کشته اند. این نامه استارک ها را محتاط کرد، پیشنهاد سمت دست پادشاه از طرف پادشاه [[رابرت براتیون]] به همسر او داده شده بود. کتلین ند را برای قبول این پیشنهاد و همچنین قبول پیشنهاد نامزدی سانسا که باعث می شد او روزی ملکه شود، تحت فشار قرار داد. با وجود سوءظن ند درابطه با رفتن به [[بارانداز پادشاه|پایتخت]]، او سرانجام قبول کرد. | پس از ورود مهمانان سلطنتی به وینترفل، کتلین نامه ای از طرف خواهرش لیسا دریافت کرد، این نامه حاکی از آن بود که [[خاندان لنیستر|لنیسترها]] شوهر او [[جان ارن]] (Jon Arryn)، [[دست پادشاه|دست پیشین پادشاه]] را کشته اند. این نامه استارک ها را محتاط کرد، پیشنهاد سمت دست پادشاه از طرف پادشاه [[رابرت براتیون]] به همسر او داده شده بود. کتلین ند را برای قبول این پیشنهاد و همچنین قبول پیشنهاد نامزدی سانسا که باعث می شد او روزی ملکه شود، تحت فشار قرار داد. با وجود سوءظن ند درابطه با رفتن به [[بارانداز پادشاه|پایتخت]]، او سرانجام قبول کرد. | ||
پس از آنکه بران ظاهرا براثر سقوط از یکی از برج های وینترفل به اغماء رفت، کتلین به مدت هشت روز کنار او ماند. در شب هشتم او به قاتلی که برای کشتن برن آمده بود حمله کرد. قبل از این که قاتل بدست گرگ شوم برن کشته شود، در طی کشمکشی به دست کتلین به شدت آسیب زد. پس از بهبود یافتن دستش، او به همراه سر [[رودریک کسل]] (Rodrik Cassel) به طرف بارانداز پادشاه حرکت کردند تا خبر حمله به برن را به ادارد اطلاع دهند. در آنجا، او با دوست و هم صحبت دوران کودکی اش پتایر بیلیش، ملاقات کرد. بیلیش به او گفت که خنجری که قاتل برای کشتن برن استفاده کرده بود متعلق به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) است. | پس از آنکه بران ظاهرا براثر سقوط از یکی از برج های وینترفل به اغماء رفت، کتلین به مدت هشت روز کنار او ماند. در شب هشتم او به قاتلی که برای کشتن برن آمده بود حمله کرد.{{رف|بتت|14}} قبل از این که قاتل بدست گرگ شوم برن کشته شود، در طی کشمکشی به دست کتلین به شدت آسیب زد. پس از بهبود یافتن دستش، او به همراه سر [[رودریک کسل]] (Rodrik Cassel) به طرف بارانداز پادشاه حرکت کردند تا خبر حمله به برن را به ادارد اطلاع دهند. در آنجا، او با دوست و هم صحبت دوران کودکی اش پتایر بیلیش، ملاقات کرد. بیلیش به او گفت که خنجری که قاتل برای کشتن برن استفاده کرده بود متعلق به [[تیریون لنیستر]] (Tyrion Lannister) است.{{رف|بتت|18}} | ||
در راه بازگشت به وینترفل، کتلین در مسافرخانه کراس رود را تیریون لنیستر دیده و از پرچمداران پدرش درخواست کرد که او را دستگیر کنند. علی رقم این که او قصد داشت تیریون را به وینترفل ببرد، به جایش او را برای محاکمه به نزد خواهرش در [[ایری]] برد. در ایری تیریون را در یکی از سلول های ماه انداختند، اما او توانست با متقاعد کردن یک مزدور برای مبارزه در جریان محاکمه، از مرگ بگریزد. در خلال این اتفاق، تایوین لنیستر به دلیل تلافی کار کتلین و پرچمداران تالی، به سر [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane) و دیگر سوارانش دستور داد که به سرزمین های رودخانه حمله کنند، این کار باعث به وجود آمدن [[جنگ پنج پادشاهی|جنگی]] بزرگ شد. | در راه بازگشت به وینترفل، کتلین در مسافرخانه کراس رود را تیریون لنیستر دیده و از پرچمداران پدرش درخواست کرد که او را دستگیر کنند.{{رف|بتت|28}} علی رقم این که او قصد داشت تیریون را به وینترفل ببرد، به جایش او را برای محاکمه به نزد خواهرش در [[ایری]] برد.{{رف|بتت|34}} در ایری تیریون را در یکی از سلول های ماه انداختند، اما او توانست با متقاعد کردن یک مزدور برای مبارزه در جریان محاکمه، از مرگ بگریزد.{{رف|بتت|40}} در خلال این اتفاق، تایوین لنیستر به دلیل تلافی کار کتلین و پرچمداران تالی، به سر [[گرگور کلگان]] (Gregor Clegane) و دیگر سوارانش دستور داد که به سرزمین های رودخانه حمله کنند، این کار باعث به وجود آمدن [[جنگ پنج پادشاهی|جنگی]] بزرگ شد. | ||
پسر بزرگ او راب، در واکنش به بازداشت ادرد در بارانداز پادشاه، پرچمدارانش را خبر کرد. کتلین در تنگه موت کیلین به سپاه شمال پیوست، او در آنجا با عموی خود سر [[بریندن تالی]] (Brynden Tully)، محافظ دروازه پادشاه در ایری، ملاقات کرد. بریندن از امتناع لیسا برای پیوستن به ارتش شمال مزجر شده بود و خودش در مقابل لنیستر ها به آنان پیوسته بود. پس از آنکه راب [[جان آمبر|جان آمبر بزرگ]] (GreatJon Umber) را به فرمانده ای پیاده نظام منصوب کرد تا بتواند [[تایوین لنیستر]] را مشغول نگه دارد، کتلین توانست او را متقاعد کند تا در لشکرش جایی به حسابگر سرد و زیرک شمالی، [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، بدهد. راب خواستار بازگشت کتلین به شمال شد، اما او با سپاه شمال ماند تا بتواند پدر در حال مرگش را ببیند. هنگامی که سپاهیان دریافتند باید از رود ترایدنت عبور کنند، کتلین توانست بوسیله گفتگو با لرد [[والدر فری]] (Walder Fery) ( به شرط ازدواج راب با یکی از دختران [[خاندان فری]] (House Frey) ) اجازه ی عبور سپاهیان شمال را بگیرد. او به همراه گارد حفاظتی اش به فرماندهی [[هالیس مولن]] (Hallis Mollen)، شاهد پیروزی سپاهیان شمال در [[نبرد ویسپرینگ وود]] (Battle of the Whispering Wood) بود. پس از رسیدن خبر قطع شدن سر لرد ادارد استارک به دستور [[جافری براتیون|پادشاه جافری]] (King Joffrey)، کتلین احساس غم و اندوه زیادی کرد اما بخاطر پسرش راب، نقابی سخت و محکم بر چهره اش گذاشت. کتلین درباره صلح با جنوب با راب گفتگو کرد زیرا معتقد بود اینکار باعث می شود آریا و سانسا امن و بدون هیچ آسیبی به او داده شوند، اما راب و دیگر لردها با ادامه ی جنگ موافق بودند و سرانجام جان آمبر بزرگ راب را پس از سه دهه [[پادشاه شمال]] (King in the North) خواند. | پسر بزرگ او راب، در واکنش به بازداشت ادرد در بارانداز پادشاه، پرچمدارانش را خبر کرد. کتلین در تنگه موت کیلین به سپاه شمال پیوست، او در آنجا با عموی خود سر [[بریندن تالی]] (Brynden Tully)، محافظ دروازه پادشاه در ایری، ملاقات کرد. بریندن از امتناع لیسا برای پیوستن به ارتش شمال مزجر شده بود و خودش در مقابل لنیستر ها به آنان پیوسته بود. پس از آنکه راب [[جان آمبر|جان آمبر بزرگ]] (GreatJon Umber) را به فرمانده ای پیاده نظام منصوب کرد تا بتواند [[تایوین لنیستر]] را مشغول نگه دارد، کتلین توانست او را متقاعد کند تا در لشکرش جایی به حسابگر سرد و زیرک شمالی، [[روس بولتون]] (Roose Bolton)، بدهد. راب خواستار بازگشت کتلین به شمال شد، اما او با سپاه شمال ماند تا بتواند پدر در حال مرگش را ببیند.{{رف|بتت|55}} هنگامی که سپاهیان دریافتند باید از رود ترایدنت عبور کنند، کتلین توانست بوسیله گفتگو با لرد [[والدر فری]] (Walder Fery) ( به شرط ازدواج راب با یکی از دختران [[خاندان فری]] (House Frey) ) اجازه ی عبور سپاهیان شمال را بگیرد.{{رف|بتت|59}} او به همراه گارد حفاظتی اش به فرماندهی [[هالیس مولن]] (Hallis Mollen)، شاهد پیروزی سپاهیان شمال در [[نبرد ویسپرینگ وود]] (Battle of the Whispering Wood) بود.{{رف|بتت|63}} پس از رسیدن خبر قطع شدن سر لرد ادارد استارک به دستور [[جافری براتیون|پادشاه جافری]] (King Joffrey)، کتلین احساس غم و اندوه زیادی کرد اما بخاطر پسرش راب، نقابی سخت و محکم بر چهره اش گذاشت. کتلین درباره صلح با جنوب با راب گفتگو کرد زیرا معتقد بود اینکار باعث می شود آریا و سانسا امن و بدون هیچ آسیبی به او داده شوند، اما راب و دیگر لردها با ادامه ی جنگ موافق بودند و سرانجام جان آمبر بزرگ راب را پس از سه دهه [[پادشاه شمال]] (King in the North) خواند.{{رف|بتت|71}} | ||
=== نزاع شاهان === | === نزاع شاهان === | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
[[پرونده:A Price of Honor by nejna.jpg |بندانگشتی|چپ|300px|بهای شرافت اثر Jasna]] | [[پرونده:A Price of Honor by nejna.jpg |بندانگشتی|چپ|300px|بهای شرافت اثر Jasna]] | ||
برادر او ادمور کتلین را بخاطر آزاد کردن جیمی بازداشت کرد ولی راب پس از اینکه ازدواجش با [[جین وسترلینگ]] (Jeyne Westerling) را برایش فاش کرد، او را بخشید. او در ازدواج برادرش در دوقلو ها حضور اشت. با وجود احتیاط های بسیار در طی مراسم، او، راب و بسیاری از افراد راب به دست افراد خاندان فری به قتل رسیدند، این اتفاق به نام [[عروسی سرخ]] (Red Wdding) مشهور است. او در اقدامی دیوانه وار برای نجات جان پسرش، [[اگان فری]] (Aegon Frey) را کشت ولی با این حال [[ریموند فری]] (Raymund Frey) با بریدن گلوی او، او را کشت. {{اسپویلر|سه روز بعد لرد [[بریک دنداریون]] (Beric Dondarrion) با دادن زندگی خود برای او، او را احیاء کرد. پس از مدتی زخم های کتلین تا حدی التیام یافت ولی بخاطر گلوی بریده شده اش توانایی سخن گفتن را تا حد زیادی از دست داد. او تحلیل رفت و قصد انتقام از خائنان و قاتلان خانواده اش را کرد. او نام "''بانوی سنگدل''" را برای خود برگزید و رهبری [[انجمن برادری بدون پرچم]] را به جای بریک دنداریون به دست گرفت. او انجمن را بدنبال افرادی که او تشخیص می داد خائن هستند می فرستاد و آنان را بی رحمانه می کشت، از جمله [[پتایر فری|پتایر]] (Petyr) و [[میرت فری]] (Merret Frey). [[پرونده:Lady_stoneheart_by_daenerys.jpg|بندانگشتی|راست|300px|بانوی بدار آویخته]] }} | برادر او ادمور کتلین را بخاطر آزاد کردن جیمی بازداشت کرد ولی راب پس از اینکه ازدواجش با [[جین وسترلینگ]] (Jeyne Westerling) را برایش فاش کرد، او را بخشید. او در ازدواج برادرش در دوقلو ها حضور اشت. با وجود احتیاط های بسیار در طی مراسم، او، راب و بسیاری از افراد راب به دست افراد خاندان فری به قتل رسیدند، این اتفاق به نام [[عروسی سرخ]] (Red Wdding) مشهور است. او در اقدامی دیوانه وار برای نجات جان پسرش، [[اگان فری]] (Aegon Frey) را کشت ولی با این حال [[ریموند فری]] (Raymund Frey) با بریدن گلوی او، او را کشت.{{رف|یش|51}} {{اسپویلر|سه روز بعد لرد [[بریک دنداریون]] (Beric Dondarrion) با دادن زندگی خود برای او، او را احیاء کرد. پس از مدتی زخم های کتلین تا حدی التیام یافت ولی بخاطر گلوی بریده شده اش توانایی سخن گفتن را تا حد زیادی از دست داد. او تحلیل رفت و قصد انتقام از خائنان و قاتلان خانواده اش را کرد. او نام "''بانوی سنگدل''" را برای خود برگزید و رهبری [[انجمن برادری بدون پرچم]] را به جای بریک دنداریون به دست گرفت. او انجمن را بدنبال افرادی که او تشخیص می داد خائن هستند می فرستاد و آنان را بی رحمانه می کشت، از جمله [[پتایر فری|پتایر]] (Petyr) و [[میرت فری]] (Merret Frey). {{رف|یش|}}[[پرونده:Lady_stoneheart_by_daenerys.jpg|بندانگشتی|راست|300px|بانوی بدار آویخته]] }} | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
== خانواده == | == خانواده == | ||
{{الگو:شجره نامه تالی}} | {{الگو:شجره نامه تالی}} | ||
== منابع == | |||
{{منابع|2}} | |||
{{الگو:شخصیت های اصلی}} |
ویرایش