خانه > مقالات > اژدها بَرده‌ی انسان نیست!

اژدها بَرده‌ی انسان نیست!

این متن حاوی اسپویل سریال است.

در قسمت قبل، ورمیتور از بذرهای اژدها حمام خون و آتش می‌سازد و به مخاطبان یادآوری می‌کند که تلاش برای رام کردن این ماشین‌های جنگیِ وحشتناک چه هزینه‌‌ی سنگینی دارد. این کشتار چشم‌گیرترین لحظات قسمت هفتم با نام کاشت سرخ را رقم زد.
رینریا بعد از دیدن توانایی آدام از هال در پرواز با سی‌اسموک، از شبکه جاسوسی میساریا در کینگزلندینگ استفاده می‌کند تا حرامزادگان (مخفی) تارگرین‌ها را به دراگون‌استون بیاورد. پیش از اینکه رینیرا بتواند با بذرهایی که از کینگزلندیگ آمده‌اند صحبت کند، یکی از اعضای ارشد اژدهابانان، علنا با طرح‌های ملکه سیاه مخالفت می‌کند. او اصرار دارد که اژدهایان مقدس هستند و نباید به عنوان ابزار جنگی استفاده شوند. اژدهابانان حتی پست‌های خود را رها می‌کنند، تا شاهد فدا شدن گروه دیگری از آندال‌ها در برابر جادوی والریا نباشند. اگرچه واکنش اژدهابانان برای مشتاقان صحنه‌‌های خونین و آتشین خیلی ضدحال بود، اما جهان آتش و یخ بارها و بارها درستی حرف اژدهابانان را ثابت کرده است.

اعتراض اژدهابانان، تکرار نگرانی‌های ویسریس در فصل اول است!

اگر استدلال اژدهابانان آشناست، به این دلیل است که کینگ ویسریس در فصل اول نگرانی‌های مشابهی را مطرح کرده بود. ویسریس در همان قسمت اول سریال، به رینریا می‌گوید کنترل تارگرین‌ها بر اژدهایانشان نه تنها افسانه، بلکه توهم است. ویسریس اعتقاد داشت که دلیل نابودی تمدن بزرگ والریا، دستکاریِ قدرت اژدهایان بود. ویسریس به رینیرا هشدار داد که اگر یک تارگرین عاقل به تخت آهنین نرسد، بلایی که سر والریا آمده، ممکن است سر وستروس هم بیاید. مطابق پیش‌بینی ویسریس، جنگ بین سیاهان و سبزها به دلیل ناتوانی ایموند در کنترل ویگار وارد فاز خونین می‌شود.  التماس‌های ایموند به ویگار برای توقف و ابراز پشیمانی از کشتن خواهرزاده‌اش، لوسریس را دیدیم. در این رقص دیدیم که هر دو سوار از کنترل اژدهایشان ناتوانند، و همین نکته سرنوشت وستروس را خاکستر می‌کند. از طرفی این رقص ادعای ویسریس را تأیید می‌کند که اقدامات بی‌پروای یک تارگرین اشتباه با اژدهای سرکش و بزرگش، می‌تواند قلمرو را نابود کند.

تاریخ وستروس ثابت می‌کند که اژدهایانِ دنیای آتش و یخ برده نیستند.

در حالی که در HOTD اژدها زیاد است و تارگرین‌ها اقدامات مناسبی برای تامین آسایش آنها فراهم کرده‌اند، فرزندانِ دنریس نشان می‌دهند که نگه‌داری از اژدها به عنوان یک حیوان خانگی دشوار و خطرناک است. در مقابل، سوزاندن بحث‌برانگیز کینگزلندینگ توسط دنریس در فصل هشتم GOT، نه تنها از عواقب احساساتی شدن اژدهاسوار است، بلکه نشان‌گر هزینه‌های (معمولا) ویرانگرِ روحیه‌ی آزاد اژدهاست.

تاریخ وستروس ثابت می‌کند که اژدهایانِ دنیای آتش و یخ برده نیستند.

فلاش‌بکی بزنیم به GOT. دنریس در حالی که وانمود می‌کند که می‌خواهد اژدهایش را در ازای ارتش آنسالیدها به اربابان برده‌ی آستاپوربدهد، میگوید یک اژدها برده نیست، پس هرگز نمی‌توان آن را در زنجیر نگه داشت. توصیف اژدها به عنوان شخصیت مستقل از المان‌های حیاتی سریال (و دنیای آتش و یخ) است. اثرات این استقلال شخصیتی، اقدامات غیرقابل پیش‌بینی آن‌هاست که اغلب باعث کشتار می‌شود. مثلا، دنریس به عنوان مادر اژدهایان نمی‌تواند جلوی دروگون را بگیرد تا دختر بچه‌ی میرینی را نخورد. یا به این فکر کنید، با اینکه دروگون، دنریس را از گودال‌ نبرد میرین نجات می‌دهد، اما او را جایی رها می‌کند که یک قبیله‌ی دوتراکی در حال تاخت در اطراف آن هستند. اگرچه دنریس تهدید را به فرصت تبدیل کرد، اما وقایعی از این دست ثابت می‌کنند که با وجود اینکه تارگرین‌ها ارتباط نزدیکی با اژدهایشان دارند، اما نمی‌توانند تمام خواسته‌هایشان را به آن‌ها دیکته کنند.

“کاشت سرخ” اژدهایان غیرقابل کنترل را پیش‌بینی می‌کند.

در مقایسه‌ی دنریس و رینیرا، وضعیت ملکه‌ی سیاه خطرناک‌تر به نظر می‌رسد. در دورانی که قرار است تارگرین‌ها در اوج توانایی برای کنترل اژدهایانشان باشند، رینیرا بیشتر از هر زمان دیگری، با غیرقابلِ پیش‌بینی بودنِ این موجودات دست‌وپنجه نرم می‌کند. در این چند قسمت اخیر، رینیرا یا از اقدامات اژدهایانش شگفت‌زده شده یا دیگران را مجبور کرده بهای اشتهای این موجودات را بپردازند. کاشت سرخ مثال بارزی از دسته‌ی دوم است که در آن تعداد زیادی از مردم کوچک (Smallfolk) زنده زنده در آتش می‌سوزند، چرا؟ چون رینیرا با دیدن تصاحب آدام توسط سی‌اسموک!، امید داشت که کسی بتواند ورمیتور را تصاحب کند. می‌بینیم که حرف اژدهابانان بی‌راه نیست، اژدها ابزاری نیست که حتی اصیل‌ترین سواران هم بتوانند به آن دستور بدهند.
مثال دیگری از غیرقابل پیش‌بینی بودن اژدها را در همین قسمت دیدیم؛ سیلوروینگ، اژدهای ملکه‌ی خوب الیسِین، اولین کسی که وارد لانه‌اش شد را به جای اینکه گریل کند، می‌پذیرد! به هر حال، با شات آخر قسمت هفتم از سه اژدهای جدید رینیرا در دراگون‌استون، صحنه برای استفاده از جدیدترین سلاح‌های جنگ داخلی وستروس آراسته شد تا موج جدیدی از وحشت را هم برای مردم و هم برای اژدهایان ایجاد کند. چون در روکزرست دیدیم که مرگ میلیس و جراحات سان‌فایر به اندازه‌ی مرگ مردم دلخراش بود. قتل بی‌رحمانه‌ی ریگال با اسکورپیون را هم به آن اضافه کنید تا تصویر دقیقی از دردی که این موجودات خداگونه می‌کشند، داشته باشید.

سخن آخر…

چیزی که تمام این درد‌ها را کشنده‌تر می‌کند، این واقعیت است که، در نهایت این جنگ‌ها اصلا ضروری نبودند. جایی از فصل اول، رینیرا به ویسریس می‌گوید، اگر اژدها نباشد، تارگرین‌ها مانند بقیه‌ی مردم هستند. خاندان آن‌ها مثل بقیه‌ی خاندان‌های وستروس می‌تواند، بدون اژدها بقا پیدا کند. اما تارگرین‌ها برای حفظ قدرت، آسیب‌های زیادی را به مردم بی‌گناه وارد می‌کنند. اگرچه اژدهابان‌ها در مورد اینکه خون اصیل والریایی لازمه‌ی یک اژدها سوار است، اشتباه می‌کردند، اما دیدگاه درست و دقیقی داشتند که «تارگرین‌ها معمولا زیبایی مقدس حیواناتشان را برای نفع شخصی، نادیده می‌گیرند».

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*