امپراتوری کبیر سحر (داون) یکی از تمدنهای باستانی در قاره اسوس (ایسوس) و پیش از امپراتوری طلایی یی تی بود.
طبق افسانهها اولین امپراتور این تمدن «خدای روی زمین»، تنها پسر شیر شب و دوشیزه روشنایی، بود که بر کجاوهای به همراه صد ملکه (همسرانش) عازم زمین شد. او به مدت ده هزار سال بر زمین حکومت کرد. سپس به ستارهها رفت تا به اجداد خود بپیوندد. پس از او سلطنت به دست پسر بزرگش، امپراتور مروارید رسید. او نیز هزار سال حکومت کرد. پس از او نیز به ترتیب امپراتور یشم، امپراتور کهربا، امپراتور عقیق، امپراتور توپاز و امپراتور اوپال حکومت کردند. سلطنت هرکدام کوتاه تر و پر دردسرتر از قبلی بود. وحشیها و حیوانات به مرزهای امپراتوری فشار آوردند و پادشاهان کمتر به دنبال افتخار آفرینی و عصیان بودند و مردم عادی هم به گناه آلوده شدند.
زمانیکه دختر امپراتور اوپال با نام امپراتور یاقوت به قدرت رسید، برادر قدرت طلب و حسودش او را کنار زد و با نام «امپراتور سنگ خونین» قدرت را در دست گرفت و به غارت و ستمگری روی آورد. او هنرهای تاریک را آموخت و یک زن ببری را به همسری گرفت، از گوشت انسان تغذیه کرد و خدایان یی تی را بخاطر پرستش سنگ سیاه سقوط کرده از دل آسمان (منظور جهان شناخته شده هست. طبق افسانهها سنگهای سقوط کرده از دل آسمان که بهرنگ سیاه هستند، جهان را ساختهاند)، خشمگین کرد. این خیانت خونی آغازگر شب طولانی بود. چون شیر شب برای مجازات او وارد شد و دوشیزه روشنایی را بازگرداند و جهان در تاریکی فرو رفت. با ظهور جنگجویی افسانهای که شمشیری به نام لایتبرینگر داشت، تاریکی از میان رفت و بار دیگر روشنایی آمد اما امپراتوری سحر از بین رفت. چرا که هر قومی از مردم از دیگری ترس داشتند و جهان از هم پاشیده شده بود و هیچکس به دیگری اعتماد نداشت و دیگر جایی برای این امپراتوری نبود.
با سلام ، بسیار ممنون از مطالبی که بارگذاری میکنید ، آدم لذت میبره از مطالعه . لطفا بیشتر مطالب تاریخی بذارید .