نافرمانی داسکندیل: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۲۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۹ ژوئن ۲۰۱۶
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای جدید حاوی «نافرمانی داسکندیل(Defiance of Duskendale)،که در سال 277 پس از و...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۲: خط ۲۲:


==وقایع اخیر==
==وقایع اخیر==
===ضیافتی برای کلاغ ها===
داستان نافرمانی داسکندیل برای [[برین از تارت]] زمانیکه در جستجوی [[سانسا استارک]] به داسکندیل سفر میکند بازگو میشود.{{رف|ضبک|9}}
===رقصی با اژدهایان===
در [[میرین]]،و با قلبی اندوهگین امیدوار به بازگشت شهبانو [[دنریس تارگرین]]،سر باریستان سلمی میاندیشد که او چند پادشاه را میشناخته است.او به یاد میاورد که در ردای سفیدش کنار تخت آهنین ایستاده بود،در حالیکه دیوانگی وجود پسر [[جهریس دوم]](Jaehaerys II)،ایریس را در بر میگرفت.ایستاد،دید،و شنید و باز هم هیچ کاری نکرد.او به خودش میگوید که او [[گارد پادشاهی|وظیفه اش]] را انجام داده و سوگندش را نگه داشته،ولی بعضی شبها،شک میکند که آیا وظیفه اش را به خوبی انجام نداده.
بعنوان گارد پادشاهی ایریس او چیزهایی را دیده که بیاد آوردنشان باعث درد و رنجش میشود.بیشتر از یکبار او حیران شده که چقدر دستان خودش به آن خون آلوده است.باریستان با خودش فکر میکند که اگر او برای نجات ایریس از سیاه چاله ی لرد دارکلین به داسکندیل نرفته بود،ممکن بود پادشاه زمانی که تایوین لنیستر به شهر یورش میبرد و آنرا غارت میکرد،همانجا میمرد.پس از آن شاهزاده [[ریگار]] به [[تخت آهنین]] مینشست،شاید وضع مملکت را بهبود میبخشید.خاطره ی داسکندیل هنوز برای سر باریستان تلخ است.{{رف|ربا|67}}
==نقل قول ها==
{{نقل قول|داسکندیل بزرگترین دستاوردش بود،با اینحال خاطره اش برایش تلخ بود.{{رف|ربا|67}}|[[باریستان سلمی]]}}


==منابع==
==منابع==
خط ۲۹: خط ۴۲:
[[en:Defiance of Duskendale]]
[[en:Defiance of Duskendale]]


 
[[رده:رویدادها]][[رده:خاندان دارکلین]][[رده:خاندان تارگرین]][[رده:داسکندیل]]
{{در حال ترجمه|[[کاربر:Queen nymeria|Queen nymeria]] ([[بحث کاربر:Queen nymeria|بحث]])}}
۵۵

ویرایش