ریگار تارگرین: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۸: خط ۶۸:
{{نقل قول|«وقتی جنگ تمام شد، تصمیم دارم شورایی تشکیل بدهم. تغییراتی داده می شود. خیلی وقت پیش چنین تصمیمی داشتم، اما …، خوب، صحبت درباره ی راه های نرفته سودی ندارد. بعداً صحبت می کنیم، وقتی برگشتم.»}}
{{نقل قول|«وقتی جنگ تمام شد، تصمیم دارم شورایی تشکیل بدهم. تغییراتی داده می شود. خیلی وقت پیش چنین تصمیمی داشتم، اما …، خوب، صحبت درباره ی راه های نرفته سودی ندارد. بعداً صحبت می کنیم، وقتی برگشتم.»}}
این ها آخرین کلماتی بود که ریگار تارگرین به جیمی (Jaime) گفت. بیرون دروازه ها یک لشکر گرد آمده، و لشکر دیگر به ترایدنت (Trident) رسیده بود. بنابراین پرنس درگون استون (Dragonstone) سوار شد، کلاه خود سیاه بلندش را بست، و پیش به سوی نابودی اش راند.[۸] سرسی لنیستر (Cersei Lannister)، ریگار را در مسابقه ای که در کسترلی راک (Casterly Rock) برگزار شده بود، به خاطر می آورد. او قبل معرفی به ریگار شیفته ی او شده بود:
این ها آخرین کلماتی بود که ریگار تارگرین به جیمی (Jaime) گفت. بیرون دروازه ها یک لشکر گرد آمده، و لشکر دیگر به ترایدنت (Trident) رسیده بود. بنابراین پرنس درگون استون (Dragonstone) سوار شد، کلاه خود سیاه بلندش را بست، و پیش به سوی نابودی اش راند.[۸] سرسی لنیستر (Cersei Lannister)، ریگار را در مسابقه ای که در کسترلی راک (Casterly Rock) برگزار شده بود، به خاطر می آورد. او قبل معرفی به ریگار شیفته ی او شده بود:
{{نقل3|او ده ساله بود وقتی سرانجام پرنسش را در مسابقه ای که لرد پدرش برای خوش آمدگویی ورود شاه اریس به غرب تدارک دیده بود از نزدیک دید. جایگاه تماشاگران در زیر دیوار های لنیسپورت (Lannisport) افراشته شده بود، و هلهله ی تشویق جمعیت مانند غرش رعد از دیوار های کسترلی راک (Casterly Rock) منعکس می شد. ملکه به یاد می آورد که آن ها پدرش را دو برابر بلند تر از شاه تشویق کردند، اما این تنها نصف صدایی بود که برای تشویق پرنس ریگار بلند شد.
{{نقل قول|او ده ساله بود وقتی سرانجام پرنسش را در مسابقه ای که لرد پدرش برای خوش آمدگویی ورود شاه اریس به غرب تدارک دیده بود از نزدیک دید. جایگاه تماشاگران در زیر دیوار های لنیسپورت (Lannisport) افراشته شده بود، و هلهله ی تشویق جمعیت مانند غرش رعد از دیوار های کسترلی راک (Casterly Rock) منعکس می شد. ملکه به یاد می آورد که آن ها پدرش را دو برابر بلند تر از شاه تشویق کردند، اما این تنها نصف صدایی بود که برای تشویق پرنس ریگار بلند شد.
ریگار تارگرین، هفده ساله و تازه شوالیه شده، وقتی وارد میدان نبرد شد، روی زره زنجیری طلایی، زره فلزی سیاه پوشیده بود. در پشت کلاهخودش نوارهای قرمز و طلایی و نارنجی مانند شعله های آتش شناور بود. دو تا از عموهای سرسی، همین طور دو جین از بهترین نیزه باز های پدرش، زبده ترین های غرب، در مقابل نیزه ی ریگار به زمین افتادند،. شب هنگام، پرنس چنگ نقره ای اش را نواخته و اشک از چشمان سرسی جاری شده بود. سرسی (Cersei) وقتی به ریگار معرفی شد، تقریباً در عمق چشمان ارغوانی و غمگین او غرق شده بود. او زخمی بود، سرسی اندیشه هایش را به یاد آورد، اما وقتی ازدواج کردیم، من جراحتش را التیام خواهم داد. حتی جیمی (Jaime) زیبایش هم در مقایسه با ریگار، بیش از پسرکی خام نبود.[۹]}}}}
ریگار تارگرین، هفده ساله و تازه شوالیه شده، وقتی وارد میدان نبرد شد، روی زره زنجیری طلایی، زره فلزی سیاه پوشیده بود. در پشت کلاهخودش نوارهای قرمز و طلایی و نارنجی مانند شعله های آتش شناور بود. دو تا از عموهای سرسی، همین طور دو جین از بهترین نیزه باز های پدرش، زبده ترین های غرب، در مقابل نیزه ی ریگار به زمین افتادند،. شب هنگام، پرنس چنگ نقره ای اش را نواخته و اشک از چشمان سرسی جاری شده بود. سرسی (Cersei) وقتی به ریگار معرفی شد، تقریباً در عمق چشمان ارغوانی و غمگین او غرق شده بود. او زخمی بود، سرسی اندیشه هایش را به یاد آورد، اما وقتی ازدواج کردیم، من جراحتش را التیام خواهم داد. حتی جیمی (Jaime) زیبایش هم در مقایسه با ریگار، بیش از پسرکی خام نبود.[۹]}}}}


خط ۷۹: خط ۷۹:
{{نقل قول|«زمین های پدرت زیبا هستند.» درحالی که موهای نقره ای اش در باد افشان بود و چشم هایش به رنگ ارغوانی تیره، و تیره تر از چشمان این پسر بودند.}}}}
{{نقل قول|«زمین های پدرت زیبا هستند.» درحالی که موهای نقره ای اش در باد افشان بود و چشم هایش به رنگ ارغوانی تیره، و تیره تر از چشمان این پسر بودند.}}}}
==نقل قول ها درباره ی ریگار==
==نقل قول ها درباره ی ریگار==
{{نقل3|ریگار دلاورانه جنگید، ریگار باشکوه جنگید، ریگار شرافتمندانه جنگید، و ریگار مرد.[۱۴]|جورا مورمونت (Jorah Mormont)}}
{{نقل قول|ریگار دلاورانه جنگید، ریگار باشکوه جنگید، ریگار شرافتمندانه جنگید، و ریگار مرد.[۱۴]|جورا مورمونت (Jorah Mormont)}}
{{نقل4|«من هرشب در رویاهایم او را می کشم، هزاران بار مرگ باز هم کم تر از لیاقت اوست.»{{رف|بتت|4}}|رابرت براتیون (Robert Baratheon)}}
{{نقل قول|«من هرشب در رویاهایم او را می کشم، هزاران بار مرگ باز هم کم تر از لیاقت اوست.»{{رف|بتت|4}}|رابرت براتیون (Robert Baratheon)}}
{{سخ}}
{{سخ}}
{{نقل4|«پرنس ریگار عاشق لیدی لیانایش (Lady Lyanna) بود و هزاران نفر به خاطر این مردند.»[۱۶]|باریستان سلمی (Barristan Selmy)}}
{{نقل قول|«پرنس ریگار عاشق لیدی لیانایش (Lady Lyanna) بود و هزاران نفر به خاطر این مردند.»[۱۶]|باریستان سلمی (Barristan Selmy)}}


==منابع==
==منابع==