در ادامهی بررسی خاندانهای وستروس، به خاندان براکن از استونهج میرسیم. براکنها یکی از خانوادههای بزرگ ریورلندز هستند که به تالیهای ریورران سوگند خوردهاند. تاریخ این خاندان با بسیاری از اتفاقات مهم در تاریخ وستروس گره خورده، تا جایی که به جرأت میتوان گفت که براکنها در تمام لحظات حساس وستروس حضور پررنگی دارند.
از دید جغرافیایی، مقر آنها در جنوب ردفورک (جایی است که رودخانه در آن منطقه به چند شاخه تقسیم میشود) و نزدیک مکانهای مهمی مثل ریورران و هایهارت است. پس در نقطهای استراتژیک در وستروس حکومت میکنند. نشان براکنها یک اسب سرخ با بکگراندی از سپر طلایی در زمینهی قهوهای است. با این حال شعارشان در کتابها نیامده است.
از نظر تاریخی، براکنها حتی برای مدتی در عصر قهرمانان، پادشاه ریورلندز بودند و ادعای حکمرانی بر ردفورک را داشتند. ردفورک منطقهی مهمی در وستروس است که معمولاً شاهد جنگ و درگیری است؛ بخش مهمی از این درگیریها، جنگ همیشگیِ براکنها و بلکوودهاست. این نزاع بی پایان، همیشه با اتهاماتی مثل غصب و خیانت، روابط این دو خاندان را تحت تأثیر قرار داده است. روابط براکنها و بلکوودها پیچیدهتر از یک جنگ همیشگی است. آنها در نقطهی مهمی از تاریخ وستروس، علیه آندالها متحد شدند و در جنگ رودخانهی تلخ از آندالها شکست خوردند.
این شکست روابط این دو همسایه در ریورلندز را تیرهتر کرد. چرا که براکنها بعد از این شکست مذهبشان را تغییر دادند! آنها با پیوستن به دین خدایان هفتگانهی آندالها، یک بُعد مذهبی هم به کشمکش خود با بلکوودها اضافه کردند. به تمام موارد گفته شده این را هم باید اضافه کرد که براکنها و بلکوودها دورههای متناوبی از صلح را نیز در تاریخ خود داشتند که معمولاً با ازدواجهایی بین دو خاندان تقویت (یا حتی شروع) میشد. پس بُعد خانوادگی را هم اضافه میکنیم!
براکنها در فتح وستروس از اگان فاتح حمایت کردند. حمایتی که نه تنها از ترس اژدها نشأت میگرفت، بلکه کینهی براکنها از هَرِن سیاه (که از پدربزرگ هرن، هاروین هور شروع شد) را هم همراه خودش داشت. با شروع جنگ داخلی تارگرینها یعنی رقص اژدهایان، براکنها بدون فوت وقت، به سبزها ملحق شدند. این جهتگیری هم مثل سایر اتحادهای رقص، بسیار پرهزینه از آب درآمد.
اولین قسمت از این هزینهها، جنگ آسیاب سوزان در اولین روزهای رقص بود. بُعد چهارم و جدید خصومت بلکوودها و براکنها این بود که این دو خاندان طرف جناحهای متفاوت را گرفتند. داستان یکجملهای جنگ این است که: ایموس براکن، سموِل بلکوود را میکشد و بعد از آن با تیر الیسِین بلکوود (اَلی سیاه) کشته میشود.
در ادامهی رقص، استونهج به نقطهی مورد توجهی تبدیل شد و توجه دیمون، شاهزادهی یاغی که در هرنهال پایگاهش را ساخته بود، را به خودش جلب کرد. دیمون به سرعت پس از شنیدن خبر جنگ آسیاب سوزان، به سمت استونهج پرواز کرد و اقدام به تصرف آن نمود. لرد هامفری براکن اسیر دیمون شد و از آنجایی که قلعه خالی از نیرو بود، دیمون به راحتی کنترل آن را به دست گرفت.
دیمون با کنترل استونهج از پیشروی سبزها در ریورلندز جلوگیری کرد و این در حالی بود که سبزها مشغول به تصرف کراونلندز هستند. از طرفی تصرف استونهج به دست دیمون نقطهی پایانی بر تأثیر براکنها در رقص اژدهایان بود. این روزها از تاریکترین و سیاهترین روزهای براکنها در طول تاریخ است، جایی که تقریباً هیچ قدرتی ندارند. واقعیتی تلخ از وفاداریهای فئودالی.
در روزهای پس از فاجعهی رقص اژدهایان لرد هامفری براکن با فهمیدن این که موازنهی قدرت در وستروس تغییر کرده، به سرعت از اگان سوم، فرزند رینریا، اعلام حمایت میکند؛ تلاشی برای زنده نگهداشتن یک خاندان نیمهجان.
البته داستان براکنها در این قسمت از تاریخ وستروس به جذابیت دوران تارگرینها بعد از رقص نیست. این خاندان نقش پررنگی در بازی وستروس و در آینده دارند که این مقاله نمیگنجد.