۵۵
ویرایش
(صفحهای جدید حاوی «نافرمانی داسکندیل(Defiance of Duskendale)،که در سال 277 پس از و...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
==وقایع اخیر== | ==وقایع اخیر== | ||
===ضیافتی برای کلاغ ها=== | |||
داستان نافرمانی داسکندیل برای [[برین از تارت]] زمانیکه در جستجوی [[سانسا استارک]] به داسکندیل سفر میکند بازگو میشود.{{رف|ضبک|9}} | |||
===رقصی با اژدهایان=== | |||
در [[میرین]]،و با قلبی اندوهگین امیدوار به بازگشت شهبانو [[دنریس تارگرین]]،سر باریستان سلمی میاندیشد که او چند پادشاه را میشناخته است.او به یاد میاورد که در ردای سفیدش کنار تخت آهنین ایستاده بود،در حالیکه دیوانگی وجود پسر [[جهریس دوم]](Jaehaerys II)،ایریس را در بر میگرفت.ایستاد،دید،و شنید و باز هم هیچ کاری نکرد.او به خودش میگوید که او [[گارد پادشاهی|وظیفه اش]] را انجام داده و سوگندش را نگه داشته،ولی بعضی شبها،شک میکند که آیا وظیفه اش را به خوبی انجام نداده. | |||
بعنوان گارد پادشاهی ایریس او چیزهایی را دیده که بیاد آوردنشان باعث درد و رنجش میشود.بیشتر از یکبار او حیران شده که چقدر دستان خودش به آن خون آلوده است.باریستان با خودش فکر میکند که اگر او برای نجات ایریس از سیاه چاله ی لرد دارکلین به داسکندیل نرفته بود،ممکن بود پادشاه زمانی که تایوین لنیستر به شهر یورش میبرد و آنرا غارت میکرد،همانجا میمرد.پس از آن شاهزاده [[ریگار]] به [[تخت آهنین]] مینشست،شاید وضع مملکت را بهبود میبخشید.خاطره ی داسکندیل هنوز برای سر باریستان تلخ است.{{رف|ربا|67}} | |||
==نقل قول ها== | |||
{{نقل قول|داسکندیل بزرگترین دستاوردش بود،با اینحال خاطره اش برایش تلخ بود.{{رف|ربا|67}}|[[باریستان سلمی]]}} | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
خط ۲۹: | خط ۴۲: | ||
[[en:Defiance of Duskendale]] | [[en:Defiance of Duskendale]] | ||
[[رده:رویدادها]][[رده:خاندان دارکلین]][[رده:خاندان تارگرین]][[رده:داسکندیل]] | |||
ویرایش