۵٬۹۰۷
ویرایش
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
== نقلقولها == | == نقلقولها == | ||
{{نقل قول|زمستونا سخته، ولی استارکا ههمیشه از پسش برمیآن.{{رف|بتت|4}}|[[ادارد استارک]]، به [[رابرت براتیون]]}} | |||
{{نقل قول|'''تیریون:''' شما استارکا رو سخت میشه کشت.<br />'''راب:''' شما [[خاندان لنیستر|لنیسترا]] هم بهتره اینو یادتون بمونه.{{رف|بتت|24}}|[[راب استارک]]، به [[تیریون لنیستر]]}} | |||
{{نقل قول|استارکا برای انتخاب کسایی که بهشون خدمت میکنن به دنبال شجاعت و وفاداری و صداقتن.{{رف|بتت|42}}|[[تیریون لنیستر]]، به [[بران]]}} | |||
{{نقل قول|'''لیدل:''' وقتی که یه استارک تو [[وینترفل]] بود، یه دوشیزه میتونست با لباس روز نامگذاریش تو [[جاده شاهی]] راه بره و بهش تعرضی نشه، مسافرا میتونستن تو هر مسافرخونه و قلعهای آتیش و نون و نمک پیدا کنن. اما حالا شبا سردتره، و درها بستهان...وقتی یه استارک تو وینترفل بود اوضاع فرق میکرد. اما [[ادراد استارک|گرگ پیر]] مرده و [[راب استارک|گرگ جوان]]م به جنوب رفته بازی تاج و تخت رو بازی کنه، و همه اون چیزی که برای ما باقی مونده اشباحن.<br />'''جوجن:''' گرگها دوباره برمیگردن.{{رف|یش|24}}|یک [[خاندان لیدل|لیدل]] به [[جوجن رید]]}} | |||
{{نقل قول|[[جزیره خرس]] هیچ پادشاهی جز [[پادشاه شمال]] نمیشناسه و اونم اسمش استارکه.{{رف|ربا|3}}|[[لیانا مورمونت]] به [[استنیس براتیون]]}} | |||
{{نقل قول|استاد [[تئومور]]، بهشون بگو! هزار سال پیش از [[جنگ فتح|فتح]]، پیمانی بسته شد، سوگندی در [[ولفز دن]] در پیشگاه [[خدایان قدیم]] و [[مذهب هفت|جدید]] خورده شد. وقتی که ما از درد بستوه اومده بودیم و دوستی نداشتیم، از خونههامون تعقیب شدیم و از جونمون میترسیدیم، گرگها ما رو گرفتن و از ما در مقابل دشمنامون حفاظت کردن. [[وایت هاربر|این شهر]] روی زمینهایی که اونا به ما دادن ساخته شد. در عوض ما سوگند خوردیم همیشه مردان اونها باشیم. مردان استارک!{{رف|ربا|19}}|[[وایلا مندرلی]]، به [[شورای مردماهی]]}} | |||
== منابع و یادداشتها == | == منابع و یادداشتها == |
ویرایش