خلیج برده داران
خلیج برده دارن حوزه ای جغرافیایی و فرهنگی در قاره شرقی است. خلیج برده داران از خاکستر امپراطوری کهن گیسکاری ساخته شده و به قطبی ثروتمند در تجارت جهانی برده تبدیل شده است. خلیج برده داران در ادامه خلیج اندوه (Gulf of Grief) قرار گرفته است.[۱]
تاریخ
امپراطوری گیسکاری
شهر باستانی گیس (Ghis) یکی از قدیمی ترین فرهنگ ها و ملت های شناخته شده در جهان است. تاسیس و دوران طلایی گیس به هزاران سال پیش از تاسیس والریا (Valyria) بازمی گردد. شهر به یک نیروی محرکه ی نظامی، اقتصادی و فرهنگی معروف به امپراطوری گیسکاری رشد کرد. گیس در دوران اوجش سپاهی به شدت نظامند از سربازان را به میدان می فرستاد که مشهور بود در میدان نبرد تقریبا شکست ناپذیرند. برج ها و هرم های آجری عظیم که از نیروی کار بردگان ساخته می شد، بر معماری گیس حکمفرما بود. سمبل شهر هارپی بود؛ زنی با دندان های تیز که بال های چرمی به جای دست و پاهای عقاب و دم عقرب دارد و صاعقه ای به چنگال گرفته است.
امپراطوری گیسکاری بیش از ۵٬۰۰۰ سال پیش و پس از جنگیدن با شهر تازه به دوران رسیده والریا سقوط کرد. گیس پیش از سرنگونی در پنج جنگ از والریا شکست خورد. با وجود ثروت و سپاه شکست ناپذیرش، گیس نتوانست در مقابل سلاح نهایی والریا یعنی اژدها بایستد.
پس از سقوط
از زمانی که امپراطوری گیسکاری سقوط کرد، شهر گیس رو به ویرانی گذاشت. با وجود آنکه سقوط، بیشتر اصالت گیسکاری را خاموش کرد، جمعیت بازماندگان امپراطوری شهر را دوباره از خرابه ساختند. از گیس سه شهر عمده شکل گرفت: آستاپور، یونکای و میرین. این شهرها جایگاه خود را به عنوان قطب جهانی تجارت برده تثبیت کرده و بسیار ثروتمند شدند.
فرهنگ و اقتصاد
با وجود آنکه فرهنگ بسیار کمی از سقوط امپراطوری باقی ماند، اما مردمان امروزی خلیج برده داران به میراث گیسکاری خود بسیار مفتخرند. شهرها سمبل هارپی گیس را حفظ کرده اند، هرچند صاعقه ی چنگال هایش را با دستبندهای باز جایگزین نموده اند. شهروندان آزاد این شهرها خود را پسران هارپی می نامند. زبان گیسکاری تا حد زیادی فراموش شده است. بیشتر شهروندان امروزی گیسکاری به زبان فاتحانشان یعنی والریایی اصیل سخن می گویند که با لهجه ای خشن پیچش یافته و با گویش عامیانه برده داران ضربه خورده است. هرچند گیسکاری امروزی به نوشتن با حروف منحصر به فرد خودشان ادامه می دهند. از نظر نژادی، گیسکاری امروزی نسلی دورگه با مقدار بسیار کمی از خون اصیل گیسکاری است. آنها به دلیل روش زندگی متنعمشان، عمدتا عریض و چاق اند و پوستی کهربایی و چشمان و موهایی تیره دارند. انها معمولا ترکیبی از موهای ضخیم قرمز و مشکی دارند که ویژگی منحصر به فرد این ناحیه است. خلیج برده داران با وجود نقطه ضعفش در اتصال به گیس، خود را به عنوان ادامه سده های عظمت گیس پس از سقوط رقیب باستانی اش، والریا شناسانده اند.
تجارت برده صنعت غالب خلیج برده داران است، و تاجران برده شهرها طبقه اشراف را تشکیل می دهند. برده داران آستاپور، یونکای و میرین خود را به ترتیب اساتید خوب، دانا و بزرگ می نامند، و توکار می پوشند؛ جامه ای ردا مانند که تنها مردمان آزاد متولد شده می توانند بپوشند. ارزش مواد بکار برده شده در حاشیه ی توکارها، نشانگر ثروت و رتبه اساتیدی است که آنها را به تن دارند. برده داران و خانواده هایشان زندگی سرشار از تجمل دارند، سوار بر قایق های لذت بر روی برکه شناورند و شب ها میزبان جشنواره های استادانه ای هستند که به تجلیل از تاریخشان می پردازند.
شهرها رقابتی صلح آمیز دارند و از جنگ به سبب تمام هزینه هایش خودداری می کنند و ترجیح می دهند به کالاسارهای دوتراکی رد حال گذر باج دهند به جای آنکه با آنها وارد جنگ شوند. به دلیل ثروت شهروندان متوسط، ارتش حرفه ای شهر پر است از پسران برده دارانی که از پست هایشان به عنوان فرصتی برای نمایش یاد می کنند. سربازان شهروند خلیج برده داران با پوشیدن لباس های رزمی رنگارنگ و آرایش دادن موهایشان در شکل های عجیب، جنگجویانی بی فایده اند. هرچند، شهرها برای حفاظت به شدت به سربازان برده و گروه های مزدور وابسته اند. درحالی که بیشتر سربازان برده نسبتا فقیر و آموزش ندیده اند. خواجه سربازان آنسالید آستاپور در تاثیر خوشنام اند.
شهرهای خلیج برده داران
سه شهر اصلی خلیج برده داران، آستاپور، یونکای و میرین هستند که با نام «شهرهای بزرگ برده داران» نیز شناخته می شوند.
آستاپور
مقاله اصلی: آستاپور
آستاپور از آن جهت که تنها نقطه ای در جهان است که می توان آنسالید (Unsullied) خرید، شهره است. این سربازان برده سرمایه گذاری عظیمی را می طلبند و بیشترین سود را نصیب اربابان خوب آستاپور می کنند. خود شهر کهنه و مخروبه است و از آجرهای سرخ رو به زوالی ساخته شده که گفته می شود رنگشان از خون بردگانی است که بین آنها مرده اند. گرد دائمی آجرها باعث سوزش چشم است و همین امر باعث شده تا زنان آزاد زاده ی شهر نقاب بر چهره زنند. شهر تحت سلطه هرم های پله ای عظیمی است که بعضی چهار هزار پا بلندی دارند و همگی در اسکله خلیج به خط شده اند. میدان غرور به عنوان بازار روباز برده، ناحیه ای برای نمایش آنسالیدها و مکانی برای گردهم آیی های اجتماعی عمل می کند. در طول گرمای ظهرگاهی، خیابان های آجری به طرز غیرقابل تحملی داغ می شوند و آنها را تا حد زیادی در روز خلوت می کند. شب ها بردگان فانوس ها را روشن کرده و بر روی قایق های لذت موسیقی دلنشین می نوازند.
اربابان خوب آستاپور نسبت به بردگان خود بی رحم اند. چاله های مبارزه نمایش های خونینی است که کودکان را وادار به مبارزه با حیوانات می کنند. بردگان سرکش زنده زنده پوست کنده می شوند. هرچند مهمترین دستاود اربابان خوب آنسالیدهایشان هستند که طی روندی بی رحمانه شکل می گیرند. روندی که به طور سیستماتیک پسر بچه های برده را از خصایص انسانی محروم می کند تا به ماشین های بی احساس مبارزه تبدیل شوند. برخلاف دیگر شهرهای خلیج برده داران، آستاپور هیچ نیازی به گروه های مزدور دیگر برای محافظت از خودش ندراد. انسالیدهای فروخته نشده ی شهر از ان در برابر هرگونه تهدیدی دفاع می کنند.
یونکای
مقاله اصلی: یونکای
میرین
مقاله اصلی: میرین