ترجمه توسط: hamSR , مانوئل |
لرد فرمانده ی نگهبانان شب، عنوانی است که به بالاترین افسر ارشد نگهبانان شب داده می شود. صندلی او در کستل بلک (قلعه ی سیاه – Castle Black) است. او بالاترین قدرت را بین نگهبانان شب دارد، و بر فعالیت کل نگهبانان شب نظارت می کند. استاد اصلی (Chief Maester) و گشتی ارشد (First Ranger)، بنّای ارشد (First Builder)، مباشر ارشد (Lord Steward) و سایر افسرهای رتبه بالای زیر نظر لرد فرمانده، در اداره امور به او کمک می کنند. لرد فرمانده، تا روزی که بمیرد، این پست را خواهد داشت. ادعایی وجود دارد که تاکنون ۹۹۸ نفر این پست را عهده دار بوده اند، ولی در کتابخانه تنها نام ۶۶۷ نفر وجود دارد.
به طور مشخص، از گفته ی مولف بر می آید که فردی به عنوان لرد فرمانده انتخاب می شود، یک جنگجو است. که البته این می تواند نقض شود، با مرور کتاب بازی تاج و تخت (A Game of Thrones)، جایی که جان اسنو، مایوس از انتخاب شدن به عنوان یک جنگو، به عنوان مباشر شخصی لرد فرمانده فعلی منصوب شد. همتایان او، او را مجاب کردند که این انتصاب، به این معنی است که او را برای رهبری آماده می کنند. ترکیبی از این دو تئوری، می تواند بیانگر نوعی ” پیشرفت سریع ” باشد، که در آن نامزد مناسبی، برای جایگزینی فرمانده انتخاب شده و تجربیات لازم به او آموزش داده می شود، این انتخاب می تواند بدون در نظر گرفتن موقعیتی باشد که فرد در آن قرار دارد.
انتخابات
وقتی لرد فرمانده می میرد، هر کدام از مردان قسم خورده ی نگهبان شب، می تواند خودش را نامزد این پست کند، یا از سوی برادرانش نامزد شود. کاندیدها، برای پیروزی در انتخابات، نیاز به کسب دو سوم از آرای برادران نگهبان شب را دارد.[۱]
اگر هیچ نامزدی، دو سوم آرا را کسب نکرد، بدون وجود هیچ محدودیت زمانی، انتخابات در روز بعد تکرار می شود. در واقع یکبار انتخابات ۲ سال به طول انجامید و بیش از ۷۰۰ بار رای جمع شد. برادران قسم خورده ی نگهبان شب، هرکدام حق یک رای را دارند، ولی از آنجایی که حضور همه در کستل بلک، امکان پذیر نیست، فرماندهان پادگانها، به جای آنها رای می دهند.
فرماندهان دیوار در زمان اتفاقات مجموعه ی نغمه ای از آتش و یخ:
[spoiler title=”اسپویلر: ” open=”0″ style=”2″]جان اسنو، ۹۹۸ امین فرمانده دیوار است، که در سال ۳۰۰AL (سیصد سال بعد از فتح اگان) با اکثریت قاطع آرا انتخاب شد. او پیش از این، به عنوان، مباشر شخصی فرمانده مورمونت (Mormont’) انجام وظیفه میکرد، و در زمان نبرد قلعه ی سیاه (Battle of Castle Black) فرماندهی را برای دفاع از دیوار برعهده گرفت.[/spoiler]
Jeor Mormont
جور مورمونت، ۹۹۷ مین، فرمانده ی دیوار بود، که در سال ۲۸۹AL به عنوان فرمانده انتخاب شد، لقب او “خرس پیر (the Old Bear)” است.[۲] او دستورات خود را در دفتر مرکزی خود در کستل بلک صادر می کرد. او پیش از این، ریاست خاندان مورمونت (House Mormont)، و فرماندهی جزیره ی خرس (Bear Island) را عهده دار بود. او طی اقدامی، مقام خود را به نفع پسرش سر جورا مورمونت (Ser Jorah Mormont) رها کرد و به نگهبانان شب ملحق شد. [۳]
ظاهر و شخصیت:
با وجود پیری، ابهت در چهره ی او باقی مانده و برادران شب، احترام زیادی برای او قائل بودند. نگاه او عبوس و نافذ، و شانه هایش پهن بود.[۴] بیشتر موهای خود را از دست داده، ولی ریش خاکستری- سفید خود را هنوز حفظ کرده کرده بود. او یک رهبر قوی، مصمم و فرمانده ای توانمند در نبرد بود و همچنین در مواجهه با سختی ها بی باک می نمود.
کلاغ خانگی او همواره همراه او بود، که پیوسته درخواست ذرت می کرد. [۵]
تاریخچه:
به عنوان فرمانروای بیر آیلند (جزیره خرس – Bear Island)، در قیام رابرت، زیر پرچم ادراد استارک لشکر کشی کرد. شش سال بعد، او صندلی خود را به نفع پسرش سر جورا مورمونت (Ser Jorah Mormont) کنار گذاشت و به نگهبانان شب ملحق شد. او پله های ترقی را خیلی سریع طی کرد، و در مدتی کوتاه به عنوان فرمانده ی نگهبانان شب برگزیده شد. جور مورمونت عمیقاً، بابت کاهش قدرت نگهبانان شب و افزایش تهدید وحشی های پشت دیوار، نگران بود. جور به پیشنهاد گشتی ارشد خود، بنجن استارک (Benjen Stark)، روش قدیمی فرستادن گشتی به صورت منظم، که توسط کورگایل (Lord Qorgyle) استفاده می شد، را کنار گذاشت و از روند فرستادن گشتی به صورت تصادفی، استفاده کرد. تغییر تعداد گشتی و روزهای گشت آنها، وحشی ها را برای فهمیدن روزهای رفت و آمد آنها، به مشکل انداخت. او گاهی اوقات به مدت ۲ هفته یا یک ماه، گروههای بزرگتری از گشتی ها را به قلعه ها و پادگانهایی که رها شده هستند، می فرستاد.[۶]
وقتی، سر جورا، که فرماندهی خاندان مورمونت را به دست داشت، برای فرار از مجازات ادراد استارک، به جرم فروش اسیرها به بردگی، به شهرهای آزاد گریخت، شمیر مشهور پدرش یعنی لانگ کلو (پنجه بلند -Longclow) را رها کرد و جور مورمونت شمشیر معروف خود را دوباره در دست گرفت.
رویدادهای اخیر:
کتاب بازی تاج و تخت (A Game of Thrones):
لرد مورمونت جان اسنو را به عنوان مباشر شخصی خویش انتخاب کرد. و زمانیکه اتهام خیانت پدرش را به او اطلاع داد، مراقب او بود.[۷]
او گشتی ارشد خود بنجن استارک را برای یافتن گشتی دیگری به نام سر وایمار رویس (Ser Waymar Royce) و فهمیدن فعالیتهای منس ریدر (پادشاه پشت دیوار)، اعزام کرد. بعد از کشف جسد دو تن از گروه بنجن استارک در نزدیک دیوار، فرمانده مورمونت دستور داد، که دو جسد را به داخل کستل بلک، برای بررسی بیشتر ببرند. در طول شب اجساد (که در واقع به شکل وایت واکر احیا شده بودند)، به نگهبانان شب حمله کردند و چند نفر از جمله سر جریمی رایکر (Ser Jaremy Rykker) را کشتند. در آن موقع جان اسنو، و دایرولفش، گوست (Ghost)، برای جلوگیری از کشتن مورمونت توسط وایت واکر مداخله کردن. [۸] مورمونت برای نجات جانش، توسط حرامزاده وینترفل، شمشیر حرامزاده ی والرین خود، و سلاح اجدادی خاندانش یعنی لانگ کلو را به جان داد. [۹]
نزاع شاهان (A Clash of Kings):
وقتی به جان خبر رسید، که برادر ناتنی او، یعنی راب استارک، خود را شاه معرفی کرده، مورمونت مراقب جان بود که برای ملحق شدن به راب به جنوب نرود! [۱۰]
با مشاهده اتفاقاتی چون از دست رفتن گشتی ها، راه رفتن مردگان، متروکه شدن روستاهای وحشی ها، جمع آوری مردم وحشی توسط منس ریدر و آتش سوزی های بزرگ در شب، مورمونت تصمیم گرفت که یک هیئت بزرگ را به آن سوی دیوار رهبری کند، تا بفهمد چه اتفاقی در حال وقوع است و همچنین به جستجوی بنجن استارک بپردازد. او ۳۰۰ مرد از مردان دیوار را انتخاب کرد و سپس به سمت شمال، حرکت کرد. [۱۱]
در منزل کرستر (Craster’s Keep)، مورمونت فهمید که منس ریدر مردمش را در فراست فنگس (Frostfangs) جمع کرده، و آنها را برای حمله به دیوار آماده می کند. او گروهش را به سمت منطقه مشت نخستین انسانها (Fist of the First Men) هدایت کرد، و یک موقعیت دفاعی خوب در محلی که تنها راه حمله احتمالی منس ریدر به دیوار بود، به وجود آورد، و سه گروه را از سه جهت مختلف برای جستجو فرستاد.
یورش شمشیرها (A Storm of Swords):
برادران شب که در مشت نخستین انسانها مستقر شده بودند و انتظار بازگشت آخرین گروه جستجو را می کشیدند، مورد حمله ی وایت ها، قرار گرفتند. انسجام نگهبانان شب، شکسته شد، و مورمونت بازماندگان را به سمت منزل کرستر هدایت کرد. در منزل کرستر، بعد از اینکه سم بیان کرد چگونه توسط خنجر ابسیدانی که جان به او داده بود، یک آدر را کشت، او (مورمونت) دریافت که بیش از هزار سال است، که نگهبانان شب، هدف اصلی خود را که دفاع از دیوار بود، فراموش کرده اند. او از سم پرسید: « اگر تیغه شمشیر اژدها (dragonglass)، اون چیزیه که برای کشتن آنها احتیاج است، چرا هیچ یک از مردان دیوار به آن مجهز نیستند؟» سم پاسخ داد :«ما هیچوقت نمی دانستیم… »، مورمونت فریاد زد:
ما نمی دانستیم! ولی باید یکروزی این را میفهمیدیم! نگهبانان شب، هدف اصلی خودش را از یاد برده، تارلی! تو یک دیوار ۷۰۰ فوتی را برای محافظت از دزدی وحشی ها نمیسازی! این دیوار برای محافظت از قلمروی مردم ساخته شده…، نه برای غلبه بر مردمی دیگر، نه برای وحشی ها اگه بخوای درست به قضیه نگاه کنی! خیلی مدته تارلی، صدها و هزاران ساله که ما چشمانمان را بر روی دشمن اصلیمون بستیم، در حالیکه او اکنون اینجاست و ما نمیدانیم چگونه به مبارزه با آن بپردازیم.
[spoiler title=”اسپویلر: ” open=”0″ style=”2″]مدتی بعد، در یک شورش، مورمونت توسط افراد خود کشته شد. در هنگام مرگ از تارلی میخواهد، که وصیتش را به پسرش برساند، که گناهان او را بخشیده، و از او میخواهد که به خانه برگرده، و با پیوستن به سیاه پوشان، از تبعید رهایی پیدا کند.[۱۲][/spoiler]
نقل قولها:
میگن پادشاه همیشه عاشق شکار بود، همیشه اون چیزهایی که ما عاشقشون هستیم، ما را نابود می کنند پسر، این را همیشه یادت باشه [۱۳]
مورمونت به جان اسنو، زمان مرگ رابرت براتیون
فرماندهان دیوار در تاریخ:
Lord Commander Qorgyle
لرد فرمانده کورگایل (Lord Commander Qorgyle)، [نام کوچک او تاکنون اشاره نشده است] ۹۹۶ مین، فرمانده ی نگهبانان شب بود.
تاریخچه:
لرد فرمانده کورگایل، مدتی قبل از سر دنیس ملیستر (Ser Denys Mallister) وارد نگهبانان شب شد.[۱۴] در زمان او، از کستل بلک گشتی هایی، هر سه روز یک بار به شرق از دریا به طرف Eastwatch و هر ۲ روز یکبار به غرب به طرف برج سایه (Shadow Tower)، فرستاده می شدند. [۱۵]
در زمان او به عنوان لرد فرمانده بود که، منس ریدر (Mance Rayder) دیده بانی را ترک کرد. در آن موقع جان اسنو در وینترفل زندگی میکرد. (بنابراین به احتمال زیاد حدود سال ۲۹۰AL و یا چند سال بعد از آن بود). [۱۶]
Lord Brynden Rivers
لرد بریندن ریورز (Brynden Rivers)، معروف به Bloodraven (زاغ ِ خونین)، یکی از “حرام زاده های بزرگ” ِ ایگان چهارم (Aegon IV) است که به دست این پادشاه، به مانند دیگر حرام زاده های بزرگ (Great Bastard)، مشروعیت یافت و از محدودیت های حرامزادگی رها شد. او فرزند ِ پادشاه (Aegon IV) و میلسا بلک وود (Mylessa Blackwood)، ششمین معشوقه ی این پادشاه است. نشان ِ شخصی ِ او یک اژدهای سفید با چشمان و آتشی قرمز است که بر زمینه ی سیاه قرار دارد. او در طول قیام بلک فایر (Blackfyre) به خاندان ِ تارگرین (Targaryen) وفادار ماند، او در زمان اریس اول (Aerys اول) دست ِ پادشاه بود و در نهایت فرماندهی نگهبانان ِ شب (Night’s Watch) را به دوش کشید. معشوقه ی او شیرا سی استار(Shiera Seastar)، از دیگر حرام زاده های بزرگ ایگان چهارم بود. برادر ناتنی اش، بیتراستیل (Bittersteel) نیز، شیرا را به همسری میخواست و این مسئله در بروز دشمنی ِ بیشتر میان این دو برادر نقش بسزایی داشت. باور ها چنین است که او یک جادوگر بوده است.
خصوصیات و ظاهر
به عنوان یک زال، بریندن پوستی به سفیدی شیر، موهای بلند سفید و چشمانی قرمز داشت. او دارای یک علامت قرمز مادرزاد بود که از گردن شروع می شد و به گونه اش میرسید. از آنجایی که این علامت مانند یک پرنده بود، بریندن به کلاغ خونی (Bloodraven) معروف شد. بریندن بدنی عضلانی یا به بلندای دیگر برادران ناتنی ِ خود نداشت. او معمولا” لباس هایی مخلوط از رنگ های خون و دودی می پوشید که که در رنگ دودی، رگه هایی از سیاه دیده می شد. چون پوستش به نور آفتاب حساسیت نشان میداد، معمولا” با ردا و یا با لباسی باشلقدار رفت و آمد می کرد. او یک چشمش را در قیام بلک فایر (Blackfyre Rebellion) و در نبرد تن به با برادرش بیتراستیل، از دست داد که گاهی آن را با چشم بند می بست. او موهای سفید صافش را بر روی شانه هایش می ریخت به طوری که چشم از دست رفته اش را با آن ها بپوشاند.
تاریخچه
بریندن ریورز مبارزی قدرتمند بود که شمشیر ولریایی (Valyrian Sword) را با نام خواهر تاریک (یا احتمالا” خواهر شوم – Dark Sister) حمل می کرد اما به عنوان یک کمانگیر قهّار، او کمان بلندش را که از جنس ویرود (Weirwood) بود ترجیح می داد. بریندن در شورای کوچک (Small Council) پادشاه دائرون دوم (Daeron II) که برادرناتنی اش بود حضور داشت و احتمال نقشش در این شورا استاد نجواها (Master of Whisperers) بوده، نقشی که واریس (Varys) در حال حاضر ایفا می کند. در دوران قیام بلک فایرها، بریندن به پادشاهش دائرون دوم وفادار ماند و فرماندهی گروهی از کمانداران ماهر را با نام دندانهای زاغ (Raven’s Teeth) به عهده داشت. او در شورای کوچک موضعی به شدت سختگیرانه در قبال قیام کنندگان داشت و توانست برخلاف نظر پرنس بیلور که بر ارفاق و بخشش استوار بود، نظر سخت گیرانه اش را به شورا القا کند. در نبرد علفزار خونین (The Battle of Redgrass Field) او یک چشمش را در جنگ تن به تن با برادر ناتنی اش از دست داد. دندان های زاغ (Raven’s Teeth) در نهایت موقعیت استراتژیک Weeping Ridge را در میدان نبرد فتح کردند و توانستند از فاصله ی ۲۷۰ متری، باران تیر ها را بر رهبر قیام یعنی دیمون بلک فایر (Daemon Blackfyre)، که قیام را آغاز کرده بود، ببارانند که منجر به کشته شدن دیمون و دو پسر دو قلویش شد. به خاطر همین رخداد، بریندن را خانواده-کُش نام نهادند.
در سال ۲۰۹ بعد از فتح ِ ایگان فاتح (Aegon the Conqueror)، بریندن به عنوان دست پادشاه (Hand of the King) انتخاب شد و در تمام مدت پادشاهی برادرزاده اش ایریس اول (Aerys I) در این مقام خدمت کرد. اولین آزمایش بزرگ او بیماری بهار بزرگ (The Great Spring Sickness) بود که منجر به کشته شدن Daeron II، دست پادشاه قبل از او، دو شاهزاده و ده ها هزار نفر دیگر شد. با دیدن ِ کپه های اجساد در کوچه های King’s Landing، بریندن دستور داد تا آتشکار های (Pyromancers) فرقه ی کیمیاگرها (Alchemists’ Guild) آنها را در گودالهایی که برای نگهداری اژدها بود (Dragonpit) بسوزانند. نوری که از توده ی آتش سبز (Wildfire) بخاطر این ,واقعه ایجاد شده بود در شب هنگام از آن طرف شهر نیز دیده می شد.
همچنین در زمان او خشکسالی بزرگی بر وستروس حاکم شد که دو سال به طول انجامید و باعث شد مردم عامه زمین های خود را رها کنند و به جاهایی که هنوز باران می بارید بروند. بلاد ریون به آنها دستور داد به خانه هایشان بازگردند اما تعداد کمی اجابت کردند چرا که او را به عنوان خانواده-کُش، عامل نزول چنین بلایی می دانستند. بسیاری به دزدی گرویدند و راه ها نا امن شد و بخاطر کمبود تجارت قیمت ها بالا رفت.
حوالی سال ۲۱۱، لرد دیگان گریجوی (Dagon Greyjoy) به سواحل غربی وستروس (Westeros) حمله برد. لرد برون استارک (Beron Stark) پرچمدارانش را برای دفع مردان آهن Ironmen (افراد Dagon Greyjoy، ساکنین جزایر آهن به طور عام) فرا خواند و لنیستر ها هم به ساخت کشتی هایی برای حمله به جزایر آهن مشغول شدند. با این حال در تمام مدت چشم های بلاد ریون به تایرونش(Tyrosh) بود – جایی که بیتراستیل(Bittersteel) و گروه نظامی اش، همراهان طلایی (Golden Company) ماوا گرفته بودند – اما از آنجایی که Victarion Greyjoy در ذهنش میگوید “حتی Dagon هم نتوانست اژدها ها را شکست بدهد” احتمالا تارگرین ها و Bloodraven نیز در نهایت در این نزاع قدم گذاشته باشند.
در درگیری دیگری که در همین سال رخ داد، قهرمانی به نام سر اتو (Ser Otho ) که به حیوان برکن (The Brute of Bracken) شهرت داشت توانست به مقام لرد Stone Hedge، مقرِ خاندان برکن، نائل گردد. با توجه به دشمنی ِ دیرینه ی بلک وودها (Blackwood) با برکن ها (Bracken)، این Blackwoodها بودند که چشم دیدن چنین فرد قدرتمندی را بر تخت Stone Hedge نداشتند و جنگی را برای نابودی سر اتو برپا کردند. با وجود این که بلادریون از جانب مادر به بلک وودها تعلق داشت، برای جلوگیری از این جنگ، هیچ عکس العملی از خود نشان نداد.
این باور وجود داشته است که بریندن یک جادوگر شوم بوده است و در واقع او کشور را اداره می کرده است البته با “جاسوس ها و وِرد ها”یش. وقایع کتاب محافظ قسم خورده (The Sworn Sword) به دوران حکومت او به عنوان دست پادشاه می پردازد. در این زمان او به برادر پادشاه یعنی میکر اول تارگرین(Maekar I Targaryen) بد گمان است که احتمال میرود بخاطر زمزمه های سپتون اعظم (High Septon) بوده باشد.
شوالیه ی ناشناس (The Mystery Knight)
نگرانی های لرد بلاد ریون در سال ۲۱۲ به واقعیت پیوست. به لطف اطلاعاتی که نظامیان خاندان Vyrwel و گروهی از دورفهای دلقک به بلاد ریون دادند، او از نقشه ای مبنی بر نشاندن دیمون دوم بلک فایر ( Daemon II Blackfyre)، فرزند دیمون بلک فایر، بر تخت پادشاهی وستروس با خبر شد. بلاد ریون به همراه ۳۰۰ نفر از دندانهای زاغ (Raven’s Teeth)، سه محافظ پادشاه (Kingsguard)، ۵۰۰ شوالیه و ۵ هزار پیاده نظام به Whitewalls (مقر خاندان Butterwell، محلی که لردها و شوالیه های حامی این قیام دور هم جمع شده بودند) رفت. این پیاده نظام ها مردمانی از Crownlands و Riverlands یعنی Darklyn، Hayfor، Massey، Rosby، Stokeworth، Mooton، Blackwood و Lothston بودند. با دیدن چنین قدرتی، دیمون دوم تلاش کرد که با استفاده از کسانی که در مسابقات Whitewalls شرکت کرده بودند به سمت نیروهای بلاد ریون یورش ببرد ولی با پشتیبانی و همراهی کم این عده مواجه شد. سپس دست پادشاه را به مبارزه ی تن به تن طلبید که بلادریون از این امر سر باز زد و دستور دستگیری او را صادر کرد. بعد از این قیام دوم بلک فایر ها، بلاد ریون تمامی سران این قیام را زندانی نگاه داشت و از اعدام دیمون دوم سر باز زد تا از یک قیام دیگر توسط بیتر استیل (با معرفی برادرش Haegon به عنوان خواهان دیگر تخت پادشاهی) جلوگیری کند.
سالهای آخر
در زمان پادشاهی میکر اول (Maekar I)، که همچنان نسبت به او حس خوبی نداشت، بلادریون در سلول های تاریک (Black Cells) قلعه ی سرخ (Red Keep) تا سال ۲۳۳ زندانی بود، سالی که اگان پنجم (Aegon V، همان Egg) به پادشاهی رسید. او سپس به همراه زندانی هایی با عنوان گارد افتخاری توسط برادر اگان پنجم یعنی Maester Aemon (استاد ایمون که در کتابها میخوانیم) به دیوار برده شدند. در نهایت او به عنوان فرمانده نگهبانان شب انتخاب شد. ترانه ی A Thousand Eyes, and One برای او سروده شده است.
Jack Musgood
جک ماسگود (Jack Musgood)، که با نام مستعار جک خواب آلو (Sleepy Jack)، نیز شناخته می شود، یکی از فرماندهان سابق نگهبانان شب بود.
تاریخچه:
در زمان فرماندهی جک، ریمون ریش قرمز (Raymun Redbeard)، و نیروهایش از دیوار گذشتند، و به سمت جنوب آن حرکت کردند. آنها در لانگ لیک (Long Lake) با استارکها و آمبرها، مواجه شدند، که در آنجا به نبرد پرداختند و ریمون کشته شد. نگهبانان شب خیلی دیر برای شرکت در نبرد رسیدند، و به دستور آرتوس استارک (Artos Stark) رسیدگی به مرده ها (دفن کردنشان)، به آنها محول شد. این حوادث منجر به این شد که جک، اسم مستعار خود را به دست آورد.[۱۷]
Orbert Caswell
لرد فرمانده اربرت کسول (Orbert Caswell)، یکی از فرماندهان سابق نگهبانان شب بود.
تاریخچه:
اربرت، ۹ سال در پست فرماندهی نگهبانان شب، خدمت کرد، تا اینکه شبی درگذشت. در کتاب تاریخچه ی قنطورس سیاه (Annals of the Black Centaur)، درباره ی فرماندهی او مطالبی را نوشته شده است.[۱۸]
Robin Hill
رابین هیل (Robin Hill)، یکی از فرماندهان سابق نگهبانان شب بود، که به عنوان یکی از بدترین فرماندهان نگهبانان شب، از او نام برده می شود، به طوریکه تقریباً نگهبانان شب را نابود کرد.[۱۹]
Tristan Mudd
تریستان ماد (Tristan Mudd)، یکی از فرماندهان سابق نگهبانان شب بود، که از او به عنوان یکی از بدترین فرماندهان نگهبانان شب تا به امروز، یاد می شود.[۲۰]
Marq Rankenfell
مارک رنکنفل (Marq Rankenfell) که بیشتر با لقب مارک رنکنفل دیوانه (Mad Marq Rankenfell) شناخته می شود، یکی از فرماندهان سابق نگهبانان شب بود، که از او به عنوان یکی از بدترین فرماندهان نگهبانان شب تا به امروز، یاد می شود.[۲۱]
Osric Stark
اسریک استارک (Osric Stark)، یکی دیگر از فرماندهان سابق نگهبانان شب است که چهارصد سال قبل از نبرد فتح (War of Conquest) خدمت میکرد، او وقتی ۱۰ ساله بود، فرمانده ی نگهبانان شب شد، و ۶۰ سال در این پست باقی ماند. [۲۲]
Rodrik Flint
لرد فرمانده رودریک فلینت (Rodrik Flint)، یکی از فرماندهان سابق نگهبانان شب بود، که از او به عنوان یکی از بدترین فرماندهان نگهبانان شب تا به امروز، یاد می شود. [۲۳]
تاریخچه:
رودریک فلینت تلاش کرد، که خود را پادشاه پشت دیوار نیز بکند، ولی تلاشهای منجر به نابودی تقریبی نگهبانان شب شد. [۲۴]
Runcel Hightower
رانسل هایتاور (Runcel Hightower) یکی از فرماندهان سابق نگهبانان شب بود.
تاریخچه:
لرد فرمانده رانسل، عهد خود را به فراموشی سپرد، و تلاش کرد کستل بلک (قلعه ی سیاه – Castle Black) و نگهبانان شب را به صورت موروثی به پسر حرامزاده ش برساند. او نیز تقریبن نگهبانان شب را به نابودی کشاند. [۲۵]
Night’s King
نایت کینگ (پادشاه شب – Night’s King)، یکی از فرماندهان افسانه ای نگهبانان شب بود، که در عصر قهرمانان می زیست.
تاریخچه:
براساس افسانه ها، پادشاه شب در زمان عصر قهرمانان، مدتی نه چندان طولانی بعد از کامل شدن دیوار زندگی میکرد. او یک جنگجوی بی باک بود، که به عنوان سیزدهمین فرمانده ی نگهبانان شب، برگزیده شد. بعدها، او در دام عشق زنی ” با پوست سفید همانند ماه، و چشمانی شبیه ستاره آبی” افتاد. او را تعقیب کرد و با آنکه پوست او یخ و سرد بود، به عشق بازی با او پرداخت، و روح خود را نیز تسلیم آن زن کرد. [۲۶] (مشخصات آن زن همانند آدرها توصیف شده است).
او آن زن را با خود با قلعه ی نایتفورد (قلعه ی سیاه – Nightfort) برگرداند، و بعد از پیوند نامقدسشان، خود را شاه، و آن زن را ملکه خود کرد، و سیزده سال در نایت فورت حکومت کرد. در طول سالهای تاریک حکومت خود، جنایتهای وحشتناکی را مرتکب شد، که این داستانها، هنوز هم در شمال گفته می شود. پادشاه شمال، به همراهی جورامون (Joramun)، پادشاه پشت دیوار، او را از سلطنت به پایین کشیدن و نگهبانان شب را آزاد کردند. بعد از سقوط او کشف شد که قربانیانی به آدرها (احتمالن مشابه کرستر – Craster) تقدیم میکرد. همه اسناد مربوط به او را نابود کردند، و ذکر نام او نیز قدغن شد. [۲۷]
تاریخچه ی اخیر:
درحالی که به سمت شمال حرکت میکردند، برن (Bran) داستانهای نان پیر (Old Nan) را درباره ی پادشاه شب، و نایتفورد که به فرزندان استارک گفته میشد به یاد آورد. او میگفت، بعضی از مردم بر این باورند که پادشاه شب، یک بولتون (bolton)، و یا یک مگنار از اسکاگوس (Magnar out of Skagos) و یا یک آمبر (Umber)، یا یک فلینت (Flint)، یک نورری (Norrey) و یا یک وودفوت (Woodfoot)، کسی که قبل از آمدن آیرون من (ironmen) بر بیر آیلند (جزیره خرس – Bear Island) حکمرانی میکرد بود، اما او (Old Nan)، پادشاه شب را یک استارک، هم نام برن و برادر پادشاه شمال می داند. [۲۸]
[۱] یورش شمشیرها، فصل ۷۵، سمویل
[۲] نزاع شاهان، پیوست
[۳] نزاع شاهان، فصل ۱۲، دنریس
[۴] A Song of Ice and Fire Campaign Guide
[۵] نزاع شاهان، فصل ۶، جان
[۶] یورش شمشیرها، فصل ۲۶، جان
[۷] بازی تاج تخت، فصل ۴۸، جان
[۸] بازی تاج تخت، فصل ۵۲، جان
[۹] بازی تاج تخت، فصل ۶۰، جان
[۱۰] نزاع شاهان، فصل ۶، جان
[۱۱] نزاع شاهان، فصل ۱۳، جان
[۱۲] یورش شمشیرها، فصل ۳۳، سمویل
[۱۳] بازی تاج تخت، فصل ۵۲، جان
[۱۴] یورش شمشیرها، فصل ۷۹، جان
[۱۵] یورش شمشیرها، فصل ۲۶، جان
[۱۶] یورش شمشیرها، فصل ۷، جان
[۱۷] A Game of Thrones RPG and Resource Book, Guardians of Order
[۱۸] ضیافتی برای کلاغها، فصل ۵، سمویل
[۱۹] یورش شمشیرها، فصل ۵۵، جان
[۲۰] یورش شمشیرها، فصل ۵۵، جان
[۲۱] یورش شمشیرها، فصل ۵۵، جان
[۲۲] ضیافتی برای کلاغها، فصل ۵، سمویل
[۲۳] یورش شمشیرها، فصل ۵۵، جان
[۲۴] یورش شمشیرها، فصل ۵۵، جان
[۲۵] یورش شمشیرها، فصل ۵۵، جان
[۲۶] یورش شمشیرها، فصل ۵۶، برن
[۲۷] یورش شمشیرها، فصل ۵۶، برن
[۲۸] یورش شمشیرها، فصل ۵۶، برن
خیلی عالی بود ممنون 🙂
آدم اصن وقتی که کلمه اسپویلر رو میبینه وسوسه میشه بازش کنه تا ببینه چه خبره!
غلبه به این داستان از غلبه به نکشیدن قلیونم حتی سخت تره!! :))
خیلی خوب بود,واقعا ممنون از بابت زحمتی که کشیدی 🙂
hamSR و مانوئل عزیز ممنون بابت ترجمه خوبتون.لذت بردم!
کلا هر چی که بوی شمال رو بده،حالمو سر جاش میاره.چه برسه به دیوار که یادگار خودمه 🙂
ممنون از حمید سر و مانوئل عزیز، مقاله بسیار ارزشمندیه 🙂
به برندون : شما شمالی ها باید زبون چرب و نرمی داشته باشید که تونستید یه آدر رو به همسری بگیرید :دی
به وقتش تیغ تیزی هم داریم:|
مارتین خواهش میکنم حداقل یه استارکی رو زنده نگه دار:دی
و شکم هایی نرم برای سلاخی 🙂
مارتین خواهش میکنم تعارف نکن :دی
خیلی ممنون بابت این ترجمه خوب.
اسریک استارک ۱۰ ساله فرمانده شده؟! اون موقع اصلاً میتونسته شمشیر، نه اصلاً شیپور رو دستش بگیره؟ حتی در مقیاس کتاب هم ۱۰ سال سن بلوغ محصوب نمیشه. ۶۰ سال هم فرمانده بوده.ناصرالدین شاه رو رو سفید کرده!
یک سؤال: مگه آدر ها پس از شکست و ساخته شدن دیوار، برای همیشه مخفی نشدند( البته تا وقایع کنونی کتاب)؟ پس چطور پادشاه شب با یک آدر ازدواج کرد و …؟
مرسی خیلی خوب بود
ولی یه موردی: یورش شمشیرها دیگه جزو اسپویل ها قرار نمی گیره؟؟؟!!!! آقا من هنوز نخوندم تروخدا این و اسپویل بذارید هنوز ترجمه اش که نیومده سریال ام یه قسمت مونده تموم شه خیلی ها مثل من هنوز ندیدن. فقط کتاب ۱ و ۲ تا حالا اسپویل حساب نمی شد. این ترجمه چی شد پس؟؟؟!!!!! 🙁 خواهشن تا اتمام سریال صبر کنید بعد دیگه کتاب ۳ رو اسپویل حساب نکنید مرسی
کجا براتون مگه اسپویل شده ؟
ما تا اوایل کتاب سه (که توسط م م استارک ترجمه شده ) رو به عنوان مبنی قرار دادیم ، وگرنه قسمتی رو که مربوط به جور مورمونت هست رو نگاه کنید ، قسمتی که مربوط به فصل های جلوتر کتاب سه میشن رو در اسپویلر قرار دادیم .
مقاله ی و ترجمه ی خوبی بود.ممنون.دلم می خواست از اینایی که به عنوان فرماندهان بد در طول تاریخ ذکر شدن، اطلاعات بیشتری وجود داشت.چیکار کردن؟چطور شده؟درهر حال ممنون
ضمنا اون قنطورس نه قرطنوس؟!!!! 😀
در واقع درستش سنتور می شه نمی دونم چرا تو متن های فارسی از قنطورس استفاده می کنن. هیچ شباهتی به تلفظ اش نداره احتمالا باید نام عربی اش باشه
نام انگلیسی اش centaur سنتور خونده می شه و اصل یونانی اش Kéntauros خونده می شه. پس قنطورس کلا جایی نداره یک کلمه عربی شده اصل یونانی اشه بهتره ما همون سنتور رو به کار ببریم.
خب …سنتور 😀
عالی بود.
حامد و مانوئل عزیز خسته نباشید کادتون عالیه
از بین همشون من بلادریون خیلی خوشم میاد توی همه پستی بوده
حتی خودتونم قبول کردید که نوشتار دو آدم متفاوت رو توی یک متن نیارید، ولی باز هم اینکارو کردید.
بلادریون باید جدا میومد اصن. کی به فرمانده ی نایتز واچ بودنش اهمیت میده وقتی داستان زندگیش و شخصیت و کارایی که کرده وستروس رو تکون داده ؟ هیچکس نمیدونه که بلادریون اصن توی نایتزواچ چیکارا کرده ، اونوقت … به هر حال کار خوبی نکردید.
درسته ، چندان جالب نیست که به قلم دو نفر یه مقاله ترجمه بشه ، اما این تصمیم رو وقتی گرفتیم که ترجمه ها صورت گرفته بود و قرار بر این شد که مقاله هایی که بعد از اون رو مخزن قرار میگیرن رو یه نفر ترجمه کنه . اونایی که ترجمه شدن رو دیگه نمیشه کاری کرد .
بجز مورمونت و بلاد ریون ، دیگه از لرد فرمانده دیگه ای ، اطلاعات کاملی وجود نداشت ، واسه همین اگه بلاد ریون رو جدا میذاشتیم مقاله لرد های فرمانده خیلی محدود میشد .
شما تصمیم اشتباهی گرفتید. اصن برید ویکی ِ Lord Commander های Night’s Watch رو بخونید. راجع به تایتل توضیح داده و بعد اسم آورده. شما اومدید یه اعجوبه ی دنیای مارتین ، مرمــــــــــــوز ترین شخصیت دنیای مارتین را تا حد یه لرد کامندر آوردید پایین. اصن یعنی انقدر برای همچین شخصیتی ارزش قائل نبودید که جدا براش یه مقاله بیارید ؟ یعنی کسی که بخواد راجع به Bloodraven بخونه باید بگرده لرد کامندر ها رو پیدا کنه ، زیر اسم مورمونت با فونت ریز اسم بلادریون رو پیدا کنه ؟
واقعا” مدیریت سایتتون مایوس کننده س. جوری تصمیم میگیرید که … یه فرض غلط میگیرید ، که لرد کامندر ها نوشته بشن با زندگیشون. این چه فرضیه. توی درس تاریخم وقتی میخوان راجع به “وزیر” صحبت کنن ، نمیان زندگی نامه ی امیرکبیر رو زیرش بنویسن.
خود سایت ِ وستروس مقاله ی لرد کامندر رو محدود گذاشته! چرا ؟ چون زور نکرده خودشو ، با یه تصمیم زورکی و غلط که بیاد هر چی موضوع داره رو بچپونه توش.
شما باید من رو ، کاربر های دیگه رو ترغیب کنید. فکر نکنید هیچکس نمیفهمه. خیلیا میان مث ِ من ، میبینن اینطوریه ، دمشونو میذارن روی کولشون میرن.
از پاسخ مودبانه ـتون ولی بی منطق و … ممنون.
از پاسخ تند ولی پر از حقیقت خودمم معذرت میخوام.
انتقاد خوبه ، اما وقتی خیلی تند باشه میتونه بجای این که طرف مقابل رو به فکر ببره ، به مقابله ترغیب کنه . هرچند انتقاد شما انقدر تند نیست که بهش گوش ندیم 🙂
الان پیشنهادت چیه ؟ قسمت زندگی نامه بلاد ریون رو برداریم و بجاش یه متن مختصر در مورد کل زندگیش بذاریم تا در مقاله سریعتر به قسمت لرد فرمانده شدنش برسیم ؟
در مورد بلاد ریون اطلاعات دیگه ای در دست نیست که بشه متن مخصوص خودش رو بسط داد تا یه مقاله بشه ؟
ضمن اینکه نوشته ی من تغییر پیدا کرده. Brynden نوشته ، شما کردینش بریندون ؟ دون ؟ انگلیسیش رو هم میخوندید نمینوشتید دون! من اگر از Brynden استفاده کردم ، چون اون اول یک بار فارسیش رو نوشتم و هر کی بخونه با نوشته ی فارسیش مینویسه.
این که بلادریون جز لرد های فرمانده بوده که کسر شان نیست واسش ! ضمن این که خب چه ما دوست داشته باشیم چه نه ، اون لرد فرمانده بوده و واقعا چه اشکالی داره جز این شاخه قرار بگیره ؟
هر وقت ویکی آماده شد ، یه صفحه مخصوص به نام شخیص خود بلادریون براش در نظر گرفته میشه .
این که تو یه مقاله جدا نیومده به خاطر این هستش که طول مقاله کم میشد در اون صورت ، همین الانش هم دیر نیست و میشه با بسط مطلب بلادریون ، اون رو در یه مقاله جدا آورد . ناراحتی نداره که برادر ! ( الانِ که تحدیدم کنی اگه یه بار دیگه بهت بگم برادر ، تو خواب خفه ام میکنی :دی )
در مورد تلفظ فارسی : اشتباه از من بود و ممنون از تذکرتون ، اصلاح میکنمش ، اما خب قرار بود اسم ها به فارسی نوشته بشه و جلوش توی پرانتز انگلیسیش آورده بشه . اما خود شما با آوردن انگلیسیش دست یه بی سوادی مثل من رو باز گذاشتی تا اشتباه کنم دیگه !
انصافا انتقاد واسه یه سایت موهبته و داشتن کاربرایی که انتقاد کنن هم نعمت.
اما همونطوری که ریگار عزیز هم گفتن اگر لحن انتقاد تند بشه به جای اینکه تاثیر گرفته بشه فقط جبهه گیری انجام میشه.الان این اشکال تلفظ رو میتونستید توی یه نیم خط تذکر بدید.
ممنون بابت انتقادت و صدالبته ترجمه ت
مانوئل جان این مقالاتی که الان روی سایت میره ترکیب چندین مدخل از ویکی هست. ما الان ۲ هدف رو داریم دنبال میکنیم.
۱-پیش از راه اندازی ویکی تعداد مداخلی که قراره توش قرار بگیره به یه میزان قابل قبول برسه
۲- مقالات پر و پیمون توی سایت قرار بگیره
الان اینی که اینجا میبینی ترجمه مدخل لرد کامندر ویکی وستروس نیست. یه بار دیگه به ویکی سر بزن. اونجا زندگی نامه مورمونت رو میبینی؟ تنها یه خط در مورد مورمونت نوشته اما اینجا مدخل مورمونت هم ترجمه شده و به متن اصلی اضافه شده. مدخل بلاد ریون هم ترجمه شده و بهش اضافه شده تا یه مطلب جامع (و نه تنها یک مدخل مشخص) تهیه بشه و روی سایت قرار بگیره.
هر وقت ویکی راه اندازی شد یه صفحه مجزا به بلاد ریون اختصاص داده میشه. قرار نیست کسی برای شناختن بلاد ریون بیاد این مقاله رو بخونه. قراره بر اینه که بره صفحه خودش رو در ویکی ببینه. حتی زمانی هم که ویکی راه اندازی بشه باز هم ما مداخل مهم و مرتبط رو با هم ادغام میکنیم و به ضورت مقاله جامع روی سایت میذاریم.
خلاصه حرفهام اینه که مقالات سایت حکم مقالات و مطالب جامع و مفصل رو داره اما مداخل ویکی به طور خاص به یک شخصیت یا موضوع میپردازه و در جایی که قراره چیزی مثل لرد کامندر رو توضیح بده به صورت خلاصه در مورد هر یک مطلب نوشته میشه و برای دیدن توضیحات بیشتر به مدخل اصلی ارجاع داده میشه.
تصمیم ما هم از اول همین بوده و هست. اگه نسبت به این تصمیم انتقادی داری یا پیشنهادی برای بهتر شدنش داری ما خوشحال میشیم بشنویم.
در انتها هم جا داره به خاطر این مطلب خوب از شما و حامد تشکر بکنم.
واقعا عالی بود. خسته نباشید
خیلی عالی بود ممنون
خیلی ممنونم
ممنون از حامد و مانوئل… ترجمه خیلی خوبی بود!
نمی دونم چرا این مقاله مثل قبلی ها به نظرم پیوسته و یکدست نیست !
منم مثل Manuel اعتقاد دارم اون توضیحات اضافی درباره ی Lord Brynden Rivers اینجا جاش نیست ، آخه یکم موضوع رو از عنوان اصلی مقاله دور می کنه و کمی بی انصافی هست که برای چنین آدم مهمی مقاله جداگانه نداشته باشیم .
ولی به هر حال دست مترجم ها و مدیران سایت درد نکنه .
ممنونم از حامد و manuel عزیز به خاطر ترجمه مقاله و اسپولهای هاید شده خیلی زیبایی که داشت!
به این Lord Brynden Rivers تو کدوم کتاب اشاره شده؟ ( الان جرات نمی کنم اسمشو فارسی بنویسم!)
manuel و حامد عزیز. خیلی ممنون. گرچه هنوز متن اصلی رو کامل نخوندم ولی کامنت ها رو که خوندم یه سوال برام پیش اومد: مگه برای گذاشتن مقاله محدودیت هست که اینقدر سعی میکنید همه رو یک جا بکنین. چه عیبی داره توی استقلال مقالات از ویکی اصلی تبعیت کنین؟
در کل فکر کنم تقصیر از من بود، موقع انتخاب مقاله این مدخل را پیشنهاد کردم، همانطور که جورامون عزیز گفتند، مقاله ی کوتاهی میشد، به همین دلیل بیوگرافی فرماندهان دیوار را هم بهش اضافه کردم، قسمت Bloodraven هم که مانوئل عزیز ترجمه کردن، توسط دوستان اضافه شد تا بیوگرافی ها کامل بشه …
در هر صورت از دوستان عذر میخواهم به خاطر این همه دردسر و بحث
ولی بازم سوال من باقی هست. چرا باید اینا رو فشرده کرد. چه عیبی داره یک مقاله کوتاه باشه؟ تعداد مقاله که محدودیت نداره. اگر هم به علت پراکنده نبودنه که وقتی ویکی درست شد همه چیز جمع و جور میشه
نه محدودیتی در تعداد مقالات نداریم. میشه هزاران مقاله توی سایت داشت. موضوع اینه که نمیخوایم ویکی رو توی سایت تکرار کنیم. میخوایم مقالات سایت پر و پیمون باشه نه اینکه تنها مداخل ویکی رو کپی کنیم توی سایت.
شاید چون شما فکر میکنید ویکی یه برنامه بلند مدت هست و حالا حالا ها درست نمیشه انقدر روی این موضوع حساس شدید. واقعیتش اینه که الان یک ماهه داریم روی ویکی کار میکنیم و زیرساخت هاش رو آماده میکنیم. توی این دو هفته هم مشغول تهیه الگوها بودیم و تقریبا توی مراحل آخر کار هستیم. ویکی خیلی زودتر از اینکه فکرش رو میکنید آماده میشه. توی ویکی از همون روش استقلال مقالات در ویکی انگلیسی استفاده خواهیم کرد.
مقالات کوتاه جلوه خوبی در سایت نداره و بهتره فقط توی ویکی بمونه.
شما خودتون ترجیح میدید که مقالات کامل و جامع رو روی سایت بخونید یا اینکه مقالات کوتاه و جزئی؟(با توجه به اینکه مقالات کوتاه یک جای دیگه در سایت وجود خواهد داشت)
خوب برای موضوع بندی و دسترسی دقیق و بی اتلاف به موضوعی که آدم دنبالشه توی یه دایره المعارف اصلا لازمه که اطلاعات هر مبحث جدا از بقیه باشه. اسمش کوتاه و جزئی نیست.
ولی شما برای سایت می خواین مقاله وار باشه و جامع و کامل. این طور که میگین قراره ویکی هم بزودی در دسترس باشه به نظرم کارتون درسته. عیبی نداره تا جایی که مباحث مهم با هم مخلوط نشن. که انتخاب درجه ی اهمیت مقالات و میزان ربطشون به هم تا حدودی سلیقه ای میشه و وابسته به این که اطلاعات تصمیم گیرنده چقدر درباره موضوعات کامله.
فکر می کنم بهتره اگر هم می خواین چندین مبحث رو یک جا توی یک مقاله بذارین یک کسی این کار رو بکنه که به ماجرای کتاب و درجه اهمیت مطالب واقف باشه تا اختلاف سلیقه کم تری پیش بیاد.
اینارو جدا کنید. جلوی ضرر رو هر وقت بگیرید منفعته. بلاد ریون قبله ی عالم توی دنیای نغمه س :دی
فونت تیترش هم انقدر کوچیکه که …
همه وقتی نظر من رو دارن چه اصراریه آخه ؟ مقاله ی کوچیک که مقاله ی دانشگاه نیست به وجبش نمره بدن.
اصن این همه نایتز واچ فرمانده داشته، دو تاش رو اوردید توضیح دادید، خنده دار تر شده.
خیلی خیلی عالی بود ممنون
فقط من آخرش نفهمیدم لرد بریندن ریورز همون استادایمون که تو قلعه ی سیاه هست؟!
خیر بریندن ریورز عمویِ پدرِ استاد ایمون میشه